ابن لقمان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224074/ابن-لقمان
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ لُقْمان، ابوالعباس فخرالدين ابراهيم بن لقمان بن احمد بن محمد شيبانی اِسْعِرْدی (612-693ق / 1215-1294م)، از دبيران و وزرای دربار ايوبيان و مماليك مصر. كنيۀ او را ابواسحاق (ابن كثير، 13 / 337) و نسبت او را اسودی (مقريزی، السلوك، 1(3) / 804) نيز گفتهاند. مورخان او را از «معدنِ» اسعرد (يا سعرت، شهری در ديار بكر) میدانند (صفدی، 6 / 97؛ ابن شاكر، عيون، 9 / 519؛ ابن فرات، 8 / 186؛ ابن تغری بردی، المنهل، 1 / 118). هنگامی كه ملك كامل ايوبی (576-635ق / 1180- 1238م) شهر آمِد را گشود، ابن لقمان را كه از كارگزاران ديوان بود، به خدمت درآورد و به مصر برد و در آنجا به قائممقامی بهاءالدين زهير (581-656ق / 1185- 1258م) رئيس ديوان گماشت (صفدی، 6 / 97؛ ابن شاكر، فوات، 1 / 44). ابن لقمان در ديوان انشای مصر از دبير برجستۀ ايوبيان، بهاءالدين، تجارب سودمندی آموخت و از حمايت او برخوردارگشت. هنگامی كه ملك كامل درگذشت و فرزندش ملك صالح نجمالدين برجای او نشست، بهاءالدين و ابن لقمان همچنان در ديوان انشا ماندگار شدند. پس از عزل بهاءالدين كه در اواخر روزگار ملك صالح اتفاق افتاد، ابن لقمان به رياست ديوان انشا منصوب گرديد (قلقشندی، صبح الاعشی، 1 / 97؛ ابن شاكر، عيون، 20 / 180).در جنگی كه ميان مسلمانان و لوئی نهم پادشاه فرانسه در 647ق / 1249م روی داد و به شكست و اسارت لوئی انجاميد، وی در خانۀ ابن لقمان در محلۀ المنصوره زندانی شد (قلقشندی، همان، 5 / 413-415). در مورد محل خانۀ ابن لقمان اختلاف نظرهايی وجود دارد، ابن خلدون (6 / 667) محل آن را در اسكندريه ذكر میكند و به گفتۀ ابن تغری بردی ( النجوم، 6 / 366) برخی محل اين خانه را قاهره و برخی ديگر المنصوره میدانند، ولی اكثر مورخان برآنند كه اين خانه در المنصوره بوده است، چنانكه ژوانويل سردار لوئی نهم كه با او در خانۀ ابن لقمان زندانی بوده است، میگويد: «همۀ آنان، لوئی و همراهان، تا پايان دورۀ اسارت در المنصوره بودهاند». اين خانه هم اكنون در «المنصوره» معروف و آثار آن برجای مانده است (يوسف، 2 / 82، 208).ابن لقمان پس از مرگ صالح (قلقشندی، همانجا) همچنان در مقام رياست ديوان انشاء جانشينان سلطان ايوبی: پسرش، ملك معظم (حك 648ق / 1250م، 40 روز) و همسرش شجرة الدّر (حك همان سال، 80 روز) باقی ماند و تا انقراض سلسلۀ ايوبيان همچنان در اين سمت بود.پس از انقراض سلطنت ايوبيان در ديار مصر و روی كار آمدن مماليك، ابن لقمان تا اوايل دولت ملك ناصر محمد بن قلاوون (آغاز حك 693ق / 1294م) همچنان مصدر كار بود (ابن شاكر، فوات، 1 / 44؛ صفدی، 6 / 97؛ سيوطی، 2 / 233). وی در طول سلطنت ظاهر بيبرس (658-676ق) در كارهای مهم طرف مشورت سلطان و در سفرها همدم و مصاحب وی بود و در 667ق همراه سلطان به سفر حج رفت (ابن كثير، 13 / 254؛ ابن شاكر، عيون، 2 / 379؛ مقريزی، الذهب، 89).صفدی (6 / 97) و ابن شاكر (فوات، 1 / 43) و همچنين ابن تغری بردی ( المنهل، 1 / 118) دربارۀ مناصب و مقاماتی كه ابن لقمان در طول زندگيش عهدهدار آنها بوده است، از «وزارت صحبت» وی نيز برای ملك سعيد ياد كردهاند كه ظاهراً مراد ابوالمعالی ناصرالدين پسر ملك ظاهر بيبرس است كه در 676ق به جای پدر بر تخت سلطنت جای گرفت. در 678ق ملك منصور قلاوون ابن لقمان را به وزارت گماشت و به اشارت وی فتحالدين بن عبدالظاهر را به رياست ديوان انشا منصوب كرد (ابن شاكر، عيون، 22 / 68). تقیالدين توبة بن علی تكريتی (د 698ق) نيز به عنوان جانشين ابن لقمان در دمشق عهدهدار امور وزارت در آن سرزمين شد (ابن عمر، 1 / 52). وزارت ابن لقمان چندان به درازا نكشيد و دوباره به ديوان انشا بازگشت (ابن كثير، 13 / 289-292؛ سيوطی، 2 / 222)، اما ظاهراً يك بار ديگر نيز به مقام وزارت دست يافت (صفدی، 6 / 97؛ ابن شاكر، فوات، 1 / 43؛ ابن تغری بردی، المنهل، همانجا). ابن لقمان در قاهره درگذشت و در قرافۀ فسطاط به خاك سپرده شد.ابن لقمان با مردم و رعايا به نيكی رفتار میكرد، از ظلم و ستم پرهيز داشت و به دادگری و دستگيری علاقهمند بود، در ايام وزارتش بسياری از شيوههای جور و تعدی را برانداخت (صفدی، 6 / 97؛ ابن شاكر، عيون، 9 / 519؛ ابن تغری بردی، النجوم، 8 / 50). وی كاتب، شاعر و اديب بود. در فن انشا و مراسلات سرآمد و مبرّز بود و خطی زيبا داشت (ابن عمر، 1 / 172). در نويسندگی شيوههای نوينی را معمول داشت كه ديگران از او پيروی كردند (قلقشندی، صبح الاعشی، 10 / 6، 98- 99، مآثر، 3 / 99). در حديث نيز دست داشت. از ذهبی منقول است كه ابن لقمان را در سن كهولت در حالی كه عمامهای كوچك بر سر داشته، ديده است كه از ابن رواح حديث روايت میكرد و جماعتی از جمله برزالی آن روايتها را مینوشتند (صفدی، 6 / 97؛ ابن تغری بردی، المنهل، همانجا).
ابن تغری بردی، النجوم؛ همو، المنهل الصافی، به كوشش احمد يوسف نجاتی، قاهره، 1375ق / 1956م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن شاكر كتبی، محمد، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973م؛ همو، عيون التواريخ، به كوشش فيصل السامر، بغداد، 1980م؛ ابن عمر، حسن، تذكرة النبيه فی ايام المنصور و بنيه، به كوشش محمد محمد امين و ديگران، قاهره، 1976م؛ ابن فرات، محمدبن عبدالرحیم، تاريخ، به كوشش قسطنطين زريق، بيروت، 1939م؛ ابن كثير، البداية؛ دواداری، عبدالله بن ایبک، كنز الدرر، به كوشش اولريش هارمان، قاهره، 1391ق / 1971م؛ ذهبی، محمدبن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش بشار عواد معروف و ديگران، بيروت، 1405ق / 1985م؛ سيوطی، حسن المحاضرة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1387ق؛ صفدی، خليل بن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش س. ددرينگ، بيروت، 1392ق / 1972م؛ قلقشندی، احمدبن عبدالله، صبح الاعشی، قاهره، 1383ق / 1963م؛ همو، مآثر الانافة فی معالم الخلافة، به كوشش عبدالستار احمد فراج، كويت، 1964م؛ مقريزی، احمدبن علی، الذهب المسبوك فی ذكر من حج من الخلفاء و الملوك، به كوشش جمالالدين شيال، قاهره، 1955م؛ همو، السلوك، به كوشش محمد مصطفی زياده، قاهره، 1957م؛ يوسف، جوزف نسيم، العدوان الصليبی علی بلاد الشام، بيروت، 1981م.
محمد فاضلی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید