ابوالفداء
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224936/ابوالفداء
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
6
اَبوالْفِداء، الملك المؤید عمادالدین اسماعیل بن علی بن محمود بن محمد بن عمر بن شاهنشاه بن ایوب بن شادی بن مروان (672-732 ق / 1273-1332 م)، مورخ و جغرافیدان و امیرحماه. لقب او ابتدا الملك الصالح بود كه پس از مدتی به الملك المؤید تغییر یافت (ابن شاكر، 1 / 184)، ولی در غرب او را بیشتر با كنیۀ ابوالفدا میشناسند (كراچكوفسكی، 386). ابوالفدا كه از خاندان ایوبیان بود ــ نیای بزرگ او شاهنشاه برادر صلاحالدین ایوبی بوده است ــ در دمشق تولد یافت. در آن زمان خانوادۀ او به سبب ترس از حملۀ تاتارها حماه را ترك گفته و به دمشق آمده بودند (ابوالفداء، المختصر، 4 / 8؛ ابن قاضی شهبه، 2 / 336).ابوالفدا در 12 سالگی همراه پدر و پسرعمش المظفر محمود ثانی امیرحماه در محاصره و فتح دژ مرقب و بیرون راندن صلیبیان از آن دژ شركت جست (ابوالفداء، همان، 4 / 21؛ قس: كراچكوفسكی، EI2; 388). نیز هنگامی كه 16 ساله بود در پیكار برای بیرون راندن صلیبیان از طرابلس شركت نمود (ابوالفداء، همان 4 / 23؛ سبانو، 114). در 691 ق / 1292 م در فتح قلعۀ روم به فرماندهی الاشرف خلیل بن سلطان قلاوون شركت داشت (ابوالفداء، همان، 4 / 26-27). در 697 ق در لشكركشی به ارمنستان صغیر تحت فرماندهی لاچین، سلطان مملوك كه گویا همراه صلیبیان به فلسطین آمده و سپس جانب مسلمانان را گرفته و تا مقام سلطانی ارتقاء یافته بود، مشاركت داشت (همان، 4 / 35-36؛ كارادوو، I / 141؛ قس: کراچكوفسكی، همانجا).ابوالفدا از 698 ق و در زمان الناصر جانشین لاچین با ممالیك رابطۀ كامل برقرار نمود و تا پایان زندگی به آنان وفادار ماند (نك : ابوالفداء. همان، 4 / 40 به بعد). وی در 698 ق، هنگامی كه حكومت ایوبیان در حماه قطع شد، به خدمت فرمانروایان آن سرزمین و به دیگر سخن به خدمت ممالیك مصر درآمد و حمایت الناصر محمد بن قلاوون را جلب نمود. در 701 ق / 1302 م، در دومین حملۀ ممالیك به ارمنستان و نیز جنگ با مغولان در آسیای صغیر شركت داشت (همان، 4 / 64- 49؛ كراچكوفسكی، همانجا؛ سبانو، 115). در همین ایام نخستین بار به قصر سلطان در قاهره رفت و با احترام مورد پذیرایی قرار گرفت و دو سال بعد با داشتن حق جانشین موروث به نیابت حماه منصوب گردید (كراچكوفسكی، همانجا) و از آن پس در كاخ خود سكنی گزید و اغلب برای شركت در مراسم با شكوه به قاهره میرفت (نك : صفدی، 9 / 174؛ كراچكوفسكی، همانجا).وی چند بار روانۀ مكه و زیارت بیتالله الحرام شد و گاه در این سفرها الناصر سلطان مصر را همراهی میكرد كه یكی از این سفرها در 719 ق / 1319 م بوده است (ابوالفداء، همان، 4 / 85 ق، کراچکوفسکی، همانجا؛ سبانو، 120-125). ابوالفدا در 715 ق، بار دیگر در لشكركشی به آسیای صغیر شركت كرد (ابوالفداء، همان، 4 / 74-75؛ كراچكوفسكی، همانجا). وی چند بار برای به دست آوردن حكومت حماه تلاش كرد و سرانجام در 17 محرم 720 ق الملك المؤید لقب گرفت و بر همۀ فرمانروایان سرزمین شام برتری یافت (ابوالفداء، همان، 4 / 87؛ دواداری، 9 / 297؛ ذهبی، 2 / 173).هنگام اقامت در مصر از سلطان اجازه گرفت كه امارت حماه در خاندان او باقی بماند و پس از وی پسرش به امارت آنجا منصوب گردد. وی هنگام سفر مصر، به اسكندریه رفت و در مجالس پذیرایی با شكوه از شخصیتهای مهم از جمله سفیر خایمۀ دوم پادشاه آراگون و نیز سفیر خان مغول حضور یافت. سپس ابوالفدا همراه سلطان به مصر علیا سفر كرد و از شهر دندره در ساحل چپ رود نیل دیدن كرد (كراچكوفسكی، همانجا). وی اواخر عمر را به آرامی در حماه گذرانید و در همانجا درگذشت (ابن وردی، 2 / 422).ابوالفدا و اخلاف او مدتی دراز بر مسند قدرت باقی نماندند (ابن شاكر، 1 / 187؛ سبانو، 126؛ كراچكوفسكی، همانجا). پس از او پسرش ناصرالدین محمد در ربیعالثانی 723 / ژانویۀ 1332 به جای پدر نشست (نك : دواداری، 9 / 364-366) و در 741 ق / 1340 م درگذشت. در 742 ق نوهاش به سببب اوضاع واحوال آن زمان توانست تنها عنوان امیر را برای خود محفوظ دارد، ولی در 758 ق / 1357 م با مرگ او دوران فرمانروایی دودمان ابوالفدا بر حماه به پایان رسید (رنو، I / 30-31).آرامگاه ابوالفدا در جامع الدهشة (یا جامع الحیایا) كه خود آن را بنا كرده بود (نك : ابن حجر، 1 / 372)، برجاست. در مورد نام این مسجد اختلاف نظرهایی وجود دارد. مولینن آن را جامع الحیایا ضبط كرده كه صورتی از جمع عامیانۀ حیه (افعی) است (ص 657)، ولی سبانو (ص 126) و كردعلی (5 / 60) آن را جامع الحیات نامیدهاند كه این نیز جمع حیه است. در كتیبۀ مسجد نام آن بر جای نمانده است، ولی مولینن كه خود بدانجا سفر كرده، كتیبه را خوانده كه در آن نام و عنوان ابوالفدا و تاریخ بنای مسجد در 727 ق ثبت شده است (ص 658). گمان میرود كه ابوالفدا چهار سال و اندی پیش از درگذشت، هنگام بنای مسجد به تدارك گور خود در كنار منارۀ مسجد مبادرت كرده باشد (همو، 660). از ابوالفدا قلمدانی برنزی بر جای مانده كه از آثار هنر اسلامی است. این قلمدان معرف ابوالفدا، نه به عنوان امیر و فرمانروا، بلكه به عنوان مؤلف و نویسنده است (كراچكوفسكی، 389، به نقل از ویت).ابوالفدا همزمان با ماركوپولو میزیست، اما بر عكس وی، به جهانگردی نپرداخت و تنها به عربستان، مصر، بخش شرقی آسیای صغیر و شمال بینالنهرین سفر كرد. وی مردی متفكر، سریعالانتقال، بسیار مطلع، صاحب استعداد شاعری و در عین حال مردی شجاع و دارای استعداد جنگی بود. خوش رفتاری وی كه زبانزد بسیاری از معاصرانش بود، با استعداد سیاسی او درهم آمیخت، به گونهای كه توانست در دورانی بسیار آشفته حیطۀ فرمانروایی پدری را حفظ كند، توسعه بخشد و حكومت خویش را همچنان باقی نگاه دارد. عصر ابوالفدا روزگاری بس دشوار بود. پیكار با صلیبیان ادامه داشت؛ پیشروی مغولان به جانب شام كاملاً متوقف نشده و حاكمیت ممالیك در شام هنوز استقرار نیافته بود. همه چیز نشان میداد كه سلطان مصر از نیروی عمدهای برخوردار خواهد بود. این نكته را ابوالفدا دریافت و چه بسا به همین دلیل از منزلتی استوار برخوردار گردید (همو، 386-388).در روزگار ابوالفدا حماه یكی از مراكز ادب بود. در آنجا شاعران به مدح وی همت میگماردند كه از آن جمله صفیالدین حلی (ص 210، 359، 581، جم ) و ابن نباته (دیوان، 20، 66-67، جم ، نیز نك : شرح العیون، 13) را میتوان نام برد كه به مدح و رثای او پرداختهاند. شاعران اهل حماه كه نسبت به سرزمین خود دلبستگی و تعصبی داشتند، در عهد ابوالفدا به لهجۀ محلی نیز شعر میسرودند كه عمرالمحار حلبی (د ح 710 ق / 1310 م) یكی از مداحان ابوالفدا از زمرۀ آنان بوده است (GAL, S, II / 1؛ كراچكوفسكی، 389). ابوالفدا خود نیز با شعر و شاعری بیگانه نبود. گروهی از مؤلفان ابیاتی از سرودههای وی را در آثار خود آوردهاند (ابن شاكر، 1 / 185- 188؛ صفدی، 9 / 176- 179).
زندگی پرتحرك و ادارۀ امور دولت مانع از آن نبود كه ابوالفدا به تألیف آثار در زمینههای مختلف بپردازد، چنانكه وی دارای آثار بسیاری در زمینۀ تاریخ، جغرافیا، صرف و نحو، حدیث، فقه، ادبیات، طب و نیز ادیان است (اسنوی، 1 / 455-456؛ فروخ، 118). از آثار او المختصر فی اخبار البشر، تقویم البلدان، الكنُاش، العروض و الاطوال، نظم الحاوی الصغیر، الموازین، التبر المسبوك فی تواریخ الملوك، مختصر اللطائف السنیة فی التواریخ الاسلامیة، شرح نظم الكافیة، نوادر العلوم و مجموع فی الاخلاق و الآداب و الزهد و الوعظ را میتوان نام برد (صفدی، 9 / 174؛ كیلانی، 244).كتاب تاریخ المختصر فی اخبار البشر در 4 مجلد است. این كتاب متضمن اطلاعات مربوط به ادوار پیش از اسلام و عهد اسلامی تا 729 ق / 1329 م است. بخشهای اولیۀ المختصر بیشتر مبتنی بر مطالب الكامل ابن اثیر است ( المختصر، 1 / 3). جلد اول دربارۀ انبیا، شاهان ایران، مصر، یونان و روم، اعراب پیش از اسلام و تاریخ اسلام از آغاز تا خلافت منصور عباسی و قتل ابومسلم خراسانی است. جلد دوم دربارۀ سلسلۀ امویان اندلس، عصر خلافت عباسیان و نیز امیران و فرمانروایان ایران و شام تا دوران عمادالدین زنگی در حلب است. جلد سوم كتاب از اخبار اسماعیلیۀ شام آغاز شده است. در این جلد از دوران ایوبیان، جنگهای صلیبی، ملوك مصر و شام و تونس تا وفات الاشرف صاحب حمص سخن رفته است. جلد چهارم از فتح قیصریه و مرگ هلاكوخان مغول در 663 ق آغاز میگردد. مطالب الكامل ابن اثیر تا حوادث 628 ق پایان میپذیرد، ولی ابوالفدا حوادث تاریخ اسلام را تا 730 ق / 1330 م آورده است (زكار، 54). كسانی چون ابن حبیب دمشقی و ابن شحنه (ﻫ م) و دیگران ذیلهایی بر تاریخ او نوشتهاند كه معروفترین آنها تتمة المختصر ابن وردی است.هنگامی كه ابوالفدا درحماء اقامت داشت (717 ق / 1317 م) به تدوین كتاب جغرافیایی خود نیز دست زد كه نام متواضعانۀ تقویمالبلدان دارد. كار تألیف این كتاب در 721 ق / 1321 م به پایان رسیده، ولی احتمال میرود كه مؤلف آن را تا اواخر زندگی خود كمال بخشیده باشد، چنانكه دركتابخانۀ لیدن نسخهای از این كتاب وجود دارد كه از سوی مؤلف مورد تجدید نظر قرار گرفته است (كراچكوفسكی، 388-389). مآخذ كتبی مورد استفادۀ ابوالفدا روشن و معلوم است، زیرا بارها بدان منابع و مؤلفان آنها اشاره كرده است (رنو، I / 447-449). وی بجز جغرافینگاران قدیم اسلامی چون ابن خردادبه، ابنحوقل، یعقوبی و دیگران (نك : تقویمالبلدان، 1، جم )، ازادریسی نیز در غالب صفحات این كتاب یاد میكند. وی پس از ابن سعید مغربی از جمله جغرافینگارانی بوده كه از آثار ادریسی بهرۀ فراوان جستهاند. معلوم است كه ابوالفدا نه تنها بالكتاب نزهة المشتاق ادریسی آشنایی داشته (نك : همان، 26)، بلكه اثر دیگر او را نیز كه تاكنون به دست نیامده، میشناخته است (رنو، I / 121). او همچنین از معجمالبلدان یاقوت و كتاب جغرافیا فیالاقالیم السبعۀ ابن سعید بهره گرفته است (كراچكوفسكی، 391)، ولی ابوالفدا نسبت به نوشتههای این جغرافینگار غرناطی، برخوردی احتیاطآمیز داشته است. وی با توجه به این نكته كه ابن سعید برخاسته از دیار مغرب بوده، نخست نسبت به نوشتههای او دربارۀ اروپا و افریقا برخوردی همراه با اعتماد و اطمینان داشته، ولی بعداً متوجه گردیده است كه نوشتۀ او از دقت كافی برخوردار نیست (رنو، I / 143). بارتولد مینویسد كه با این وصف ابوالفدا كمتر به اصلاح خطاهای جغرافیایی ابن سعید پرداخته است (VIII / 105).ابوالفدا را نمیتوان در ردیف مورخان و جغرافینگاران سدههای 3 و 4 ق / 9 و 10 م بهشمار آورد. آثار مورخان و جغرافینگاران سدههای بعد به تقریب مقتبس از آثار مؤلفان آن دوره است. ابوالفدا مورخ و جغرافینگاری است كه بیشتر از طریق مطالعۀ كتابها و آثار مؤلفان ادوار پیشین به تحقیق و تألیف پرداخته است. گاه مآخذ او آثار مكتوبی بوده است. كه از طریق بازرگانان و جهانگردان به سوریه میرسیده است. به این جهت وی را نمیتوان محققی مستقل نامید، اما این امر مانع از آن نشده كه وی اثر علمی ارزندهای در رشتۀ جغرافیا پدید آورد كه از معجمالبلدان یاقوت كمتر نباشد. تقویمالبلدان او حاوی مطالب جدید و ارزشمندی دربارۀ كشورهای غیرمسلمان است. تقسیمات جغرافیایی در كتاب ابوالفدا صورتی ویژه دارد كه مختص خود اوست (كراچكوفسكی، 389).این كتاب به دو بخش نامساوی تقسیم شده است: بخش نخست كه قسمت كوچكی از كتاب را تشكیل میدهد، جنبۀ كیهاننگاری عمومی دارد. این بخش همراه با مقدمه و حاوی مطالبی است دربارۀ زمین، مدارات، اقلیمهای هفتگانه، تحقیق در امر مساحت و روش متقدمان و متأخران همراه با واژههای مورد استفاده در دانش جغرافیا، دریاها، دریاچهها، رودها، كوهها و ترتیب نظم كتاب (ص 1-74). در پایان همین بخش شرحی كوتاه دربارۀ تحدید اقالیم عرفی آمده كه میتوان آن را درآمدی بر بخش دوم كتاب به شمار آورد (ص 74-75). بخش دوم كه قسمت اعظم كتاب را تشكیل میدهد، دارای 28 فصل و به دیگر سخن 28 جدول دربارۀ نواحی مختلف كرۀ زمین است كه برآٍن نام اقلیم عرفی نهاده شده است. ترتیب مطالب كتاب در نسخهها متفاوت و همراه با تغییرات اندكی است.كراچكوفسكی ترتیب فصول كتاب را بدین شرح دانسته است: جزیرةالعرب، مصر، بلاد مغرب، سودان، اندلس، جزایر دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس، مناطق شمالی (سرزمین فرانكها یا فرنگان) و تركان، شام، جزیره و عراق، خوزستان، فارس، كرمان، سجستان، سند، هندوستان، چین، جزایر دریای مشرق، روم (آسیای صغیر)، ارمنستان و اران و آذربایجان، سرزمین جبال (عراق عجم)، دیلم و گیلان، طبرستان و مازندران، خراسان و مضافات آن، زابلستان، غور، طخارستان و بدخشان، خوارزم، ماوراءالنهر و مضافـات آن از بلاد تركستان (ص 390؛ نیز نك : ابوالفداء، تقویم البلدان، 77-506). از این تقسیمبندی میتوان دریافت كه ابوالفدا در تقسیمات جغرافیایی پیرو مكتب كلاسیك سدۀ 4 ق / 10 م بوده است (بارتولد، VIII / 108).این نكته كه در تقویم البلدان به مناطق ایران برتری داده شده است، نشان میدهد كه ممكن است مؤلف تحتتأثیر «اطلس اسلامی» قرار داشته و از شیوۀ ادریسی روی برتافته و به مكتب جغرافینگاران سدۀ 4 ق / 10 م روی آورده است (بارتولد، كراچكوفسكی، همانجاها). گرچه در ترتیب و توالی و نیز شرح اجزای این مناطق در نوشتۀ ابوالفدا تازگی و اصالتی مشهود نیست، با اینهمه نحوۀ ارائۀ مطالب او نسبت به جغرافینگاران پیشین تازگی دارد. هریك از 28 فصل كتاب طبق طرحی واحد ارائه شده و به 2 جزء منقسم شده است: در جزء نخست شرح عمومی مناطق، حدود تقسیمات سیاسی، وضع قومی، سنتها، آثار كهن و مسیرها و راههای آن ذكر شده است. همۀ اجزاء از لحاظ میزان و حدود مطالب یكسان نیستند، زیرا دربارۀ آنها برحسب محیط و یا اهمیت جغرافیایی آنها و چهبسا اطلاعاتی كه ابوالفدا در اختیار داشته، بحث شده است؛ جزء دوم هریك از فصلها شامل جدولهایی است كه در آنها نام منطقه، نواحی مسكونی عمده و مأخذی كه نصفالنهار و مدار آنها را روشن میسازد و نیز اقالیم آنها را از دیدگاه نجومی و جغرافیایی و ذكر دقیق نام و شرح كلی شهرهای آن مناطق آمده است.در دانش جغرافیا سیستم جدولبندی را نخستینبار ابوالفدا به دست داده است، ولی گمان نمیرود این شیوه، ابتكار او و منحصر به خود او بوده باشد. محتمل است وی این سیستم را از جدولهای نجومی مربوط به رصدخانهها كه با آنها سروكار فراوان داشته، به عاریت گرفته باشد (همانجا). ابوالفدا خود در آغاز كتاب به این نكته اشاره میكند و مینویسد: «ما در این مختصر آنچه در كتابهای مختلف پراكنده بود، گرد آوردهایم و در تألیف خود طریقۀ ابن جزله را در كتاب تقویم الابدان در طب پیش گرفتهایم و آن را تقویم البلدان نامیردهایم» (ص 2-3). وی در آغاز كتاب مدعی شده است كه آثار گذشتگان در بیان طول و عرض نواحی از تحقیق نامها عاری است و در آنها به اوصاف شهرها توجه نشده است. همچنین متذكر گردیده است كه كسانی چون سمعانی، یاقوت، ابوالمجد اسماعیل بن هبةالله موصلی كه به تصحیح نامها و ضبط آنها توجه داشتهاند، متعرض طول و عرض بلاد نشدهاند و چون طول و عرض ناحیهای دانسته نشود، چهار جهت آن مجهول و ناشناخته میماند (ص 1-2).یكی دیگر از جغرافینگارانی كه ابوالفدا اغلب به وی اشاره كرده، حسن بن احمد (محمد) مهلبی مؤلف المسالك و الممالك، مشهور به العزیزی است كه در نیمۀ دوم سدۀ 4 ق / 10 م میزیست (همان، 22، 48، جم ). ابوالفدا نه تنها در بخش مربوط به افریقا و سُقُطره (همان، 371)، بلكه در مطالب مربوط به زادبوم خود شام (همان، 227، 241) نیز از نوشتۀ او بهره گرفته است. نقل قولهای متعدد ابوالفدا سبب گردیده كه این جغرافینگار عهد فاطمیان بهتر شناخته شود (كراچكوفسكی، 391). ابوالفدا مطالب مندرج در اثر جغرافیایی یعقوبی را مطمئن و شایستۀ پذیرش نامیده است (همو، 154).نظریات ابوالفدا در ریاضیات و نجوم نیز برای زمان خود جالب توجه بوده است. در این زمینه وی در درجۀ نخست به نوشتههای ابوریحان بیرونی بهویژه كتاب قانون مسعودی او توجه نموده است (همان، 10، 11، 13، جم ). وی احتمالاً از منابع شفاهی و گفتههای دیگران نیز بهره جسته است. این نكته را در نوشتۀ او دربارۀ مصب رود اتل (ولگا) از گفتۀ یك بازرگان و مردم آن دیار (همان، 36) و قول مسافران دربارۀ هندوستان (همان، 353، 359) میتوان مشاهده نمود. بدیهی است در كتاب ابوالفدا شرح مربوط به شام و سرزمینهای همجوار از اهمیت بیشتری برخوردار است.تقویم البلدان به عنوان اثری كامل نه تنها در دورانهای بعد، بلكه در دورۀ نزدیك به زمان او نیز از شهرت فراوان برخوردار بوده است. شمسالدین ذهبی مورخ معاصر ابوالفدا از اثر جغرافیایی او خلاصهای به دست داده است (رنو، I / 453). قلقشندی نیز در صبح الاعشی (4 / 137 جم ) از ابوالفدا قسمتهایی را نقل كرده است. تقویم البلدان نزد محققان آسیای صغیر از ارزش و شهرت فراوان برخوردار گردید. در سدۀ 10 ق / 16 م محمد بن علی سپاهیزاده از این كتاب خلاصهای به زبان عربی با بعضی اضافات، به صورت الفبایی تهیه كرد و آن را اوضح المسالك الی معرفة البلدان والممالك نامید. سپاهیزاده تنها به اصلاح متن عربی نپرداخته، بلكه مطالبی از آن را نیز به زبان تركی ترجمه كرده است (رنو، همانجا). محمد عاشق مؤلف و جغرافینگار هممیهن و معاصر سپاهیزاده نیز از جمله كسانی است كه به تقویم البلدان توجهی وافر مبذول داشتهاند، به گونهای كه میتوان اثر او را ترجمۀ مفصل تركی كتاب ابوالفدا دانست (كراچكوفسكی، 598-599). در ایران نیز میرزا محمدصادق اصفهانی (د ح 1091 ق / 1680 م) در نوشتههای خود تحت تأثیر ابوالفدا بوده است. میرزا محمدصادق را مؤلف چند كتاب، ازجمله دو اثر جغرافیایی دانستهاند (فران، 559-562؛ رنو، I / 454) كه یكی ازآنها همنام نوشتۀ ابوالفدا، تقویم البلدان نامیده شده است (همانجا).در اروپا شهرت ابوالفدا كمتر از شرق نبود (همو، I / 455). كتاب ابوالفدا یكی از نخستین آثار جغرافیایی به زبان عربی است كه در اروپا ترجمه شد و اروپاییان آن را ارزشمد یافتند. پستل خاورشناس فرانسوی (1510-1581 م) نخستین كسی است كه در 1561 م ازاثر ابوالفدا یاد كرده است (كراچكوفسكی، 154, 392). در سدۀ 17 م تنی چند از محققان اروپایی دربارۀ آثار ابوالفدا به تحقیق پرداختند كه شیكارد (1592-1635 م) دانشمند آلمانی ازجملۀ آنان است كه تقویم البلدان را ترجمه كرده است (كارادوو، II / 13)؛ سپس جان گریویوس خاورشناس انگلیسی در1650 م به چاپ بخشی از اثر ابوالفدا اقدام كرد. در سراسر سدۀ 18 م دانشمندان اروپایی تنها با سه جغرافینگار اسلامی در سدههای 7 و 8 ق / 13 و 14 م آشنایی داشتند كه یكی از آنان ابوالفدا، دیگری ابن وردی و سومی عبداللطیف بغدادی بود (همانجا؛ كراچكوفسكی، 26).
به گفتۀ بارتولد: از میان آثار جغرافیایی عرب كه به اقتباس از آثار دیگران تدوین یافته، تقویم البلدان بیش از همه در اروپا شناخته شده است، چنانكه رایسكه خاورشناس آلمانی در 1770- 1771 م ترجمهای از این اثر را به زبان لاتینی منتشر كرد (II(1) / 767)، ولی این ترجمه بسیار شتابزده صورت گرفته است (كراچكوفسكی، 392). نقطۀ اوج این فعالیتها ترجمهای بود كه به دست سیلوستر دوساسی خاورشناس فرانسوی و شاگردانش در دهۀ چهارم سدۀ 19 م انجام یافت و تاكنون نیز به عنوان یكی از بهترین كارها در زمینۀ عربشناسی فرانسویان شناخته شده است. در 1848 م این كتاب توسط رنو و دوسلان با مقدمهای مشروح همراه با شرح زندگی ابوالفدا و آثار او انتشار یافت. ترجمۀ كامل این اثر توسط گویار در 1883 م به پایان رسید و در پاریس منتشر گردید (همو، 394). «مقدمۀ عمومی» رنو دربارۀ اثر ابوالفدا از اهمیت فراوانی برخوردار است. این «مقدمه» كه خود كتابی است بالنسبه مفصل، حدود صد و اندی سال عمدهترین كتاب برای آشنایی با ابوالفدا و اثر جغرافیایی او بوده و تاكنون نیز كتاب دیگری جایگزین آن نشده است (همانجا). به گفتۀ كرامرس جدول كشورها در تقویم البلدان كه ابوالفدا آن را در 1327 م تنظیم نموده، پس از كتاب ادریسی تا 100 سال پیش بهترین اثر جغرافیایی محسوب میشده است (ص 91).
ابن حجر، احمد بن علی، الدرر الكامنة، حیدرآباد دكن، 1392 ق / 1972 م؛ ابن شاكر كتبی، محمد، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1973 م؛ ابن قاضی شهبه، ابوبكر بن احمد، طبقات الشافعیة، به كوشش حافظ عبدالعظیم خان، حیدرآباد دكن، 1399 ق / 1979 م؛ ابن نباته، محمد بن محمد، دیوان، قاهره، 1323 ق / 1905 م؛ همو، شرح العیون، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1964 م؛ ابنوردی، عمر، تتمة المختصر فی اخبار البشر، بیروت، 1389 ق / 1970 م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840 م؛ همو، المختصر فی اخبار البشر، بغداد، 1390 ق / 1970 م؛ دواداری، ابوبكر بن عبدالله، كنز الدرر، به كوشش هانس روبرت رویمر، قاهره، 1379 ق / 1960 م؛ ذهبی محمد بن احمد، دول الاسلام، حیدرآباد دكن، 1365 ق؛ زكار، سهیل، «البیئة الامیرالملك المورخ»، المورخ الجغرافی ابوالفداء صاحب حماة، دمشق، 1975 م؛ سبانو، احمد غسان، مملکة حماة الایوبیة، دمشق، 1984 م؛ صفدی، خلیل بن ایبك، الوافیبالوفیات، به كوشش یوزف فان اس، بیروت، 1393 ق / 1973 م؛ صفیالدین حلی، دیوان، به كوشش کرمبستانی، بیروت، دارصادر؛ فروخ، عمر، «ابوالفداء، و تعلیل التاریخ»، المورخ الجغرافی ابوالفداء صاحب حماة، دمشق، 1975 م؛ قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ كردعلی، محمد، خطط الشام، دمشق، 1403 ق / 1983 م؛ كیلانی، قدری، «المؤید الوالفدا ابوالفداء ملكاً و عالماً»، المورخ الجغرافی ابوالفداء صاحب حماة، دمشق، 1975 م؛ نیز:
Bartold,V. V., «Mesto prikaspiiskkikh oblastei v istorii musulmanskogo mira», Sochineniya, vol. II(1), Moscow, 1963, id, «Geografiya Ibn Saʿida», Sochineniya, vol. VIII, Moscow, 1973, Carra de Vaux, Les penseurs de l’Islam, Paris, 1921; EI2, Ferrand, G., Relations de voyages et textes géographiques arabes, Frankfurt, 1986; GAL, S; Krachkovskiĭ, I. Yu., «Arabskaya geograficheskaya literatura», Izbrannye sochineniya, Moscow / Leningrad, 1957, vol. IV; Kramers, J. H., «Geography and Commerce», Legacy of Islam, Oxford, 1931; Mülinen, E., «Das grab Abu’l-Fidā’s in Hamā», ZDMG, Leipzig, 1908; Reinaud, J. T., Géographie d’Aboulféda, Paris, 1848.
عنایتالله رضا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید