ابن عقیل، ابوالوفاء
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/223665/ابن-عقیل،-ابوالوفاء
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ عَقيل، ابوالوفاء علی بن عقيل بن محمد ظفری بغدادی (431-12 جمادیالاول 513ق / 1040-22 اوت 1119م)، فقيه، متكلم و واعظ حنبلی. وی در بابالطاق بغداد زاده شد (ابن عقيل، 37) و در خاندانی اهل علم و ادب پرورش يافت (ابن جوزی، عبدالرحمن، 9 / 213). گرچه از نحوۀ تحصيل و نيز استادان او پيش از سال 447ق / 1055م كه غزها به بغداد حمله كردند، اطلاع چندانی در دست نيست، اما ظاهراً تا اين سال نزد ابويعلی ابن فرّاء فقه میآموخته است (نک : ابن رجب، 1 / 172). پس از حملۀ غزها و ويران شدن بابالطاق ناگزير استاد خويش را ترك گفت و تحت حمايت و پرورش ابومنصور بن يوسف كه از يك خانوادۀ بزرگ و يك تيرۀ قديمی حنبلی بغداد و دوست نزديك خليفه قائم بود، قرار گرفت (ماسينيون، II / 491؛ قس: ابن جوزی، عبدالرحمن، 9 / 212). وی همچنين پنهانی از درسهای محمد بن احمد معتزلی معروف به ابن وليد، كه مورد حمايت خاص ابومنصور بود، بهره میگرفت (ماسينيون، II / 491-492). بدين ترتيب ابن عقيل كه در خاندانی حنفی زاده شده بود، از سویی تحت تأثير ابومنصور و از سوی ديگر به دليل عضو شدن در گروه كوچكی كه تمايلات حنبلی داشت، به اين مذهب گرايش يافت. اين گروه به دليل علايق و دوستيهای معنوی تشكيل شده بود و در آن ابن مسلمه، وزير خليفه قائم و ابواسحاق شيرازی و چند تن ديگر شركت میجستند و خليفه قطب واقعی آن به شمار میرفت و اين گروه گرچه تمايلات حنبلی داشت، اما متعصب نبود و بيشتر به اصلاح اخلاقی عوام و متصّوفه و بهرهگيری از تعاليم معتزله توجه نشان میداد و ابن عقيل تا آخر عمر ارتباط خود را با اين گروه حفظ كرد (همو، II / 491). اينكه استادان او در اين گرايش وی نقش مؤثری داشته باشند، مورد ترديد است، زيرا از مشايخ او تنها ابويعلی ابن فراء و ابومحمد تميمی حنبلی بودهاند، در حالی كه او نزد ابوالطيب طبری و ابونصر ابن صبّاغ شافعی و ابوعبدالله دامغانی حنفی نيز درس خوانده است (ابن جوزی، عبدالرحمن، 9 / 213). وی در فاصلۀ 444-450ق در دورۀ وزارت ابن مسلمه كه از هواداران حلاج بود، كتابی در ستايش حلاج نوشت (ماسينيون، II / 492). ابن عقيل، چنانكه اشاره شد، موردتوجه ابومنصور بن يوسف بود، چنانكه در فتاوی او را مقدّم میداشت و معاش او را تأمين میكرد و اين امر انگيزهای گرديد برای دشمنی مخالفان او به رهبری شريف ابوجعفر عبدالخالق بن عيسی كه مسنتر از او بود و پس از مرگ ابومنصور در اوايل 460ق دشمنی شدّت يافت (مقدسی، III / 99, 121-122) و سرانجام كار آنچنان بر ابن عقيل سخت شد كه وی در 15 ربيعالاول 461ق / 14 ژانويۀ 1069م با جامۀ مبدل به خانۀ ابوالقاسم بن رضوان، داماد ابومنصور، در باب المراتب رفت (همو، III / 101؛ قس: ابن جوزی، عبدالرحمن، 8 / 254). مقدسی (III / 122-123) به استناد سخنی از خود ابن عقيل (نك : ابن جوزی، عبدالرحمن، 9 / 213) قائل به دو دوره تعقيب برای او شده است: يكی پيش از وزارت نظامالملك در 456ق كه مورد آزار حنبليان قرار گرفت و از معاشرت با شيوخ معتزله ممنوع گرديد و ديگر پس از وزارت نظامالملك. براساس تحليل وقايع، دورۀ دوم پس از درگذشت ابومنصور در 14 محرم 460ق / 25 نوامبر 1067م آغاز و در 10 محرم 465ق / 27 سپتامبر 1072م كه ابن عقيل در ملأعام توبۀ خويش را از عقابد پيشين اعلام كرد، پايان میيابد (مقدسی، III / 124). در اين تاريخ ابن عقيل متنی نوشت كه در آن از عقايد خاص خود برائت جست. متن اين توبهنامه را ابوجعفر ديده است. در اين سند او از مذهب اعتزال و پيروان آن برائت جست و عقيدۀ خود را در مورد حلاج رد نمود و قتل او را درست خواند و شريف ابوجعفر و همراهانِ او را در انكار خويش مصيب دانست و اذعان كرد كه اين سخنان را بدون اجبار نوشته است (نك : ابن جوزی، عبدالرحمن، 8 / 254، 275-276؛ ابن رجب، 1 / 175؛ مقدسی، III / 95؛ قس: گلدسيهر،19). به هر حال چنانكه ابن قدامه، ابن رجب (1 / 174) و ابن كثير (12 / 512) معتقد بودهاند، ابن عقيل از تمايلات معتزلی خويش هرگز كاملاً دست بر نداشته است. وی پس از توبه مجدداً به فتوا و تدريس و مناظره مشغول شد و در زمان قائم به افتاء در ديوان پرداخت (ابن جوزی، عبدالرحمن، 9 / 213). او مدتی بر منبر وعظ نشست تا آنكه در 475ق به دنبال برخورد بين حنبليان و اشاعره وعظ را ترك گفت و به تدريس بسنده كرد (همو، 9 / 214؛ قس: لائوست،104 ).پس از ورود غزالی به بغداد در 480ق / 1087م، ابن عقيل در نظاميه به درس او حاضر شد (ابن رجب، 1 / 177). در 484ق كه ملكشاه سلجوقی و نظامالملك وارد بغداد شدند، او به عنوان بيانگر آراء حنبليان نزد ايشان حاضر شد (لائوست، همانجا؛ نيز نک : ابن رجب، 1 / 182). در دوران مستظهر، مجدالدين ابوطاهر يوسف برای 15 سال آخر عمر او مواجب تعيين كرد و مسكنی بدو داد (ماسينيون، II / 491). پس از درگذشت او به هنگام دفن فتنهای رخ داد (ابن رجب، 1 / 195؛ ذهبی، سير، 19 / 447) كه خود بيانگر وجود گروههای مخالف با اوست. از ديگر مشايخ وی ابن شيطا در قرائت، ابوالقاسم ابن برهان در ادب، تَوَّزی و ابوبكر ابن بشران در حديث و نيز خطيب بغدادی شايان ذكرند (ابن جوزی، عبدالرحمن، 9 / 212-213). ابوعمر ابن ظفر مغازلی، ابوالمعمر انصاری، ابوالرضی فارسی و ابوطاهر سلفی و ديگران از او روايت كردهاند (ابن رجب، 1 / 187؛ ذهبی، همان، 19 / 446). او به ابوسعيد سمعانی و عبدالحق يوسفی و يحيی ابن بوش اجازۀ روايت داده و ابن برهان اصولی نزد وی درس خوانده است (ابن رجب، 1 / 187، 196). عبدالخالق بن يوسف شيرازی و ابوالفتح محمد بن يحيی بن مواهب و ابوالفضل محمد بن ناصر سلامی تصانيف ابن عقيل را روايت كردهاند (رودانی، 185، 248، 322).
1. كتاب الجدل، كه در مجلۀ معهد الدراسات الشرقية (2 / 119-206)، دمشق، 1967م و مجلۀ المكتبة (شم 63)، ص 91 به بعد به چاپ رسيده است؛ 2. كتاب الفنون، كه اثری است بسيار بزرگ مشتمل بر وعظ، تفسير، فقه، اصول، نحو، لغت، شعر، تاريخ و حكايات (نك : ابن جوزی، يوسف، 8(1) / 84؛ ابن رجب، 1 / 188) كه تنها يك مجلد آن در كتابخانۀ ملی پاريس شناسايی شده و توسط جورج مقدسی به چاپ رسيده است (نك : مآخذ همين مقاله)؛ 3. جزء فی نصرة الحلاج، كه به اعتقاد ماسينيون (II / 168, 493)، ابن عقيل پس از توبه آن را نابود نكرده و رابطۀ آن با اخبار الحلاج كه توسط خود ماسينيون در سالهای 1914، 1936، 1957م به چاپ رسيده، قابل بررسی است .
1. الرد علی الاشاعرة و اثبات الحرف و الصوت فی كلام الكبير المتعال (نك : زركلی، 4 / 313)؛ 2. الفرق، نسخهای از آن در رامپور موجود است ( GAL, S ,I / 687)؛ الفصول يا كفاية المفتی علی مذهب احمد، اثری بزرگ بوده (ابن جوزی، يوسف، همانجا؛ ابن رجب، همانجا) كه تنها جلد سوم آن شامل برخی از فصول ضمان در كتابخانۀ چستربيتی و دارالكتب مصر موجود است ( آربری، شم 5369؛ خديويه، 3 / 295-296)؛ 4. الواضح فی الاصول (نك : GAL, S, GAL, I / 502; I / 687).برای اطلاع از آثار غيرموجود وی به اين مآخذ مراجعه شود: ابن رجب، همانجا؛ حاجی خليفه، 1 / 71، جم؛ بغدادی، 1 / 85، جم.
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حيدرآباد دكن، 1359ق / 1940م؛ ابن جوزی، يوسف بن قزاوغلی، مرآة الزمان، حيدرآباد دكن، 1951م؛ ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد، الذيل علی طبقات الحنابلة، به كوشش هنری لائوست و سامی دهان، دمشق، 1370ق / 1951م؛ ابن عقيل، علی، كتاب الفنون، به كوشش جورج مقدسی، بيروت، 1970م؛ ابن كثير؛ البداية؛ بغدادی، ايضاح؛ حاجی خليفه، كشف؛ خديويه، فهرست؛ ذهبی، محمدبن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 1984م؛ همو، معرفة القراءِ الكبار، به كوشش محمد سيد جاد الحق، قاهره، 1967م؛ رودانی، محمدبن سلیمان، صلة الخلف، به كوشش محمد حجی، بيروت، 1988م؛ زركلی، اعلام؛ نيز:
Arberry; GAL; GAL, S; Goldziher, I., “Zur Geschichte der ḥanbalitischen Bewegungen”, ZDMG, 1908, vol. LXII; Laoust, H., “Le hanbalisme sous le califat de Bagdad”, REI, 1989; Makdisi, G., “Nouveaux détails sur l’affaire d’Ibn ʿAqīl” , Mélanges Louis Massignon, 1955; Massignon, L., La passion de Husayn ibn Mansûr Hallâj, Paris, 1975.
محمدهادی مؤذن جامی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید