ابن کثیر، عمادالدین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224053/ابن-کثیر،-عمادالدین
پنج شنبه 21 فروردین 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ كَثير، عمادالدين ابوالفداء اسماعيل بن عمر بن كثير قرشی (701-774ق / 1302-1373م)، مورخ، مفسّر و محدّث مشهور شافعی. در قريۀ مُجَيْدِل يا مجدل (حسينی، 57؛ خطراوی، 14 / 31-32) از قرای بُصرى نزديك دمشق زاده شد و از اين رو او را بُصروی نيز خواندهاند. نسبت «بصری» كه در برخی مآخذ (مثلاً ابن عماد، 6 / 231) آمده، ظاهراً بُصری به جای بُصروی است. دربارۀ تاريخ تولد و نام نياكانش ميان نويسندگان اختلاف است (ابن قاضی شهبه، طبقات، 3 / 113؛ طهطاوی، 157). اگرچه او خود در اين باره اطلاعاتی برجای گذاشته ( البداية، 14 / 21، 31) كه البته محل اعتماد است، اشكالاتی در ضبط برخی از اين نامها ديده میشود كه ناشی از بیدقتی كاتبان نسخههای آثار اوست. پدر او شهابالدين ابوحفص عمر (ح 640 ـ جمادی الاول 703ق / 1242 ـ دسامبر 1303م) در آغاز مذهب حنفی داشت و پس از آنكه از بصرى به قريهای در مشرق آن شهر رفت و خطيب آنجا شد به مذهب شافعی گرويد. سپس به مجيدل رفت و در آنجا برای بار دوم همسر اختيار كرد و فرزندانی يافت. او كه بزرگترين پسر خود به نام اسماعيل را پيشتر از دست داده بود، آخرين فرزند خود را به ياد او اسماعيل نام گذاشت و در خردسالی همين اسماعيل در مجيدل درگذشت (همان، 14 / 31-32).سرپرستی اسماعيل را پس از پدر، برادر بزرگترش كمالالدين عبدالوهاب برعهده گرفت و او در 707ق افراد خانواده را به دمشق كوچاند. اسماعيل در سايۀ توجه برادر در دمشق ــ كه در اين روزگار با مدارس متعددش، همچون قاهره، خاصه پس از سقوط بغداد، مركزيت علمی يافته بود ــ به كسب علم پرداخت (همان، 14 / 32). استادان او، بسيار و از سرشناسترين دانشمندان آن عصر دمشق بودند. وی در آثار خود از برخی از آنان نام برده است (همان، 14 / جم ).نخستين آموزگار او را بايد برادرش عبدالوهاب دانست كه راه دانش آموختن را برای او هموار كرد. از استادانش چند تن در پرورش علمی او تأثير چشمگيری داشتند. از آن جمله بودند: برهانالدين ابواسحاق ابراهيم فَزاری دانشمند مشهور شافعی كه ابن كثير صحيح مسلم را از او شنيد و او را در ميان استادان شافعی خود بیمانند يافت (همان، 14 / 146)؛ تقیالدين ابوالعباس احمد بن تيميۀ حنبلی كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانی بس ستايشآميز از پايگاه اين استاد در معقول و منقول ياد میكند (همان، 14 / 137). گويا ابن كثير به سبب پيروی از آراءِ ابن تيميه گرفتاريهايی داشته است (ابن حجر، الدرر، 1 / 445)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با ابن تيميه در مورد يگانگی يا تعدد مراكز تصميمگيری سياسی اشاره شده است (لائوست، 74)؛ جمالالدين ابوالحجاج مزّی، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّه انگيزۀ كوششهای تكميلی ابن كثير در اين باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسری گرفت. بيان وی در مورد مزّی ( البداية، 14 / 191-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 14 / 189) با تحسين و احترام همراه است؛ شمسالدين محمد ذهبی يكیديگر از چهرههای درخشان مؤثر در كار علمی ابن كثير است كه از او به عنوان مورخ اسلام ياد كرده (همان، 14 / 190، 225) و ذهبی (4 / 128) نيز به نوبۀ خود و به رغم بزرگی قابل ملاحظۀ سن نسبت به ابن كثير، از او به عنوان استاد خود نام برده است؛ علمالدين ابومحمد قاسم برزالی شافعی، محدث و مورخ شام (ابن كثير، همان، 14 / 185-186) كه ابن كثير افزون بر شاگردی نزد او، تأليف استاد را در تاريخ شام تا پايان 738ق / 1338م در آخر تاريخ خود نقل كرده و حوادث پس از آن را چون ذيلی بر نوشتۀ استاد افزوده است (همان، 14 / 183)؛ نيز ابن حجر ( الدرر، 1 / 445) از برخی ديگر از مشايخ و استادان مصری او نام برده است. ابن كثير به سبب زندگی طولانی در دمشق و اشتغال در آنجا به شدت تحت تأثير اين محيط قرار گرفت (نك : لائوست، 43). او غير از تأليف و تصنيف، به كار وعظ و تدريس و ادارۀ بعضی مراكز آموزش علوم دينی نيز مشغول بود. از همۀ اشتغالات او در امور اجتماعی آگاهی نداريم، جز آنكه میدانيم او نخستين خطبۀ خود را در مسجد جامع جديد شهر مزّه در محرم 746 در زمان حكومت امير سيفالدين يلبغا بر دمشق ايراد كرد (ابن كثير، همان، 14 / 216) و مدتی بعد (748ق) در زمان حكومت ارغون شاه بر آن شهر، در پی درگذشت استادش ذهبی، به تدريس حديث در مدرسۀ ام صالح پرداخت (همان، 14 / 225) كه مهمترين مجلس درس او بود. پس از مرگ تقیالدين سبكی در 756ق مدت كوتاهی رياست دارالحديث اشرفيه به وی واگذار شد (ابن قاضی شهبه، طبقات، 3 / 114). او خود از آغاز درس تفسيرش در مسجد جامع دمشق در شوال 767 خبر داده است (همان، 14 / 321). گذشته از آن، ابن كثير به سبب شهرت در علوم دينی در برخی از محاكمات و اختلافات دينی و مذهبی و سياسی شركت داشت (مثلاً نك : همان، 14 / 189-190، 245، 259، 281، 316- 319).وی در اواخر عمر نابينا شد (ابن حجر، الدرر، 1 / 446) و در حالی كه آوازۀ آثار و فتاويش به دوردستها رسيده بود، در 15 شعبان (همو، انباء، 1 / 46) يا 26 آن ماه در 74 سالگی در دمشق درگذشت (ابن تغری بردی، 2 / 415) و در آرامگاه صوفيان كنار قبر ابن تيميه به خاك سپرده شد (ابن قاضی شهبه، همان، 3 / 115).پسر ابن كثير به نام عمر، ملقب به عزالدين بر اثر توجه پدر، در فقه و حديث به جايی رسيد كه پس از درگذشت ابن كثير به جای او در نجيبيه و خيضريه به تدريس پرداخت و بارها به تصدی مقام حِسبت رسيد و ناظر اوقاف و صدقات شد. او را نيز پس از مرگ در كنار قبر پدرش به خاك سپردند (همو، تاريخ، 3 / 75).هر چند ابن كثير به لحاظ مجالس تدريسش شاگردان بسياری داشته، ولی از آن ميان فقط از برخی همچون محيیالدين ابوزكريا ابن الرّحبی (همان، 3 / 456) و شهابالدين ابن حِجّی (ابن قاضی شهبه، طبقات، 3 / 115) ياد شده است. حسينی دمشقی كه از او روايت كرده (ص 59)، ظاهراً از همدرسانش بوده است.
ابن كثير از نمايندگان احيای عقيدۀ دينی در سدۀ 8ق است. استواری عقيده و استمرار عمل او را در 30 سال آخر عمرش با تشنجات سياسی حاكم بر مصر و سوريه در آن زمان ناهماهنگ دانستهاند (لائوست،63). شايد بهتر است گفته شود كه ابن كثير چارۀ آن پراكندگيها و آشفتگيها را در همان بازگشت به اصل عقيدۀ دينی همراه با عمل میدانست. گرايش ابن كثير به سلفيّه از شيفتگی او به عمل ابن تيميه پيداست (مثلاً نك : البداية، 14 / 34، 36). موضع ابن كثير در برابر مخالفان مذهبی، نسبت به موضع او در برابر غيرمسلمانان، سختگيرانهتر به نظر میآيد. ضديت او با شيعيان در هر مناسبتی خودنمايی میكند (مثلاً نك : همان، 6 / 248، 8 / 172، 9 / 309، 11 / 15، 12 / 4، 14 / 310). اگرچه وی از امامان شيعه به احترام ياد كرده (همان، 9 / 309)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر (ص) در مورد امامان دوازدهگانه و نسبت قريشی آنان يادآور شده كه اين دوازده امام آنانی نيستند كه شيعيان بر امامتشان گردن نهادهاند (همان، 6 / 248). همچنين در مورد علمای شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولی تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلاً همان، 6 / 233، 235، 12 / 3-4، 14 / 125) و در برابر اين خصومت نسبت به شيعه، در رفع اتهام از بنیاميه و تأييد ايشان كوشيده است (همان، 6 / 244، 8 / 19-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترامآميزی از سران صوفيه (مثلاً نك : همان، 11 / 13، 106)، اعتقاد بعضی از آنان را چون بايزيد بسطامی فاسد میدانست (همان، 11 / 35). وی كسانی چون ابن حزم را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشی كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 12 / 92) و نيز فارابی را به دليل اعتقاد به معاد روحانی (همان، 11 / 224) مستوجب لعن و سرزنش میدانست. با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمیگذاشت، چنانكه يك بار با فرمان سلطان مصر (الاشرف ناصرالدين شعبان) مبنی بر مصادرۀ يك چهارم دارايی مسيحيان شام برای جبران خرابيهايی كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعی خواند (همان، 14 / 314-315). البته اين موضعگيری به معنای ايستادگی و ادعا در برابر قدرت سياسی حاكم نبود. چه در موارد ديگر ديده میشود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعی كه شرعاً مانعی نداشت، اما میتوانست دستاويز مدعيان برای متزلزل كردن حكومت باشد، خودداری میكرد (نك : همان، 14 / 281-282).نويسندگانی كه ابن كثير را از نزديك میشناختهاند، دربارۀ او سخنان تحسينآميزی آوردهاند. بيان آنان حاكی از گستردگی كار علمی ابن كثير و تأييد و تأكيد بر تعمق او در نحو، فقه، حديث، تفسير و تاريخ و قدرت حفظ و تشخيص درست و قابل ملاحظۀ اوست (نك : حسينی، 58؛ ابن حجر، انباء، 1 / 46، الدرر، 1 / 445-446؛ داوودی، 1 / 111).
از لحاظ تربيت علمی، مسائل مورد توجه و حاصل كار، همانندی چشمگيری ميان ابن كثير و طبری ديده میشود (لائوست، 77). محور اصلی توجه هر دو، شناخت دين اسلام و كوشش در شناساندن آن بوده است. اين شناخت از طريق تعمق در منابع اصيل يعنی قرآن، حديث، تفسير، سيره، رجال، تاريخ و لوازم اوليۀ آن چون لغت و نحو ممكن میشد. ابن كثير در هر يك از اين زمينهها به مطالعۀ گستردهای پرداخت و حاصل كوشش خود را در آثار متعددی برجای گذاشت، اما از دايرۀ تقليد و پيروی از پيشينيان و شرح و تلخيص آثار آنان فراتر نرفت (عبدالواحد، 6). آنچه در اين محدوده به كار او امتياز میبخشيد، تحقيق، دقت، نقد اسناد، پالايش اخبار، بیاعتمادی به اسرائيليات و مخالفت با موهومات بود.از لحاظ شيوۀ بيان، ابن كثير با وجود گرايش به سجع و آرايشهای لفظی كه مقتضای عصر بود، غالباً به زبانی غير فاخر و گاه عاميانه ادای مطلب میكرد. اسلوب بيان او در تاريخ، قابل سنجش با اسلوب مورخان پيشين چون طبری، مسعودی و ابن اثير نيست و در فصاحت به پايۀ مورخ معاصرش ابن خلدون هم نمیرسد، به ديگر سخن، ابن كثير به معنی بيش از لفظ اهميت داده است (نك : ابوملحم، «غ»). ذهبی به سودمندی نوشتههای او اشاره كرده (ابن قاضی شهبه، طبقات، 3 / 115) و به گفتۀ ابن حجر، نوشتههای او در زمان حياتش در اقطار مختلف شناخته شده بود ( الدرر، 1 / 445). خود ابن كثير داستانی را در مورد اخير نقل كرده است ( البداية، 14 / 295). علاوه بر مهمترين اثر ابن كثير، البداية و النهاية (ه م) آثار مهم ديگر او اينهاست:
1. الاجتهاد فی طلب الجهاد. ابن كثير اين اثر را به درخواست امير مَنْجَك و برای تحريض مسلمانان به استوار داشتن مرزهای دريايی شام در برابر هجوم فرنگان قبرس نوشت (بغدادی، هديه، 1 / 215؛ لائوست، 62, 63, 69). كتاب الاجتهاد نخستين بار در 1347ق در قاهره و بار ديگر در 1401ق در بيروت به كوشش ع. ع. عسيلان به طبع رسيده است (ابوملحم، «ث ـ خ»). مؤلف در اين اثر ضمن استفاده از آيات و احاديث مربوط به جهاد، به پيشينۀ درگيريهاي ميان مسلمانان و مسيحيان صليبی و چگونگی جنگ مسلمانان در عصر رسالت و خلافت تا زمان زندگی خود پرداخته است (همو، «خ»).2. احاديث التوحيد و الرد علی الشرك، كه در حاشيۀ جامع البيان معين بن صافی در 1297ق در دهلی چاپ شده است (GAL, S, II / 49). محتمل است كه اين اثر همان رسالة فی احاديث الاشراك موجود در بغداد باشد (نك : جبوری، 118).3. اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. اين كتاب در مكه در 1353ق به تصحيح محمد عبدالرزاق حمزه، و در 1355ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370ق) و در بيروت (1403ق) منتشر كرده است (ابوملحم، «خ»). نسخهای كه بروكلمان با نام مختصر علومالدين ياد كرده (GAL, I / 441)، مربوط به همين اثر است.4. تفسير القرآن العظيم، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلاً 1 / 23، 34، 5 / 37، 39). به گفتۀ سيوطی تفسيری به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). شوكانی آن را از بهترين تفسيرها ــ اگر نه بهترين تفسير ــ گفته است (1 / 95). يكی از متأخران شيوۀ تفسير او را از شيوههای ممتاز دانسته است (محمود، 223). روش مؤلف در اين اثر مفصل ده جزئی، تفسير قرآن با خود قرآن، پس از آن با حديث و بعد اقوال صحابه بوده و از آوردن اسرائيليات جز به عنوان استشهاد ــ نه برای استناد ــ دوری جسته است (تفسير، 1 / 3-4). لائوست به خطا آن را بسيار مقدماتی و اساساً مبتنی بر فقه اللغه و به اسلوبی میداند كه سيوطی بعدها آن را در تفسير خود به كار بست (دانشنامه)، در حالی كه شاكر آن را بهترين و دقيقترين تفسيرها پس از تفسير طبری میيابد (1 / 5). به كار گرفتن احاديث در اين تفسير چنان است كه از اين اثر، جز تفسير، يك راهنمای حديث با نقد اسناد و متن آن و تميز حديث صحيح از غير آن میسازد (همو، 6). متن كامل اين اثر در نيمۀ نخست سدۀ 14ق، 3 بار در مصر در هامش تفسيرهای ديگر يا جداگانه چاپ شده و از آن پس چاپهای غير انتقادی متعددی از آن به عمل آمده است. در ربع آخر همان سده نيز 3 منتخب از اين اثر طبع شده است: عمدة التفسير عن الحافظ ابن كثير، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1376ق، در 5 ج؛ تيسير العلی القدير لاختصار تفسير ابن كثير، به كوشش م. ن. الرفاعی، بيروت، 1392ق، در 4 ج؛ مختصر تفسير ابن كثير، به كوشش م. ع. الصابونی، بيروت، 1393ق، در 3 ج. 5. السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثری مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوی، 50). ابن قاضی شهبه اثری با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 3 / 114). بغدادی نيز اثري را با نام الفصول فی سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است ( ايضاح، 2 / 194). محتوای اين اثر همان مطالب «كتاب سيرة رسول الله» در البداية و النهاية ابن كثير است. اين اثر نخستين بار در 1357ق با عنوان الفصول فی اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الكتاب المصری، 377)؛6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347ق در مصر چاپ شده است.
1. ارشاد الفقيه الی معرفة ادلة التنبيه. نسخهای از آن در كتابخانۀ فيضالله افندی نگهداری میشود (سيد، فهرس، 1 / 286-287). اين اثر همان است كه ابن حجر با عبارت «جرح احاديث ادلة التنبيه» از آن ياد كرده است ( الدرر، 1 / 445)؛ 2. امهات الاولاد وهل يجوز بيعهن، به روايت ابن عروۀ حنبلی، نسخهای از آن در ظاهريه موجود است (ظاهريه، 1 / 196-197)؛ 3. اثری دربارۀ تاريخ دمشق كه برگهايی از آن از يك نسخۀ خطی مربوط به ابن كثير به وسيلۀ پرچ (III / 312) معرفی شده است؛ 4. تحفة الطالب بمعرفة احاديث مختصر ابن الحاجب. نسخهای از آن در كتابخانۀ فيضالله افندی وجود دارد (سيد، همان، 1 / 66). ابن قاضی شهبه از اين اثر با عبارت: «وخرج الاحاديث الواقعة فی مختصر الحاجب» ياد كرده است (طبقات، 3 / 114)؛ 5. التكميل فی الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّی با افزودن قسمتی از ميزان الاعتدال ذهبی است (همانجا). نسخهاي عكسی از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دارالكتب مصر (سيد، خطی، 1 / 180) نگهداری میشود؛ 6. جامع المسانيد و السنن الهادی لاِقوم سنن، كه ابن قاضی شهبه (همانجا) با عبارت «كتاب فی جمع المسانيد العشرة» از آن نام برده است. كاملترين نسخۀ اين كتاب در دارالكتب مصر موجود است (سيد، فهرس، 1 / 76). نسخههايی از اجزای ديگر اين اثر در قاهره (ازهريه، 1 / 469)، بغداد (طلس،39)، برلين ( آلوارت، II / 151) و مغرب (مجموعة مختارة، 1 / 21-22) وجود دارد. به نظر شاكر (1 / 35)، ابن كثير اين تأليف را به پايان نبرده است، اما به عقيدۀ خطراوی و متو (ص 52) در اجزای موجود اين اثر اشاراتی هست كه اتمام اين نوشته را در 763ق مینماياند. در اين اثر احاديث كتب سته و مسند احمدبن حنبل، البزار، ابويعلی و ابن ابی شيبه به ترتيب الفبايی نام راويان آنها تدوين شده است (شاكر، همانجا). به گفتۀ ابن حجر اين كار بزرگ ابن كثير تكملهای بر نوشتۀ شمسالدين ابن المحب، معروف به صامت بود (نك : انباء، 1 / 47)؛ 7. طبقات الشافعية، كه ابن قاضی شهبه از آن ياد كرده و گفته است: چون در طبقات ابن كثير زوايدی يافتم، به تأليف كتاب طبقات خود پرداختم (طبقات، 3 / 114). نسخهای از آن حاوی اجازهای به خط ابن كثير به قليوبی شافعی در 746ق در كتابخانۀ كتانی رباط و نسخۀ دومی از همان اثر به خط مشرقی وجود دارد (مجلة معهد، 5(1) / 184، 188). نسخههای ديگری از اين اثر در چستربيتی ( آربری، 61) و تونس شناسايی شده است (فهرس المخطوطات المصورة، 1 / 311-313). نسخۀ چستربيتی با عنوان طبقات الفقهاء الشافعيين و دارای تاريخ جمادی الآخر 749 (مكه) است. عفيفالدين ابن جمالالدين مظفری تراجم ديگری بر آن افزوده است؛ 8. مسند الفاروق امير المؤمنين ابی حفص عمر بن الخطاب. نسخه ای از آن كه ظاهراً دست نوشتۀ مؤلف است، در مصر نگهداری میشود (تيموريه، 2 / 324). احتمالاً اين اثر قسمتی از همان كتابی است كه سيوطی (ص 361) با نام مسند الشيخين از آن ياد كرده است؛ 9. احكام التنبيه (بغدادی، هديه، 1 / 215) يا الاحكام علی ابواب التنبيه، كه ابن كثير آن را در خردسالی نوشته است (ابن قاضی شهبه، همانجا؛ داوودی، 1 / 110) و به گفتۀ خودش در البداية (12 / 125) شرحی بر التنبيه ابواسحاق شيرازی و شامل ترجمۀ مفصلی از آن فقيه شافعی است؛ 10. الاحكام الصغری فی الحديث (خطراوی، 54؛ حاجی خليفه، 1 / 19)؛ 11. احكام كثيرة، شامل نوشتههای متعددی از ابن كثير در ابواب فقه تا مبحث حج بوده است (ابن قاضی شهبه، همانجا). سيوطی از اين نوشته با تعبير كتاب كبير فی الاحكام ياد كرده است (ص 361)؛ 12. سيرة ابی بكر رضیالله عنه؛ 13. سيرة عمر بن الخطاب رضیالله عنه (ابن كثير، البداية، 7 / 18)؛ 14. سيرة صغيرة (نك : چاپی، شم 5)؛ 15. شرح قطعة من البخاری (ابن قاضی شهبه، همانجا)، ابن كثير در ضمن خبر وفات بخاری به اين شرح اشاره كرده است ( البداية، 11 / 24)؛ 16. الكواكب الدراری در تاريخ، كه برگرفتهای از البداية بوده است (حاجی خليفه، 2 / 1521)؛ 17. ما يُنتقی ويُبتغی فی سيرة المعز السيفی مِنْكلی بغا يا سيرة منكلی بغا (سخاوی، 186، 369)؛ 18. مسئلة السماع (حاجی خليفه، 2 / 1001)؛ 19. مسند الشيخين (سيوطی، 361؛ نك : خطی، شم 8)؛ 20. الواضح النفيس فی مناقب الامام محمد بن ادريس (بغدادی، هديه، 1 / 215). داوودی از اين اثر با عنوان مناقب الامام الشافعی ياد كرده است (1 / 111).ابن كثير از آخرين نمايندگان گروهی از مؤلفان اسلامی سدههای ميانی است كه آثاری بزرگ، هرچند غيرابتكاری، در شاخههای مختلف علوم دينی پديد آوردند. به گفتۀ ابن حجر او آخرين پيشوای تاريخ و حديث و تفسير بوده است ( انباء، 1 / 46). ابن كثير طبع شعر نيز داشته است (ابوملحم، «ظ»).
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به كوشش م. محمد امين، قاهره، 1984م؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، انباء الغمر، حيدرآباد دكن، 1387ق؛ همو، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن، 1392ق؛ ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ ابن قاضی شهبه، ابوبكربن احمد، تاريخ، به كوشش عدنان درويش، دمشق، 1977م؛ همو، طبقات الشافعية، حيدرآباد دكن، 1399ق؛ ابن كثير، البداية؛ همو، تفسير القرآن العظيم، بيروت، 1388ق؛ ابوملحم، احمد و ديگران، مقدمه بر البداية (نك : ابن كثير در همين مآخذ)؛ ازهريه، فهرست؛ بغدادی، ايضاح؛ همو، هديه؛ تيموريه، فهرست؛ جبوری، عبدالله، فهرس مخطوطات حسن الانكرلی المهداة الی مكتبة الاوقاف العامة ببغداد، نجف، 1387ق؛ حاجی خليفه، كشف؛ حسينی دمشقی، ابوالمحاسن، ذيل تذكرة الحفاظ للذهبی، بيروت، دار احياء التراث العربی؛ خطراوی، محمد العيد و محيیالدين متو، مقدمه بر الفصول ابن كثير، دمشق / بيروت، 1402ق؛ دانشنامه؛ داوودی، محمدبن علی، طبقات المفسرين، به كوشش علی محمد عمر، قاهره، 1392ق؛ دليل الكتاب المصری، قاهره، 1972-1973م؛ ذهبی، محمدبن احمد، ذيول العبر فی خبر من غبر، به كوشش محمد السعيد بن بسيونی زغلول، بيروت، 1405ق؛ سخاوی، محمدبن عبدالرحمن، الاعلان بالتوبيخ، به كوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382ق؛ سيد، خطی؛ همو، فهرس المخطوطات المصورة، قاهره، 1954م؛ سيوطی، ذيل طبقات الحفاظ للذهبی، بيروت، داراحياء التراث العربی؛ شاكر، احمد محمد، مقدمه بر عمدة التفسير ابن كثير، قاهره، 1376ق؛ شوكانی، محمدبن علی، البدر الطالع، قاهره، 1348ق؛ طلس، محمد اسعد، الكشاف عن مخطوطات خزائن كتب الاوقاف، بغداد، 1372ق؛ طهطاوی، احمد رافع، التنبيه و الايقاظ لما فی ذيول تذكرة الحفاظ، دمشق، 1348ق؛ ظاهريه، خطی (المجاميع)؛ عبدالواحد، مصطفی، مقدمه بر السيرة النبوية ابن كثير، بيروت، 1383ق؛ فهرس المخطوطات المصورة، كويت، 1405ق؛ مجلة معهد المخطوطات العربية، ذيقعدۀ 1378ق، ج 5(1)؛ مجموعة مختارة لمخطوطات عربية نادرة من مكتبات عامة فی المغرب، بيروت، 1407ق؛ محمود، منيع عبدالحليم، مناهج المفسرين، قاهره / بيروت، 1978م؛ نيز:
Ahlwardt; Arberry; GAL; GAL, S; Laoust, H., «Ibn Katīr historien», Arabica, 1955, vol. II; Pertsch.
یوسف رحیملو
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید