پیر صدرالدین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 22 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/225297/پیر-صدرالدین
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
14
پیرْ صَدْرُ الدّین، داعی برجستۀ اسماعیلی در شبه قارۀ هند، که در ترویج اسلام و تقویت دعوت اسماعیلیۀ نزاری نقش مهمی داشت. دربارۀ جزئیات زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست و بر اساس روایاتی از منابع گوناگون، تنها میتوان دورۀ زندگی او را در فاصلۀ نیمۀ دوم سدۀ 8 و نیمۀ اول سدۀ 9ق / 14-15م در نظر گرفت (ایوانف،177؛ نانجی، 74-72). بنا بر همین روایات، پیرصدرالدین از اخلاف محمدبن اسماعیل، نوادۀ امام جعفر صادق(ع) بود که در سلک علما در سبزوار میزیست، اما به سبب علاقه به اسلام شاه، از ائمۀ نزاری قاسم شاهی، نزد او آمد و پس از چندی در سنین کهولت توسط او به هندوستان فرستاده شد، تا به عنوان داعی اسماعیلی نزاری کار دعوتی را که داعیان پیش از او آغاز کرده بودند، پیبگیرد (نک : شاهحسینی، 19-20). شایان ذکر است که در این هنگام امامان اسماعیلی ساکن انجدان، در مرکز ایران بودند و فعالیتهای تبلیغی خود را از آنجا رهبری میکردند. زمان تقریبی ورود پیرصدرالدین به سند، ظاهراً در اواخر سدۀ 8 ق و مقارن با هنگامی است که حکومت مسلمانان در شمال هند مستقر شده بود و جامعۀ مسلمانان آنجا بهتدریج قویتر و منسجمتر میگشت. در این هنگام بود که داعیان، مبلغان و صوفیان بسیاری به هندوستان مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. پیرصدرالدین فعالیت تبلیغی خود را در میان هندوان و اعضای طبقۀ اجتماعی لوهانه ــ که به تجارت اشتغال داشتند ــ آغاز کرد و پس از پذیرش اسلام توسط آنان، ایشان را «خوجه» ــ برگـرفتـه از واژۀ فارسی خواجـه ــ نامید(نانجی، 74-77 ؛ دفتری،479 ). جالب آنکه داعیان اسماعیلی مستقر در سند، گجرات و دیگر مناطق هند که با مخاطبان هندو سروکار داشتند، با تعمق در معتقدات آنان، کوشیدند تا دعوت خود را به بیانی که برای این مخاطبان قابل درک و پذیرش باشد، عرضه کنند. به این منظور، این داعیان با حفظ اعتقاد به توحید، برخی باورهای اسماعیلی را با اعتقادات هندویی درآمیختند و در قالب اشعاری به نام «گنان» ــ برگرفتهاز واژۀ سنسکریتجنانه بهمعنای معرفت ــ بیانکردند. از میان این اصول اعتقادی، باور به اَوَتارهها یا ظهور ویشنو در تجسمات گوناگون در ادوار مختلف زمان است. پیران اسماعیلی در گنانهای خود، آخرین این ظهورها را که در روایات ویشنویی به 10 اوتاره محدود شده بود، با علیبن ابیطالب (ع) منطبق ساختند و او را اوتارۀ دهم ویشنو معرفی کردند و دیگر امامان پس از او را که مورد قبول نزاریان بودند، با شخص علی (ع) در مقام و قدرت همانند دانستند و در نتیجه، همۀ امامان نزاری، دهمین ظهور ویشنو بر روی زمین به شمار آمدند. چنانکه از صدها گنان منسوب به پیرصدرالدین و نیز دیگر روایات میتوان دریافت که او هم از همین شیوۀ دعوت در تبلیغات خود بهره برده بود (شاهحسینی، 20؛ نانجی، 110-119؛ دفتری،484-485؛ قسام، 32-34؛ هالیستر، 398- 399). از دیگر دستاوردهای پیرصدرالدین تأسیس «جماعت خانه» به عنوان مرکزی برای تجمع اسماعیلیان بود. این مرکز که بیش و کم کارکردی همانند خانقاه اهل تصوف را داشت، در میان اسماعیلیه مکانی برای تجمع، ادای فرایض و قرائت گنانها به شمار میآمد. پیرصدرالدین نخستین جماعتخانه را در کوتری سند ایجاد نمود و پس از آن در پنجاب و کشمیر نیز جماعتخانههای دیگری دایر کرد و برای هر یک سرپرستی به نام موکیتعیین نمود که عهدهدار نظارت بر امور دینی و اجتماعی، و پیشرفت اقتصادی جوامع اسماعیلی تحت پوشش جماعتخانۀ خود بودند (نانجی، 74؛ آسانی، 266؛ دفتری، 479). به این ترتیب، وی با سازماندهی جوامع اسماعیلی، ساختار اجتماعی جامعۀ خوجههای هند را پایهریزی کرد. کوششهای پیرصدرالدین را اخلاف او، و بهویژه پسرش حسن کبیرالدین، پیگرفتند و با ایجاد شبکهای از داعیان اسماعیلی در هند، نقش مهمی در ترویج تعلیمات اسماعیلیۀ نزاری ایفا کردند. پیرصدرالدین در اواسط سدۀ9ق / 15م درگذشت و در جتپور، در نزدیکی اوچ به خاک سپرده شد. بر فراز مزار او مقبرهای برپاست که امروزه تحت سرپرستی شیعیان اثنا عشری که او را «پیرحاجی صدر شاه » میخوانند، قرار دارد (نانجی، 77؛ دفتری، همانجا). چنانکه پیشتر اشاره شد، بسیاری از گنانها، به ویژه یکی از روایتهای مجموعهای به نام دَسه اَوَتاره به پیرصدرالدین نسبت داده شده، اما صحّت این انتسابها مورد تردید است (نک : ایوانف، 177-178؛ پوناوالا، 302؛ آسانی،268-269, 273-274).
شاه حسینی، شهابالدین، خطابات عالیه، به کوشش هوشنگ اجاقی، تهران، 1341ش؛ هالیستر، ج. ن.، تشیع در هند، ترجمۀ آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، 1373ش؛ نیز:
Asani, A. S., «The Isma‛ili Gināns: Reflections on Authority and Authorship», Mediaeval Isma‛ili History and Thought, ed. F. Daftari, Cambridge,1996; Daftari, F., The Ismā‛īlīs:Their History and Doctrines, Cambridge, 1995; Ivanow, W., Ismaili Literature, Tehran, 1963;Kassam,T. R.,Songs of Wisdom and Circles of Dance,New York, 1997; Nanji, A., The Nizārī Ismā‛īlī Tradition in the Indo – Pakistan Subcontinent, NewYork, 1999; Poonawala, I. K., Bibliography of Ismā‛īlī Literature, California, 1977.عظیم نانجی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید