ابن قلانسی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224036/ابن-قلانسی
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ قَلانِسی، ابويعلى حمزة بن اسد بن علی بن محمد تميمی (د 555ق / 1160م)، مورخ، اديب و ديوان سالار دمشقی، ملقب به «الرئيس الاجل»، «الشيخ العميد» و «عميدالدين». نام پدرش را صفدی (9 / 39) و ابن كثير (13 / 366) «اسعد» ضبط كردهاند و ابن عماد (4 / 174) «راشد» آورده است. «اسعد» بايد تصحيف اسد و ناشی از خلط آن با نام پسر ابن قلانسی، وزير اسعد بن حمزه باشد، چنانكه «راشد» به جای «اسد» نيز بیگمان اشتباه كاتب است. از جزئيات زندگی وی آگاهی چندانی در دست نيست. در هيچ يك از منابع به تاريخ تولد وی اشاره نشده است. تنها ذهبی (سير، 20 / 388، العبر، 3 / 23) سن وی را به هنگام مرگ، بيش از 80 سال ياد كرده است (قس: ابن تغری بردی، 5 / 333). بنابراين تولد وی میبايست پيش از 475ق بوده باشد.ابن عساكر (5 / 298) در ذيل شرح حال ابن قلانسی نامی از «ابوالعلاء المُسَلَّم بن القلانسی» آورده و با عبارتی ترديدآميز گويد كه وی همان ابن قلانسی است. اگرچه میدانيم كه او از گاهِ جوانی به فراگيری علم و ادب و حديث و نيز هنرهای متداول مانند خوشنويسی پرداخت، ولی از نام استادان او آگاهی چندانی در دست نيست. وی به تصريح ابن عساكر (همانجا) از سهل بن بِشر اسفرايينی و ابواحمد حامد بن يوسف تفليسی حديث روايت میكرده است (نيز نك : ابن جماعه، 2 / 518؛ ابن فوطی، 4(2) / 912). همچنين ابوالقاسم صَصْری و مكرم بن ابی الصَّقر قرشی و ديگران از وی روايت میكردهاند (ذهبی، سير، 20 / 388- 389؛ ابن جماعه، همانجا؛ نيز نك : ابن ايبك، 232).وی شاعر نيز بود و قطعاتی از اشعار او را ابن عساكر (همانجا) از دست نوشتۀ وی نقل كرده و قطعاتی ديگر را خود، در كتابش آورده است (مثلاً صص 447، 528، 532-533؛ نيز نك : ياقوت، 1 / 279، 280).به تصريح منابع، ابن قلانسی دوبار «رياست دمشق» را برعهده داشته (ابن عساكر، همانجا؛ ابن فوطی، 4(2) / 913؛ ذهبی، سير، 20 / 388؛ ياقوت، 10 / 278)، اما خود او در كتابش به اين نكته اشاره نكرده است. با توجه به گزارشهايی كه وی در كتاب خود نقل كرده، میتوان حدس زد كه تا پايان عمر در ديوان انشای دمشق اشتغال داشته است. اگرچه سمت وی به دقت و درستی روشن نيست، اما او و خاندانش را به بزرگی و فضل و ادب و رياست ستودهاند (ابن فضلالله، مسالك، 11 / 178، التعريف، 75؛ ياقوت، ذهبی، ابن تغری بردی، همانجاها) و از اين رو چند بار ممدوح برخی شعرای معروف معاصر خود مانند ابن خياط (صص 325، 331) و محمد بن نصر مشهور به ابن قيسرانی (ابن فضلالله، مسالك، همانجا) قرار گرفت. ابن قلانسی سرانجام در دمشق درگذشت و در قاسيون به خاك سپرده شد. (ابن عساكر، 5 / 299؛ ابن فوطی، همانجا).خاندان ابن قلانسی از بزرگان دمشق بودند و تا چندين نسل بر دمشق و حتی مصر رياست داشتند و دست كم تا قرن 8ق رياست و وزارت در دمشق به دست آنان بود. يكی از نوادگان ابن قلانسی دارالحديثی موسوم به «قلانسيّه» در دمشق تأسيس كرد (ابن طولون، 143-144).
ياقوت (10 / 278) كتابهايی را به ابن قلانسی نسبت داده، اما در هيچ يك از منابع، غير از تاريخی كه از وی در دست است، كتاب ديگری از او ياد نشده است. در حقيقت آنچه بيشتر سبب شهرت وی شده، تاريخ معروف او مذّيل التاريخ الدمشقی يا ذيل تاريخ دمشق يا الذيل فی تاريخ دمشق است كه از ديرباز مورد استفاده و استناد بسياری از مورخان بوده است (مثلاً ابن اثير، 10 / 560؛ ابوشامه، 1 / 4، 2 / 46، 123، 124، جم؛ ابن جوزی، چ 1951م، 8(1) / 105، چ 1968م، 70، 130، 200؛ ابن عديم، خطی، 147، 157، چاپی، 43؛ ذهبی، سير، 12 / 319، 19 / 410). از اين كتاب جز يك نسخه ـ كه چند برگ نخست آن افتاده است ـ موجود نيست و همان اساس كارِ آمِدرُز (بيروت، 1908م) و سهيل زكار (دمشق، 1403ق / 1983م) در تصحيح و چاپ قرار گرفته است. اين نسخه در 2 بخش است و هر 2 بخش اگرچه به دنبال هم هستند، اما از نظر روش نگارش وقايع و فصلبندی با يكديگر تفاوت دارند. بخش نخست اين نسخه از وقايع سال 363ق آغاز شده و تا 441ق، شروع ولايت «الامير المؤيد عدة الامام» حيدرة بن مفلح در دمشق ادامه يافت است. مؤلف در پايان اين بخش میگويد كه ايام ولايت امير مذكور تا 448ق ادامه يافت (ص 140). بخش دوم، وقايع سالهای 448 تا 555ق را ــ كه سال فوت مؤلف هم هست ــ برپايۀ سالها به طور پياپی دربر میگيرد. بخش نخست شـامل وقـايع سالهـای حكمرانی گونـاگون دمشق است و جز چند مورد مختصر، بيشتر به وقايع دمشق نظر دارد، اما بخش دوم كتاب بيشتر جنبۀ تاريخ عمومی دارد و غالب اخباری را كه به دست او میرسيده، شامل میشود.با توجه به اينكه، همه كسانی كه به اين اثر ابن قلانسی استناد جستهاند، تنها از بخش دوم كتاب او نقل كردهاند، میتوان حدس زد كه آنان تنها بخش دوم اين نسخه را ديده و آن را تأليف وی محسوب میداشتهاند. ابن عساكر (همانجا) كه با ابن قلانسی معاصر بوده، میگويد كه وی كتاب تاريخی دارد كه حوادث سال 440ق تا سال وفات او را در بر میگيرد (نيز نك : يونينی، 3 / 37؛ ابن جماعه، 1 / 197؛ ذهبی، سير، 20 / 388؛ عينی، 122). ابن فوطی گويد كه در 664ق نسخهای از اين كتاب را در كتابخانۀ رصدخانۀ مراغه ديده كه حوادث سال 440ق تا هنگام فوت مؤلف را شامل میشده است (4(2) / 912-913). در برخی مآخذ نكتهای ديده میشود كه نشان میدهد نسخۀ كتاب ابن قلانسی، ظاهراً پيش از آغاز بخش دوم، حاوی برخی اخبار و گزارشها از مصر و رويدادهای ديگر بوده (نك : ابن شاكر، خطی، 17 / 115؛ ابن تغری بردی، 5 / 332؛ قس: ابن جماعه، همانجا) و آنگاه بخش دوم كتاب آغاز میشده است. اين امر نشان میدهد كه دست كم قسمتهايی از بخش اول با برخی از نسخ بخش دوم آن همراه بوده است. با آنكه كسی از بخش نخست نسخۀ كنونی ــ كه از بخش دوم آن بارها در منابع استفاده شده ــ مطلبی نقل نكرده، ظاهراً در انتساب آن به ابن قلانسی نمیتوان ترديد كرد. اگرچه شيوۀ فصلبندی بخش نخست با بخش دوم متفاوت است، اما شباهتهای بسيار نزديكی از نظر سبك نگارش ميان آنها وجود دارد: مؤلف به مسائلی كه در بخش دوم توجه كرده، در بخش نخست نيز پرداخته است. از جملۀ آنهاست نحوۀ دريافت گزارشها (ص 104، قس: 141، 194، 385، جم )، نيز چگونگی نقش خاتم (صص 23، 128، 135، قس: 211، 228، 362، جم ). در بخش نخست، مؤلف به نقل گزارشهايی میپردازد كه نشان میدهد مآخذ وی در نقل آنها ـ مانند بخش دوم ـ بيشتر اخبار گوناگونی بوده كه از نقاط مختلف میرسيده و او به نحوی به آنها دسترسی داشته است (صص 134، 136، قس: 142، 153، جم ).نام كتاب نيز چندان روشن نيست. مؤلف خود يك جا آن را «مذيل» (ص 140) و دو جای ديگر «تاريخ» مینامد (صص 471، 531). در زمان تأليف هم نام آن به «ذيل» مشهور بوده است (نك : ابن شاكر، چاپی، 12 / 402). ابن عساكر (همانجا)، ابن فوطی (4(2) / 912)، ابن خلكان (7 / 144)، ياقوت، ابن اثير و ذهبی (همانجاها) نام «تاريخ» را تأييد میكنند. ابوشامه (1 / 4) آن را مذيّل التاريخ الدمشقی مینامد و همين نام بر پايان نسخۀ خطی موجود ديده میشود. ابن عديم در يك جا (خطی، 147) نام آن را الذّيل علی تاريخ دمشق و در جای ديگر (همان، 157) مذيل تاريخ دمشق میآورد. برخی هم پنداشتهاند كه اين كتاب، ذيل تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر بوده است (نك : حاجی خليفه، 1 / 294؛ كردعلی، 352؛ قس: منجد، 35). اينكه واقعاً اين تاريخ ذيل كدام كتاب است، به درستی روشن نيست، اما اين اندازه دانسته است كه ابن خلكان (همانجا) نخستين بار بیذكر مأخذ، كتاب ابن قلانسی را به عنوان ذيل كتاب تاريخ هلال بن محسّن صابی ذكر میكند. بنابر شرحی كه قفطی به دست میدهد (ص 110) ثابت بن سنان صابی ذيلی بر تاريخ طبری نوشت و حوادث را تا سال 363ق ذكر كرد، آنگاه هلال بن محسّن صابی دنبالۀ كار او را گرفت و آن را تا سال 448ق ادامه داد. چون بخش دوم كتاب ابن قلانسی ازهمين تاريخ آغاز میشود، بسيار محتمل است كه اثر او ذيل كتاب هلال صابی و بخش اول آن خلاصهای از همان كتاب باشد (نك : آمدرز، 3-9؛ زكار، «ز، ح، ن»، 141؛ سركيس، 1 / 219؛ شيخو، 618-620، 622؛ قس: EI2). برخی عبارتهای نخستين بخش كتاب ابن قلانسی «به اخبار القرامطۀ» ثابت، بسيار شبيه است، با اين تفاوت كه اثر ابن قلانسی، از نظر نگارشِ صحيح حوادث و زمان آنها بسيار دقيقتر است و در چند جا از بخش نخست نيز مانند بخش دوم جملۀ «وردت الاخبار» آمده است (نك : صص، 104، 134، 136). بدينسان، بسيار محتمل است كه ابن قلانسی در تأليف بخش اول كتاب خود از اثر ثابت و هلال صابی بهره برده باشد.ابن قلانسی، بجز يك مورد (ص 143) كه به كتاب خطيب بغدادی استناد جسته، به منابع خود اشاره نكرده است، ولی احتمالاً مأخذ عمدۀ وی در نقل گزارشها بيشتر اخباری است كه از نقاط مختلف به دمشق میرسيده و ابن قلانسی به سبب اشتغال در ديوان انشاء به آنها دسترسی داشته است. علاوه بر اينها، او در نقل اخبار، به كسانی كه به آنان اعتماد داشته، نيز متكی بوده است (صص 453، 454).بخش اول و بهويژه بخش دوم كتاب، اگرچه به سبب اقامت مؤلف آن در دمشق بيشتر به وقايع آنجا میپردازد، اما به هيچ روی منحصر به وقايع دمشق نيست و در آن گزارشهای گوناگونی از ايران و مصر و عراق نيز وجود دارد (مثلاً صص 244-250، در مورد فتحنامۀ قلعۀ «شاه دز» نزديك اصفهان كه حاوی اطلاعات بسيار پرارزشی است، نيز ص 259). افزون بر اين، كتاب دارای گزارشهای سودمندی دربارۀ اخبار شام، به ويژه جنگهای صليبی است. همچنين مؤلف در آن بارها از نظريات مردم در مورد مسائل و اتفاقات گوناگون (مثلاً صص، 110، 476، 505، 506، جم )، حوادث طبيعی و اوضاع نجومی (مثلاً صص 170، 216، 470، 484، 527، جم ) و وفيات علما و دانشمندان (مثلاً صص 168، 305، 397، جم ) ياد كرده است. كتاب ابن قلانسی با نثری اديبانه و دلنشين و مسجع، اما بسيار روان نوشته شده و اين از زبردستی مؤلف آن در امر نويسندگی حكايت دارد. اين كتاب را گيب (لندن، 1932م) به انگليسی و بخشی از آن را لوتورنو به فرانسوی (دمشق، 1952م) ترجمه كرده است.
ابن اثير، الكامل؛ ابن ايبك، احمدبن عبدالله، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد، به كوشش قيصر ابوفرح، بيروت، 1399ق / 1978م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن جماعه، محمدبن ابراهیم، مشيخة قاضی القضاة، به كوشش موفق بن عبدالله، بيروت، 1408ق / 1988م؛ ابن جوزی، يوسف بن قزاوغلی، مرآة الزمان، حيدرآباد دكن، 1370ق / 1951م؛ همان، به كوشش علی سويم، آنكارا، 1968م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن خياط، احمد محمد، ديوان، به كوشش خليل مَردَم بك، دمشق، 1377ق / 1958م؛ ابن شاكر، محمد، عيون التواريخ، نسخۀ خطی كتابخانۀ توپكاپی استانبول، شم 2922؛ همو، همان، به كوشش فيصل السامر و نبيلة عبدالمنعم داوود، بغداد، 1397ق / 1977م؛ ابن طولون، محمدبن علی، القلائد الجوهرية فی تاريخ الصالحية، به كوشش محمد احمد دهمان، دمشق، 1401ق / 1980م؛ ابن عديم، عمربن احمد، بغية الطلب فی تاريخ حلب، نسخۀ خطی كتابخانۀ توپكاپی، استانبول، شم 2925؛ همان، به كوشش علی سويم، آنكارا، 1976م؛ ابن عساكر، علی بن حسن، تاريخ مدينة دمشق، به كوشش شيخ محمد بن رزق بن طرهونی، اردن، دارالبشير؛ ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1350ق؛ ابن فضلالله عمری، احمدبن یحیی، مسالك الابصار فی ممالك الامصار، به كوشش فؤاد سزگين، فرانكفورت، 1408ق / 1988م؛ همو، التعريف بالمصطلح الشريف، مصر، 1312ق؛ ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد، تلخيص مجمع الآداب فی معجم الالقاب، به كوشش مصطفی جواد، دمشق، 1963م؛ ابن قلانسی، حمزةبن اسد، تاريخ دمشق، به كوشش سهيل زكار، دمشق، 1403ق / 1983م؛ ابن كثير، البداية؛ ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، الروضتين فی اخبار الدولتين، قاهره، 1287، 1288ق؛ حاجی خليفه، كشف؛ ذهبی، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و محمد نعيم عرقسوسی، بيروت، 1405ق / 1985م؛ همو، العبر، به كوشش محمود سعيد زغلول، بيروت، 1985م؛ زكار، سهيل، مقدمه و تحشيه بر تاريخ دمشق (نك : ابن قلانسی در همين مآخذ)؛ سركيس، يوسف الیان، معجم المطبوعات العربية و المعربة، قاهره، 1342ق / 1928م؛ شيخو، لويس، «تاريخ دمشق لابن القلانسی»، مجلة المشرق، 1908م، س 11؛ صفدی، خليل ابن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش يوزف فان اس، بيروت، 1402ق / 1982م؛ عينی، محمود، عقدالجمان فی تاريخ اهل الزمان، به كوشش محمد محمد امين، قاهره، 1408ق / 1988م؛ قفطی، علی بن یوسف، تاريخ الحكماء، به كوشش يوليوس ليپرت، لايپزيک، 1903م؛ كردعلی، محمد، «كنوز الاجداد»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1368ق / 1949م؛ ج 24(3)؛ منجد، صلاحالدين، معجم المورخين الدمشقيين و آثارهم المخطوطة و المطبوعة، بيروت، 1398ق / 1978م؛ ياقوت، ادبا؛ يونينی، موسی بن محمد، ذيل مرآة الزمان، حيدرآباد دكن، 1380ق / 1960م؛ نيز:
Amedroz, H. F., introd. History of Damascus, Leiden, 1908; EI2.
علی بهرامیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید