جوهری، ابونصر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 11 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223901/جوهری،-ابونصر
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
18
جوهَری، ابونصر اسماعیل بن حماد (د 398ق / 1008م)، ادیب، لغتشناس و مؤلف تاج اللغة و صحاح العربیة. وی در فاراب (اُترار) از شهرهای ماوراءالنهر به دنیا آمد؛ از این رو، به فارابی نیز شهرت داشته است و برخی هم به او نسبت اتراری دادهاند (نک : یاقوت، ادبا، 6 / 151، بلدان، 3 / 833؛ ذهبی، سیر ... ، 17 / 80؛ صدیق، 3 / 8؛ حاجی خلیفه، 2 / 1071).به رغم شهرت جوهری آگاهی چندانی از زندگی وی در دست نیست. او نخست مقدمات علوم را نزد علمای فاراب از جمله دایی خود ابو ابراهیم بن اسحاق فارابی (د 350ق)، مؤلف دیوان الادب فرا گرفت. سپس برای ادامۀ تحصیل روانۀ بغداد شد و در محضر ابوعلی فارسی و ابوسعید سیرافی نحو و لغت آموخت (ابن انباری، 298؛ یمانی، 55؛ یاقوت، ادبا، 6 / 151، 153؛ فیروزآبادی، 36). منابع کهن از دیگر استادان وی سخنی به میان نیاوردهاند. جوهری در راه تحصیل علم سرزمینهای بسیاری را زیر پا نهاد و برای آشنایی با زبان عربی و گردآوری لغات، به گفتۀ خود مدتی را در بادیههای نجد و حجاز در میان بدویان گذراند و زمانی نیز در میان قبایل ربیعه و مضر در شمال عراق به سر برد و از گنجینۀ لغوی بدویان ــ که زبانشان هنوز از اصالت و استحکام برخوردار بود ــ بهرهمند شد (نک : 1 / 33؛ ثعالبی، 4 / 406؛ یاقوت، همان، 6 / 153).وی چون در عراق و شام از سرچشمههای بکر زبان عربی سیراب شد، راه خراسان پیش گرفت و پیش از رسیدن بدانجا در دامغان اقامت نمود و مدتی را نزد یکی از بزرگان شهر به نام ابوعلی حسن بن علی سپری کرد. ابوعلی او را بسیار نواخت و از محضر وی در لغت و ادب بهره برد. جوهری از دامغان روانۀ نیشابور شد و در آنجا به تدریس و تألیف روی آورد (نک : ثعالبی، 4 / 406-407؛ قفطی، 1 / 194؛ یاقوت، همانجا). نیشابور در آن روزگار از بزرگترین مراکز علم و ادب و علوم قرآنی و حدیث به شمار میرفت و منزلگاه ادیبان و نویسندگان مشهوری چون ابوبکر خوارزمی و بدیعالزمان همدانی بود؛ اما هیچیک از منابع کهن به فعالیتهای ادبی و روابط وی با علما و دانشمندان مقیم نیشابور اشارهای نکردهاند؛ تنها برخی منابع مقام علمی، هوش و ذکاوت جوهری را بسیار ستوده، و از او بهعنوان پیشوای لغت و ادب و یکی از شگفتیهای عالم یاد کردهاند (نک : قفطی، همانجا؛ یاقوت، همان، 6 / 151-152). از شاگردان او نیز به جز ابواسحاق ابراهیم بن صالح وراق در منابع نامی به میان نیامده است (نک : باخرزی، 2 / 494، 506؛ یاقوت، همان، 6 / 154، 157).جوهری در خوشنویسی نیز استاد بوده است، و او را در این زمینه همسنگ خوشنویسان بزرگی چون ابن مقله دانستهاند. وی همچنین مدتی در نیشابور در کنار تدریس و تألیف، به آموزش خوشنویسی اشتغال داشته است و به گفتۀ یاقوت (همان، 6 / 152-153) از راه خطاطی و خوشنویسی امرار معاش میکرده، و چندین قرآن و اثر هنری از خود به یادگار گذاشته است (نیز نک : قفطی، 1 / 195؛ ذهبی، همان، 17 / 81).وی از ذوق شعری نیز بهرهای داشتـه، و ابیـاتـی از او ــ که همچون شعر علما از احساسات لطیف شاعرانه تهی است ــ در برخی از منابع کهن آمده است (نک : ثعالبی، 4 / 407؛ باخرزی، 2 / 495؛ قفطی، 1 / 196- 198؛ یاقوت، ادبا، 6 / 154-161).جوهری در پایان عمر دچار زوال عقل شد و گفتهاند چون اندیشۀ پرواز در سرش افتاد، بر بالای بام مسجد نیشابور رفت و در حالیکه دو لنگه در به جای دو بال بر خود بسته بود، خود را از بالا به زیر انداخت و جان سپرد (ابن انباری، 298؛ یاقوت، همان، 6 / 157). برخی وفات وی را در 393ق و برخی دیگر در 400ق دانستهاند (ابن تغری بردی، 4 / 207؛ ذهبی، تاریخ ... ، 283؛ سیوطی، 1 / 99؛ حاجی خلیفه، 2 / 1071)؛ اما بیشتر منابع سال 398ق را ترجیح دادهاند (نک : قفطی، 1 / 196؛ ابوالفدا، 1 / 32؛ یمانی، 55). یاقوت که به گفتۀ خود برای آگاهی از سال وفات وی بررسی بسیار کرده، تاریخ دقیقی نیافته است و تنها یادآور شده که در دمشق نسخهای از صحاح را دیده که مؤلف آن را در 396ق کتابت کرده بوده است (همان، 6 / 158-159).جوهری شهرت خود را مدیون کتاب صحاح است. این کتاب از نظر نوآوری در زمینۀ فرهنگنگاری، نقطۀ عطفی در تاریخ این دانش به شمار میآید.نخستین فرهنگ عربی، یعنی العین خلیل (د 175ق / 791م) به شیوهای شگفت که همانا ترتیب مخارج حروف باشد، نظام یافته است و افزون بر این، اشتقاق اکبر نیز در آن اعمال شده است. ایـن شیوۀ دشوار و گاه عقیم ــ با آنکه دو سه سده پس از خلیل ادامه یافت ــ به پیدایش شیوۀ الفبایی انجامید که در جمهرۀ ابن درید (د 321ق / 933م) متجلی است؛ اما باز اعمال اشتقاق در این کتاب نیز استفاده از آن را دشوار میساخت.ابتکار عمدۀ جوهری آن است که در کار واژهنگاری، پا را از اشتقاق صغیر (ریشه و مشتقات آن) فراتر ننهاد و نیز هم سر فصلها و هم واژههای درون آنها را در نظام الفبایی کاملی برنشانید. این شیوه همان است که با اندکی تغییر، تا زمان ما ادامه دارد (نک : نصار، 1 / 194-197؛ درویش، 17- 18؛ کرنکوف، 255؛ هیوود، 28-40). نظام واژهچینی جوهری چنین بود که نخست آخرین حرف از حروف اصلی کلمه (لام الفعل) و سپس حرف اول از حروف اصلی (فاءالفعل) را معیار قرار داد. برخی وی را در اتخاذ این شیوه تحت تأثیر اسحاق بن ابراهیم فارابی در دیوان الادب دانستهاند (شلاش، 230-231). ظاهراً جوهری از آن روی این شیوه را برگزیده است که نخستین حروف اصلی کلمات (فاءالفعل و عین الفعل) بهویژه در بابهای ثلاثی مزید و رباعی و افعال معتل (مثال و اجوف) بیشتر دچار تغییر میشوند، اما آخرین حرف از حروف اصلی کلمه (لام الفعل) از ثبات بیشتری برخوردار است. از این رو، کسانی که با علم صرف و اشتقاق کلمات آشنایی بسیاری ندارند، آسانتر میتوانند واژۀ مورد نظر خود را در این قاموس بیابند (نک : عطار، 110؛ درویش، 93-94؛ فروخ، 2 / 616-617).کتاب صحاح به زودی با اقبال فراوان روبهرو گردید و در میان کتابهای لغت جایگاه والایی یافت (نک : عطار، 112-117؛ شلاش، 231-233)، چندان که برخی آن را از جمهرۀ ابن درید و تهذیب اللغۀ ازهری و مجمل اللغۀ ابن فارس برتر میشمردند (نک : ثعالبی، 4 / 407؛ یاقوت، ادبا، 6 / 155-156). شیوۀ جوهری در تألیف صحاح تحولی در تاریخ فرهنگنویسی عربی پدید آورد و بیشتر لغتنویسان پس از آن شیوههای کهن را رها کردند و در تدوین لغتنامههای خود روش جوهری را الگوی خود قرار دادند (برای بحث مفصل عطار در این باره، نک : ص 118 بب ).ابن منظور که شیوۀ صحاح را برای دستیابی به واژگان، آسانتر و منطقیتر یافته بود، در تدوین لسان العرب به پیروی از جوهری نظام قافیه را برگزید. وی در مقدمۀ لغت نامۀ خود با اینکه از تهذیب اللغۀ ازهری و المحکم و المحیطِ ابن سیده ستایش بسیار کرده، و آن دو کتاب را از بهترین و مهمترین منابع لغوی برشمرده است، روش صحاح را ترجیح داده، و با انتقاد از شیوۀ تنظیم و ترتیب واژگان در آن دو کتاب، دشواری دستیابی به واژگان را در آنها خستهکننده، عذابآور و باعث عدم اقبال مردم بدانها دانسته است (نک : ج 1، مقدمه، 5). افزون بر ابن منظور، فیروزآبادی در تألیف القاموس المحیط و زبیدی در تاج العروس از شیوۀ جوهری پیروی کردهاند. جوهری در تدوین صحاح به آنچه بر زبان شهرنشینان جاری بوده، اعتماد نکرده است، زیرا در روزگار وی بسیاری از لغات بیگانه و غیرعربی وارد زبان عربی شده بود و تشخیص کلمات سره از ناسره دشوار مینمود. از همین رو، او مواد اصلی لغتنامۀ خود را از میـان بدویـان ــ که زبانشان از اصالت و استحکام بیشتر برخوردار بود ــ گرد آورد. وی در مقدمۀ صحاح ضمن اشاره به این موضوع انگیزۀ خود از تألیف این کتاب را پالایش زبان عربی از تحریفها و آلودگیها، و گردآوری لغات و واژگان صحیح دانسته، و از همین رو نام آن را الصحاح نهاده است (1 / 33؛ نیز نک : سیوطی، 1 / 97).جوهری با اینکه به گفتۀ خود در تألیف صحاح از گنجینۀ لغوی بدویان بهرۀ بسیار برده، در موارد اندکی به اقوال اهل بادیه استناد کرده است و برخلاف انتظار عباراتی از قبیل «قال بعض اهل البادیة» یا «فلیسَ هذا من کلام اهل البادیة» (نک : 1 / 14، 283، 407، 481) در کتاب وی فراوان به چشم نمیخورد و به نظر میرسد که او از آثار لغتنویسان سدههای 2 و 3 ق، و بهویژه نویسندگان لغتنامههای تک موضوعی همچون ابوزید انصاری، ابوعمرو شیبانی، اصمعی، ابوعبید قاسم بن سلام و ابنسکیت، که نامشان در الصحاح به تکرار آمده است (مثلاً نک : 1 / 35، 37، جم )، بیش از آنچه مستقیماً و به طور شفاهی از بدویان فرا گرفته باشد، بهره برده است.جوهری از میان آثار فرهنگنویسان پیش از خود از العین خلیل بن احمد و جمهرة اللغۀ ابندرید بیشتر استفاده کرده است (نک : 1 / 17، 35، 36، 2 / 68، 82، جم ). فراوانی شواهد لغوی شعری، و استشهاد به آیات قرآن کریم و روایات نبوی (مثلاً نک : 2 / 18، 297، 300، 301، جم ) و اشاره به برخی نکات صرفی و نحوی از ویژگیهای کتاب صحاح است (نیز نک : عطار، 129، 132).جوهری کتاب صحاح را به ابومنصور عبدالرحیم بن محمد بیشکی (د 453ق / 1061م)، از بزرگان و دانشمندان نیشابور تقدیم داشته است (ابنانباری، 298؛ یاقوت، ادبا، 6 / 156-157). ابومنصور صحاح را نزد جوهری خواند و اجازۀ تدریس آن را گرفت و سپس به تدریس آن پرداخت (همان، 6 / 163). به روایت یاقوت برخی از لغویان همچون حسین بن مسعود صرام کتاب صحاح را نزد ابومنصور خواندهاند (همانجا).به گفتۀ منابع کهن تصحیفات و اغلاط فراوانی به کتاب صحاح راه یافته است که موجب خردهگیری اهل علم از آن شده است؛ برخی نیز در تألیفاتی مستقل به اصلاح آنها پرداختهاند (ابنانباری، همانجا؛ قفطی، 1 / 195-196؛ یاقوت، همان، 6 / 156؛ ذهبی، تاریخ، 282؛ حاجی خلیفه، 2 / 1072). برخی برآناند که جوهری پس از تألیف صحاح شروع به تهذیب آن کرد، اما عمرش کفاف نداد تا همۀ کتاب را منقّح سازد و شاگردش ابواسحاق ابراهیم بن صالح وراق کار نیمهتمام وی را ادامه داد و آن را مهذب و پیراسته ساخت؛ اما در موارد بسیاری دچار لغزشهای فاحش شد. نویسندگان کهن به برخی از لغزشهای وی اشاره کردهاند (نک : ابنانباری، 298-299؛ یاقوت، همان، 6 / 156-157، 162؛ القاموس، 1 / 3، 5، جم ). میدانی نیز ضمن انتقاداتی که بر صحاح وارد کرده، گفته است که جوهری کتابش را تا حرف «ضاد» بازخوانی و مهذب ساخته است و کسی این کتاب را بیش از حرف ضاد نزد وی نخوانده است (نک : یاقوت، ادبا، 6 / 161-162؛ صفدی، 9 / 113؛ سیوطی، 1 / 99). از همینرو، فیروزآبادی ضمن انتقاد از ضعفها و نقصهای صحاح، اغلاط بخش دوم کتاب (از حرف ضاد به بعد) را بیشتر دانسته است (ص 36). حسن بن محمد بن حسن صغانی (د 650 ق / 1252م) تکملهای بر صحاح به نام التکمله و الذیل و الصلة لکتاب تاج اللغه و صحاح العربیة دارد که به گفتۀ خود وی در آن واژگانی را که جوهری فرونهاده، آورده است (نک : ص 3). این کتاب به کوشش عبدالعلیم طحاوی و عبدالحمید حسن در قاهره (1970م) منتشر شده است.عبدالله بن برّی مقدسی (د 582 ق / 1186م) در کتابی با عنوان التنبیه و الافصاح عما وقع من الوهم فی کتاب الصحاح به اصلاح لغزشهای صحاح تا حرف شین پرداخته، و عبدالله بن محمد بسطی کار وی را به اتمام رسانده است (یمانی، 56؛ ابنحجر، 1 / 400-401؛ سیوطی، حاجی خلیفه، همانجاها). ابنمنظور در لسان العرب گاه انتقادات ابنبری از صحاح را نقل کرده است (نک : 1 / 142، 163، جم ). همچنین محمود بن ابی المعالی حواری کتابی به نام ضالة الادیب من الصحاح و التهذیب داشته است (یاقوت، همان، 6 / 161) و چنان که از نام کتاب برمیآید مؤلف در آن خطاهای جوهری در صحاح و ازهری در تهذیب اللغة را یادآوری و اصلاح کرده بوده است. کتاب صحاح از آغاز مورد توجه و عنایت لغویان قرارگرفته، و بسیاری از آنان بر آن حاشیه نوشته، و یا به تلخیص آن همت گماشتهاند که حاجی خلیفـه فهرستی جامع از آثار آنـان را آورده است (نک : 2 / 1072-1073؛ نیز نک : عطار، 157 بب ).
عبدالالٰه نبهان گزیدهها، ذیلها و تکملههای صحاح را بیش از 100 کتاب به شمار آورده است (ص 30) که این حجم عظیم از آثار، خود بیانگر شهرت و اهمیت صحاح و میزان مقبولیت آن نزد علما و دانشمندان است. از مشهورترین گزیدههای صحاح، مختار الصحاح تألیف محمد بن عبدالقادر رازی (د 666 ق / 1268م) است که بارها از جمله در بیروت (1995م) به چاپ رسیده است. صلاح الدین صفدی در کتابی با عنوان غوامض الصحاح (به کوشش نبهان، بیروت، 1996م) آن دسته از کلماتی را که در صحاح از لحاظ صرفی و اشتقاقی دارای ابهام و پیچیدگی بودهاند و یافتن آنها به سادگی میسر نبوده، همه را استخراج کرده، و به ترتیب حروف الفبا در کتاب خود آورده است. صفدی افزون بر این، 3 کتاب دیگر نیز در ارتباط با صحاح با عنوانهای حُلی النواهد علی ما فی الصحاح من الشواهد، نجد الفلاح فی مختصر الصحاح، و نفوذ السهم فیما وقع فیه الجوهری من الوهم تألیف کرده است که بیانگر عنایت فراوان وی به این کتاب است (نک : نبهان، همانجا).تقریباً همۀ فرهنگنویسان سدههای بعد همچون ابنمنظور در لسان العرب و فیروزآبادی در القاموس المحیط، از صحاح به عنوان یکی از منابع اصلی خود بهره بردهاند. کتاب الصحاح بارها ازجمله در بولاق (1282ق / 1865م؛ 1292ق / 1875م)، و نیز به کوشش احمد عبدالغفور عطار یا مقدمهای عالمانه در بیروت (1974م) منتشر شده است. محمد بن عمر جمال قرشی الصحاح را به نام الصراح من الصحاح به فارسی ترجمه کرده است که در کلکته (1227ق / 1812م) به کوشش درویش علی و دیگران و نیز تهران (1286ق) چاپ سنگی شده است. الصحاح به ترکی نیز ترجمه شده است.جوهری افزون بر صحاح کتابی در علم عروض با عنوان عروض الورقة دارد که به کوشش محمد علمی در دارالبیضاء (1404ق / 1984م) منتشر شده است . ابنرشیق قیروانی از این کتـاب در تألیف العمدة بهرۀ فراوان برده است (نک : 1 / 135-136، 6 / 149، جم ). وی کتابی دیگر با عنوان المقدمة فی النحو داشته (یاقوت، ادبا، 6 / 155)، که به دست ما نرسیده است.
ابنانباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1424ق / 2003م؛ ابنتغری بردی، النجوم؛ ابنحجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، 1329ق؛ ابنرشیق، حسن، العمدة، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، 1972م؛ ابنمنظور، لسان؛ ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، 1375ق / 1956م؛ باخرزی، علی، دمیة القصر، به کوشش سامی مکی عانی، کویت، 1405ق / 1985م؛ ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ جوهری، اسماعیل، الصحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، 1402ق / 1982م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ درویش، عبدالله، المعاجم العربیة، قاهره، 1956م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای 381-400ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1409ق / 1988م؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1406ق / 1986م؛ سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جاد المولى و دیگران، بیروت، 1986م؛ شلاش، هاشمطه، «دراسة فی مختار الصحاح للرازی»، مجلة المجمع العلمی العراقی، بغداد، 1403ق / 1983م؛ ج 34، شم 3؛ صدیق حسن خان، محمد صدیق، ابجد العلوم، به کوشش عبدالجبار زکار، بیروت، 1978م؛ صغانی، حسن، التکمله و الذیل و الصله، به کوشش عبدالعلیم طحاوی، قاهره، 1970م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ی. فان اس، ویسبادن، 1402ق / 1982م؛ عطار، احمد عبدالغفور، مقدمه بر الصحاح (نک : هم ، جوهری)؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1968م؛ فیروزآبادی، محمد، البلغة، به کوشش محمد مصری، دمشق، 1392ق / 1972م؛ قاموس؛ قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1369ق / 1950م؛ نبهان، عبدالالٰه، مقدمه بر غوامض الصحاح صفدی، بیروت، 1996م؛ نصار، حسین، المعجم العربی، قاهره، 1375ق / 1956م؛ یـاقوت، ادبـا؛ همو، بلدان؛ یمانـی، عبدالباقـی، اشارة التعیین، بـه کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، 1406ق / 1986م؛ نیز:
Haywood, J. A., Arabic Lexicography , Leiden, 1965; Krenkow, F., «The Beginnings of Arabic Lexicography ... », JRAS, 1924.
عنایتالله فاتحینژاد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید