جذیمة بن عامر، بنی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 21 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223828/جذیمة-بن-عامر،-بنی
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
17
جَذیمَةِ بْنِ عامِر، بَنی، شاخهای از قبیلۀ کنانه از عرب عدنانی. بنی جذیمه چندی پیش از ظهور اسلام، در نواحی جنوبی تهامه و در نزدیکی مکه، در واحۀ غُمیصا اقامت داشتند (طبری، 2/ 341؛ نیز نک : عمری، 1/ 249، حاشیۀ 2). شهرت بنی جذیمه به حادثهای مربوط است که اندکی پس از فتح مکه رخ داد. چندی پیش از ظهور اسلام، چند تن از تجار قریش، از جمله عوف بن عبد عوف، پدر عبدالرحمان بن عوف صحابی پیامبر(ص)، و فاكة بن مغیره، عموی خالد بن ولید، با کاروانی از یمن به سوی مکه رهسپار بودند. بخشی از محمولۀ کاروان، از آنِ یکی از مردان بنی جذیمه بود که در یمن مرده بود. کاروان در محدودۀ زندگی بنی جذیمه و پیش از تحویل اموالِ مرد درگذشته به وارثانش، مورد تعرض چند تن از مردان بنی جذیمه قرار گرفت و عوف و فاکه در این حادثه کشته شدند. قریش به درخواست عبدالرحمان بن عوف آمادۀ حمله به بنی جذیمه شد، اما پس از مذاکرۀ بنی جذیمه با قریش و پرداخت خونبهای کشتهشدگان، سرانجام جنگی رخ نداد (ابن هشام، 4/ 885؛ ابن حبیب، 142-143). همچنین از دورۀ پیش از اسلام، میان بنی جذیمه و بنی سلیم، سابقۀ عداوت و خونخواهی وجود داشت (برای تفصیل، نک : ابوالفرج، 16/ 64-68؛ نیز یعقوبی، 2/ 61). در 8 ق/ 14م، پس از فتح مکه، پیامبر اکرم (ص) گروههایی از مسلمانان را برای دعوت قبایل عرب به مناطق شبه جزیره گسیل داشت؛ از جمله دستهای به فرماندهی خالد بن ولید در اول شوال همین سال، به سوی بنی جذیمه فرستاده شدند (واقدی، 3/ 875؛ ابن سعد، 2/ 147). روایات موجود از این سریّه، در بسیاری از جزئیات همداستان نیستند و چنانکه پژوهشی دقیق نشان میدهد، نشانههایی از رقابتها و دشمنیهای سیاسی در این روایات دیده میشود (برای تفصیل، نک : کلیر، 61 بب ). اما به هر حال، مجموعۀ روایات نشان میدهد که پیامبر(ص) با آگاهی از خصومت میان قبایل، به خالد دستور جنگ نداده بود. گفته شده است که بنی جذیمه از بیم دشمنی دیگر قبایل، با خود سلاح داشتند و خالد از آنها خواست تا سلاح را کنار نهند و اعلام کرد که در صورت پذیرش اسلام خطری آنها را تهدید نخواهد کرد (واقدی، ابن سعد، طبری، همانجاها). در روایات چنین آمده است که گویا بنی جذیمه نهتنها به اسلام درآمده بودند، بلکه مسجدی هم داشتند (واقدی، همانجا).اگرچه درخواست خالد برای کنار نهادن سلاح با مخالفت برخی از مردان بنی جذیمه روبهرو شد، اما به هر حال بنیجذیمه اطاعت کردند؛ آنگاه خالد دستور داد افراد قبیله به اسیری درآیند و به هر یک از سربازان خود، یک یا دو اسیر سپرد. سپس هنگام بامداد، دستور داد تیغ در میان اسیران نهند. اگرچه برخی از مسلمانان، از دستور کشتار سرپیچی کردند، اما سرانجام حدود 70 مرد از بنی جذیمه کشته شدند که بیشتر آنان در اختیار بنی سلیم بودند (واقدی، 3/ 876؛ ابن هشام، 4/ 883؛ ابن سعد، 2/ 148).چون خبر کشتار بنی جذیمه به پیامبر اکرم (ص) رسید، حضرت برای برائت از عمل خالد، دست به سوی آسمان برداشت و چند بار فرمود: «خدایا! من از کردۀ خالد مبرّایم»؛ سپس به امام علی (ع) مأموریت داد تا نزد بنی جذیمه رود و با پرداخت غرامت و خونبها، خسارات را جبران کند. امام علی(ع) دیۀ کشتهشدگان و دیگر خسارات اموال بنی جذیمه را به طور کامل پرداخت و حتى باقی ماندۀ پول را نیز به ایشان سپرد و پیامبر(ص)، از آن حضرت قدردانی کرد (ابن هشام، 4/ 883-884). دور ماندن خالد از مجازات پیامبر(ص) به سبب این کشتار، این بخش از روایات را که بنی جذیمه به اسلام درآمده بودند، سخت مشکوک جلوه میدهد (کلیر، 98).بنابر منابع شیعی، پیامبر(ص) با فرستادن خالد به سوی بنی جذیمه قصد داشت کدورتهای دورۀ جاهلی را از میان بردارد، اما کینۀ خالد موجب بروز این حادثه شد (مفید، 1/ 139؛ ابن طاووس، 394). به گفتۀ عبدالله بن عمر و سالم مولای بنی حذیفه ــ در توجیه این کشتار ــ بنی جذیمه به جای «اسلمنا»، میگفتند: «صَبَاْنا» (یعنی آیین خود را تغییر دادیم) و بدینسبب، خالد از مسلمانی آنها آگاهی نیافت (احمد بن حنبل، 2/ 150-151؛ بخاری، 5/ 107؛ برای نقد روایات، نک : کلیر، 115- 118).
ابن حبیب، محمد، المنمق، به کوشش خورشید احمد فارق، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن طاووس، علی، الطرائف، قم، 1399ق؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، 1407ق/ 1986م؛ احمد بن حنبل، مسند، بیروت، دارصادر؛ بخاری، محمد، صحیح، بیروت، 1401ق/ 1981م؛ طبری، تاریخ، بهکوشش دخویه، لیدن، 1879-1881م؛ عمری، اکرم ضیاء، حاشیه بر السرایا و البعوث و البعوث النبویة حول المدینة و مکۀ بریک بن محمدعمری، دمام، 1417ق/ 1996م؛ کلیر، کلاوس، خالد و عمر ، ترجمۀ محمد جدید، دمشق، 2001م؛ مفید، محمد، الارشاد، بیروت، 1414ق/ 1993م؛ واقدی، محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، 1966م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر.
مسعود تاره
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید