صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / جراوی /

فهرست مطالب

جراوی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

جَراوی، ابوالعباس احمد بن عبدالسلام غَفْجومی فاسی (د ۶۰۹ق/ ۱۲۱۲م)، شاعر بربر دربار موحدون. وی اصلاً از مردم تادلا (تادله)، میان مراکش و فاس (یاقوت، ۱/ ۸۱۰) بود و نسب به بنی غفجوم (یکی از قبایل بربرِ تادلا) می‌برد. 
شهرت او در منابع به صورتهای جواری، جراری، کُوَّرائی، کورائی، کَراوی قراوی و کروانی نیز آمده است (نک‍ : ابن‌سعید، ۹۸؛ ذهبی، ۴۲/ ۴۸۹؛ سلاوی، ۲/ ۱۵۷؛ ابن‌مریم، ۳۱۲؛ مقری، نفح...، ۲/ ۵۰۲؛ ابن‌تاویت، ۱/ ۱۱۶؛ فروخ، ۵/ ۵۸۹؛ دربارۀ سبب این اختلافها، نک‍ : دایه، ۱/ ۱۰-۱۱). 
در هیچ‌یک از منابع به سال تولد او اشاره‌ای نشده است؛ اما با توجـه به اینکه وی در هنگـام مرگ کهن‌سـال بوده است (ابن‌سعیـد، ۹۹؛ صفدی، ۷/ ۶۱)، مـی‌توان تولد او را در حدود دهـۀ سوم سدۀ ۶ ق/ ۱۲م، یعنی مقـارن با افـول دولت مرابطون و برآمـدن دولت موحـدون تخمین زد (کردی، ۹؛ دایه، ۱/ ۸، ۱۱). 
جراوی در زادگاه خویش به تحصیل دانشهای رایج زمان پرداخت و برای تکمیل آموخته‌های خود به فاس و مراکش سفر کرد؛ سپس به اندلس رفت و از بسیاری از بزرگان آن دیار همچون ابوالفضل بن‌اعلم (د ۵۷۸ ق/ ۱۱۸۲م) و ابوالعباس بن سید، معروف به لِصّ (د ۵۷۷ ق) دانش آموخت و اجاز‌ۀ روایت گرفت (ابن‌ابار، ۱/ ۱۱۲).
جراوی در سرودن شعر و حفظ اشعار قدیم و جدید بسیار توانمند بوده است (ذهبی، همانجا)؛ چنان‌که ابن‌سعید از او با عنوان یکی از مشایخ ادبای مغرب یاد می‌کند (همانجا). در میان شاگردان و راویان اشعار وی به سهل بن مالک، ابوالربیع سلیمان ابن سالم، محمد بن عبدالجبار رعینی، ابن‌سراج مغیلی، ابن دادوش و علی بن محمد شاری غافقی اشاره کرد (همو، ۴۳/ ۳۲۱؛ ابن‌ابار، همانجا، نیز ۳/ ۵۴، ۲۵۱-۲۵۲؛ ابن‌قاضی، ۲/ ۳۹۷، ۴۸۵؛ رعینی، ۲۰۴). 
با برآمدن دولت موحدون، ستارۀ بخت جراوی درخشیدن گرفت؛ چه، عبدالمؤمن (حک‍ ۵۲۴-۵۵۸ ق / ۱۱۳۰-۱۱۶۳م)، که در حقیقت مؤسس فرمانروایی موحدون بود، برای استواری و استمرار حکومت خویش، بزرگان علم و ادب را سخت گرامی می‌داشت و جراوی همچون دیگر شاعران بلندپرواز که سودای همنشینی بزرگان و حاکمان پرقدرت را در سر می‌پروراندند، رسماً در سلک شعرای بارگاه موحدون پذیرفته شد (ذهبی، ۴۲/ ۴۸۹؛ ابن‌سعید، ۹۹-۱۰۰؛ صفوان، ۴۹؛ دایه، ۱/ ۱۴؛ علام، ۳۳۶-۳۳۷؛ جراری، ۱۰۶). به درستی دانسته نیست که شاعر از چه زمانی به عبدالمؤمن پیوست، زیرا چند قصیده‌ای که از او در دست است، به اواخر دوران زندگی عبدالمؤمن و فتوحات وی (ح ۵۵۵-۵۵۶ ق) اشاره دارد (دیوان، ۴۷-۴۸، ۸۶-۸۹، ۱۳۰-۱۳۱). 
در ۵۵۸ ق پس از مرگ عبدالمؤمن، پسرش ابویعقوب یوسف جانشین پدر شد و شاعر به حاکم جدید پیوست و کشورگشاییهای او را ستود (همان، ۲۷-۲۸، ۶۸-۷۰). 
در این هنگام جراوی که مداح بزرگان شده، و مال فراوان اندوخته بود، چنان بر خود غره گشت که کسی را همپای خود نمی‌یافت و آن‌گاه با اشعار پرده‌در، دولت و دشمن را به باد هجا گرفت (نک‍ : همان، ۲۵، ۳۸، ۹۹، ۱۵۳، ۱۵۶). 
پس از روی کارآمدن سومین سلطان موحدی، یعقوب منصور (۵۸۰ ق/ ۱۱۸۴م) بیشتر سروده‌های جراوی به وصف و ستایش فتوحات و کشورداری او اختصاص یافت (نک‍ : همان، ۳۴-۳۷، ۳۹-۴۳، ۶۳-۶۷، جم‍ ‌) و او مهم‌ترین اثر خود، یعنی الحماسة المغربیة را برای وی تألیف کرد (نک‍ : آثار)؛ اما ظاهراً این امر بر قدر و منزلت شاعر نیفزود. 
ستایش‌هایی که جراوی خطاب به ۳ خلیفۀ موحدی ساخته بود، موجب شد که به تحریک دشمنان، سلطان او را از حضور در دربار منع کند، به این بهانه که مجالس خلافت جایگاه «اهل علم و جد» است، نه «اهل شعر و هزل». این امر باعث شد که وی، تند وگزنده به هجو وزرا و آنانی که حضور او را خوش نمی‌داشتند، بپردازد و با اندوه از روزگاری که خلیفه عبدالمؤمن به وجود او مباهات می‌کرد، یاد کند (نک‍ : همان، ۱۵۳؛ نیز نک‍ : ابن‌سعید، ۱۰۰-۱۰۱؛ مقری، ازهار ...، ۲/ ۳۶۴-۳۶۵؛ قس: علام، ۳۳۹). بـا روی کـار آمدنِ محمد ناصر، گره‌ بخت جراوی ــ که اتفاقاً ابیاتی هم در وصف جنگها و کشورگشاییهای وی سروده بـود (نک‍ : همان، ۵۵-۵۶، ۷۱-۷۲، ۹۷-۹۸، ۱۰۸-۱۰۹) ــ همچنان بسته ماند.
جراوی در کهن‌سالی در اشبیلیه درگذشت (ابن‌ابار، همانجا؛ صفدی، ۷/ ۶۱). ذهبی در حوادث سالهای ۵۹۱-۶۰۰ ق، ذیل احمد ابن عبدالسلام سال مرگ او را پس از ۵۹۰ ق/ ۱۱۹۴م، و عمر او را بالغ بر ۸۰ می‌داند؛ اما در پایان گفتار، یادآور می‌شود که برخی مرگ او را در ۶۰۹ ق/ ۱۲۱۲م و در شهر اشبیلیه دانسته‌‌اند (۴۲/ ۴۹۰، ۴۹۲، نیز قس: ۴۳/ ۳۲۱)؛ سال ۶۰۳ ق/ ۱۲۰۷م نیز پیشنهاد ابن‌سعید است (ص ۱۰۱). 
جراوی در دوره‌ای زیست که مجالی جز خدمت به ممدوح نـداشت (نک‍ : دیـوان، جم‍ ‌) و شعـرش در خـدمت امیال سیـاسی ـ مذهبی موحدون بود (جراری،۱۱۰؛ علام، همانجا؛ دایه، ۱/ ۱۷؛ کردی، ۱۳). از این‌رو، او را «شاعر بنی عبدالمؤمن» و یا «شاعر الخلافه» دانسته‌اند. وی گاه با مبالغه بزرگ‌ترین شاعر مغرب و «فخر دولت موحدی» معرفی شده است (صفوان، ۴۹؛ علام، ۳۳۶-۳۳۷؛ دایه، ۱/ ۱۴). 
ابن‌ابار به دیوان اشعار وی اشاره دارد (نک‍ : صفدی، ذهبی، دایه، همانجاها)؛ اما از آن پس، نشانی از دیوان وی به دست نرسیده است. علی ابراهیم کردی، به گردآوری اشعار وی پرداخت و در ۱۹۹۴م مجموعه‌ای از آنها را با عنوان دیوان ابی‌العباس الجراوی، در دمشق منتشر کرد. این دیوان بیش از ۵۰ قطعه و قصیده را دربر می‌گیرد که آکنده از مضامین مدح و هجا، وصف کنیزکان، و ناسزاگویی به دشمنان است. 
جراوی در دوران سومین سلطان موحدی، یعقوب منصور، درصدد تألیف کتابی برآمد که در مغرب مشابهی نداشت و آن را صفوة الادب و نخبة دیوان العرب نام نهاد (نک‍ : الحماسه...، ۱/ ۳۷). وی به شیوۀ ابوتمام، کتاب را به چند باب تقسیم کرد و ابواب آن را به ترتیب به مدح، فخر، مراثی، نسیب، اوصاف، امثال و حکم، مُلَح، ذم نقائص، زهد و مواعظ اختصاص داد؛ او هر فصل از این کتاب را با شعرای مشرق آغاز کرد و سپس با شعرای مغرب تا عهد موحدی پایان داد (دایه، ۱/ ۲۲، ۲۴). 
جراوی در مقدمۀ کتاب می‌گوید: «وقتی از جمع کتاب فراغت یافتم، چون بسیار مفصل شده بود، فرمان آمد که آن را مختصر کنم (همانجا). به این ترتیب، خود پس از اختصار، کتاب را نخبة نامید (همانجا)؛ اما از سرنوشت اصل کتاب نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. 
این کتاب بعدها به الحماسة المغربیة معروف شد، و در سدۀ ۸ ق/ ۱۴م در کنار دیگر حماسه‌های معروف جای گرفت (صفدی، ۱۱/ ۲۹۳؛ نیز نک‍ : GAS, II/ 74). دایه بر اساس تنها نسخۀ کاملی که یافته بود (۱/ ۲۴-۲۹) حماسه را در دو جلد با تعلیقات مفصل در دمشق (۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م) به چاپ رسانید. 
در میان اشعاری که کردی در دیوان جمع‌آوری کرده است، به «مخمَّسی» برمی‌خوریم که در رثای حسین بن علی (ع) سروده شده است و چنان است که هر ۴ مصراع با مصراعی از «معلقۀ» امرؤالقیس، مصاریع پنجگانه‌ای تشکیل می‌دهد (ص ۱۱۷-۱۲۶). در منابع شیعی اشاره‌ای به این مخمس یافت نشد؛ اما ظاهراً یکی از منابعِ نقل این اشعار ابن‌ تاویت در الوافی بالادب العربی است (۱/ ۱۶۰-۱۶۴). 
بدون تردید افکار، اندیشه‌ها و تمایلات شیعی ابن تومرت (ه‍ م)، بنیان‌گذار سلسلۀ موحدون در عبدالمؤمن، شاگرد و جانشین وی و به تبع او، شاعر بارگاه، بسیار مؤثر بوده است، چنان که وی در مقدمۀ حماسه، ابن‌تومرت را امام معصوم و مهدی معلوم، و جانشین پس از وی را امیرالمؤمنین خوانده است (۱/ ۳۵).
سروده‌های یاد شده البته با اختلافِ شمارِ ابیات به صفوان بن ادریس (د ۵۹۸ ق/ ۱۲۰۲م)، ادیب و شاعر معاصر جراوی نیز نسبت داده شده است (نک‍ : الموسوعة...، بش‍ ‌). انتساب این اشعار به صفوان ــ که از دیرباز در مدح و رثای پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) اشعاری می‌سروده، و حتى در سلک شعرای شیعی نیز آمده است ــ صحیح‌تر به نظر می‌رسد (نک‍ : امین، ۷/ ۳۸۹). 

مآخذ

ابن‌ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش عبدالسلام هراس، بیروت، ۱۹۹۵م؛ ابن‌تاویت، محمد، الوافی بالادب العربی فی المغرب الاقصى، رباط ، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م؛ ابن‌ سعید مغربی، علی، الغصون الیانعة فی محاسن شعراء المائة السابعة، قاهره، ۱۹۶۷م؛ ابن‌قاضی، احمد، جذوة الاقتباس، رباط ، ۱۹۷۴م؛ ابن‌مریم، محمد، البستان، به کوشش محمد بن ابی‌شنب، الجزایر، ۱۳۲۶ق/ ۱۹۰۸م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م؛ جراری، عباس، ابوالربیع سلیمان الموحدی، رباط ، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م؛ جراوی، احمد، دیوان، به کوشش علی ابراهیم کردی، دمشق، ۱۹۹۴م؛ همو، الحماسة المغربیة، مختصر کتاب صفوة الادب و نخبة دیوان العرب، به کوشش محمد رضوان دایه، دمشق، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م؛ دایه، محمد رضوان، مقدمه بر الحماسة المغربیة (نک‍ : هم‍‌ ، جراوی) ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۷م؛ رعینی، علی، برنامج، به کوشش ابراهیم شبوح، دمشق، ۱۳۸۱ق/ ۱۹۶۲م؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضا، ۱۹۵۴م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباس، ویسبادن، ۱۳۸۹ق/ ۱۹۶۹م؛ صفوان بن ادریس، زاد المسافر، به کوشش عبدالقادر محداد، بیروت، ۱۹۸۰م؛ علام، عبدالله علی، الدولة الموحدیة بالمغرب فی عهد عبدالمؤمن بن علی، قاهره، ۱۹۷۱م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۵م؛ کردی، علی ابراهیم، مقدمه بر دیوان جراوی (هم‍ ‌)؛ مقری، احمد، ازهار الریاض، رباط ، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م؛ همو، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م؛ الموسوعة الشعریة (لوح فشرده)، «ابوالعباس الجراوی»؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

GAS. 
ایران‌ناز کاشیان