ابن لنکک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224075/ابن-لنکک
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ لَنْكَك، ابوالحسين محمد بن محمد، معروف به ابن لنكك (د ح 360ق / 971م)، شاعر بصری. لنكك به قول ابن خلكان (5 / 382) همان واژۀ فارسی لنگ است كه كاف تصغيری نيز به آن افزوده شده است. وی ظاهراً در بصره متولد شد و همانجا ادب و نحو آموخت و سپس به شعر روی آورد تا در اين باب شهرتی كسب كرد، اما از زندگی او، خواه در بصره و خواه در بغداد، تنها دو سه روايت نكتهآميز باقی مانده است. نخستين روايت مربوط به دوستی ميان او و شاعری امّی و عامی سرا به نام خُبْزِ اَرُزی است: گويند كه لنكك به رغم مقام ارجمندی كه داشت، پيوسته به دكان آن شاعر در مِرْبَد میرفت، آن شاعر چنانكه از نامش برمیآيد، نوعی نان برنجی میپخت و شعرش چنان مورد توجه عامۀ مردم بود كه پيوسته در دكانش ازدحام میكردند تا اشعار تازهاش را بشنوند. ابن لنكك نيز روزی با چندتن از شاعران و اديبان بصره نزد او رفت. دود شديدی كه از تنور او برمیخاست لباس زيبای ابن لنكك را بيالود و موجب شد كه او چند بيت مطايبهآميز برای خبزارزی بسرايد و او نيز پاسخ گويد (ثعالبی، 2 / 337- 338؛ ياقوت، 19 / 218-220؛ خطيب، 13 / 299؛ ابن خلكان، 5 / 376، 379؛ ابن اثير، 1 / 419-420). ظاهراً دوستی ميان اين دو تن سخت استوار بوده است. شعر عتابآميزی كه خبزارزی در اين باره سروده، بر اين امر دلالت دارد (مسعودی، 8 / 372-374)؛ علاوه بر اين، همين ابن لنكك بود كه به جمعآوری ديوان دوست شاعرش همت گماشت (ثعالبی، 2 / 337؛ ابن تغری بردی، 3 / 276). روايت ديگر دربارۀ شاعری است به نام ابوالهيذام كه مردی لغتشناس و معلم بود و خطی خوش داشت. وی به بصره رفت و گرفتار هجاهای گزنده و زشت ابن لنكك شد (ثعالبی،2 / 326؛ ياقوت، 17 / 20). روايت مفصلتر آن است كه او را در مقابل ابورياش قرار داده است: وی در بصره، ابورياش احمد بن ابراهيم (د 339ق) را موضوع شيرينی برای قطعات هجوآميز خويش يافت. ابورياش كه در حفظ ايام و اشعار و اخبار عرب سخت شهرت داشت، مردی بيابانی، ژوليده و لاابالی بود، اما ابومحمد مافروخی والی بصره به سبب دانش او، عزيزش میداشت و در مجالس خويش مهمانش میكرد. رفتار ناشايست او در محافل بزرگان و استنادش به گفتههای زنان باديه موجب شد كه ابن لنكك قطعات متعددی دربارۀ او بسرايد. بخشی از اين اشعار را ثعالبی (2 / 324-326) ذيل عنوان «هجای ابورياش توسط ابن لنكك» آورده و مقداری را هم ياقوت (2 / 127- 129) نقل كرده است. اما ياقوت میافزايد كه شعر ابن لنكك دربارۀ ابورياش فراوان است و برخی از آنها در اخبار ابن لنكك از كتاب الشعراء آمده است (2 / 127).ابورياش اگر توان آن را نداشت كه در شعر با ابن لنكك برآيد، بیگمان در زمينۀ دانش بر او غالب میآمد. روزی به او گفت «تو كه ميان زَفَيان و رَقَبان (نام دو شاعر) تفاوت قائل نيستی، چگونه میتوانی درباب شعر و شعرا داوری كنی» (همو، 8 / 245).يكی از شاعرانی كه در عراق با متنبی درافتادند و به هجای او پرداختند، همين ابن لنكك بود: بين سالهای 351-354ق متنبی به عراق آمد. مهلّبی وزير كه از غرور شديد او خشمناك شده و كينهاش را به دل گرفته بود، شاعران بغداد را به هجای او تشويق كرد. ابن لنكك نيز كه به قول ثعالبی (1 / 100) هنوز در بصره بود، فرصت را غنيمت شمرد و متنبی را كه وی فرزند يكی از سقايان كوفه میپنداشت، به باد ناسزا گرفت. سه قطعه از مجموعۀ اين هجاها را ثعالبی (همانجا) و ياقوت (19 / 9-10) نقل كردهاند (قس: بلاشر، 322، 328). سپس ابن لنكك به بغداد رفت (صفدی، 1 / 156) و شايد ديرزمانی هم آنجا مانده باشد. اما از اخبار او در آن شهر چيزی نمیدانيم، جز اينكه میدانيم وی مبرمان، نحوی بغداد و نيز رملی شاعر را هجا گفت (ثعالبی، 2 / 327؛ ياقوت، 19 / 9).داوری دربارۀ ابن لنكك و شعر او آسان نيست. راست است كه ثعالبی (2 / 320) او را يگانۀ بصره و صدر اديبان آن شهر پنداشته و صفدی (همانجا) او را از «نحويان و فاضلان و اديبان شريف» خوانده و گفته است كه در بغداد، علمای شهر از او روايت میكردهاند (نيز نك : ابن قاضی شهبه، 241؛ سيوطی، 1 / 219)، اما نظر ابورياش كه بر دانش او خرده میگرفت، صحيحتر مینمايد (نك : ياقوت، 8 / 245؛ قس: حسين، 158). شعر او، از آنجا كه به زبان عامه گرايش داشت و البته از هر جهت به شعر شاعر معاصرش ابن حجاج شبيه بود، بسياری از علمای سنتگرا را خوش نمیآمد. بیترديد به همين جهت است كه صفدی (1 / 157) در پايان شرح حال مختصر او نوشته است: «من گويم كه شعرش متوسط است». ثعالبی در وصف زيبايی كه از شعر او كرده، مینويسد: شعر ابن لنكك بيشتر نمكين و ظريف است و سخت آسان بر دل مینشيند. سرودههای او كمتر از دو يا سه بيت تجاوز میكرد و در اين قطعات، چنان مهارت داشت كه بايد در عراق، او را با ابن فارس در جبال قياس كرد، اما هرگاه آهنگ قصيده پردازی میكرد، بسا كه عاجز میماند (2 / 321).صاحب بن عباد نيز شعر او را پسنديده و در پشت جزوهای كه از شعر ابن لنكك به دستش رسيده، دو بيت لطيف در ستايش آن نگاشته است (همانجا). اين امر نشان میدهد كه جزوهای از شعر وی گرد آمده و ميان مردم انتشار يافته بوده است. خوب است يادآور شويم كه صاحب، شعر ابن حجاج را نيز سخت دوست میداشته است. سبب گمنام ماندن ابن لنكك احتمالاً كم گويی، كوتاه گويی، عجز در قصيده پردازی و لاجرم نيافتن ممدوح مناسب بوده، اما ثعالبی (2 / 320) علت را در آن میبيند كه نام دو شاعر، يكی متنبی و ديگری ابورياش (!) چنان عراق را فرا گرفته بود كه ديگر ستارۀ اقبال ابن لنكك، جايی براي درخشش نمیيافت. آنچه اينك از شعر او در اختيار داريم، همه قطعاتی چند بيتی است كه بيشتر، يا هجای اين و آن است يا شكوه از دست روزگار. وزنهای كوتاه، واژههای آشنا، نظم شايستۀ كلمات، دوری از هر گونه تعقيد نحوی و لغوی، شعر او را بسيار صميمی و دلنشين ساخته است. گلههای او از روزگار، هر چند كه گاه از الفاظ ركيك شرم انگيز تهی نيست، چنان به دل انسان رنج ديده مینشيند كه به آسانی آن را به خاطر میسپارد. هنوز در كشورهای شرق، حتی ايران فارسی زبان میبينيم كسانی را كه برخی ابيات او را از حفظ میخوانند و غالباً نمیدانند، شعر از آن كيست. در كنار گله از نابخردی روزگار، وی گاه به ابنای روزگار هم پرداخته و آنان را به فرومايگی وصف كرده است: گاه گاوانند كه با چهرههای انسانی فريبمان میدهند، گاه برازنده چون درخت سروند، اما بر نمیدهند، بهتر است انسان لودگی پيشه كند تا به مقامی رسد؛ مگر نه آن است كه پادشاهان بیخردترين مردمان را بر منصب قضا نشاندهاند! (همو، 2 / 323).از مجموعۀ آثار او حدود 130 بيت را ثعالبی و ياقوت آوردهاند. زهير غازی زاهد، در پايان ديوان ابن معذّل كه جمع كرده و در 1370ق در نجف منتشر ساخته (قس: GAS, II / 511)، به چند اثر ديگر خود اشاره كرده كه يكی از آنها شعر ابن لنكك بصری است (ص 303)، اما گويا او فقط وعدۀ چاپ آن را داده است.ابن لنكك علاوه بر شعر، گاه ــ چنانكه در مورد خبز ارزی ديديم ــ به گردآوری شعر و گاه نيز به تأليف روی میآورده. تنوخی رسالهای درباب «برتر داشتن گل سرخ بر نرگس» از او در دست داشته و دو صفحهای نيز از آن را نقل كرده، سپس افزوده است كه: من كتاب ديگری در همين باب از احمدبن ابی طاهر طيفور (د 280ق، يعنی حدود يك سده پيش از ابن لنكک) ديدم كه از اثر ابن لنكك بهتر است (4 / 411، 413).ابن لنكك پسری به نام ابواسحاق ابراهيم داشت كه به شيوۀ پدر شعر میسرود. ثعالبی (2 / 330-331) 7 بيت از اشعار او را نقل كرده كه يك قطعۀ 3 بيتی آن، معارضۀ شعر پدر در انتقاد از مردمان است.
ابن اثير، علی بن محمد، اللباب، بيروت، دارصادر؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن قاضی شهبه، ابوبكربن احمد، طبقات النحاة و اللغويين، به كوشش محسن غياض، نجف، 1973-1974م؛ بلاشر، رژيس، ابوالطيب المتنبی، ترجمۀ ابراهيم كيلانی، دمشق، 1405ق / 1985م؛ تنوخی، محسن بن علی، الفرج بعد الشدة، به كوشش عبود شالجی، بيروت، 1398ق / 1978م؛ ثعالبی، عبدالملك، يتيمة الدهر، قاهره، 1352ق / 1934م؛ حسين، محمد كامل، مقدمه بر ديوان المؤيد فی الدين، قاهره، 1949ق؛ خطيب بغدادی، احمدبن علی، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ زاهد، زهير غازی، شعر عبدالصمد بن المعذل، نجف، 1390ق / 1970م؛ سيوطی، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1384ق؛ صفدی خليل بن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش هلموت ريتر، بيروت، 1381ق / 1962م؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به كوشش باربيه دومنار، پاريس، 1874م؛ ياقوت، ادبا؛ نيز:
GAS.
آذرتاش آذرنوش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید