جمالالدین اردستانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 6 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223410/جمالالدین-اردستانی
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
18
جَمالُالدّینِ اَرْدِسْتانی، مشهور به پیرجمال (د 879 ق / 1474م)، صوفی، شاعر و مؤلف. تخلص او جمالی است و گاه پیرجمال عراقی، فضلالله جمالی و نیز عاشق اصفهانی نیز نامیده شده است و طریقهای با عنوان پیر جمالیه منسوب به او ست. برخی منابع نام وی را احمد، برخی دیگر محمد، و برخی هر دو نام را ذکر کردهاند (کاشفی، 232؛ حاجیخلیفه، 2 / 1611؛ چیمه، 269؛ معصومعلیشاه، 2 / 355؛ صفا، 4 / 455؛ روملو، 603؛ هدایت، 85؛ بلوشه، III / 309؛ استوری، I / 185؛ براون، 239؛ آقابزرگ، 9(1) / 161؛ میرعابدینی، 109).پیرجمال در قریۀ کچویه سنگ، در نزدیکی اردستان از توابع اصفهان به دنیا آمد و ظاهراً دوران کودکی و جوانی خود را در همانجا گذراند. از جزئیات زندگی او اطلاعات دقیقی در دست نیست و تاریخ ولادت وی نیز در منابع به روشنی نیامده است؛ تنها با استناد به شواهدی که در آثارش یافت میشود، میتوان دریافت که وی در دورۀ تیموریان میزیسته، و با شاهرخ میرزا، فرزند تیمور (807-850 ق / 1404-1446م) و اخلاف او معاصر بوده است. بنابراین با توجه به این نکته و تاریخ وفات جمالالدین، میتوان دورۀ زندگی وی را از اواخر نیمۀ دوم سدۀ 8 تا نیمۀ اول سدۀ 9ق در نظر گرفت. بر این مبنا، برخی منابع متأخر سال ولادت وی را 816 ق فرض کردهاند (زینالعابدین، 2 / 68؛ انیسیپور، 17-18؛ میرعابدینی، 9، 11؛ آذر، 3 / 927؛ معصومعلیشاه، 3 / 747؛ نیز نک : رفیعی، 2 / 351، 357، 358).وی پس از تحصیل علوم ظاهری به سیر و سلوک و مجاهدت پرداخت و در تصوف عملی و کسب مراتب معنوی به مقامی والا رسید. جمالالدین در طریقت مرید پیرمرتضى علی اردستانی (د 857 ق) بوده است و سلسلۀ ارادت وی با اختلاف روایات، پس از چندین واسطه به فخرالدین عراقی، یا به نجیبالدین علی بزغش شیرازی، و از آنها به شهابالدین ابوحفص عمر سهروردی (د 632 ق)، مؤسس طریقۀ سهروردیه میرسد (جمالالدین، 207؛ معصومعلیشاه، 2 / 356؛ زینالعابدین، 2 / 348؛ همایی، 21؛ هدایت، همانجا؛ نیکلسن، 364؛ آقابزرگ، همانجا؛ نیز قس: رفیعی، 2 / 365-366).پیرجمال به سیر و سیاحت دلبستگی فراوان داشت و بهشهرها و کشورهای بسیار از جمله مصر، هند، چین، حجاز، روم، دمشق، شیراز و قم سفر کرد و با بسیار کسان دیدار نمود، چندانکه پارهای از منابع از وی به عنوان عارفی جهانگرد نام بردهاند (هاشمپور، 237؛ منزوی، خطی، 1 / 55؛ نیز نک : رفیعی،2 / 352-354؛ میرعابدینی، 12-14).جمالالدین را از «اماجد محققین و اعاظم عارفین» خواندهاند و وی را «قطب العاشقین و غوث الموحدین» لقب دادهاند و برخی محققان معاصر انتساب طریقهای به او را دلیلی بر مرتبۀ بلند او در تصوف دانستهاند. جمالالدین صاحب تصانیف پرشمار و بیش از 50 هزار بیت شعر است، چندان که از لحاظ تعدد آثار صوفیانه و کثرت نظم و مثنویات او را با عطار نیشابوری مقایسه کردهاند (هدایت، همانجا؛ معصومعلیشاه، 2 / 355؛ آقابزرگ، همانجا؛ زرینکوب، 333). آثار و اشعار پیرجمال بیانگر تبحر او در زبانهای فارسی و عربی، و آشنایی با فلسفه و عرفان، انس با آیات قرآن، احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع) و نیز توجه وی به شاعرانی چون سنایی، نظامی، عطار، سعدی و حافظ، و بهویژه دلبستگی خاص او به مولوی است، چنانکه او خود مثنوی را بعد از قرآن مجید و حدیث بهترین کتاب میداند (ص 90، 103-104، 151).جمالالدین در آثار خود به شرح سخنان این بزرگان میپردازد و وزن شعری و شیوۀ بیان خاص مثنوی مولوی را در مثنویات خود به کار میگیرد (میرعابدینی، 52-54). وی برپیروی سالک از طریق عشق و جذبههای روحانی پای میفشارد و بیرون آمدن از حجابهای نفسانی را برای تطهیر باطن راه نجات میداند. در آثار او تمایلات شیعی و ارادات نسبت به ائمه (ع) مشهود است و برخی محققان آراء صوفیانۀ او را، هرچند که بیشتر تعلیمی، محتاطانه و مبتنی بر صحو ست، به سبب رنگ قلندری که در برخی از اشعارش دیده میشود، متأثر از فخرالدین عراقی دانستهاند (جمالالدین، 90، 201، 204، 207-208، 213-215، جم ؛ زرینکوب، همانجا).آثار پیرجمال موضوع نقد صوفیان و محققان نیز بوده است. برخی او را فردی فاقد اخلاق حسنه دانستهاند و مریدان وی را ناآگاه، و رسائلش را بیارزش شمردهاند (مثلاً نک : نظامی باخرزی، 180-181). برخی نیز پیرجمال را به رغم آثار پرشمارش، ادیبی متوسط به شمار آوردهاند که به مضمون و محتوا بیش از دانشهای ادبی توجه داشته است؛ اما بیشتر صاحبنظران او را نویسندهای مبتکر نمیدانند و برآناند که آثار او نیز مانند دیگر آثار شعری آن عصر ــ که به رغم کثرت و تنوع، خالی از ابداع و خلاقیت شاعرانه است ــ چندان بدیع به نظر نمیرسد و به ندرت دارای ارزش ادبی ویژهای است. به نظر این منتقدان، در عصر شاهرخ شاعران صاحب سبک و ممتاز چندانی به ظهور نرسیدند و به همین سبب، تقلید و پیروی از شاعران قدیم در آن دوران رواج داشته است. بنابراین، به رغم شعرای برجسته و نامدار نیمۀ دوم سدۀ 8 ق، در دورۀ تیموریان، علم و فرهنگ و ادب، با وجود حمایت سلاطین، به طور کلی دستخوش انحطاط و افول ناشی از حملات مغول بوده است (یارشاطر، 25-26، 101-102، 138؛ نیکلسن، 366-369؛ مدبری، 393). با این همه، آمیختن استادانۀ نظم و نثر که در آثار جمالالدین مشاهده میشود، ویژگی خاص و نکتهای قابل توجه است (زرینکوب، همانجا؛ میرعابدینی، 52).بیشتر تذکرهها و منابع تاریخ درگذشت پیرجمال را 879 ق، و آرامگاه او را در محلۀ فهرۀ اردستان و در بقعهای در کنار مزار پیر و مرادش مرتضى علی اردستانی دانستهاند و معروف است که این بقعه خانقاه و مدرسهای بوده که به دست پیر مرتضى علی ساخته شده است (معصومعلیشاه،هدایت، همانجاها؛ صفا، 4 / 455؛ هنرفر، 226-227؛ نیز نک : رفیعی، 1 / 34-35، 2 / 350). صاحب احسن التواریخ سال وفات وی را 886 ق / 1481م (روملو، 603)، و بلوشه (III / 309) 901ق ذکر کردهاند، که درست به نظر نمیرسد. برخی نیز گفتهاند که جمالالدین در بیتالمقدس وفات یافته، و در همانجا دفن شده است (سخاوی، 5 / 171؛ رکنزاده، 4 / 142).
با توجه به فهرستهای موجود، حدود 30 اثر برای پیرجمال میتوان برشمرد که به زبان فارسی، به نظم و نثر و اغلب آمیختهای از آن دو، و مشحون از تعالیم و تعابیر عرفانی به زبانی نسبتاً ساده است. صاحب طرائق الحقائق به نسخهای از آن خود، مشتمل بر 28 رساله از پیرجمال به نظم و نثر اشاره دارد که از وی سرقت کردهاند (معصومعلیشاه، 2 / 355).بسیاری از محققان و فهرستنویسان به علت تشابه اسمی، جمالی اردستانی را با حامد بن فضلالله جمالی دهلوی، با نام اصلی جلالخان (د 942ق / 1535م)، تذکرهنویس و صاحب سیرالعارفین ــ که ابتدا به جلالی و سپس به جمالی تخلص میکرده است ــ یکی دانسته، و آثار او را به جمالی دهلوی نسبت دادهاند (مرکزی، میکروفیلمها، 594؛ زاخاو، I / 787-788, II / 1478, 1663, 1721؛ بلوشه، همانجا؛ رضوی، I / 263؛ نفیسی، 2 / 809-810؛ نیز قس: ریو، I / 354)؛ حال آنکه برخی دیگر با شواهد متقن این انتساب را رد کردهاند (ایوانف، I / 284-285).آثاری که در بیشتر منابع به پیرجمال منسوب است، عبارتاند از:1. بیان حقایق احوال المصطفى سید المرسلین، که مثنوی بزرگی آمیخته به نثر و دربارۀ زندگی پیامبر(ص) به عنوان نمونۀ کامل عارفان است و در 876 ق / 1471م به پایان رسیده است. بیشتر منابع با اندکی اختلاف در عنوان این اثر، آن را مشتمل بر 7 رسالۀ مستقل به این شرح دانستهاند: مصباح الارواح، که در 868 ق / 1464م کامل شده است؛ «احکام المحبین»؛ «نهایة الحکمة»؛ «بدایة المحبة»؛ «هدایة المعرفة»، یا «بدایة المعرفة»؛ «فتح الابواب»، که در 873 ق به پایان رسیده است؛ و «شرح الواصلین»، که در 876 ق خاتمه یافته است (استوری، I / 185؛ ایوانف، I / 284؛ بلوشه، همانجا؛ نیکلسن، 365-366؛ آتش، I / 385؛ براون، 240-241؛ معصومعلیشاه، همانجا؛ نفیسی، 1 / 244). از این مجموعۀ آثار، رسالۀ مصباح الارواح به طور جداگانه به کوشش ابوطالب میرعابدینی، در 1380ش در تهران به چاپ رسیده است.2. مرآة الافراد، که رسالهای به نثر آمیخته به نظم و خطاب به مریدان است که به دیدگاههای صوفیانه و تفسیر آیاتی از قرآن میپردازد و در بخشی از آن مؤلف شهودی از فرشتگان را توصیف میکند. این رساله که در 877 ق / 1472م نوشته شده است، به کوشش حسین انیسیپور در 1371ش در تهران به چاپ رسیده است.3-5. منظومۀ کنزالدقایق. میزان الحقایق، که مجموعهای از رباعیات در موضوعات عرفانی است. مشکوة المحبین.6. روح القدس، که ظاهراً مثنوی بلندی در 3 بخش شریعت، طریقت و حقیقت است و مؤلف در آن شهابالدین عمر سهروردی را نمایندۀ شریعت، عبدالسلام کاموسی را نمایندۀ طریقت، و علی اردستانی، پیر و مراد خود را نمایندۀ حقیقت دانسته است. برخی این رساله را بخش سوم شرح الکنوز میدانند. این اثر در 865 ق / 1461م به پایان رسیده است.7. تنبیه العارفین، مثنویای است همراه با نثر که به بررسی رموز عرفانی میپردازد.8. شرح الکنوز (و کشف الرموز)، مثنویای دربارۀ اسرار و رموز عرفانی که به سال 864 ق خاتمه یافته است (معصومعلیشاه، همانجا؛ زرینکوب، 334؛ بلوشه، III / 311؛ نفیسـی، همانجاها؛ ملک، 3 / 639؛ ملـی تبریـز، 2 / 534؛ نیـز نک : مدبری، 394-397).9. محبوب الصدیقین، مثنویای دربارۀ وجود، هستی، نیستی، فنا و عشق الٰهی است که حاجی خلیفه آن را بخشی از کشف الکنوز میداند (2 / 1611).10. کشف الارواح، اثری عرفانی به نظم آمیخته به نثر، که به یوسف و زلیخا یا یوسف نامه نیز شهرت دارد و در تفسیر سورۀ یوسف نوشته شده است.11. مهرافروز، اثری در قالب مثنوی و دربارۀ عشق الٰهی است که مهر قلوب نیز نام دارد و برخی آنها را دو اثر جداگانه دانستهاند.12. استقامتنامه، به نظم و نثر.13. نورٌ على نور، در دو بخش که بخش اول با بحث آفرینش عقل به وسیلۀ خداوند، و بخش دوم با موضوع آفرینش نور آغاز میشود.14. ناظر و منظور، که در معنای آیۀ «اَللّٰهُ نورُ السَّمٰواتِ وَ الْاَرْضِ» است.15-16. منظومۀ مفتاح الفقر. دیوان (شامل قصاید، غزلیات، رباعیات و ترجیعات)، که گاه به طور جداگانه از هر یک از آنها نام برده شده است (معصومعلیشاه، همانجا؛ براون، 241؛ رضوی، I / 264 ؛ بلوشه، III / 309, 311؛ شورا، 3 / 546-547؛ نیکلسن، 366 ، منزوی، فهرستواره ... ، 8(2) / 926، خطی، 2(1) / 1432؛ مرکزی، خطی، 10 / 1882). دیوان جمالالدین به کوشش ابوطالب میرعابدینی در 1376ش در تهران به چاپ رسیده است.17-18. قصۀ ایوب. معلومات (معلومات اسرار القلوب و مفهومات انوار القلوب)، که اشعاری در قالب مثنوی، و دربارۀ عرفان و عشق الٰهی است (نیکلسن، 365؛ براون، همانجا؛ بلوشه، همانجا؛ منزوی، فهرستواره، 8(2) / 916).19-22. نصرتنامه. فرصتنامه. قدرتنامه. مرآة الحبیب، که شامل رباعیات او ست که در برخی از آنها به استقبال شاعری به نام افضل رفته است.23. المسطور فی رق المنشور، که اثری منثور است (رضوی، همانجا؛ بلوشه، III / 310؛ نفیسی، 1 / 244؛ زرینکوب، همانجا؛ منزوی، خطی، 2(1) / 1371، 1385، فهرستواره، 8(2) / 880).24. منشآت، که مجموعهای از نامههای پیرجمال اردستانی است (همان، 8(2) / 1013؛ دانشپژوه، 5 / 667).25. رسالهای در عقل، به نثر (منزوی، همان، 2(1) / 1287).فهرستنویسان همچنین از نسخههای متعدد و متفاوتی از تألیفات پیرجمال با عناوین کلیات جمالی، دیوان جمالی و مثنویات جمالی نام بردهاند که مشتمل بر مجموعهای از کتب و رسائل او ست و در کتابخانههای مختلف دنیا موجود است (برای اطلاعات بیشتر، نک : مرکزی، خطی، 4 / 331، 5 / 237؛ شورا، 3 / 541- 548؛ آتابای، 1 / 143-152؛ ملک، 3 / 635-641؛ هاشمپور، 237-238؛ آقابزرگ، 9(1) / 161؛ ملی تبریز، 2 / 533-534؛ نیکلسن، 365-369؛ بلوشه، III / 312؛ ایوانف، I / 283-286؛ آتش، I / 382-386؛ استوری، I / 185-186؛ براون، 239-241؛ زاخاو، I / 788).چنانکه پیشتر آمد، طریقۀ پیر جمالیه که به نام پیر جمالالدین اردستانی و پس از او شکل گرفت، یازدهمین سلسله از 14 سلسلۀ منشعب از طریقۀ معروفیه به شمار میرود و مشایخ آن پس از پیر جمال به قول مشهور 8 نفر بودهاند که عبارتاند از: پیر اسحاق، پیرعلی، پیر حسین، پیر بابا صابر، سلطان سیدلطیف، شیخ محمدعلی، سید علاءالدین، و شیخ عارف یا بابا عارف صوفی. مقبرههای این مشایخ در نقاط مختلف اردستان و زواره هنوز برجا ست و با توجه به این نحوۀ پراکندگی به نظر میرسد که پیر جمالیه طریقهای محلی و منطقهای بوده است که امروزه پیروانی ندارد (محیط، 47؛ معصومعلیشاه، همانجا؛ انیسیپور، 20).
آتابای، بدری، فهرست دیوانهای خطی کتابخانۀ سلطنتی، تهران، 1355ش؛ آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، 1339-1340ش؛ آقابزرگ، الذریعة؛ انیسـیپور، حسین، مقدمـه بر مرآة الافراد (نک : هم ، جمالالدین اردستانی)؛ جمالالدین اردستانی، محمد، مرآة الافراد، به کوشش حسین انیسیپور، تهران، 1371ش؛ چیمه، محمداختر، مقام شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی در تصوف اسلامی، اسلامآباد، 1372ش؛ حاجیخلیفه، کشف؛ دانشپژوه، محمدتقی، و علینقی منزوی، فهرست کتابخانۀ سپهسالار، تهران، 1356ش؛ رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آتشکدۀ اردستان، 1342ش؛ رکنزاده آدمیت، محمدحسین، دانشمندان و سخن سرایان فارس، تهران، 1340ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، بهکوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، جست و جو در تصوف ایران، تهـران، 1357ش؛ زینالعابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهـران، 1315ش؛ سخاوی، محمد، الضوء اللامع، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛ شورا، خطی؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1363ش؛ کاشفی، علی، لطائف الطوائف، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1336ش؛ محیط طباطبایی، محمد، «زوارهای که دیدهام»، مجلۀ باستانشناسی و تاریخ، تهران، 1366ش، س 2، شم 1؛ مدبری، محمود، «میزان الحقائق از پیر جمال اردستانی»، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1375ش، شم 29؛ مرکزی، خطی؛ همان، میکروفیلمها؛ معصومعلیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1339ش؛ ملک، خطی؛ ملی تبریز، خطی؛ منزوی، خطی؛ همو، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، تهران، 1382ش؛ میرعابدینی، ابوطالب، مقدمه بر مصباح الارواح جمالالدین اردستانی، تهران، 1380ش؛ نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1371ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ و نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344ش؛ هاشمپور سبحانی، توفیق و حسامالدین آقسو، فهرست نسخههای خطی فارسی کتابخانۀ دانشگاه استانبول، تهران، 1374ش؛ هدایت، رضاقلی، ریاضالعارفین، تهران، 1316ش؛ همایی، جلالالدین، مقدمه بر مصباح الهدایۀ عزالدین کاشانی، تهران، 1367ش؛ هنرفر، لطفالله، گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان، اصفهان، 1344ش؛ یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ یا آغاز انحطاط در شعر فارسی، تهران، 1334ش؛ نیز:
Ateṣ, A., İstanbul kütüphanelerinde farsça manzum eserler, Istanbul, 1968; Blochet, E., Catalogue des manuscrits persans, Paris, 1928; Browne, E.G., A Descriptive Gatalogue of the Oriental Manuscripts…, ed. R.A. Nicholson, Cambridge, 1932; Ivanow, W., Concise Descriptive Catalogue of the Persian Manuscripts in the Collection of the Asiatic Society of Bengal, Calcutta, 1924; Nicholson, R. A., A Volume of Oriental Studies, Amsterdam, 1973; Raḍavî, M.Q.Ḥ., Catalogue of the Persian Manuscripts in the Bûhâr Library, Calcutta, 1921; Rieu, Ch., Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum, Oxford, 1966; Sachau, E., Catalogue of the Persian, Turkish, Hindûstânî, and Pushtû Manuscripts, Oxford, 1889; Storey, C.A., Persian Literature, London, 1927.
حمیرا ارسنجانی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید