ترنابازی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 20 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224215/ترنابازی
چهارشنبه 13 فروردین 1404
چاپ شده
2
تُرْنابازی، از بازیهای کهن ایرانی که تا چندی پیش در نقاط مختلف ایران رواج عمومی داشت و در فرهنگ و ادب فارسی به بازی «میر و وزیر» و «شاه و وزیر» شهرت یافته بود.در آغاز، ترنابازی در شمار بازیهای کودکان و نوجوانان بود. چنانکه گفته شده است: هر دو روزی دیگری را پیش میآرد سلیم / میکند دوران چو طفلان بازی میر و وزیر؛ و یا: به جنبش والیـان طفل حقیرند / شهان بـازی میر و وزیرند (نک : آرزو، نیز بهار عجم، ذیل بازی میر و وزیر؛ نیز نک : آنندراج، ذیل قاب، نیز بازی میر و وزیر). این بازی رفتهرفته در میان گروههای سنی مردان جوان، میانسال و سالخورده نیز رایج شد. با پیدایی نهاد اجتماعی قهوهخانه در جامعۀ ایران در دورۀ صفوی (نک : بلوکباشی، قهوهخانهها ... ، 8) و تجمع مردم از گروهها و صنفهای گوناگون در آن، این بازی به فضای قهوهخانهها راه یافت و از سرگرمیهای قهوهخانهنشینان، بهویژه در شبهای دراز زمستان و شبهای ماه رمضان شد (همان، 11، نیز «ترنابازی»، 114).
تـرنا بـه لُنگ یـا کربـاس بـههم ـ پیچیده و تابدادهشدهای گویند که با آن یکدیگر را میزنند. واژۀ ترنا و صورت دیگر آن طُرنا در متون فارسی و فرهنگهای فارسی کهن نیامده است. نفیسی در معنای دُرنا مینویسد: «فوطۀ بههمپیچیده و تافته که بدان کسی را کتک زنند». در میان بازیهای کودکانه در ایران، یک بازی کاملاً متفاوت با ترنابازی که وسیلۀ بازی آن کرباس یا لنگ بههمتابیده (دُرنا یا دُرنه) یا کمربند است، به نام «درنا» یا «درنه» یا «دورنهبازی» شهرت دارد (نک : بلوکباشی، همان، 118؛ نیز آلاحمد، 195).در فرهنگهای فارسی شرح نوعی بازی به نام «طُرّهبازی» آمده است که به احتمال بسیار به همین «درنابازی» اشاره دارد (بهار عجم، آنندراج، لغتنامه ... ، ذیل طرهبازی؛ نیز نک : بلوکباشی، همان، 117- 118). واژۀ طُرّه احتمالاً صورت تغییریافتۀ «دُرّه» به همین معنا در محاورۀ عمومی است. دُرّه به احتمال بسیار صورت فارسی محاورهای واژۀ «دِرّۀ» عربی است که پس از درآمدن به زبان فارسی به صورتهای دُرّه و طُرّه (به قیاس طُرّه به معنای زلف تابدار) تغییر یافته است. «دِرّه» و «دُرّه» در عربی تازیانه و کرباس یا پوستی چند بههمتابیده را گویند که مردم را با آن بزنند ( لغتنامه، ذیل دِرّه). عثمان مختاری در قصیدهای به دِرّۀ (تازیانۀ) عمر بن خطاب که همچون ذوالفقار (شمشیر) حضرت علی (ع) شناخته شده و معروف بود، اشاره میکند و میگوید: کفایت را زبانش ذوالفقار حیدری آمد / سیاست را نهادش باز همچون دِرّۀ عمّر (ص 124). ملکالشعرا بهار نیز به دِرّۀ عمر در این بیت اشاره دارد: نه بر کیفر باده خوردن از اول / به پور جوان دِرّه زد پیر ثانی (ص 172).بیشتر فرهنگهای فارسی واژۀ «دُرّه» را ــ که مستعمل در میان فارسیزبانان بوده است ــ به معنای پوستی چند که بر هم بدوزند و گناهکاران را به آن بزنند، و گاه نقاره و دهل را بدان نوازند (یعنی دَوال)، آوردهاند. ملکالشعرا حکیم روحی گوید: همی زدند مرا غَرْچَگان سنگیندل / چو دُرّه بر دهل عید و پُتک بر سندان ( فرهنگ ... ، 1 / 991؛ نیز نک : برهان ... ، 2 / 845).نتیجه اینکه واژۀ «دِرّۀ» عربی در فارسی با تبدیل آوای آغازین e به o بهصورت «دُرّه»، و احتمالاً در زبان محاورۀ مردم حرف د به ت تبدیل، و بهصورت «تُرّه» و در ضبط مکتوب «طُرّه» (قس: طُرّۀ مو) درآمده، و در گویشهای ایرانی رواج یافته است (بلوکباشی، «ترنابازی»، 119، بازیها ... ، 68- 69). احتمالاً این واژه در اثر کثرت استعمال در زبان مردم بهصورت «دُرنه»، «تُرنَه»، «دُرنا» و «ترنا» درآمده است. دهخدا تُرنا را برگرفته از دِرّه و دُرّۀ تازی دانسته است ( لغتنامه، ذیل ترنا، نیز دِرّه و دُرنه) و پروین گنابادی احتمال میدهد که یکی از دو واژۀ دُرنۀ فارسی و دُرّۀ عربی مأخوذ از یکدیگر باشد (نک : بازیها ... ، 9).در میان عربزبانان، کرباس و پارچۀ تابیدهای که کودکان در نوعی بازی به کار میبردند و یکدیگر را با آن میزدند، «مِخراق» و «مَخرقه» مینامیدند ( آنندراج، غیاث ... ، ذیل مخراق و مخرقه). المنجد (ص 175) مخاریق را پارچۀ تابیدهای که کودکان با آن بازی کنند، معنا کرده، و در ترجمۀ فارسی منجد الطلاب (ص 129) به معنای ترنا آمده است (در تاج العروس نیز به «مخاریق الصبیان» اشاره شده است، 7 / 67).
ابزار این بازی در میان بزرگسالان معمولاً ترنا یا کمربند و قاب است. قاب (واژهای برگرفته از کعب عربی و برابر آن در فارسی بُژول یا بُجول و شِتالَنگ است) یا قاپ، کشکک یا قاپکِ پاک و پرداختهشدۀ دست و پای گاو و گوسفند است. در آنندراج قاب به معنای استخوان پا که در «قاببازی» و بازی «میر و وزیر» به کار رود، آمده، و نوشته شده است که بازیکنان بهسبب گرفتن قاب، میر و وزیر شوند و این بیت را از ملاطغرا نقل کرده است: گهی که بازی میر و وزیر طرح شود / نشان ز دزد نیابند در گرفتن قاب (نک : ذیل واژه).قاپ 4 بَر یا سطح دارد با برآمدگیها و فرورفتگیهایی به نقشهای گوناگون که در میان قاپبازان تهرانی به اسب، خر، جیک و بوک شهرت دارد (برای چگونگی نقش سطح هریک از این 4 بَر، نک : محمدامین میرزا، گ 84؛ نیز نک : جهانشاه، 2-3). این 4 بر در بازی ترنا به ترتیب شاه (حکم دهنده)، وزیر (مجری حکم)، دزد و شیخ یا پوچ (نقشی که در بازی بهشمار نمیآید) خوانده میشوند (بلوکباشی، «ترنابازی»، 115). اگر قاپ روی هیچیک از 4 صورت بالا بر زمین ننشیند، اصطلاحاً میگویند «اُمبه» نشسته است. نقش امبه در بازی ترنا پذیرفته نیست، مگر آنکه بازیکنان در میان خود دربارۀ امبه نشستن قاپ قراری گذاشته باشند (همانجا).
بازیکنان حلقهوار مینشینند، چنانکه فضایی در میان آنها باز باشد. ریشسفیدان، بزرگان و سادات در صدر جایگاه بازی مینشینند. کارپرداز بازی، یعنی قاپ و ترناگردان و تاوانگیر، با طلب صلوات از حاضران، قاپ را به یکی از پیشکسوتان یا ریشسفیدان یا سادات حاضر در میان جمع میدهد تا بیندازد. پس از او دیگران یکی پس از دیگری قاپ میاندازند. قاپ هرکس با نقش شاه بنشیند، شاه بازی میشود و فرمان یا حکم بازی با او ست. پس از گزینش شاه، هر کس قاپش وزیر بنشیند، منصب وزارت را بر عهده میگیرد.اگر در نخستین دور قاپانداختن، قاپ چند تن شاه یا وزیر بنشیند، منصب پادشاهی را به بزرگترین و محترمترین بازیکنی که قاپش شاه نشسته، یا به کسی که از اولاد پیغمبر و سید است، میسپارند. شاهِ برگزیده یکی را از میان بازیکنانی که قاپشان وزیر نشسته، به وزیری انتخاب میکند. پس از آن، کسی که قاپش دزد بنشیند، وزیر او را به شاه معرفی میکند و پس از بیان مطالبی نمادین دربارۀ نوع دزدی او، حکم مجازات او را از شاه میخواهد (همانجا).در مجازات دزد تنبیهات گوناگونی به کار برده میشود که شلاق زدن با ترنا بر کف دست یا به پشت بازیکن، نوعی از این تنبیهات است (برای انواع و شرح تنبیهها، نک : همان، 115- 116، نیز بازیها، 64- 65). اگر بازیکنی که نقش دزد میآورد، صدایی خوش و نیکو داشته باشد، به فرمان شاه به «غزلخوانی» وادار میشود. خریدن شیرینی، میوه و زولبیا و بامیه در ماه رمضان و دادن چای به شمارۀ کسانی که در قهوهخانه نشستهاند، و فرستادن صلواتهای مکرر از دیگر فرمانهای شاه است. وقتی قاپ سادات یا بزرگان و محترمان محل دزد مینشست، معمولاً به احترام آنان، به حکم شاه همه یکصدا صلوات میفرستادند. این افراد در بازی ترنا به «آدم صلواتی» معروف بودند. گاهی از مجازات و تنبیه کسی هم که کار نیک و ایثارگری و جوانمردی کرده بود، چشم میپوشیدند (همانجاها).در قهوهخانههایی که پاتوغ پهلوانان، ورزشکاران و زورخانهکاران متدین و خوشنام بود و بزرگان و ریشسفیدان محلهها نیز شرکت میکردند، بازی ترنا فضایی روحانی و معنوی پدید میآورد و بازی حالتی عارفانه مییافت. در این مجامع بازی غالباً با فرستادن صلوات، غزلخوانی و مرثیهخوانی و پخش شیرینی و چای همراه بود. اگر در این جمع بازیکنان اطلاع مییافتند که کسی از طریق پهلوانی، مردانگی و لوطیگری خارج شده، و احیاناً خطایی در محله کرده است، به هنگامی که قاپش دزد مینشست، شاه دستور تنبیهکردن و شلاق زدنش را میداد. گاهی برای ممانعت از تنبیه، ریشسفیدی یا پهلوانی از میان جمع وساطت میکرد و ریش گرو میگذاشت و از جانب او ضمانت میکرد که دیگر کار ناشایست و ناروا نکند. برعکس این جماعت، ترنابازی در میان لوطیان بزنبهادر و جاهلان شریر فضایی خشونتآمیز پدید میآورد و هر بازیکنی که شاه یا وزیر میشد، درصدد واکندن خردهحسابهای شخصی از دیگران بود (برای تفصیل، نک : بلوکباشی، بازیها، 66 بب ).
مردم ایران این بازی را در گویشهای محلی خود به نامهای مختلف میخوانند: تهرانیها «ترنابازی» و «شاوزیربازی»، آشتیانیها «دُرِنَ قاپی»، آذربایجانیها «تِرّناویردی» (ترنازدن)، قُمیها «دِرْنابازی»، فشندکیها «پادشاوازی»، دامغانیها «پادِشَوَزیرو»، فیروزکوهیها «پادشاوَزیرْکا» («کا» به گویش مازندرانی و فیروزکوهی به معنای بازی است)، بیرجندیها «دُرِنبازی» و «شابازی»، اصفهانیها «قَمتُرِ بازی» (جمالزاده در کتاب سروته یک کرباس از این بازی با نام «قنطرهبازی» یاد کرده، و در یادداشت پانویس آن را ترنابازی تهرانیها دانسته است، 1 / 225)، گنابادیها «پادشا وَزیلَک» (پروین گنابادی، بازیها، 46-47، «بازیها ... »، 793)، گیلانیها «گُدِرِ زَنِی» (گدره: کرباس تابیده)، شوشتریها «قابدِرنَ» و «پاشَانداز» یا «پاشْاَنداز» («پاشَ» و «پاشَه» کوتاهشدۀ پادشه و پادشاه است)، و بَمیها «تُرنَبازی» (بلوکباشی، «ترنا بازی»، 117، بازیها، 72-73).
آلاحمد، جلال، تاتنشینهای بلوک زهرا، تهران، 1356 ش؛ آرزو، علیخان، چراغ هدایت، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1338 ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ برهان قاطع؛ بلوکباشی، علی، بـازیهای کهـن در ایران، تهران، 1386 ش؛ همو، «ترنابازی»، کتاب هفتـه، تهران، 1342 ش، شم 96؛ همو، قهوهخانههای ایران، تهران، 1375 ش؛ بهار، محمدتقی، «نصیحت به جوانان»، آموزش و پرورش، تهران، 1323 ش، دورۀ 14؛ بهار عجم، لالهتیک چندبهار، لکهنو، 1334 ق؛ پروین گنابادی، محمد، بازیهای محلی، تهران، 1355 ش؛ همو، «بازیهای محلی در ایران»، سخن، تهران، 1331 ش، دورۀ 4، شم 3، 1332 ش، دورۀ 4، شم 10؛ تاج العروس؛ جمالزاده، محمدعلی، سروته یک کرباس، تهران، 1323 ش؛ جهانشاه، حسین، قاپبازی در ایران، تهران، 1350 ش؛ غیاثاللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران،1357 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ محمدامین میرزا (ابوالقهار)، قمارخانه، به کوشش میرزامحمد ابراهیم مشتری، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ مختاری، عثمان، دیوان، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1382 ش؛ المنجد، بیروت، 1956 م؛ منجد الطلاب، ترجمۀ محمد بندرریگی، تهران، 1360 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1343 ش.
علی بلوکباشی (دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید