جلالوند
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 6 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223374/جلالوند
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
18
جَلالْوَنْد، یا جلالهوند، نام یکی از ایلات کُرد زبان کرمانشاه.
در منابع موجود برخی نام ایل را مرکب از دو کلمۀ جلال: شکوه، و وند: دارنده و صاحب میدانند و بر این باورند که جلالوند به معنای با شکوه است (سلطانی، 737). البته سبب انتساب این صفت به جلالوندها را توضیح ندادهاند و پیران ایل هم این دیدگاه را تأیید نمیکنند. به نظر میرسد که نامگذاری ایل بر مبنای نام نیای بزرگ ایل، همچون بهاروند و غیاثوند بوده باشد، هرچند برخی این نظر را با استناد به عدم وجود فردی به نام جلال در تبارنامۀ ایل رد میکنند (همانجا)؛ ولی تبارنامۀ موجود ظاهراً باید متأخر باشد و نیای بزرگ ایل احتمالاً همان جلال بوده است.
کهنترین سند که از این گروه نام برده، مجمل التواریخ در اواخر سدۀ 12ق است که از جلالوند، به عنوان شعبهای از ایلات «وند» یاد کرده (ابوالحسن گلستانه، 158)، ولی دربارۀ چگونگی سازمان و تقسیمات ایل سخنی نگفته است. در منابع عصر قاجار نیز نشانی از ساختار نظام رهبری و سلسله مراتبی ایل نیامده است و گهگاه منابع با طرح دیدگاههایی متفاوت و متضاد به برآشفتگی خواننده در شناخت ایل افزودهاند. برخی جلالوندها را از طوایف هلیلان دانستهاند (لیرخ، 93؛ راولینسن، 152؛ دوبُد، 428)، برخی دیگر آنان را زیرمجموعۀ ایل زردلان و هلیلان پنداشتهاند ( ایرانشهر، 1 / 138؛ بیات، 116؛ بدیعی، 2 / 102)، و گروهی هم جلالوند را مستقل و متمایز از طوایف هلیلان دانستهاند (ادمندز، 131-132؛ کریمی، 160).کریمی جلالوند را ایلی مستقل دانسته، و آن را به دو طایفۀ باجلان و همدان تقسیم کرده است (ص 161). سلطانی باجلان و همنیان را از طوایف این ایل ذکر کرده (ص 736)، و بدون تفکیک تیرههای هر طایفه، از 6 تیرۀ ایل به نامهای غلامی، قمر، دوردشت، عباسان، آزاد و کریان نام برده است (ص 736-737). این تقسیمبندی به دورۀ متأخر مربوط میشود و در منابع دیگر به سازمان سنتی و تقسیمات ایل در گذشته اشاره نشده است.با توجه به گزارشهای برخی منابع، از جمله مجمل التواریخ میتوان احتمال داد که جلالوند از ایلاتی بوده که در دورۀ پس از صفویه شهرت یافته است و همچون بیشتر ایلات کرد دیگر در آن دوره به مناطق مختلف کوچانده شدهاند.احتمالاً پراکندگی ایل باعث شد که جلالوندها مانند دیگر ایلات، ساختار سازمان سنتی خود را از دست بدهند و امروزه گروهی با ساختاری دیگر و بیشتر به شکل خانواده، اردو و فوج شناخته شوند (هورکاد، 130) و گروهی به ایلات دیگر بپیوندند و با آنها ادغام شوند. شماری هم بر حسب محل اقامت خود به نام محل شهرت یابند، مانند جلالوندهایی که در ناحیۀ هلیلان و زردلان، در استان ایلام امروزی ساکن هستند و هلیلانی نامیده میشوند (چریکف، 97). در منطقۀ وسیع هلیلان همۀ ایلات و طوایف کوچنشینِ کرد و لری که در آنجا زندگی میکردند، به زردلانی و هلیلانی معروف بودند (مرگان، 72). گاهی با ادغام جلالوندها در ایلات نام آنها نیز فراموش میشد، چنان که مثلاً کیهان ــ که از دیگر ایلات مستقل کرد نام برده است ــ از ایل جلالوند سخنی نمیگوید و آن را یکی از شعبات ایل کرند میداند (2 / 61).برخی باجلان را طایفهای از جلالوند دانستهاند که نمیتواند درست باشد، زیرا از یکسو نام باجلان به صورت ایلی مستقل در دوران صفوی (زکی، 1 / 149) و زندیه (ابوالحسن گلستانه، 158) آمده است و از سوی دیگر در تبارشناسی ایل باجلان، نامی از جلالوند را نمیبینیم (نک : ه د، نیز دانشنامه ... ، ایرانیکا، ذیل باجلان؛ نیز روژبیانی، 251-254).
زیستگاه اولیۀ جلالوندها منطقۀ کاوردان در حدفاصل سرپل ذهاب و گیلان غرب در استان کرمانشاه بوده است (ابوالحسن گلستانه، 299) و در دورۀ قاجار در تنگۀ رستم و چنار غلامعلی (چریکف، 95-96) ــ که امروزه در 64 کیلومتری جنوب کرمانشاه قرار دارد ــ ساکن بودهاند.به نظر میرسد که جلالوندها در قلمرو کهن خود، یعنی مناطق اطراف کرمانشاه (زنگنه، 223) محدود نماندند و به مرور مناطقی را در حد فاصل کرمانشاه و ایلام امروزی در اختیار خود گرفتند. نویسندگان دوران قاجار و پهلوی محل زیست آنان را در دشت و کوه هلیلان (راولینسن، 112؛ دوبد، 428؛ کریمی، 161) و در امتداد رودخانههای جزمان و تکیه در همین منطقه دانستهاند (ادمندز، 131-132)؛ همچنین مهاجرتهای خودخواسته یا اجباری ایل و تخته قاپو شدن آنها در جاهای مختلف سبب نامدهی یا نامگیری از منطقۀ جغرافیایی محل اقامت جلالوندها شده است، چنان که امروزه براساس مناطقی که نام جلالوند دارند، یا جلالوندها در آنجا ساکن هستند، میتوان بقایا و بازماندگانی از ایل را تشخیص داد. در دورۀ رضاشاه، دهستان جلالوند به مرکزیت آبادی چنار دارای 38 آبادی کوچک و بزرگ بود ( فرهنگ جغرافیایی ... ، 5 / 106).دو روستا به نامهای جلالوند سفلا و جلالوند علیا در بخش مرکزی سرپل ذهاب قرار دارند که اهالی آن در اصل از جلالوندهای کرمانشاه بوده و به این ناحیه کوچ کردهاند (کمری، 299؛ جعفری، 336)، با اینکه امروزه قلمرو اداری مشخصی به نام جلالوند وجود ندارد، ولی منطقهای در حد فاصل ماهی دشت در شمال، هلیلان در جنوب، عثمانوند و زردلان در شرق، و کلهر در غرب در میان مردم به منطقۀ جلالوند معروف است (سلطانی، 736).
جلالوندها را در عصر قاجار و بهویژه در زمان آقامحمدخان از منطقۀ اقامت خود به روستاهای اطراف لنگرود، کیاشهر، رضوانشهر و تالش در گیلان؛ نوشهر، فریدون کنار و محمودآباد در مازندران (بهتویی،52-53)؛ شریفآباد در قزوین؛ و آبعلی در تهران، کوچاندند (سلطانی، 739).
جلالوندها به گویش کردی لکی سخن میگویند (همو، 736)، اما به سبب همجواری با مناطق ایلنشین کلهر، لر و جاف به مرور عناصری از زبان این گروهها وارد زبان آنها شده است (تحقیقات محلی). امروزه مردم منطقۀ جلالوند و دو روستای جلالوند سفلا و جلالوند علیا با گویشهای کردی گورانی، جافی، کلهری و لکی سخن میگویند که نشان دهندۀ امتزاج زبان جلالوندها با دیگر مردم محلی است (کمری، نیز فرهنگ جغرافیایی، همانجاها).دربارۀ مذهب جلالوندها اتفاقنظر وجود ندارد. برخی آنان را شیعۀ اثنا عشری (کرزن، 1 / 706؛ سلطانی، همانجا) و گروهی ایشان را دارای اعتقادات مذهبی علی الٰلهی (بدیعی، 2 / 102؛ ایرانشهر، 1 / 138) دانستهاند. کردهای جلالوند ساکن در قزوین، گیلان، مازندران و تهران، درگذشته از اهل حق بودند و امروز، هم اهل حق و هم شیعۀ اثنا عشری هستند (تحقیقات محلی).
ابوالحسن گلستانه از جمعیت ایل جلالوند سخنی نمیگوید. منابع عصر قاجار شمار آنان را از 500 (لیرخ، 93؛ دوبد، همانجا؛ راولینسن، 152) تا 500‘1 خانوار (کرزن، همانجا) برآورد کردهاند. در دورۀ متأخر نیز جمعیت ساکنان منطقۀ عمومی جلالوند را از 566‘5 نفر در 1319ش (رزمآرا، 21) تا 068‘7 نفر در 1345ش نوشتهاند (سلطانی، 736). جمعیت روستاهای جلالوند در استان گیلان هم 675 خانوار ذکر شده است (بهتویی، 53). با توجه به این رقم احتمالاً جمعیت جلالوندهای مهاجر در استانهای گیلان، مازندران و قزوین بیشتر از جلالوندهای کرمانشاه هستند. جمعیت جلالوند علیا و سفلا در 1365ش، مجموعاً 562 نفر ( فرهنگ آبادیها ... ، 10) و در 1385ش، 700 نفر بوده است (کمری، 299-300).
معیشت ایل جلالوند مبتنی بر دامداری و کشاورزی بوده است. منطقۀ زیست آنان ــ که محل تلاقی کوه، دشت، دره و رود بود ــ به آنان، امکان میداد که همزمان به دامداری و کشاورزی بپردازند. به نوشتۀ دوبد جلالوندها در تابستان در ارتفاعات هلیلان، و در زمستان در دشت هلیلان به سر میبردند (ص 428). آنها در کنار دامداری در درههای زردلان و هلیلان به کاشت گندم و جو مشغول بودند (مرگان، 72، حاشیۀ 1؛ طبیبی، 358). مالکیت زمینها و مراتع در اختیار رؤسای ایل و طایفه بود و مردم عادی عملاً در خدمت آنان بودند و مالکیتی بر زمین نداشتند و بخشی از آنها برای تأمین معیشت خود به فروش هیزم و زغال میپرداختند ( ایرانشهر، همانجا). پس از یکجانشین شدن ایل بیشتر جلالوندها به کشاورزی روی آوردند و برخی هم کار دامداری را در کنار پرورش مرغ ادامه دادند. امروزه بیشتر مراکز پرورش مرغ در کرمانشاه متعلق به جلالوندها ست (سلطانی، همانجا).
هر چند منابع عصر صفوی از جلالوند نام نبردهاند، ولی با توجه به اینکه این ایل شعبهای از ایلات وند بود و وندها، بهویژه زنگنه نقش بسیاری در تحولات عصر صفوی داشتند، شاید بتوان گفت که جلالوندها هم از این دوران وارد فعالیت سیاسی ـ نظامی شدهاند. ابوالحسن گلستانه نخستینبار هنگام بحث از جنگ قدرت میان جانشینان نادرشاه و اوضاع ملوک الطوایفی پس از مرگ او، از آنها سخن میگوید (ص 152-158). پس از بازگشت ایل زند به رهبری کریمخان زند و اطرافیانش از خراسان و استقرار آنها در اطراف کرمانشاه، کشمکشهای بسیاری میان آنان و ایلات کرد محلی آغاز شد. در این زمان رؤسای ایل جلالوند، کرمخان جلالوند و صادقخان جلالوند بودند که به محمدخان زند پیوستند. آنها در منطقهای به نام کاوردان در حد فاصل گیلان غرب و سر پل ذهاب اقامت داشتند (همو، 299-301). چندی بعد میان آنان و محمدخان زند اختلاف افتاد. محمدخان که از حرکات غرورآمیز این دو خان بزرگ به خشم آمده بود، از فرصت استفاده کرد و هردو را به قتل رساند (همانجا). این واقعه باعث شد که ایل جلالوند بر خلاف دیگر ایلات وند از زندیه دوری جویند و به آن ملحق نشوند. از اینرو، شاید به این سبب در منابع عصر زندیه نامی هم از آنها برده نشده است.پس از آنکه آقامحمدخان قاجار به قدرت رسید، درصدد تضعیف ایلات کرد و لک ــ که متحد کریمخان بودند ــ برآمد. از اینرو، شمار بسیاری از ایلات وند، از جمله گروه بزرگی از جلالوند را به مناطق اطراف تهران، قزوین، گیلان و مازندران تبعید کرد (سلطانی، 739؛ بهتویی، 52-53). جلالوندهای مهاجر نقش مهمی در تحولات سیاسی و اجتماعی عصر قاجار داشتند؛ برای نمونه میتوان از صفرعلیخان جلالوند نام برد. او از کسانی بود که پس از مرگ فتحعلیشاه از محمدشاه حمایت کرد و با نیروهای وفادار به ظلالسلطان جنگید و در تثبیت قدرت شاه جدید در قزوین نقش داشت (دوبد، 375-376). با جدا کردن گروه بسیاری از جلالوندها و دور کردن آنها از مبدأ اصلی خود، ایل جلالوند بسیار ضعیف شد. رؤسای ایل کلهر که پیش از این بر قلمرو جلالوند مسلط شده بودند (ابوالحسن گلستانه، 301)، بخش بزرگی از ایل را تحت رهبری خود درآوردند و باقیماندۀ ایل هم گرفتار کشمکشهای داخلی شدند (سلطانی، همانجا).در دورۀ فتحعلیشاه، مهدیقلیخان که رئیس ایل کوچک و ضعیف شدۀ جلالوند بود، توسط محمدحسین میرزا حشمتالدوله، حاکم کرمانشاه سرکوب شد (همانجا). در دورۀ محمدشاه، رستمخان به ریاست جلالوند رسید. در این زمان بسیاری از خانوادههای جلالوند به مناطق مختلف کوچانده شدند و بخشی از نیروی نظامی آنان ضمیمۀ فوج گوران شد (همانجا).در اواخر عصر قاجار ایل جلالوند دارای یک فوج پیاده بود که تحت فرماندهی رؤسای زنگنه قرار داشت (کرزن، 1 / 706). از این زمان تا دورۀ سلطنت رضاشاه که ایلات کرد و لر تختهقاپو شدند، نام رؤسای جلالوند مانند نادرقلیخان، اسفندیارخان و ملک نیازخان (سلطانی، 740) دیده میشود که هرچند قدرت چندانی نداشتند، ولی نام و خاطرۀ ایل بزرگ جلالوند را نگه داشته بودند.
ابوالحسن گلستانه، مجمل التواریخ، تهران، 1356ش؛ ادمندز، س. ج.، «یادداشتهایی دربارۀ لرستان»، دو سفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سکندر امانالٰلهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران، 1362ش؛ ایرانشهر، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، تهران، 1343ش؛ بدیعی، ربیع، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1363ش؛ بهتویی، حیدر، کرد و پراکندگی او در گسترۀ ایران زمین، تهران، 1377ش؛ بیات، عزیزالله، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران، 1367ش؛ جعفری، عباس، دایرة المعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379ش؛ چریکف، سیاحتنامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، به کوشش علیاصغر عمران، تهران، 1358ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1375ش؛ دوبُد، ک. ا.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1371ش؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر اماناللهی بهاروند، تهران، 1362ش؛ رزمآرا، علی، جغرافیای نظامی ایران، کرمانشاهان، تهران، 1320ش؛ روژبیانی (روزبهانی)، محمدجمیل، «عشیرۀ باجلان»، گوﭬاری کوری زانیاری عیراق، دستهی کورد، بغداد، 1412ق / 1992م؛ زکی، محمدامین، زبدۀ تاریخ کرد و کردستان، ترجمۀ یدالله روشن اردلان، تهران، 1381ش؛ زنگنه، مظفر، دودمان آریایی کرد و کردستان، تهران، 1347ش؛ سلطانی، محمدعلی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، تهران، 1372ش؛ طبیبی، حشمتالله، مبانی جامعهشناسی و مردمشناسی ایلات و عشایر، تهران، 1371ش؛ فرهنگ آبادیهای کشور، شهرستان سر پل ذهاب، مرکز آمار ایران، تهران، 1368ش؛ فرهنگ جغرافیایی ایران، دایرۀ جغرافیایی ارتش، تهران، 1331ش؛ کرزن، جرج، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ وحید مازندرانی، تهران، 1362ش؛ کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل غرب ایران، تهران، 1370ش؛ کمری، منوچهر و رضا جمشیدی، سر پل ذهاب در گذر تاریخ، کرمانشاه، 1384ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ لیرخ، ب.، دراسات حول الاکراد، ترجمۀ عبدی حاجی، حلب، 1994م؛ مرگان، ژاک، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1339ش؛ هورکاد، برنار، «کوچ و اقتصاد شبانی در دامنههای جنوبی البرز»، ایلات و عشایر، تهران، 1362ش؛ تحقیقات محلی مؤلف؛ نیز:
Iranica.
اسماعیل شمس
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید