ابن عفیف تلمسانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/223660/ابن-عفیف-تلمسانی
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ عَفيفِ تِلِمْسانی، محمد بن سليمان (661 - 688ق / 1263- 1289م)، معروف به الشاب الظريف (جوان شوخ طبعِ نكتهسنج)، شاعر و اديب عصر مماليك. پدرش عفيفالدين تلمسانی (ه م) از مشايخ صوفيه و صاحب چندين اثر مهم ازجمله شرح فصوص الحِكم ابن عربی بود كه بعد از پسر خود در 690ق وفات يافت. وی در جوانی زادگاهش تلمسان را رها كرد و در قاهره در خانقاه سعيد السعداء سكنى گزيد. در همين زمان بود كه ابن عفيف زاده شد (صفدی، الوافی، 3 / 130؛ ابن فضل الله، 16 / 179؛ قس: فروخ، 3 / 658). ابن عفيف در كودكی به همراه پدر به دمشق رفت و در آنجا كتاب المنهاج را نزد مؤلف آن شيخ محيیالدين نووی خواند و شيخ در 670ق اجازۀ روايت كتاب را به پدر و پسر هر دو داد (صفدی، همانجا). برخی (صفدی، همانجا؛ ابن فرات، 8 / 85) پنداشتهاند كه ابن عفيف مدتی در دمشق منصب خزانهداری داشته است و برخی ديگر اين مقام را به پدرش نسبت دادهاند (فروخ، 3 / 656؛ بستانی، 3 / 384).ابن عفيف در 27 سالگی در دمشق درگذشت و در مقبرۀ صوفيه مدفون گرديد. پدرش قصيدهای بسيار دلانگيز و سوزناك در رثای وی سروده است (صفدی، همان، 3 / 135-136؛ ابن فرات، 8 / 88-89). ابن عفيف علاوه بر ظرافت و سخندانی، ظاهراً اهل فضل و دانش نيز بوده و برخی منابع (مثلاً ابن تغری بردی، 7 / 381) به اين امر اشاره كردهاند و يكی از ابيات مرثيۀ پدر نيز بر آن دلالت دارد، بدين مضمون: جان فرزندم دانشها را با خود به بهشت برد (صفدی، همانجا، بيت 9). باز از همين قصيده برمیآيد كه شاعر جوان خطی به غايت خوش داشته، زيرا پدر به ياد آن انگشتانی كه چون خطی مینوشت مردم در برابر آن سجده میكردند، اشك اندوه میبارد (همانجا، بيت 4). شيخ اثيرالدين هم كه ديوان اصلی او را ديده، خط زيبای او را سخت ستوده است (صفدی، همان، 3 / 130).ابن عفيف از آغاز جوانی شعر میسرود. متأسفانه مجموعۀ اشعاری كه اينك از سرودههای او به جای مانده، بسيار ناقص است. شيخ اثيرالدين (د 745ق) كه اصل ديوان او را در دست داشته، احتمالاً گزيدهای از آن را تدوين كرده است. بدين سان اينك در ديوان وی، غزل، آن هم غزل مذكره فراوان است، اما معانی ديگری چون مدح و هجا و وصف در آن بسيار اندك به چشم میخورد. پيداست كه در بسياری از قصايد، بخشی از آنها را ــ كه امروز نمیدانيم چه مقدار بوده ــ حذف كردهاند. نسخ خطی ديوان هم خود، نشان از نوعی پريشانی دارد. شمار ابيات در آنها از 1462 تا 1964 بيت متغير است كه در چاپ هادی شكر به 2247 بيت رسيده است (هادی شكر، 12). شعر ابن عفيف كه مورد ستايش همۀ نويسندگان قرار گرفته (صفدی، همان، 3 / 129؛ ابن تغری بردی، همانجا؛ ابن عماد، 5 / 405؛ و به خصوص ابن فضل الله، 16 / 179)، شعری دلنشين، لطيف و استوار است. انواع آرايشهای بديعی كه سراسر ديوان را فراگرفته، با چنان ظرافت و مهارتی به كار رفته است كه از طراوت و روانی اشعارش نمیكاهد. محسنات بديعی كه در آن روزگار سخت رايج بود و ميان اهل ادب قبول عام داشت، از يك سو و معانی زيبای تغزلی در الفاظ و تركيبهای ساده و روان و اشعاری سبك وزن و كوتاه، از سوی ديگر موجب شده بود تا آثار او مورد پسند دمشقيان قرار گيرد و سپس همه جا پراكنده شود. ابن فضل الله عمری (همانجا) با آنكه میدانست در شعر او گاه الفاظ عاميانه راه يافته، آن را سخت ستوده و به اقبال مردم به آن اشاره كرده است. وی گويی استعمال الفاظ عاميانه را نيز يكی از علل توجه همگان به شعر او دانسته است. نويسندگانی ديگر نيز چون ابن حجّۀ حموی (صص 6، 23، 26، جم ) و ابن معصوم (1 / 160، 194، جم ) به اشعار او در باب صنايع بديعی استشهاد كردهاند. مضمون بسياری از اشعاری كه در ديوان آمده، غزل مذكر است كه در آن زمان در بين شعرا رواج فراوان داشته و همين معنی سبب شده كه برخی او را شاعری بلهوس و اهل مجون بدانند (صفدی، الوافی، 3 / 130؛ ذهبی، 3 / 367؛ قس: ابياتی از او در الغيث صفدی، 1 / 36). امروزه چند تن از معاصران برآنند كه میتوان از غزليات او تعبيرات عرفانی كرد (زغلول، 227؛ هادی شكر، 12-14) و يا میتوان پنداشت كه وی اين غزليات را بيشتر از باب هنرنمايی و مزاح و شوخ طبعی میسروده، زيرا ملاحظه میكنيم كه معاشيق او در قطعات تغزلی، افرادی بس شگفتند: از مردان گاه عطار (ص 126)، آشپز (ص 123)، مؤذن (ص 110)، شيشهگر (ص 109)، قلندر (ص 61) و كبابپز يا كفتی (ص 217) و جوان مقری (ص 226) است و گاه زنانی چون زن خميرگير (ص 126) و دايه (ص 139) و غير ايشان. وزن و قالبی هم كه وی براي بيان اين معانی برگزيده، بيشتر آن وزن معروف ايرانی است كه در ادبيات عرب تازه رواج يافته بود و «الدّوبيت» خوانده میشد.شعر او به اين معانی منحصر نيست، علاوه بر غزليات گاه بسيار دلنشين، حدود 30 قصيده در مدح نيز دارد كه به قاضی محمد بن يعقوب (صص 55-59، 187- 188، 195)، امير ناصرالدين حرانی والی دمشق (صص 44-45) قاضیالقضاة حسامالدين (صص 33-34، 41) و نيز به الملك المنصور ايوبی (صص 98-100) و چند تن ديگر از بزرگان تقديم كرده است. اما شايد بتوان گفت كه دلنشينترين شعر او، قصيدهای سی و یک بيتی است (شايد بخشی از آن را حذف كرده باشند) كه در ستايش پدر خويش سروده است (صص 67 -69). وی در اين قصيده نه تنها پدر را ارج نهاده، بلكه از دلبستگی و سرسپردگی خود نسبت به او نيز به لطافت تمام سخن رانده است.ابن عفيف به موشحسرايی نيز كه در آن روزگار در شام رواج يافته بود، پرداخته است، اما جز دو موشح كه در آخر ديوان او آمده، چيز ديگری در اين زمينه در دست نيست .از آثار منثور ابن عفيف، چنانكه از فهرست تأليفاتش برمیآيد، قطعات فراوانی باقی مانده كه به صورت نسخههای خطی در كتابخانههای جهان محفوظ است.برخی ابن عفيف را به دليل تشيع پدرش و نيز به استناد چند بيت از اشعارش شيعه دانستهاند (نك : هادی شكر، 14-16)، اگرچه اين مسأله مورد تأييد تمام منابع شيعی نيست.
1. ديوان. چاپهای بسياری از آن در دست است: قاهره، 1281، 1287، 1308ق؛ بيروت، 1856، 1885، 1891م، 1310ق، 1907م؛ نجف، به كوشش شاكر هادی شكر در 1967م كه همين چاپ مجدداً در 1405ق / 1985م در بيروت تجديد طبع شده است. 2. مقامه، كه در ضمن ديوان تلعفری در بيروت، 1310ق و همچنين در دمشق بدون تاريخ چاپ شده است .
1. مقامات العشاق. نسخههايی از آن در پاريس به شمارۀ 3947 (دوسلان، 64)، موصل (احمد، 1 / 216-217)، توپكاپی و اياصوفيه (نك : GAL, I / 300) و دو مقامه نيز با نامهای فصاحة المسبوق فی ملاحة المعشوق و المقامة الهيتية و الشيرازية، در برلين ( آلوارت، VII / 539) موجود است؛ 2. خطبة تقليد. نسخهای از آن در برلين وجود دارد (نک : GAL، همانجا).
ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن حجۀ حموی، علی، خزانة الادب و غاية الارب، قاهره، 1304ق؛ ابن عفيف، محمدبن سلیمان، ديوان، به كوشش شاكر هادی شكر، بيروت، 1405ق / 1985م؛ ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ ابن فرات، محمدبن عبدالرحیم، تاريخ، به كوشش قسطنطين رزيق و نجلا عزالدين، بيروت، 1939م؛ ابن فضل الله عمری، احمدبن یحیی، مسالك الابصار فی ممالك الامصار، فرانكفورت، 1408ق / 1988م؛ ابن معصوم مدنی، علی، انوار الربيع فی انواع البديع، به كوشش شاكر هادی شكر، نجف، 1388ق / 1968م؛ احمد، سالم عبدالرزاق، فهرس مكتبة الاوقاف العامة فی الموصل، موصل، 1395ق / 1975م؛ بستانی؛ ذهبی، محمدبن احمد، العبر، به كوشش محمد سعيد بن بسيونی زغلول، بيروت، 1405ق / 1985م؛ زغلول سلام، محمد، الادب فی العصر المملوكی، قاهره، 1980م؛ صفدی، خليل ابن ایبک، الغيث المسجم فی شرح لامية العجم، بيروت، 1395ق / 1975م؛ همو، الوافی بالوفيات، به كوشش هلموت ريتر، بيروت، 1381ق / 1961م؛ فروخ، عمر، تاريخ الادب العربی، بيروت، 1981م؛ هادی شكر، شاكر، مقدمه و حواشی بر ديوان (نک : ابن عفيف در همين مآخذ)؛ نيز:
Ahlwardt; De Slane; GAL.
عنایتالله فاتحی نژاد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید