ابونعیم اصفهانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/225089/ابونعیم-اصفهانی
چهارشنبه 6 فروردین 1404
چاپ شده
6
دربارۀ مذهب فقهی و گرایشهای فکری ابونعیم و همچنین مناسبات او با شیعیان در برخی منابع اشاراتی رفته است که جهت شناخت شخصیت وی حائز اهمیت بسیار است.سبکی، ابونعیم را از شافعیان شمرده است (4 / 18) و حال آنکه دلیلی بر شافعی بودن وی ارائه نشده است. این احتمال نیز که وی چون با محمد بن اسحاق ابن مندۀ حنبلی مخالفت و دشمنی میورزید، میبایست به گروهی جز حنبلیان مثلاً شافعیان (که در آن روزگار در اصفهان حضور فعالی داشتند) وابسته باشد، چندان پذیرفته نیست، چرا که اختلافات میان این دو تن نه از دیدگاههای فقهی که از مسائل فکری ـ اعتقادی نشأت میگرفت و اصولاً برای ابونعیم نمیتوان در فقه جایگاه ویژهای در نظر گرفت.از طرف دیگر ابن عساکر (ص 246-247) از ابونعیم با عنوان اشعری یاد کرده، درحالیکه هیچ دلیلی بر این ادعا نیاورده است. ابن جوزی نیز در المنتظم (8 / 100)، ابونعیم را متمایل به اشعریان دانسته است. اختلافاتی که میان او و ابن منده ظهور کرد، از چنین نسبتهایی مایه میگرفت و او را عالمی مخالف با گرایشهایی اصحاب حدیث مینمایاند تا جایی که با شاگردان وی از سوی طرفداران سرسخت اصحاب حدیث که در رأس آنان ابن منده قرار داشت، بدرفتاری میشد (ﻧﻜ : ذهبی، سیر، 17 / 40-41، 459- 460) و چنانکه ذهبی آورده، ابن منده به سبب نفوذ و احترامی که داشت، تا آنجا بر ابونعیم سخت گرفت که وی مجبور شد از دست مخالفان پنهان شود (همان، 17 / 40-41). همچنین گفته شده که مخالفان ابونعیم او را از تدریس در جامع اصفهان باز داشتند و حتی به روایتی از شهر تبعید کردند. به تصریح ابن عساکر و دیگران، آنگاه که محمود غزنوی بر مردم اصفهان سخت گرفت (سال 420 ق، ﻧﻜ : ابن اثیر، الکامل، 9 / 372)، گروه بسیاری را در مسجد جامع بکشت، در حالی که ابونعیم به جهت منع از رفت و آمد به مسجد در آن هنگام در میان آنان نبود و از این رو جان سالم به در برد (ابن عساکر، 247؛ قزوینی، 297- 298؛ نبهانی، 1 / 486-487). نبهانی مینویسد که پس از این واقعه مردم او را به اصفهان بازگرداندند، لیکن بار دیگر مخالفان بر وی شوریدند و این بار هم بر اثر فتنه، بسیاری از مردم کشته شدند (همانجا). معلوم نیست که منع وی از تدریس در مسجد جامع اصفهان در زمان حیات ابنمنده (د 395 ق) اتفاق افتاده باشد، تا چنین استدلال کنیم که ابونعیم مدت درازی را پس از مرگ ابن منده از حضور در مسجد جامع و تدریس در آن محروم بوده است (ﻧﻜ : ایرانیکا).به هرحال تمامی این سختگیریها که از سوی حنبلیانِ افراطی بر ابونعیم میرفت، چنانکه منابع نیز گفتهاند، به سبب انتساب وی به اشعریگری بود (ذهبی، همان، 17 / 40-41، 459-460، 462). با اینهمه، چنانکه مادلونگ نیز بر این باور است، ابونعیم چندان دستی در گلام اشعری نداشته ( ایرانیکا) و با توجه به آنچه از عقاید ابونعیم در دست داریم، میتوانیم وابستگی او را به اشعریان مورد تردید قرار دهیم. گرچه این را ن نیز نباید فراموش کرد که برخی اشعریان در آن دورهها تنها در برخی جهات با عقاید اصحاب حدیث بیگانه بودند.اگر عقیده نامۀ ابونعیم را ناظر بر اعتقادات واقعی او بدانیم و آن را دفاعیهای از سوی وی جهت مقابله با مخالفانش به شمار نیاوریم (ﻧﻜ : همانجا)، میتوان عقاید او را درخصوص خداوند و دیگر مسائل ایمانی چنین تصویر کرد: به نقل ابن تیمیه در الفتوی الحمویة الکبری (ص 35)، ابونعیم در عقیده نامۀ خود گفته بود: روش ما روش پیروان کتاب، سنت و اجماع امت است و اینان بر این اعتقادند که احادیث روایت شده از پیامبر (ص)، دربارۀ عرش و استوای خداوند بر آن، صحیح است، بیآنکه کیفیت آن را بیان کنند و آن را وسیلۀ تشبیه و تمثیل خداوند با بندگان سازند. خداوند با بندگانش مباینت دارد و بندگانش نیز از وی جدایند. خدا در بندگان حلول نمیکند و با آنان در نمیآمیزد. او بر عرشِ خود استوا دارد و با بندگانش بیگانه است. ذهبی نیز در العلو للعلی الغفار (ص 176) از همان کتاب ابونعیم آورده که وی مدعی بود که همان روش سلف را در عقاید باور دارد. آنان معتقدند که خداوند با صفات قدیمش همواره بوده و خواهد بود. عالم است به علمی، بصیر است به بصری، سمیع است به سمعی، متکلم است به کلامی و همۀ چیزها را از نیستی آفریده است. قرآن کلام خداست و همچنین سایر کتابهای منزل، کلام وی غیرمخلوق است و در جمیع جهات و اشکال، چه در قرائت و تلاوت و چه در مقام حفظ و یا شنیدن و نوشتن و تلفظ کردن، حقیقتاً کلام خداوند است، نه حکایتی از آن و آنچه از قرآن بر زبان ما جاری میشود، همان خداست که غیرمخلوق است و متوقفان در امر قدیم بودن قرآن و همچنین لفظیه (آنان که تلفظ قرآن را مخلوق میدانند) از جهمیان هستند و هرکس که به نحوی کلام خدا را مخلوق بداند، در شمار آنان است و جهمیان نزد اصحاب حدیث و سلف، کافرند.ابونعیم در کتاب دیگرش با عنوان محجة الواثقین و مدرجة الوامقین بر همین گونه عقاید تأکید کرده و گفته است: خداوند بر بالای آسمانهاست و بر عرشش استوا دارد، نه اینکه مستولی بر عرش است، چنانکه جهمیان تفسیر میکنند و معتقدند که خداوند در همۀ مکانهاست و آیات قرآن را باور ندارند و کرسی او جسم است و مراد از آن علم خداوند نیست، چنانکه جهمیه میگویند: کرسی وی را در قیامت جهت فصل و قضاء میان بندگانش قرار میدهند و خداوند همراه ملائکه جهت داوری میان بندگانش در صحنۀ قیامت حضور مییابد و چنانکه پیامبر (ص) گفته، برخی را میبخشد و گروهی را عذاب میدهد (ﻧﻜ : ابن تیمیه، همان، 35- 36). همۀ آنچه به عنوان عقاید ابونعیم به روایت آثارش نقل شد، اشعری بودن وی را مورد تردید قرار میدهد و این احتمال را تقویت میکند که شاید پیروان ابنمنده و مخالفان ابونعیم، وی را متهم به داشتن عقاید اشعری کردهاند. درعین حال ابن تیمیه در درء تعارض العقل و النقل چنین گزارش میکند که میان ابونعیم اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن اسحاق ابن منده درباره قرآن اختلاف پیدا شد؛ زیرا که ابونعیم در کتابش با عنوان الرد علی اللفظیة و الحلولیة به دیدگاه قائلان به مخلوق بودن تلاوت قرآن متمایل شد و ابن منده با این تمایل مخالف بود و به غیرمخلوق بودن آن حکم میکرد. درحالیکه هریک از آن دو برای اثبات نظر خویش به گفتههای سلف توسل میجستند (1(1) / 268). این عقیده که با آنچه پیش از این از عقیده نامۀ وی نقل کردیم، مخالفت دارد، خود چندان با عنوان کتاب الرد علی اللفظیة نیز سازگاری ندارد. به هر صورت، حتی اگر این عقیده را نیز به ابونعیم مربوط بدانیم، آن را نمیتوان گواهی بر اشعری بودن ابونعیم تلقی کرد، چرا که این عقیده با آن اعتقاد اشعریان که حقیقت قرآن را کلام نفسی برای خداوند میدانند و «قرآنِ منزل» را عبارت و حکایت آن و طبیعتاً مخلوق به شمار میآورند، تفاوت اساسی دارد. شاید بتوان براساس گفتۀ ابن تیمیه مخالفت ابونعیم با ابن منده را از آنجا دانست که هر یک دیگری را به نسبت دادن اقوالی به سلف و ائمۀ حدیث متهم میکردهاند. این مطلب با عبارتی که ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان در شرح حال ابن منده آورده (2 / 306)، تأیید میشود، چراکه در آنجا گفته شده که ابن منده به کسانی در زمینۀ معتقدات، اقوالی را منسوب میساخت که به آن شناخته نبودند. به هر روی برخی عالمان اصحاب حدیث در سدههای بعد، ابونعیم را بدین جهات نقد میکردهاند (ﻧﻜ : ابنجوزی، المنتظم، 8 / 100؛ ذهبی، سیر، 17 / 462، میزان، 1 / 111).نامهای برخی آثار ابونعیم که میتواند برای شناخت عقیدۀ وی به کار آید، از این قرار است: 1. اربعون حدیثاً علی مذهب اهل السنة و الجماعة؛ 2. تثبیت الرؤیة یوم القیامة؛ 3. حدیث النزول؛ 4. الرد علی اللفظیة و الحلولیة؛ 5. الصفات؛ 6. مستخرج علی کتاب التوحید لابن خزیمة؛ 7. المعتقد (ﻧﻜ : تهامی، 28-31؛ حماده، 13- 22؛ محمد راضی، 37-55).ابونعیم چندین کتاب نیز در فضائل حضرت علی (ع) و دیگران از اهل بیت پیامبر (ص) نوشته بوده است: 1. ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین (ع) (ابن شهرآشوب، معالم، 25؛ نیز ﻧﻜ : بخش آثار در همین مقاله). 2. منقبة المطهرین و مرتبة الطیبین (ابن شهرآشوب، همانجا). ابن شهرآشوب در المناقب (2 / 153، 350) و علی ابن طاووس در الیقین (ﻧﻜ : کولبرگ، 145-146) از آن بهره بردهاند. 3. اربعون حدیثاً فی المهدی (ع)، که به صورت مجرد از اسانید، توسط اربلی در کشف الغمة (3 / 257-265) نقل شده است. این کتاب اساس کتاب العرف الوردی فی اخبار المهدیِ سیوطی بوده است (ﻧﻜ : کولبرگ، 105). 4. الخصائص فی فضل علی [ع] (سمعانی، 1 / 180؛ طباطبائی، 82). 5. حدیث الطیر (سمعانی، 1 / 181؛ طباطبائی، 69). 6. ذکر المهدی و نعوته و حقیقة مخرجه و ثبوته. این کتاب مورد استفادۀ علی بن موسی ابن طاووس در الاقبال، کشف المحجة و سعد السعود واقع شده است (کولبرگ، همانجا) و به گفتۀ ابن طاووس در الطرائف (ص 179)، در 26 برگ بوده است. این کتاب شامل 156 حدیث و در دو قسمت تنظیم شده بوده است: یک قسمت شامل 49 حدیث و مشتمل بر احادیثی از پیامبر (ص) دربارۀ بشارت بر مهدی (ع) بوده است و قسمت دیگر شامل 107 حدیث دربارۀ خصوصیات آن حضرت که به صورت ابواب گوناگون، گردآوری شده بود (همو، 181-183؛ کولبرگ، همانجا).ابونعیم دو کتاب نیز با عنوانهای ذکر لباس السواد و فضل قریش و بنی هاشم و العباس و تسمیة اصحاب علی و ابن مسعود داشته است (ﻧﻜ : تهامی، 29؛ حماده، 16). کتاب حلیة الاولیاء نیز همواره به عنوان منبعی جهت نقل فضائل حضرت علی (ع) و دیگران از اهل بیت (ع) در میان شیعیان مطرح بوده است (ﻧﻜ : ابن شهرآشوب، همان، 1 / 9، ﺟﻤ ؛ ابن بطریق، 23-24، 199؛ ابن طاووس، احمد، 301؛ اربلی، 1 / 91، 111؛ کولبرگ، 183؛ نیز ﻧﻜ : خوانساری، 1 / 272). با این وصف ابنتیمیه در منهاج السنة (4 / 15، 53)، برخی روایاتی را که توسط شیعیان به نقل از ابونعیم مورد احتجاج و استدلال واقع شده، مورد نقد قرار داده و گفته است که ابونعیم احادیث ضعیف و موضوع بسیاری را روایت کرده است. این گفته به خوبی نشان میدهند که تا چه اندازه احادیث و روایات منقول از طریق ابونعیم اصفهانی میتوانسته، برای مقابله با دعاوی اهل سنت به وسیلۀ شیعیان به کار گرفته شود. شاید همین جهت بتواند تا اندازهای نظر برخی مؤلفان شیعی را دربارۀ اینکه ابونعیم شیعی مذهب بوده، توجیه کند. توضیح اینکه به رغم تصریح برخی مؤلفان امامیه چون ابن شهرآشوب (معالم، 25) و علی ابن طاووس (ص 181) و برادرش احمد ابن طاووس (ص 260) بر سنّی بودن ابونعیم، برخی منابع متأخر امامی او را شیعه میدانند که تقیه میکرده است. در دورۀ صفویه، خاندان مجلسی، نسب خود را به ابونعیم میرساندند و مدعی بودند که ابونعیم در اصل شیعه بوده است (خوانساری، 1 / 273-274).سنگ نبشتهای نیز بر گور ابونعیم یافتند که دلالت بر تشیع او داشته است، اما میرلوحی که با علامۀ مجلسی عداوت و ستیز داشت، مقبرۀ ابونعیم را خراب کرد (همو، 1 / 275). به هر صورت، تألیف کتابی با عنوان الامامة و الرد علی الرافضة کافی است تا شیعی نبودن ابونعیم را تأیید کند. ابونعیم در این کتاب که درنقد امامیه است، به تفصیل دلایلی را چه از طریق احادیث منسوب به پیامبر (ص) و چه از طریق نقل روایاتی که حکایات از تقدم شیخین و نیز عثمان بر حضرت علی (ع) در امر خلافت، به عقیدۀ اهل سنت دارد، آورده است. وی جا به جا به نقد دلایل امامیه در تقدم حضرت علی (ع) در خلافت و فضیلت پرداخته و انتقادهای امامیه را از شیخین و عثمان مردود دانسته است. وی حتی در این کتاب به سختی بر کسانی که در مسألۀ تفضیل عثمان بر حضرت علی (ع) تردید دارند و یا توقف میکنند، تاخته است. ابونعیم در بخش نهایی کتاب به بحث دربارۀ فضایل حضرت علی (ع) و حقانیت آن حضرت به عنوان خلیفۀ چهارم پرداخته است. این کتاب یکی از قدیمترین کتابهایی است که از سوی اهل سنت بر رد امامیه نوشته شده و به دست ما رسیده است. به هر روی، ابونعیم به عنوان یکی از کسانی که در ایجاد تمایلات شیعی و علوی در میان اصحاب حدیث نقش بسزا داشتند، قابل اشاره است.
ابن اثیر، علی، اسد الغابة، قاهره، 1280-1286 ق؛ همو، الکامل؛ ابن بطریق، یحیی، خصائص الوحی المبین، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، 1406 ق؛ ابن تیمیه، احمد، درءتعارض العقل و النقل، به کوشش محمد رشاد سالم، قاهره، 1971 م؛ همو، الفتوی الحمویة الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیة؛ همو، منهاج السنة النبویة، بیروت، دارالفکر؛، ابن جزری، محمد، غایةالنهایة، به کوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، بیروت، 1368 ق؛ همو، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1359 ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، 1328 ق؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن خیر، محمد، فهرسة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، 1382 ق / 1963 م؛ ابن دمیاطی، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، حیدرآباد دکن، 1971 م؛ ابن شهرآشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، 1380 ق / 1961 م؛ همو، المناقب، قم، مطبعۀ علمیه؛ ابن طاووس، احمد، بناءالمقالة الفاطمیة، به کوشش علی عدنانی غریفی، قم، 1411 ق؛ ابن طاووس، علی، الطرائف، قم، 1400 ق؛ ابن عساکر، علی، تبیین کذب المفتری، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ ابن فوطی، عبدالرزاق، تلخیص مجمع الآداب، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، 1382-1387 ق؛ ابن نقطه، محمد، التقیید، حیدرآباد دکن، 1403 ق / 1983 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، الامامة والرد علی الرافضة، به کوشش علی بن محمد بن ناصر فقهی، مدینه، 1407 ق / 1987 م؛ همو، حلیة الاولیاء، قاهره، 1351-1357 ق / 1932- 1938 م؛ همو، دلائل النبوة، به کوشش محمد رواس قلعهجی و عبدالبرعباس، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ همو، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش س. ددرینگ، لیدن، 1934 م؛ همو، صفة الجنة، به کوشش علی رضا عبدالله، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ همو، الضعفاء، به کوشش فاروق حماده، دارالبیضاء، 1405 ق / 1985 م؛ همو، معرفة الصحابة، به کوشش محمد راضی بن حاج عثمان، مدینه، 1408 ق / 1988 م؛ اربلی، علی، کشف الغمة، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ تهامی، ابراهیم، مقدمه بر تثبیت الامامۀ ابونعیم اصفهانی، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ حماده، فاروق، مقدمه بر الضعفاء (ﻧﻜ : ﻫﻤ ، ابونعیم اصفهانی)؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم، 1390 ق؛ ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، 1377 ق / 1958 م؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ همو، العلو للعلی الغفار، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، 1388 ق / 1968 م؛ همو، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق / 1963 م؛ سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، 1385 ق / 1966 م؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382 ق / 1963 م؛ سمعانی، عبدالکریم، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، 1395 ق / 1975 م؛ صادقی، علی اشرف، «تأملی در دو تاریخ قدیم اصفهان»، مجلۀ باستانشناسی و تاریخ، 1369 ش، ﺷﻤ 8 و 9؛ صریفینی، ابراهیم، تاریخ نیشابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، 1362 ش؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1389 ق / 1969 م؛ طباطبائی، عبدالعزیز، «اهل البیت (ع) فی المکتبة العربیة»، تراثنا، 1406 ق، ﺷﻤ 4؛ ظاهریه، خطی (حدیث)؛ الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصورة، قاهره، 1948 م؛ فهرس مجامیع المدرسة العمریة، به کوشش یاسین محمد سواس، کویت، 1987 م؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ محمد راضی بن حاج عثمان، مقدمه بر معرفة الصحابة (ﻧﻜ : ﻫﻤ ، ابونعیم اصفهانی)؛ مهدوی، مصلحالدین، تذکرة القبور، اصفهان، 1348 ش؛ نبهانی، یوسف، جامع کرامات الاولیاء، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ یافعی، عبدالله، مرآة الجنان، حیدرآباد دکن، 1338 ق؛ نیز:
Ahlwardt; Arberry; GAL, S; Iranica; Kohlberg, E., A Medieval Muslim Scholar at Work, Leiden, 1992; TS.
حسن انصاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید