پیرمحمد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 2 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/225302/پیرمحمد
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
14
پیرْمُحَمَّد (۱۴-۷۷۷ رمضان ۸۰۹ ق / 1375-22 فوریۀ 1407م)، از امیـران تیموری، فرزند جهانگیر میرزا و نوادۀ امیرتیمور گورکانی.وی۴۰ روز پس ازدرگذشت پدرش بهدنیا آمد (شرفالدین،b۱۵۶). در۷۹۴ق / ۱۳۹۲م، تیمور حکمرانی نواحی جنوب شرقی قلمرو خود ــ غزنین، کابل، قندهار وتوابع آن ــ را تا حدود رود سند، بهپیر محمد سپرد (غیاثالدین، ۵۷؛ فصیح،۱۳۴ / ۳؛ شرفالدین، b۲۲۳-a۲۲۴؛ دربارۀ سن وی در زمان حکمرانی، قس: خواندمیر، 3 / 541؛رومر،70). پیرمحمد درلشکرکشیها و مأموریتهای دیگری که از سوی تیمور به او واگذار میشد، نیز فعالانه شرکت میجست. ازجمله وی فرماندهی سپاهی را که برای سرکوب مخالفان به قزوین و سلطانیه فرستاده شده بود، برعهده داشت. پیرمحمد و برادر بزرگترش امیرزاده محمد سلطان، پس از استقرار آرامش در این شهرها، و سرکوب راهزنان کردستان، در شوشتر به اردوی تیمور که به سوی بغداد لشکرکشی میکرد، پیوستند (شرفالدین، a۲30-b233؛ میرخواند، 6 / 208- 209؛ واله، ۱۹۵).چون تیمورعزم لشکرکشی به هندوستان کرد، نخست پیرمحمد را در۸۰۰ق، برایتصرفمُلتانبدانسوگسیل داشت. پیرمحمد شهر را درمحاصره گرفت و سرانجام آن را گشود (میرخواند، ۲۸۶ / ۶). گرچه شورش شهابالدین مبارکشاه تمیمی، از حاکمان متمول و برجستۀ محلی که پیش از فتح ملتان اطاعت خود را از پیرمحمد اعلام کرده بود، با یاری فرستادۀ تیمور، امیر شیخ نورالدین پایان یافت (غیاثالدین، 78- 79؛ نظامالدین، 177-178)، اما بارش بارانهای موسمی، خسارت فراوانی بر اردوی پیرمحمد وارد آورد و او ناچار به داخل شهر پناه برد. دیگر حکام و فرماندهان محلی با استفاده از فرصت، دوباره سر به شورش برداشتند، ولی این بار نیز با نزدیک شدن اردوی تیمور به ناحیه، غائله خاتمه یافت (میرخواند، 6 / 286-287؛ واله، 241-242).در لشکرکشی تیمور به هند (۸۰۱ ق / 1399م) پیرمحمد همراه وی بود (نک : غیاثالدین، 100، 111، 114؛ نظامالدین، 189-191، 199، 200-201) و پس از فتح دهلی، به گفتۀ غیاثالدین علی یزدی به درخواست پیرمحمد و چند تن دیگر از امرا، تیمور به مردم شهر امان داد (ص ۱۱۸).تیمور در واپسین لحظاتزندگی، درجمع امرا وبزرگان، پیرمحمد را به عنوان جانشین خود تعیین کرد (نک : مقریزی، 2 / 66؛ سخاوی، 3 / 50؛ نیز نک : تتوی،7 / 4985) و امیران را برای عمل به وصیت خود سوگند داد (میرخواند، 6 / 485؛ خواندمیر، 3 / 534). البته امیرنورالدین و امیرشاه ملک، دو تن از امیران نامی تیمور خواهان آن بودند تا پیکی به تاشکند رود و خلیل سلطان (786-814ق) پسر میرانشاه و امرای آنجا را به بالین تیمور آورد تا آنها وصیت تیمور را از زبان خود او بشنوند (واله، 359). این نکته حاکی از مخالفت احتمالی میرانشاه با پیرمحمد بود که حوادث بعدی نیز صحت آن را تأیید کرد و از آنجا که پیرمحمد در غزنین بود (خواندمیر، ۳ / 535؛ واله، ۳۶۱)، و بر اثر تشتت و رقابت میان شاهزادگان تیموری، وصیت تیمور تحقق نیافت. در میانمخالفان پیرمحمد، خلیلسلطان که برتاشکند حکومت میکرد، از همه مهمتر بود (دربارۀ او، نک : مقریزی، 2 / 66 بب). به همین سبب، پیرمحمد از کابل به بلخ آمد (فصیح، ۱۵۷ / ۳) و با فرستادن پیکی برای خلیل سلطان، او را بهپذیرش وصیتتیمور فراخواند (میرخواند، 52۷ / ۶)، اما پاسخ صریح خلیل سلطان به فرستادگان پیرمحمد که جانشینی تیمور را حق خود میدانست (ابن عربشاه، 184-186؛ نیز نک : مقریزی، ۷۱-۷۰ / ۲)، خشم پیرمحمد و امرای دیگر را برانگیخت(میرخواند، 6 / 527- 528؛ خواندمیر، 3 / 558). ارغونشاه نیزکهازسویخلیل سلطان تطمیعشدهبود، از واگذاری کلید دروازه و خزاین سمرقند بهشاه ملک و امیرشیخ نورالدین ــ فرستادگان پیرمحمد به سمرقنـد ــ خودداری کرد (خواندمیر، 3 / 537- ۵۳۸؛ روملو،۸-۷). سرانجام وقتی خلیل سلطان رهسپار سمرقند شد، سادات و علمای شهر از وی استقبال کردند و ارغونشاه کلید خزاین تیمور را به او سپرد (میرخواند، 6 / 498؛خواندمیر، 3 / 538، ۵۴۰). از آن سوی، پیرمحمد همراه میرزا الغبیگ و امیرشاه ملک که شاهرخ ایشان را برای یاری نزد وی فرستاده بود، از بلخ به سوی سمرقند حرکتکردند. سپاه پیرمحمد نخست بخارا را تصرف کرد(بارتولد،۱۱۴-۱۱۱) و سرانجام در جنگ میان سپاهیان پیرمحمد و خلیل سلطان (رمضان ۸۰۸)، در حوالی نَسَف پیروزی از آنِ خلیل سلطان شد (ابن عربشاه، ۱۹۱-۱۹۰؛ حافظ ابرو، ۹۷ / ۱، ۱۰۰؛ عبدالرزاق،۲(۱) / ۳6-۳7) بهگفتۀ ابن عربشاه (ص 192-194) پیرمحمد پس از شکست به قندهار بازگشت و برای خود متحدانی یافت، سپس در ۸۰۹ ق در حصار شادمان واقع در جیحون علیا رویاروی سپاه خلیل سلطان قرار گرفت، اما اینبار نیز شکست خورد و به ناچار با خلیل سلطان به شرط آنکه هر کدام در قلمرو خویش حکمروایی داشته باشند، صلح کرد (نک : منز، ۱۸۵).از این پس پیرمحمد که به میگساری و خوشگذرانی روی آورده بود، زمام امور حکومت را به پیرعلیتاز که از امیران مقتدر وی بود (دربارۀ او، نک : منز، ۱۸۶-۱۸۵)، سپرد، اما پس از مدتی، پیرعلیتاز که گروهی از امرا و بزرگان را با خود همراه کرده بود، پیرمحمد و اطرافیانش را به قتل رساند و خود قدرت را بهدست گرفت(حافظ ابرو،146-۱۴۴ / ۱؛ میرخواند، ۵۳۷-۵۳۶ / ۶؛ غفاری، ۲۳۰). پس از پیرمحمد، شاهرخ قلمرو حکومت وی را به میرزا قیدو، پسر او واگذار کرد (حافظ ابرو، 1 / 318؛ خواندمیر، ۵۶۶ / ۳؛ روملو، ۴۰).
ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور، قاهره، ۱۳۰۵ق؛ بارتولد، و.و.، الغ بیگ و زمان وی، ترجمۀ حسین احمدیپور، تبریز، ۱۳۳۶ش؛ تتوی، احمد و آصفخان قزوینی، تاریخ الفی، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1382ش؛ حافظ ابرو، عبدالله، زبدةالتواریخ، به کوشش کمال حاج سیدجوادی، تهران، ۱۳۷۲ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۴۹ش؛ سخاوی، محمد، الضوءاللامع، قاهره، ۱۳۵۵ق؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش محمدشفیع، لاهور، ۱۳۶۳ق / ۱۹۴۴م؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهانآرا، تهران، ۱۳۴۳ش؛ غیاثالدین علی یزدی، سعادتنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۹ش؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش؛ مقریزی، احمد، دررالعقود الفریدة، به کوشش محمود جلیلی، بیروت، ۱۴۲۳ق / ۲۰۰۲م؛ منز، بئاتریس فوربز، برآمدن و فرمانروایی تیمور، ترجمۀ منصورصفتگل، تهران، 1377ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش؛ نظامالدینشامی، ظفرنامه، بهکوشش پناهیسمنانی،تهران،1363ش؛ واله، محمدیوسف، خلدبرین، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1379ش؛ نیز:
Roemer, H.R., «Tīmūr in Iran», The Cambridge History of Iran, vol. VI, ed. P. Jackson, Cambridge, 1986. هدیٰ سیدحسینزاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید