ثعلبی، محمد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 5 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223606/ثعلبی،-محمد
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
17
ثَعْلَبی، محمد بن حارث ( نیمۀ سدۀ 3ق/ 9م)، مؤلف کتاب اخلاق الملوک، کتابی که با عنوان التاج فی اخلاق الملوک، اثری از جاحظ یا منسوب به او شناخته میشده است.نه تنها آگاهیهای ما دربارۀ ثعلبی در حال حاضر بسیار اندک است، بلکه به نظر میرسد، اطلاعات مؤلفان کهن نیز دربارۀ وی، بیشتر به شناخت آثار او محدود میشده است. تا آنجا که اکنون میدانیم، در سدۀ 4ق/ 10م، مسعودی (د 346ق) در مروج الذهب و ابن ندیم (د پس از 377ق) در الفهرست، به کوتاهی تمام، به او اشاره کردهاند. نخستین موضوع پیچیده که اکنون داوری قطعی دربارۀ آن دشوار به نظر میرسد، نسبت او ست. اگرچه در کهنترین نسخۀ موجود از الفهرست، نسبت او «ثعلبی» است (ابن ندیم، چ تجدد، 165)، اما در نسخۀ دیگری از همان کتاب که اساس چاپ فلوگل بـوده، این نسبت بـدون نقطه آمده، و مصحح، صورت «تغلبی» ــ منسوب به قبیلۀ قضاعی تغلب بن وائل (ابن درید،336؛ سمعانی،3/ 57) ــ را در متن ترجیح داده (چ فلوگل، 148)، ولی در تعلیقات کتاب، به این موضوع که قرائت این نسبت به صورت « ثعلبی» نیز امکان دارد، اشاره کرده است (فلوگل، 58، شم 6 ؛ نیز نک : سخاوی،182، 327 : تغلبی). مسعودی نیز از محمد بن حارث نام برده، اما نسبت او در چاپهای موجود از مروج الذهب همچنان دچار اختلاف تغلبی/ ثعلبی است (نک : چ پلا،1/ 13- 14، چ داغر، 1/ 22، چ عبدالحمید، 1/ 14). با این همه، در کهنترین مأخذ موجود در این زمینه،کتاب آداب الملوک اثر احمد بن طیب سرخسی (مق 286ق) 5 بار به نقل مطلب از «ثعلبی» ــ و نه تغلبی ــ تصریح شده است (ص 48، 93، 126، 153؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله) و چنانکه ملاحظه شد، در نسخۀ کهن الفهرست نیز این نسبت ثعلبی است. بنابراین، ثعلبی موجهتر بهنظر میرسد. البته باید گفت که در میان تغلب، از قبیلۀ بنوقضاعه، شاخۀ وَبْرَة بن تغلب، تیرهای به نام بنو ثعلب وجود داشته است (نک : کلبی، 2/ 553- 554؛ ابن حزم،452). بدینگونه ممکن است نسبتهای تغلبی و ثعلبی هر دو درست باشند، اما از آنجا که تیرههای گوناگونی از قبایل مختلف، نام ثعلبه داشتهاند (نک : ه د، ثعلبه، بنی)، اکنون به هیچ رو معلوم نیست که محمد بن حارث، در صورتی که نسبت ثعلبی او را ثابت شده فرض کنیم، به کدامیک از این تیرهها منسوب بوده است. وانگهی، نسبت ثعلبی فقط ناظر به تیره و قبیله نیست و ممکن است به سبب دیگری، مثلاً به شغل پوستین دوزی شخصِ منسوبالیه یا یکی از نیاکان او مربوط باشد (سمعانی، 3/ 133). به نوشتۀ ابن ندیم، ثعلبی از اطرافیان فتح بن خاقان، دولتمرد ادیب و دانشمند دورۀ متوکل عباسی بود («کان فی جملة الفتح بن خاقان») که در شوال 247 همراه خلیفه به قتل رسید (نک : طبری، 9/ 226-227). بعید نیست ابن ندیم همین موضوع را نیز از آثار وی دریافته باشد؛ زیرا ثعلبی در آغاز و انجام اخلاق الملوک از «الامیر الفتح بن خاقان» نام برده (ص 35، 186)، و ابن ندیم نیز بر این نکته که این کتاب برای فتح بن خاقان تألیف شده، تأکید کرده است (همانجا). کسانی هم که ثعلبی از ایشان روایت کرده، از رجال شناخته شدهاند و بیشتر به دربار عباسی نزدیک بودهاند، مانند قُثم بن جعفر بن سلیمان (ص 88 )، عامل مأمون بر مدینه در حدود سالهای 208- 210ق (نک : خلیفه،2/ 782؛ وکیع، 1/ 258)؛ ابراهیم بن سندی بن شاهک (ص 40)،که خود و پدرش از رجال مشهور دربار عباسی بودند (نک : ه د، ابراهیم بن سندی ابن شاهک)؛ صباح بن خاقان (ص 127)، که جاحظ از دانش و ادب او ستایش کرده (1/ 356)، و از آگاهان اخبار دربار عباسی بوده است (نک : طبری، 8/ 81، 96، 232)؛ و ابوالبرق مدائنی، شاعر دورۀ مأمون (ص 172؛ دربارۀ او، نک : صفدی، 3/ 305). دیگر شیوخ ثعلبی در این کتاب، تا آنجا که میدانیم، در حوالی نیمۀ سدۀ 3ق زندگی میکردهاند؛ مانند احمد بن عبدالرحمان حَرّانی (د 264ق، خطیب، 4/ 243؛ نیز نک : ثعلبی، 41)، موسی بن صالح بن شیخ (د شعبان 257، خطیب،13/ 42-43؛ نیز نک : ثعلبی، 172)، ابوحسان زیادی (ه م) (نک : ثعلبی، 72) و محمد بن جهم (د 277ق، خطیب، 2/ 161؛ ثعلبی، 75). اگرچه از احوال ثعلبی جز آنچه ذکر شد، هیچ نمیدانیم، اما از متن کتاب برجای مانده از او (نک : بخش آثار)، چنین پیدا ست که مردی دانشمند و صاحب نظر و ادیب و آگاه بر اخبار و روایتهای تاریخی بوده است. برخی از اصطلاحات کلامی در خطبه و مقدمۀ اخلاق الملوک نیز نشان میدهد که مؤلف نه فقط با مباحث کلامی روزگار خود آشنایی داشته، بلکه به اندیشۀ معتزلی متمایل بوده است ( ص 31، 35 ).
ابن ندیم گذشته از کتاب اخلاق الملوک (نک : دنبالۀ مقاله)، دو کتاب دیگر نیز به ثعلبی نسبت داده است (نک : چ تجدد، ص 165) که اینک نشانی از آنها در دست نیست: یکی کتاب الروضة، و دیگری رسائل او ست. ثعلبی در آغاز اخلاق الملوک، از تألیف دیگری نیز نام می برد در باب «اخلاق الفتیان و فضائل اهل البطالة» (ص 33) که اندکی بعد (ص35) از آن با تعبیر«اخلاق اهل البطالة» نیز یاد میکند و بعید نیست یکی از این دو تعبیر نام کتاب بوده است. ابن ندیم در پایان بخشی دیگر از الفهرست، ذیل عنوان « الرسائل التی لم یجر ذکرها بذکر اربابها» از «رسائل ابی الحسن محمد بن الحارث التّیمی» یاد کرده است (همان چ، ص 197). به نظر عطیه ممکن است فرد منظور، همینثعلبی و کتاب رسائل او باشد و به همین سبب، نسبت «تیمی» را نیز بر ثعلبی افزوده است (نک : مقدمه بر اخلاق...، 13). اما اثبات این نظر، به ادلۀ بیشتری نیاز دارد؛ بهویژه که مرزبانی از شاعری در روزگار مأمون با نام و نسب «محمد بن الحارث التمیمی البصری» (ص 359-360 در متن: المصری؛ نیز نک : قفطی، 1/ 266- 267) یاد، و چند بیتی از او نقل کرده است. با در نظر گرفتن احتمال تصحیف تمیمی به تیمی در الفهرست، محتمل است که منظور از این محمد بن حارث همان شاعر دورۀ مأمون باشد. ثعلبی در آغاز و انجام اخلاق الملوک تأکید کرده است که این کتاب را برای « الامیر فتح بن خاقان» تألیف میکند (ص 35، 185- 186) و از آنجا که فتح بن خاقان در شوال 247 همراه متوکل عباسی کشته شد (نک : سطور پیشین)، به یقین تألیف اخلاق الملوک پیش از این تاریخ بوده است؛ اما از سویی مؤلف در موضعی از کتاب، از اسحاق بن ابراهیم بن مصعب، از خاندان طاهری و از رجال دربار مأمون که مدتها ریاست شرطۀ بغداد را بر عهده داشت و در ذیحجۀ 235 درگذشت (نک : طبری، 9/ 181؛ مسعودی، چ پلا، 5/ 14؛ ابن عدیم، 1410-1412)، به گونهای یاد و ستایش میکند که به نظر میرسد، در وقت تألیف کتاب، زنده نبوده است (ثعلبی، 172-173). همچنین، مؤلف گاه به مناسبت موضوع، نامهای خلفای بنی امیه و بنی عباس را پشت سر هم ذکر کرده است و واپسین خلیفه از بنی عباس در این کتاب همواره الواثق (د 232ق) است ( همو، 133، 160-162). بنابر این قرائن، میتوان این احتمال نزدیک به یقین را مطرح کرد که اخلاق الملوک در خلافت متوکل عباسی (حک 232- 247ق) و به ویژه در فاصلۀ سالهای 236-247ق تألیف شده است. از مجموعه نشانههایی میتوان دریافت که کتاب اخلاق الملوک دست کم تا اواخر سدۀ 4ق، همچنان به نام مؤلف آن، محمد بن حارث ثعلبی شناخته میشده، اما معلوم نیست از چه زمانی و به چه سبب، به جاحظ (د 255ق) که معاصر مؤلف بود، منسوب شده است (برای تفصیل، نک : ه د، جاحظ، بخش کتاب التاج و جاحظ).چنانکه ملاحظه شد، ابن ندیم و مسعودی از این کتاب با نام اخلاق الملوک یاد کردهاند (نک : سطور پیشین)، اما در دو نسخۀ مهم این کتاب، نام آن التاج ذکر شده است (برای تفصیل، نک : ه د، جاحظ). در متن کتاب، مؤلف بارها از ترکیب «اخلاق الملوک» (مثلاً نک : ص 49، 109، 119) یا «اخلاق الملک» (ص 50، 75، 83) استفاده کرده، و به نحوی در مقدمۀ کتاب، نام اخلاق الملوک را گنجانده است: « فرأینا ... ان نتلافی ما فرط منّا بوضع کتاب فی اخلاق الملوک و خصائصها التی هی لها فی انفسها ...» (ص 35). اگرچه اکنون معلوم نیست که نام التاج برگزیدۀ مؤلف است، یا اشخاص دیگر، بهویژه کاتبان در سدههای بعدی (محمدی، 227)، به هرحال انتخاب این نام با موضوع کتاب و سابقۀ نگارش چنین آثاری در روزگار مؤلف،کاملاً هماهنگ است؛ زیرا عباسیان پس از استقرار بر تخت خلافت، نه تنها در امور اداری و دیوانی خلافت، بلکه در روابط میان دربار و دیگر طبقات جامعه نیز کوشیدند تا سلسلۀ ساسانی را سرمشق قرار دهند (برای تفصیل، نک : جابری، 340 بب ). به همین سبب، شماری از ایرانیان که در ادب عربی نیز چیرگی یافته بودند، به ترجمۀ آثار برجای مانده از دوران ساسانی در همین زمینه پرداختند و اندک اندک ادبیات خاص سیاستنامه نویسی پدید آمد. این گونه آثار که با نام عمومی آیین نامه و تاج نامه شناخته میشدند، مشتمل بر پارهای اندرزهای اخلاقی و آداب و رسوم درباری بودند (برای تفصیل، نک : تفضلـی، 247- 248، 250؛ محمدی، 230 بب ).اخلاق الملوک ــ صرف نظر از مؤلف حقیقی کتاب که اینک روشن شـده است ــ با توجه به قدمت آن، از جنبۀ استفادۀ گسترده از آثار مربوط به دورۀ ساسانی اهمیت خاص دارد.ثعلبی کتاب خود را پس از مقدمه، به 4 بخش یا باب تقسیم کرده است: «فی الدخول علی الملوک فیما یجب علی الملک اذا دخل الرجل علیه» (ص 37 بب )، « فی مطاعمة الملوک» (ص 40 بب )، «فی المنادمة» (ص 49 بب ) و «فی صفة ندماء الملک» (ص 93 بب ؛ برای فهرست تفصیلی مطالب ذیل هر باب، نک : التاج، 9-18). مطالب کتاب، چنانکه محمدی به درستی بیان کرده است (ص 214)، به طور کلی آمیختهای از 3 گونه مطلب در یک موضوع است : چکیدۀ قوانین و دستورها در باب آداب دربار؛ نمونهها و داستانهایی از دورۀ ساسانی؛ و نمونهها و داستانهای عربی و دورۀ اسلامی. چنین به نظر میرسد که مؤلف بخش نخست را در باب قوانین و دستورها، از کتابی خاص در این زمینه ترجمه کرده، و بخش دوم را نیز از مآخذ گوناگون ایرانی با همان موضوع فراهم آورده، و سپس بخش سوم را از روایتهای دورۀ اسلامی و برخی از روایتهایی که خود شنیده، لابهلای دو بخش پیشین افزوده است (همو،217، 222). در همین زمینه، موارد آشکاری در اخلاق الملوک هست که نشان میدهد، ثعلبی در تألیف این دو بخش بر مآخذ خاص ایرانی تکیه داشته، اما به دشواری بتوان تعیین کرد که به ترجمه میپرداخته، یا از ترجمههای عربی رایج در آن روزگار استفاده میکرده است؟ البته برخی از کلمات و عبارات و مناصب فارسی در اخلاق الملوک آمده است، مانند خرم باش (ص55)، دبیربذ (ص 100)، موبذ (ص 101)، موبذان موبذ (ص 100)، «شب بشُد» (ص 132) و « خرم خفتار» (همانجا). به هر حال، وی یک بار به استفاده از «کتب الاعاجم و ملوکها» تصریح کرده (ص 149)، و استفادۀ او از تعبیر «الملک الاعظم» (= شاهنشاه، نک : ص 35) یا «السلطان الاعظم» (ص 172) ــ که در سنّت عربی رایج نبـود ــ به روشنی نشان میدهد که او مأخذ خاصی، مانند آییننامه یا تاجنامه، در دست داشته است (ص 35؛ نیز نک : محمدی، 220). به همین سبب، اخلاق الملوک از مهمترین مآخذ برای شناخت دربار و طبقات اجتماعی ایران در روزگار ساسانی است.پیروی از پادشاهان ایران دورۀ ساسانی در سیاست و ملکداری، از نظر مؤلف بدیهی و روشن بوده است: «و ما از پادشاهان ایرانیان (= اعاجم) آغاز میکنیم، زیرا که ایشان در این امر در مرتبۀ نخست بودهاند و ما قوانین مُلک و مملکت و ترتیب خاصه و عامه و سیاست رعیت از ایشان اخذ کردهایم...» (ص 51). ثعلبی در نقل پارهای آداب و رسوم درباری، نه فقط نام خلفای بنی عباس، بلکه نام خلفای بنیامیه را بلافاصله پس از پادشاهان ایران ساسانی قرار داده (مثلاً نک : ص 131- 133) و جالب است که از خلیفگان بنی امیه با تعبیر «ملوک العرب» یاد کرده است ( ص 161، 162). اخلاق الملوک یکی از کهنترین نمونههای سیاستنویسی در سدههای نخست هجری است و از این جهت نیز اهمیت خاص دارد. مؤلف برای نگارش این کتاب، فقط مجموعهای از مطالب و روایتهای مآخذ مهم، بهویژه از دورۀ ایران ساسانی را کنار هم قرار نداده، بلکه خود به فلسفۀ سیاسی نظام پادشاهی عقیدۀ تمام داشته است؛ چنانکه در مقدمۀ کتاب، نوشته است: گردآوری این کتاب دو پاداش دارد، یکی بدان سبب که «عامّه» را به شناخت حق پادشاهان خویش راهبر شده، و دیگری، به سبب آنچه از حق پادشاه بر ما لازم آمده تا هر آنچه را به او مایل است، نیک بشناسیم و هرآنچه را که از او گریزان است، رد کنیم؛ زیرا «سعادت عامه» در بزرگداشت پادشاهان و فرمانبرداری از ایشان است (ص 32-33 ). در مجموع می توان گفت که خطوط اصلی آنچه ثعلبی در این کتاب در باب پادشاهی و وظایف «عامه» نسبت بدان عرضه میدارد، در سنت سیاستنامه نویسی در طول سدههای هجری، کم و بیش بر همان منوال، تبیین و تکرار شده است.جز آنچه در باب استفادۀ مؤلف از مآخذ خاص ایرانی گفته شد، و استناد او به روایتهای رجال دربار در آن روزگار (نک : سطور پیشین)، وی به برخی از مآخذ دیگر خود نیز اشاره کرده است؛ مانند مدائنی (ص 104، 151)، هیثم بن عدی (ص 151)، ابوحسّان زیادی (ص 72)، و کتاب کلیله و دمنه (ص 149). اگرچه در برخی از موارد نیز ارجاع او به مآخذ مبهم است (ص 80، 88، 103). کتاب اخلاق الملوک، اندکی پس از تألیف، مورد توجه مؤلفانی که آثاری با موضوع مشابه مینوشتند یا مجموعۀ ادبی ـ اخلاقی فراهم میآوردند، قرار گرفت؛ گو اینکه احتمالاً بهسبب گمنامی مؤلف، کمتر به استفاده از آن تصریح کردهاند و از طریق مقایسه میتوان تا حدی به این موضوع پی برد؛ مانند مسعودی که البته اشارۀ او به اخلاق الملوک و مؤلف آن بسیار ارزشمند است (چ داغر، 1/ 13- 14 ، برای استفادۀ او از این کتاب، نک : همان چ، 1/ 286- 287؛ نیز نک : ثعلبی، 52- 55)، یا ابراهیم بیهقی (مثلاً نک : 2/ 229؛ نیز نک : ثعلبی، 101؛ بیهقی، 2/ 240؛ نیز نک : ثعلبی، 117- 118).مهمترین مأخذی که استناد آن به اخلاق الملوک و مؤلف آن، در کشف مؤلف حقیقی این کتاب نقش اساسی داشت و به ویژه با توجه به قدمت آن، آداب الملوک اثر احمد بن طیب سرخسی است (برای تفصیل در باب این کتاب و کشف آن، نک : روزنتال، 105-109؛ نیز نک : رحمتی، 401 بب ). در مقدمۀ نسخهای از آداب الملوک سرخسی (با تاریخ کتابت ذیحجۀ 847)، مؤلف تنها از کتابی مختصر از آن بوذرجمهر (نک : ه د، بزرگمهر) در موضوع «اخلاقالملوک» نام برده است (ص 3). در مقدمۀ نسخه دیگری از همین کتاب (با تاریخ کتابت رمضان 630؛ نک : عطیه، مقدمه و تعلیقات...، 15- 16،24)، که به سبب نامعلومی، در این نسخه تألیف اصل کتاب، به غلط به مرد ناشناختهای به نام ابوالحسن علی بن رزین کاتب، نسبت داده شده است (نک : عطیه، همان، 10- 15)، بلافاصله پس از ذکر نام بزرگمهر، از محمد بن حارث ثعلبی (در متن: تغلبی؛ قس: همان، 30) نام برده شده، و سپس مطلب این چنین ادامه یافته است: «لانه اخذ جُملاً من اخلاق الملوک السالفة و اخبارهم المشهورة المعروفة فجمعها فی کتابه » (ص 30). در حالی که در نسخۀ متأخر، این جمله به بزرگمهر و کتاب او باز میگردد. صرفنظر از این موضوع که هر توضیحی دربارۀ آن، در حال حاضر، از حدس و گمان فراتر نمیرود، احمد بن طیب سرخسی، 5 بار مطالبی را به تصریح از ثعلبی نقل کرده است که همۀ آنها را بهطور کامل میتوان در اخلاق الملوک موجود، یافت (احمد بن طیب، 48؛ نک : ثعلبی، 88- 89؛ احمد بن طیب، 93؛ نک : ثعلبی، 172؛ احمد بن طیب، 126؛ نک : ثعلبی، 57؛ احمد بن طیب،153 بب ؛ نک : ثعلبی، 141- 144). گذشته از اینها، پارهای دیگر از بخشهای آداب الملوک، کاملاً شبیه به اخلاق الملوک و گاه در حد رونویسی از آن است (مثلاً نک : احمد بن طیب، 20- 21؛ نیز نک : ثعلبی،161- 162؛ احمد بن طیب، 22؛ نیز نک : ثعلبی، 162- 163؛ احمد بن طیب، 24- 25؛ نیز نک : ثعلبی، 71- 72؛ احمد بن طیب، 52؛ نیز نک : ثعلبی، 139؛ احمد بن طیب، 58- 60 ؛ نیز نک : ثعلبی، 104- 105).
ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382ق/ 1962م؛ ابن درید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1378ق/ 1958م؛ ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1408ق/ 1988م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ همو، همان، به کوشش فلوگل، لایپزیگ، 1872م؛ احمد بن طیب سرخسی، آداب الملوک، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ استاد مینوی؛ التاج، منسوب به جاحظ، به کوشش احمد زکی پاشا، قاهره، 1332ق/ 1914م؛ بیهقی، ابراهیم، المحاسن و المساوی، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، مکتبة نهضة مصر؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات پیش از اسلام، تهران، 1376ش؛ ثعلبی، محمد، اخلاق الملوک، به کوشش جلیل عطیه، بیروت، 1424ق/ 2003م؛ جابری، محمد عابد، العقل السیاسی العربی، بیروت، 1992م؛ جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، 1367ق/ 1948م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1949م؛ خلیفه بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1960م؛ رحمتی، محمد کاظم، «جاحظ و کتاب التاج منسوب به او»، آینۀ میراث، تهران، 1386ش، س 5، شم 1-2 ؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، به کوشش صالح احمد علی، بغداد، 1382ق/ 1963م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، 1978م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ددرینگ، ویسبادن، 1394ق/ 1974م؛ طبری، تاریخ؛ عطیه، جلیل، مقدمه اخلاق الملوک (نک : هم ، ثعلبی)؛ همو، مقدمه و تعلیقات بر آداب الملوک، بیروت، 1421ق/ 2001م؛ قفطی، علی، المحمدون من الشعراء، حیدرآباد دکن، 1385ق/ 1966م؛ کلبی، هشام، نسب معد و الیمن الکبیر، به کوشش ناجی حسن، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ محمدی، محمد، الترجمة و النقل عن الفارسیة، بیروت، 1964م؛ مرزبانی، محمد، معجم الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 2003م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1966م؛ همو، همان، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، 1409ق/ 1989م؛ همو، همان، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385ق/ 1965م؛ وکیع، محمد، اخبار القضاة، بیروت، عالم الکتب؛ نیز:
Flugel,G., notes on Al-Fihrist (vide: PB, Ebn-e Nadīm); Rosenthal, F., «As-Sarakhsī (?) on the Appropriate Behavior for Kings», Journal of the American Oriental Society, 1995, vol. CXV, no. 1.علی بهرامیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید