پیشکش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 2 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/225318/پیشکش
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
14
پیشْکَش، «تقدیمی» یا «هدیه»ای که شخص فرودست یا کوچکتر به شخص فرادست یا بزرگتر میدهد. پیشکش در فارسی متأخر ممکن است برابر واژۀ پهلوی «dāšn» (داشْن / داشِن) باشد (شروو، III(1) / 73؛ نیز نک : مکنزی، 194؛ بویس، 34؛ دورکین ـ مایسترارنست، 136).هرچند اصطلاح رسمی «پیشکش» و نیز «پیشکشنویس» بیشتر از دورۀ مغول در نظام دیوانی ایران بازشناخته میشود، شواهد بسیار، از اسناد مکتوب گرفته تا نقوشی که تفسیر و تحلیل شدهاند، حکایت از آن دارد که رسم پیشکش کردن، از دوران بسیار کهن در ایران شناخته شده بوده است. این رسم بعدها در دربار خلفای مسلمان از نو باب شد (نک : دنبالۀ مقاله).در دورۀ باستان، کشورهای زیرسلطۀ هخامنشیان اجناس یا نقدینه به عنوان هدیه یا خراج به حکومت مرکزی میپرداختند (گزنفن، 324؛ نیز نک : بریان، 1 / 179). این موضوع از بررسی نقوش تختجمشید و اسناد برجا ماندۀ دیگر، به خوبی قابل دریافت است (اُمستد، 276-277, 298-299؛ بریان، 1 / 396-400، 432-434؛ کخ، 115-130، 136-137). افزون بر این، گفته میشود که پارسیان، اعتنا به رسم پیشکشی را گونهای افتخار به شمار میآوردند و عدم رعایت آن را مایۀ شرمساری میدانستند (نک : بریان، 1 / 430). البته این موضوع که کالا یا نقدینۀ تقدیم شده، باید از قبیل پیشکش و یا از نوعی دیگر، مثلاً مالیات محسوب شود، کاملاً به اوضاع و احوال اهدا کننده بستگی داشت؛ برای مثال هرودت (3 / 119) احتمال داده که بیاعتنایی کمبوجیه نسبت به هدایای اهالی یک شهر، به علت میزان اندک آن بوده است (نیز نک : بریان، 1 / 183، 831-832).
به گزارش هرودت (3 / 186) در زمان کورش و کمبوجیه تنها به دریافت پیشکش اکتفا میشد، و در عهد داریوش بود که نظام مالیات و خراج و قواعد آن تدوین شد و اجرا گردید؛ هر چند ممکن است مقصود وی به راستی آن نبوده باشد که در زمان کورش و کمبوجیه هیچگونه مالیاتی اخذ نمیشده است (نک : گزنفن، ۳۲۰؛ بریان، 1 / 178 بب ، 820 - 821). از اینرو نظریهای که براساس آن در دورۀ داریوش، مثلاً خراج به عنوان جایگزینی برای هدایا در نظر گرفته شدهبود، ممکن است کاملاً نادرست باشد (نک : همو، 1 / 822 بب).
افزون بر این، مطابق سنتی که بنیاد آن به کورش نسبت داده میشود، اقوام تابع امپراتوری ایران موظف بودهاند از میان انواع محصولات و فرآوردهها، مرغوبترین آنها را به دربار پادشاه ارسال کنند (گزنفن، همانجا؛ بریان، 1 / 432، 826-827؛ نیز نک : جاحظ، المحاسن...، 396-397). ظاهراً برخی از اقلام را که هرودت در فهرستی بهدست داده است (نک : 3 / 186- 198؛ نیز نک : امستد، 291-297؛ بریان، 1 / 814-822(، باید از همین قبیل به شمار آورد. ساتراپهای پادشاه موظف بودند این اقلام را گردآوری کنند و به مرکز بفرستند (گزنفن، همانجا). این پیشکشها جزو درآمدهای پادشاهی به شمار میآمد و به اقلام خراج افزوده میشد، و خودداری از تقدیم آن طبعاً مستلزم مجازات بوده است (نک : بریان، 1 / 181، 828، 841-844، 845-846). با این همه، اثبات این موضوع که تا دورههای بعد، برخی اقوام، نه خراج، بلکه تنها هدیه تقدیم میکردهاند، محتمل است (همو، 1 / 828- 829).
به هر تقدیر، شیوۀ تقدیم پیشکشی، از نظر کلی، چه داوطلبانه که گاه عملاً با نوعی فشار نیز همراه بود، و چه به انگیزۀ اعتقاد به ابعاد فرازمینیِ مقام پادشاه یا بخشیدن نوعی تقدس به آداب و سنن، محرکی برای کارکرد افراطی این رسم بوده است. اکنون با توجه به شواهد موجود، میتوان چنین باور داشت که این آیین، دستکم در مواردی، صورتی کاملاً اجباری داشته است (مثلاً نک : همو، 1 / 831). اقلام مبالغهآمیزی که در مقادیر این پیشکشها در منابع گوناگون آمده است، و نیز اسنادی که حکایت از معاملات پولی و سوداگریهای فرصتطلبانه در این امر دارد، گویای آن است که این رسم وضعیتی نامتعارف به خود گرفته بود (مثلاً نک : امستد، 217, 291-299؛ بریان، 1 / 428-430). همچنانکه برخی اخبار مندرج در عهد عتیق را که از ناخشنودی قوم یهود از دریافتهای اضافی حکایت دارد، ناظر به همین موارد میتوان دانست (نحمیا، 14:5- 15؛ نیز نک : هاکس، ذیل هدیه). همچنین درک این نکته که الگوی روابط مالی میان شاه و رعایا، تا چه حد بر روابط میان ساتراپها و رعایا منطبق بوده است، میتواند به تصور ابعاد موضوع یاری رساند (نک : بریان، 1 / 840-841).
در این میان، گزارشهایی نیز وجود دارد که از معافیت سرزمین پارس و بیرون بودن آن از دایرۀ اجبار به تقدیم هدایا و یا پرداخت خراج خبر میدهد. البته این امتیاز انحصاری، مانع از آن نبود که پادشاه، بنا به مقتضیات، گاه به برداشت برخی اقلام از درآمدهای آن منطقه دست زند (نک : هرودت، 3 / 196؛ بریان، 1 / 829 بب ).
ظاهراً پیشکشها علاوه بر نوروز، در مناسبتهای دیگری مانند جشن مهرگان نیز تقدیم میشده است (نک : جاحظ، التاج، 146، 158؛ کریستنسن، ایران...، 145، وضع ملت...، ۸۵؛ امستد، 298-299 ؛ بریان، 1 / 412 بب ، نیز432-434؛ خالقی مطلق، 181). هرچند تقدیم پیشکش همواره خاص زمان و مناسبتی معین نبوده، و گاه صورتی کاملاً موردی و یا حتیٰ شخصی داشته است؛ مثلاً عبور موکب شاهی از یک منطقه، بهانۀ تقدیم هدایا از سوی کشاورزان یا مالکان اراضی و اهالی شهرها میبوده است (نک : بریان، 1 / 429-430، 825 بب ).
رسم دادنِ پیشکش گاه میان پادشاه و رعایا دو سویه بوده است و گزارشهای بسیاری حکایت از اعطای هدایایی از سوی شاه، در مقابل پیشکشهای افرادی از طبقۀ خواص یا عوام، به صورت یک سنت جاری دارد (پلوتارک، 4 / 481-483؛ بریان، 1 / 445 بب ، نیز 644- 649، 659 بب ). برخی از این منابع از مواردی سخن به میان آوردهاند که ارزش هدایا پس از تقویم، در دفاتری به ثبت میرسید تا امکان مطالبۀ عوض آن در وقتی دیگر، برای اهدا کننده ملحوظ داشته شود (جاحظ، همان، 148-149؛ بریان، 1 / 670 بب ). و سرانجام، نباید از نظر دور داشت که در چنین سازمانی، هرگونه پیشبینی لازم دربارۀ گماشتن کسانی برای تحویل گرفتن، ثبت و انبار کردن هدایا ــ دست کم دربارۀ هدایایی که قابل انبار کردن بوده، و کاربرد مصرفی نداشتهاند ــ صورتی کاملاً منطقی و بلکه ضروری داشته است (نک : جاحظ، همان، 148، المحاسن، 397؛ بریان، 1 / 826).
یکی از کهنترین منابعی که به برقراری آداب و قوانین ایرانی در دربار حاکمان مسلمان تصریح دارد، کتاب التاج فی اخلاق الملوک از جاحظ است (مثلاً نک : ص ۲۳، ۷۲). او با اشاره به دورۀ فترت پس از فتح ایران، از یزید بن عبدالملک (حک 105-101ق / 719-723م) به عنوان نخستین خلیفهای که به استقبال رسوم ایرانی رفته است، یاد میکند (نک : همان،30). پس از این، از هارونالرشید عباسی (حک 170-193ق / 786- 809م) که خبر پیشکش گرانبهای علی بن عیسی بن ماهان به وی گزارش شده است (بیهقی، 536- 538؛ نیز نک : بلعمی، 4 / 1190)، و نیز از عبدالله بن طاهر (182-230ق / 798-845م) امیر خراسان نام برده میشود (جاحظ، همان، 37- 38، 150). جاحظ در جای دیگر، همچنین آورده است که خالد مهلبی در عید نوروز، هدایایی گرانبها، به متوکل تقدیم کرده است ( المحاسن، 400-401).
بیهقی در سدۀ ۵ق / ۱۱م نقل میکند که مسعود غزنوی در نوروز و مهرگان «به جشن مینشست» و از سوی بزرگان و امیران هدیه دریافت میکرد (مثلاً نک : ص 359، 705، 734-735، 789). البته تقدیم این هدایا ممکن است الزامی بوده، و افزون بر دیگر دریافتیهایی باشد که به عنوان مالیات و جز آن وصول میشد (همو، ۱۷)؛ همچنان که تقدیم هدیه در غیر این دو روز نیز گزارش شده است (همو، ۳۲۰، ۵۳۰).
در هجوم مغولان، حاکمان شهرها با تقدیم پیشکش به چنگیز یا امیران او، و اظهار ایلی (فرمانبرداری) (نک : کلاوسن، 122؛ لسینگ، 306)، اتباع خود را از آسیب دور نگاه میداشتند (نک : جوینی، ۱۱۴ / ۱؛ میرخواند، ۵۵۳ / ۴، 618، 6 / 258). این عمل نزد مغولان، البته تابع قوانینی بود که در میان خود معتبر میشمردند و از اینرو، بسا که بنا به مقتضیات جنگی و صلاحدید فرماندهان و یا علل دیگر، این پیشکشیها سودی نمیبخشید (جوینی، 1 / 103-104، 126-127؛ رشیدالدین، 1 / 519، 2 / 990-991؛ میرخواند، 5 / 108؛ نیز نک : شرفالدین، 364، 721-722، 891؛ ابوبکر طهرانی، ۴۱۵).
به نظر نمیرسد که در دورۀ مغول، دست کم در اوایل حکومت ایشان، قوانین خاصی برای پیشکشی در میان بوده باشد و این امر طبعاً میتوانست منجر به تحمیلهایی از سوی صاحبان قدرت شود (نک : رشیدالدین، 2 / ۱۴۶۲). رشیدالدین فضلالله فرمانهایی را از سوی غازانخان (حک 694-703ق / 1295-1304م) نقل کرده است که در آنها حاکمان و متصدیان حکومتی از اخذ پیشکش و مانند آن منع گشتهاند و مأمورانی که مردم را تحت فشار قرار میدادند، مذمت شدهاند (همو، 2 / 1442، 1446، 1483). در هر حال، گزارشهایی هست حاکی از آنکه چون مغولان و اخلاف آنان به عدد ۹ تعلق خاطر داشتند، اخذ هدایا به عدد ۹ را بسیار پسندیده میداشتند (مثلاً نک : جوینی، ۴۶ / ۳؛ رشیدالدین، ۷۶۵ / ۱؛ کلاویخو، ۲۴۴؛ نیز نک : میرخواند، ۱۸۱ / ۵).
بدینترتیب، میتوان انگاشت که در عهد تیمور (حک 771-807ق / 1369-1404م)، آداب بار یافتن به حضور سلطان و از جمله پیشکش کردن به وی تا اندازهای مدون بوده است (شرفالدین، ۶۳۰، ۸۳۱، ۸۹۸؛ کلاویخو، ۱۶۷). باریابنده هدایا را همراه خود میبرد و در مقابل تیمور زانو میزد و پس از زمینبوسی آنچه آورده بود، به نظر وی میرساند (شرفالدین، 514، ۶۱۰، ۶۲۴، ۷۲۲، ۷۷۳، جم ؛ میرخواند، 4 / 272، 6 / 264، 393). پیشکشها ثبت میشد و اهل دیوان و منشیان از ریز اقلام پیشکشی سیاهه برمیداشتند (شرفالدین، ۶۳۸). در مراسم بارعام رسم بر این بود که باریافتگان هر کدام به میزان هدایایی که آورده بودند، از بالای مجلس به پایین جای داده میشدند (همو، 604، 884، 942).
گمان نمیرود که لفظ «پیشکش» برساختۀ دورۀ بلعمی و بیهقی باشد. آنها همه جا «هدیه» به کار بردهاند و بیهقی گاه «نثار» هم آورده است (نک : ص 359، 789؛ نیز شرفالدین، 558، 810؛ میرخواند، 6 / 264). این کلمه در دورۀ عطاملک جوینی (د 681ق / 1282م) به صورت رایج استعمال، و با فعل «کشیدن» و حتیٰ «پیشکشیدن» و جز اینها صرف میشده است (نک : جوینی، 1 / 103؛ رشیدالدین، 1 / 546، 2 / 1243، 1324؛ شرفالدین، جم ). همچنین کلمۀ پیشکش مترادف «تقدمه» (رشیدالدین، 2 / 1324، 1442)،«نُزل» (نخجوانی،1(۱) / 16، 17) یا کلماتدیگری با معنایی نزدیک به آن (مثلاً نک : ابوبکر طهرانی، 448؛ اسکندربیک، 1 / 425، 472-473) بهکار رفته است. افزون بر این، در فرمانی از یکی از امرای ترکمان، از دو اصطلاح «پیشکش جمعی و غیرجمعی» استفاده شدهاست (نک : مدرسیطباطبایی، 103).
از دورۀ تیموریان بهبعد، بهجای پیشکش و پیشکش کردن، به تدریج کلمات ترکیِ«تُزغو» و «تگیشمیشی» و مغولیِ «ساوری» و«اولجامیشی»(نک : کلاوسن،487, 573؛ لسینگ، 658, 659؛ دورفر، I / 169-173, 334-336, II / 506-508, 531-533؛ رُهربُرن، 140-141؛ روشن، ۲۳۰۴ / ۳، ۲۳۳۸، ۲۳۳۹، ۲۳۶۵) رونق یافت(مثلاً نک : جوینی، ۱۰۳ / ۱، ۲۵۳ / ۲، 3 / 135- 136، ۲۷۷؛ رشیدالدین،۹۷۸ / ۲، ۱۰۴۳، ۱۰۷۷، ۱۱۵۷، ۱۲۰۰؛ وصاف،۱۳۰؛ شرفالدین،۱۴۰، ۲۰۶، ۴۰۶، ۵۰۱، ۸۱۲، ۹۱۲؛ ابوبکر طهرانی، ۲۵۲،۳۵۶، ۴۴۸؛میرخواند،۲۷۴ / ۲، ۶۸۶، ۳۹۳ / ۶؛ قس:اسکندربیک، 1 / 464، ۴۶۷، ۴۶۸، ۴۹۱،۷۲۸ / ۲).
در دورۀ صفویه، از سمت «پیشکش نویس» به عنوان شغلی رسمی یاد شده است (مثلاً نک : همو، ۱۶۶ / ۱). وظیفۀ پیشکشنویس دربار شاه آن بود که اقلام پیشکشی، بجز خوردنیها را، به تفصیل سیاههبرداری کند و در اختیار «ایشیک آقاسیباشی» قرار دهد (میرزا رفیعا، ۵۲، ۱۱۶؛ میرزا سمیعا، ۹؛ نیز نک : مینورسکی، ۱۷۰). سپس او این سیاهه را به «مجلسنویس» میداد تا به عرض شاه برساند (میرزا رفیعا، ۱۱۶). در روایتی از مقامی به نام «پیشکشباشی» یاد شده است که وظیفه داشت از هدایای مخصوص شاه بازدید و صورتبرداری کند (شاردن، ۲۱۱ / ۳). سررشتهداری اجناس خوراکی با «ناظر بیوتات» بود (میرزا سمیعا، همانجا).
شاهان صفوی گاه سمتِ خاص و یا حکومت جایی را در قبال دریافت پیشکش سالیانه یا جز آن، واگذار میکردند (اسکندربیک، 1 / 451، ۴۵۸؛میرزا رفیعا، ۴۶؛ کمپفر، ۳۵؛ نیز نک : رهربرن، ۱۴۲). همچنین پیشکش میتوانست عنوانی برای مقادیری مال یا کالا باشد که به صورت رشوه یا وجهالمصالحه برای جلب توجه صاحبان قدرت یا برخورداری از حمایت آنها داده میشد (اسکندربیک ، ۲۵۲ / ۱، ۴۵۸، ۴۷۳-۴۷۲، ۴۹۱، ۵۰۱، ۵۳۴، ۶۴۸ / ۲، ۸۸۳؛ واله، ۲۷۳؛ کمپفر،۲۵، ۱۷۰).افزون بر این، در مناسبتهایی مثل نوروز و بار شاهانه، مراسم تقدیم پیشکش اجرا میشد (اسکندربیک، ۴۹۱ / ۱؛ میرزا رفیعا، همانجا؛ کمپفر، ۱۱۶، ۱۶۰، ۲۷۶). شاه عباس دوم (سل ۱۰۷7-۱۰۵۲ق / ۱۶42-1666م) یک روز در هفته را به باریابی حکام، خوانین و امیران ولایات اطراف برای تقدیم پیشکشها اختصاص داده بود (وحید قزوینی، ۱۷۵؛ رهربرن، ۱۰۰).
امتناع از تقدیم پیشکش یا تقدیم پیشکشی ناچیز میتوانست در عرف مناسبات شاهانه گونهای نافرمانی یا ستیزهجویی قلمداد شود (اسکندربیک، ۵۵۱ / ۱، ۶۲۳ / ۲)؛ اما گاه بنا به ملاحظاتی، دربارۀاندکی یا ناچیزی پیشکشها، از نظر مقدار و یا زمان تقدیم کردن آنها، اغماض میشد (همو، ۴۷۱ / ۱؛ میرزا رفیعا، ۴۳-۴۰).
از مراسم باریابی در دورۀ صفویان، گزارشهایی همچون گزارش اُلئاریوس که سفرنامۀ خود را در ۱۰48ق / ۱۶38م نگاشته، در دست است، او به تشریح مراسمی پرداخته است که طی آن، پیشکشهای اهدایی وی و همراهانش توسط مأموران ایرانی در پیشاپیش هیئت حمل، و در برابر کاخ شاهی بر رویهم چیده شد، تا پس از اجرای تشریفات پای بوس شاه به خزانۀ شاهی فرستاده شود (ص ۱۹۸- ۱۸۹). چنین مراسمی، با جزئیات متفاوت، توسط کمپفر نیز گزارش شده است (ص ۲۷۱-۲۷۰).
در همین دوره، بخش مهمی از درآمدهای شاه، هزینههای دربار و دریافتیهای صاحب منصبان، از طریق پیشکشها تأمین میشد و مجموعهای از افراد، قوانین و ساز و کارهای پر دامنه بر دریافت، ثبت و به خرج رساندن آن نظارت میکرد (نک : الئاریوس، ۳۲۱؛ کمپفر، ۱۱۶). از جمله وظایف ایشیک آقاسیباشی که یکی از مقامات عالی دربارشاه به شمار میرفت، نظارت بر تشریفات دربار، هدایت کردن صاحب منصبان در زمان تفویض مناصب و یا تقدیم پیشکشها، برای ادای احترامات و نیز گذرانیدن اقلام پیشکشی از نظر شاه بوده است (میرزا رفیعا، ۵۱، ۵۲). البته حرمسرای شاهی نیز ایشیک آقاسیباشی خاص خود را داشت که وی نیز پیشکشها و نذوراتی را که برای پادشاه میآوردند، در روزنامهای به ثبت میرساند (همو، ۷۲).
برخی از اقلام پیشکشی، از جمله گُل و مانند آن را «داروغۀ فراشخانه» به مجلس بارِ شاه وارد میکرد (همو، ۱۰۲) و اگر پیشکشها چهارپا و اسب بود، زیر نظر «امیر آخورباشی» قرار میگرفت (همو، ۶۱-۵۹؛ میرزا سمیعا، ۱۴). چنانچه اقلام پیشکشی از محصولات کشاورزی و مانند آن بود، سررشتهداریِ آن برعهدۀ «ضابطهنویس» بوده است (میرزا رفیعا، ۱۱۲). افزون بر این، «مستوفی سرکار خاصه» که وظیفۀ رسیدگی به حساب و کتاب وجوهات برخی شهرها، از جمله پایتخت، و برخی دیگر از اقلام عواید را که به حساب شاه واریز میشد، برعهده داشت، پیشکشهای مقرری و پیشکشهای کلانتران را نیز که برای شاه میآمد، محاسبه و تسویه میکرد (همو، ۷۷). پیشکشهایی که میبایست صرف تنخواه مصارف دیوانی میشد، تحتنظر ضابطهنویس قرار میگرفت (همو، ۱۱۲). همچنین مسئولیت حفظ اقلام پیشکشی گرانبها را که باید به خزانۀ شاهی برده میشد، «صاحب جمع خزانه» برعهده داشت (میرزا سمیعا، ۲۹).
افـزون بـر اقـلام پیشکشـی ــ که غالباً به دقت ارزیـابـی میشد تا در دفـاتر ثبت شود ــ نوعـی مالیات نیز برحسبارزش کالاهای پیشکشی به آنها تعلق میگرفت که صرف کارگزاران حکومتی میشد. برای مثال، ۱۰٪ از بهای پیشکشهای شاهانه سهم ایشیک آقاسی باشی بود که از این مقدار، ٪۱۰ آن را (برابر با ٪۱ ارزش کل کالا) به پیشکشنویس میداد (میرزا رفیعا، ۵۲؛ میرزا سمیعا، ۵۴، ۶۲؛ نیز نک : کمپفر، ۲۷۰؛ مینورسکی، ۱۷۱-۱۶۹). این مالیات اضافی «رسوم» یا «دوشلک» خوانده میشد (نک : همو، ۱۷۴-۱۷۳) و آن را از همان کسی که چیزی برای پیشکش آورده بود، اخذ میکردند (همو، 170- ۱۷1؛ قس: کمپفر، ۱۰۰).
بدینترتیب، جز آنچه گذشت، فهرست طویلی از کارمندان متوسط و دونپایۀ حکومت، از قبیل«مستوفی»، «صاحبجمع»، «مُشرف»، «مهتر»، «تحویلدار»، «ملازم» و «عمله» فراهم میآید که همگی از این ممر، درآمد داشتند (میرزا رفیعا، 59-61، ۶۸، ۷0-۶9، ۱۲۰، ۱۲۹-۱۲۸؛ میرزا سمیعا، ۵۵-۵۴، ۷۱-۶۴؛ نیز نک : مینورسکی، ۱۷۷). اقلام یاد شده طبعاً در حساب دیوان نمیآمد، اما محاسبات آن طبق مقررات دیوان صورت میگرفت (همو، ۲۲۲). و این همه، البته افزون بر برخی از بهترین محصولات هر ولایت بود که میبایست سالیانه به پایتخت ارسال شود و آن را «بارخانۀ شاه» مینامیدند (همو، ۲۲۲-۲۲۱؛ تاورنیه، ۱۹۷؛ کمپفر، ۱۱۶، ۱۵۴؛ رهربرن، ۸۵). البته دایرۀ پیشکشی به اینجا هم محدود نمیشد و هر کدام از والیان نیز مطابق مرسوم، به سهم خود از رعیت پیشکش دریافت میکردند. این پیشکشها، به اعتقاد رهربرن، چیزی جز «باج شخص والی» نبود و مقادیر آن نیز معین بود (نک : ص ۱۴۲؛ نیز تاورنیه، ۱۴۰؛ کمپفر، ۱۶۰-۱۵۹، ۱۶۲).
بدینقرار، گزارش اخباری دال بر بیعدالتی در اخذ مبالغ پیشکشی را میتوان کاملاً طبیعی قلمداد کرد (نک : اسکندربیک، 1 / ۴۲۵). در این باره، متن فرمانی از شاه طهماسب صفوی که برای رفع تعدی از رعایا صادر شده، و اخذ وجوهات تحت عنوان ساوری و جز آن را از مردم کاشان منع کرده است (نک : نوایی، ۵۰۹-۵۰۸)، قابل توجه مینماید. همچنین است فرمانی از شاه سلطان حسین که بر لزوم حسن سلوک با مردم گیلان تأکید دارد (نک : قائممقامی، ۵۶-۵۴).
چنین وضعی را، کمابیش در دورۀ قاجار نیز میتوان دید که حکایت از شیوع بهرهوریهای نابایست در این امر دارد (نک : نائینی، ۵۹4-۵۹2). به این موضوع محمدشفیع قزوینی، منتقد دورۀ ناصری، صریحاً تأکید کرده است (ص ۳۷). او ریشۀ نابسامانی در سنت پیشکشی را، دستگاه شاهی و قاعدۀ رایج واگذاری مناصب در قبال اخذ پیشکشها میداند(ص 84-85، 88؛ نیز نک : سرنا، 89، 123-124، ۲۵۳؛ پولاک، ۲۵۴-۲۵۳، ۳۵۳-۳۵۲؛ اوبـن، ۳۳۱-۳۳۰). اگر اقـدام میـرزا آقاخـان نوری ــ صدراعظم ناصرالدین شاه که مبالغی را به عنوان پیشکش از حاکمان شهرها گرفت تا مستقیماً برای تدارک جنگ در بوشهر هزینه کند (سپهر، ۱۷ / ۴) ــ مبتنی بر مشروعیت و حقانیت این کار ارزیابی شود، تصور اینکه حتیٰ بعدها، از گستردگی رسم پیشکش گرفتن در دربار شاهی کاسته شده باشد، نمیتواند چندان مقرون به صحت باشد (نک : افضلالملک، ۳۹۱، ۴۳۵؛ بروگش، ۱ / 169، ۵۶۶ / ۲، ۵۸۰-۵۷۷؛ سرنا، ۹۱-۸۹، ۱۰۷، ۲۲۴؛ پولاک، ۲۹۷، ۳۵۴؛ اوبن، ۱۹۸)؛ به ویژه آنکه گاه، ردپای این سنت ریشهدار را در اسناد توافقات خارجی کشور نیز میتوان پی گرفت (قائممقامی، ۲۱۶-۲۱۵؛ نیز نک : سپهر، 4 / 238).
ابوبکر طهرانی، دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا، ۱۹۶۲م؛ اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش؛ افضلالملک، غلامحسین، افضلالتواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، ۱۳۶۳ش؛ اوبن، اوژن، ایران امروز، ترجمۀ علی اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش؛ بروگش، هاینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمۀ محمدحسین کردبچه، تهران، ۱۳۶۷ش؛ بریان، پ.، تاریخ امپراتوری هخامنشی، ترجمۀ مهدی سمسار، تهران، ۱۳۷۸ش؛ بلعمی، محمد، تاریخنامۀ طبری، به کوشش محمدروشن، تهـران، ۱۳۷۷ش؛ بیهقـی،ابوالفضـل، تـاریخ، بهکـوشش علـیاکبـر فیـاض،مشهـد، ۱۳۵۶ش؛ پلـوتارک، حیـات مرداننامـی، ترجمۀ رضـا مشایخی، تهـران، ۱۳۳۸ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۸ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ حمید اربابشیرانی، تهران، 1383ش؛ جاحظ، عمرو، التاج، به کوشش احمد زکی پاشا، قاهره، ۱۳۳۲ق / ۱۹۱۴م؛ همو، المحاسن و الاضداد، به کوشش علی فاعور و دیگران، بیروت، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1911م؛ خالقی مطلق، جلال، «بار و آیین آن در ایران»، گل رنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۷۲ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش؛ روشن، محمد و مصطفیٰ موسوی، تعلیقات و حواشی بر جامع التواریخ (نک : هم ، رشیدالدین فضلالله)؛ رهربرن، کلاوس میشائل، نظام ایالات در دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1357ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ (سلاطین قاجاریه)، تهران، ۱۳۸۵ق / ۱۹۶۵م؛ سرنا، کارلا، آدمها و آیینها در ایران، ترجمۀ علیاصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۶ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م؛ عهد عتیق؛ قائممقامی، جهانگیر، یکصد و پنجاه سند تاریخی، تهران، ۱۳۴۸ش؛ قزوینی، محمدشفیع، قانون قزوینی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۰ش؛ کتاب مقدس؛ کخ، هاید ماری، از زبان داریوش، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران، 1376ش؛ کریستنسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1351ش؛ همو، وضع ملت و دولت و دربار در دورۀ شاهنشاهی ساسانیان، ترجمۀ مجتبیٰ مینوی، تهران، ۱۳۱۴ش؛ کلاویخو، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۴۴ش؛ کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۳ش؛ گزنفن، کورشنامه، ترجمۀ رضا مشایخی، تهران، ۱۳۴۲ش؛ مدرسیطباطبایی، حسین، فرمانهای ترکمانان قراقویونلو و آققویونلو، قم، ۱۳۵۲ش؛ میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش؛ میرزا رفیعا، «دستور الملوک»، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، تهران، 1348ش، س16، شم 5 و 6؛ میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۸ش؛ مینورسکی، و.، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۶۸ش؛ نائینی، محمدجعفر، جامع جعفری، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۳ش؛ نخجوانی، محمد بن هندوشاه، دستور الکاتب، به کوشش عبدالکریم علیزاده، مسکو، ۱۹۶۴م؛ نوایی، عبدالحسین، شاه طهماسب صفوی، تهران، 1350ش؛ واله، محمدیوسف، خلدبرین، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1372ش؛ وحید قزوینی، محمدطاهر، عباسنامه، به کوشش ابراهیم دهگان، اراک، 1329ش؛ وصاف، تاریخ، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، 1338ش؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، ۱۳۷۷ش؛ هرودت، تاریخ، ترجمۀ هادی هدایتی، تهران، ۱۳۳۹ش؛ نیز:
Boyce, M., A Word-List of Manichaean Middle Persian and Parthian, Acta Iranica, Tehran etc, 1977; Clauson, G., An Etymological Dictionary of Pre -Thirteenth-Century Turkish, Oxford, 1972; Doerfer,G., Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, 1963; Durkin-Meisterernst, D., Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian, Tournhout, 2004; Lessing, F. D., Mongolian-English Dictionary, Indiana, 1982; MacKenzie, D.N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Olmstead, A.T., History of the Persian Empire, Chicago, 1970; Skjærvø, P.O., The Sassanian Inscription of Paikuli, Wiesbaden, 1983.عبدالامیر جابریزاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید