تلمسانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 4 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224378/تلمسانی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
16
تِلِمْسانی، ابوربیع سلیمان بن علی کومّی (و نه کوفی)، ملقب به عفیفالدین (د 690ق/ 1291م)، شاعر، ادیب و عارف سدۀ 7ق. اصل او از قبیلۀ کومّیه در مراکش بود (نک : ذهبی، تاریخ...، 406؛ ابن کثیر، 13/ 345). صفدی نیز نام یکی از نیاکان وی را یاتینَن نوشته (15/ 408) که تصحیف فاحشی از اسم یاسین است که در منابع کهن (مثلاً نک : ابن جزری، 1/ 80؛ ذهبی، همانجا) بدان اشاره شده است. بروکلمان نیز به این اشتباه درافتاده است(GAL, I/ 300; GAL,S,I/ 458).عفیفالدین در تلمسان زاده شد (ابن خطیب، 2/ 450) و با بنی زیّان (633-962ق) که از جانب فاطمیان بیش از 3 سده بر مغرب اوسط (الجزایر کنونی) حکومت کردند، معاصر شد (نک : موسى پاشا، 14). وی ظاهراً در جوانی به مصر رفت و به خدمت شیخ و استادش، محمد قونوی (د 672 ق) رسید و با عارف نامدار ابن سبعین (د 669 ق) دیدار کرد. ابن سبعین جدّ مادری عفیف بود (ابن عماد، 5/ 412) و گویند که در این دیدار، عفیف را از شیخش قونوی نیز برتر شمرد (نک : همانجا).تلمسانـی ظاهراً از طریق قونوی با عرفان ابن عربی (د 638ق) نیز آشنا شد. چه، او به اعتقاد صفدی در گفتار و کردار شیوۀ ابن عربی را اختیار کرده بود (15/ 410؛ نیز نک : ابن شاکر، 2/ 73). وی آنگاه در خانقاه سعید السعدای قاهره اقامت گزید و با شمسالدین ایکی، شیخالشیوخ آنجا ارتباط یافت (صفدی، همانجا). او در قاهره در 661 ق/ 1263م صاحب فرزندی به نام شمسالدین محمد شد (ابن فرات، 8/ 88).در منابع به سفر عفیفالدین به آسیای صغیر (= روم) نیز اشاره شده است. گویند که وی در روم 40 نوبت و هر بار 40 روز خلوت گزید (ابن جزری، همانجا)، اما ذهبی این روایت را مبالغهآمیز میخواند (همان، 407). تلمسانی بعدها عازم دمشق شد و در برخی از مشاغل دولتی به خدمت پرداخت. صفدی او را مسئول خزانهداری دمشق خوانده است (15/ 409)، اما گروهی فرزندش محمد را عهدهدار این منصب دانستهاند (مثلاً نک : صقاعی، 82؛ ابن فرات، 8/ 85).عفیفالدین در سرزمین شام اعتبار فراوانی کسب کرد (نک : ذهبی، همان، 406؛ صفدی، 15/ 408)؛ داستان مشاجرۀ او با اسعد ابن سدید که در رکاب ملک منصور به دمشق آمده بود، بیانگر منزلت و جایگاه والای او در نزد مردم و حاکم دمشق است (نک : صفدی، 15/ 409؛ ابن شاکر، 2/ 72-73).گویند که تلمسانی در علوم مختلفی چون نحو، ادب، فقه، اصول دین، منطق، الاهیات و ریاضیات تبحر داشت و صاحب تألیف بود (ابن جزری، همانجا). بسیاری از علما و فقیهان اهل سنت به سبب گرایشهای عرفانی عفیف سخت بر او تاختهاند. ذهبی وی را از زندیقان عارف خوانده، مینویسد که او، فرقۀ عرفانی نُصَیْریه از غُلات شیعه را جزئی از خود میدانست. نیز وی را به شرابخواری، فساد اخلاقی و تعصب نسبت به نظریۀ وحدت وجود متهم میکند ( العبر، 5/ 367، تاریخ، 407). اما ابن تیمیه (د 728ق) بزرگترین مخالف او ست و در نامهای که به شیخ نصر منبجی (د 719ق) نوشته، به عقاید ابن عربی، قونوی، ابن سبعین و عفیف تلمسانی سخت تاخته، و تلمسانی را فاجر، خبیثترین و کافرترین همۀ عارفان شمرده، و معتقد است که وی، همۀ محرّمات را حلال میشمرد (1/ 184).برخی از منابع شیعی او را شیعی متعصب و متعهد خواندهاند (مثلاً نک : صدر، 129؛ امین، 7/ 308)، اما دلیلی بر این ادعا ذکر نکردهاند و 3 قصیدهای که در آنها به شخصیتهای شیعه اشاره شده، چیزی را ثابت نمیکند (قس: موسى پاشا، 48-50). از میان شاگردان او میتوان به چند تن اشاره کرد: یکی محمود بن طی عجلونی (د 734ق) است که مبلغ مشرب عرفانی تلمسانی و حافظ بیشتر اشعار او نیز بوده است (نک : صفدی، 15/ 410؛ ابن حجر، 6/ 84)؛ دیگر یوسف بن زکی (د 742ق) است که به بهانۀ گمراهی استاد از او کنار گرفت (ابن حجر، 6/ 229، 232).عفیفالدین برادری هم به نام محمد داشته که در سوگش شعر گفته است (نک : ابن شاکر، 2/ 263). وی سرانجام در دمشق درگذشت و در گورستان صوفیه به خاک سپرده شد (ابن جزری، همانجا؛ ابن شاکر، 2/ 73). گویند که او در بستر مرگ نیز از عرفان و خداشناسی خود سخن میگفت (نک : ذهبی، همانجا؛ ابنجزری، 1/ 81). از آنجا که وی هنگام مرگ 80 ساله بود (نک : ابن حبیب، 1/ 147؛ مقریزی، 2/ 232)، ناچار باید تولد او را 610ق/ 1213م دانست، برخلاف ابن تغری بردی که 620 ق (6/ 39) و بروکلمان که 613 ق (GAL,S، همانجا) را پیشنهاد کردهاند.
به جز رسالهای در عروض و دیوان شعر، سایر مؤلفات تلمسانی، شروحی بر نوشتههای پیشینیان است. دیوان وی در سالهای 1281 و 1287ق در قاهره و در 1885م در بیروت منتشر شد و در 1911م به فرانسه ترجمه گشت (نک : همانجا؛ موسى پاشا، 59). یوسف زیدان نیز جزء نخست آن را در اسکندریه (1990م) منتشر نموده است. شعر او، اگرچه از نظر ابن جزری در اوج شیوایی است (1/ 81)، به عقیدۀ برخی از معاصران گاه به ضعف میگراید (مثلاً فروخ، 3/ 658).نسیب و غزل عرفانی از مضامین اصلی شعر او ست. نام معاشیق عرب، باده و نامهای گوناگون آن، همه رمزِ اندیشههای عرفانی او شدهاند. بیان غیرمستقیم و گاه صریح عقاید عرفانی نیز در اشعار او جایگاه خاصی دارد و گاهی صریحاً عقیدۀ خویش را در باب خداوند، عقل، حقیقت، حسن، کمال، روزگار، پیامبران، عارفان و مسئلۀ وحدت مطلق و... اظهار میدارد (نک : موسى پاشا، 175-176). شاعر هیچ یک از حاکمان و سلاطین زمان خود را مدح نگفته است. در دیوان وی تنها یک قطعۀ 7 بیتی به مدح گروهی از مشایخ صوفیه اختصاص یافته است(1/ 104- 105). وی گویا در رثای برادرش محمد، همچنین فرزندش محمد (الشاب الظریف) اشعار فراوانی سروده بوده است (نک : ابن کثیر، 13/ 334) و زیدان در مقدمۀ دیوان 13 بیت از یکی از مرثیههای وی را به نقل از کتابهای شرح احوال او آورده است (ص 19-21). او در این ابیات به خط بسیار زیبای فرزند و سالخوردگی خود و همسرش اشاره مینماید. در شعر او تأثیر قرآن و حدیث غالباً به صورت عبارات گزینشی آشکار است (مثلاً نک : 1/ 85 -86، سطرهای 2، 3، ص 95، سطر 3، ص 118، سطر 5).دیگر آثار وی اینها ست:
شرح منازل السائرین خواجـه عبدالله انصاری (ابن شاکر، 2/ 72؛ جامی، 570-571). این شرح را عبدالحفیظ منصور در 1989م در تونس منتشر کرد. جامی آنرا نیکو و مبنی بر قواعد علم و عرفان و منبعی ذوقی و وجدانی خوانده است (ص 571). شروح دیگر منازل، عموماً متأثر از شرح تلمسانی است. مثلاً عبدالرزاق قاسانی در شرح خود (چ قم، 1372ش)، اغلب جملهها و واژگان تلمسانی یا محتوای آنها را تکرار نموده، و تنها در موارد اندکی با وی مخالف است.
شرح اسماءالله الحسنى؛ شرح مقامات نفَّری؛ شرح فصوص الحکم ابن عربی؛ شرح قصیدۀ عینیۀ ابن سینا که آن را الکشف و البیان فی علم معرفة الانسان نامیده است؛ شرح تائیه ابن فارض معروف به نظم السلوک (برای نسخۀ خطی آثار، نک : زیدان، 32-43)؛ رسالة فی علم العروض (نک : GAL, I/ 300؛ موسى پاشا، 61).
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به کوشش محمد محمدامین، 1410ق/ 1990م؛ ابن تیمیه، احمد، مجموعة الرسائل و المسائل، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ ابن جزری، محمد، تاریخ حوادث الزمان و انبائه، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1419ق/ 1998م؛ ابن حبیب، حسن، تذکرة النبیه، به کوشش محمد محمدامین، قاهره، 1976م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، به کوشش شرفالدین احمد، حیدرآباد دکن، 1396ق/ 1976م؛ ابن خطیب، محمد، الاحاطة فی اخبار غرناطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1394ق/ 1974م؛ ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1394ق/ 1974م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1350ق؛ ابن فرات، محمد، تاریخ، بیروت، 1936م؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ تلمسانی، عفیفالدین سلیمان، دیوان، به کوشش یوسف زیدان، قاهره، 1989م؛ جامی، عبدالرحمان، نفحاتالانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، 1336ش؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 681-690ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1421ق/ 2000م؛ همو، العبر، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، 1386ق/ 1966م؛ زیدان، یوسف، مقدمه بر دیوان (نک : هم ، تلمسانی)؛ صدر، حسن، تأسیس الشیعة، بغداد، 1354ق؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش بیرند راتکه، بیروت، 1399ق/ 1979م؛ صقاعی، فضلالله، تالی کتاب وفیات الاعیان، به کوشش ژاکلین سوبله، دمشق، 1394ق/ 1974م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1984م؛ مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، 1418ق/ 1997م؛ موسى پاشا، عمر، العفیف التلمسانی، شاعر الوحدة المطلقة، دمشق، 1402ق/ 1982م؛ نیز:
GAL; GAL,S.هادی نظریمنظم
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید