ابن صیرفی، نورالدین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/223277/ابن-صیرفی،-نورالدین
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ صِیْرَفی، نورالدین علی بن داوود بن ابراهیم، نیز معروف به ابن داوود و جوهری (14 جمادی الآخر 819-900ق / 10 اوت 1416-1495م)، فقیه حنفی و مورخ معاصر ممالیک بُرجّیۀ مصر. چون پدرش به کار صرافی میپرداخت (سخاوی، 3 / 210)، به ابن صیرفی یا جوهری معروف گردید. از بین مآخذ تنها ابن ایاس (3 / 309) او را اسرائیلی خوانده است که علت آن روشن نیست. ابن صیرفی در قاهره چشم به جهان گشود و در همانجا به تحصیل پرداخت. مقدمات علوم را نزد زراتیتی و ابن دیری آموخت و سپس شرح نقایة و شرح نخبة را نزد مؤلف آنها، شیخ تقیالدین شمنی، و دیوان خطب ابن حجر را نزد خود وی فراگرفت. علاوه بر شرکت در مجالس درس و املای ابن حجر، مدت زیادی نیز در ملازمت و مصاحبت او بود و ابن حجر به وی توجه و عنایت خاصی داشت، تا آنجا که پشت سر او نماز میگزارد (سخاوی، 5 / 217-218). از دیگر استادان او میتوان شیخ بدرالدین عینی، قاضی القضاة محبالدین ابن شحنه، شهابالدین احمد آمدی نحوی، محییالدین کافیجی و امینالدین آق سرایی را نام برد (نک: ابن صیرفی، انباء الهصر، 35، 101، 232، 276). ابن صیرفی مدتی نیز در محضر محمدبن ابراهیم شروانی شافعی بود و شرح العمدة را نزد او خواند و دانش خود را در زمینۀ فقه و تاریخ تکمیل کرد (همان، 94، 95). علاوه بر فقه، نحو و اصول و عروض را نیز نزد استادان عصر خود فراگرفت و قرآن و همچنین برخی از کتب مشهور آن عصر مانند العمدة الفیۀ ابن مالک و خزرجیه را از حفظ کرد (سخاوی، همانجا). ابن صیرفی، یک بار حج گزارد و از آنجا به بیتالمقدس و سپس به دمیاط رفت و در مدرسۀ صوفیۀ بیبرسیه و برقوقیه رحل اقامت افکند و احتمالاً به تدریس پرداخت و نیابت خطابت را در آنجا بر عهده گرفت (همو، 5 / 218). ابن صیرفی پس از مرگ پدرش در 853ق / 1449م به کار جواهر فروشی پرداخت (همو، 3 / 210)، ولی از آنجا که در انباء الهصر (ص 206) نام خود را در کنار مساکین و فقرا آورده، چنین برمیآید که زندگیش با فقر و تنگدستی توأم بوده است و شاید جهت امرار معاش و گریز از فقر بوده که استنساخ کتب ارزشمند را از قبیل آثار ابن حجر، ابن تغری بردی، سخاوی و ابن کثیر (نک: سخاوی، 5 / 218) پیشه ساخته بوده است، کاری که بعداً باعث ارتباط و آشناییش با بزرگانی چون ابن مرهر شد (ابن صیرفی، همان، 60، 95، 247). وی برای مدتی نیز خطابت جامعالظاهر را بر عهده داشت تا اینکه در 871ق / 1467م نیابت قضا را از طرف ابن شحنه برعهده گرفت (سخاوی، همانجا). ابن شحنه همواره او را در رسیدن به پارهای مناصب یاری میرساند، تا آنجا که در اعیاد و ایام خجسته همراه بزرگان و اعیان حکومتی برای عرض تهنیت به حضور سلطان اشرف قایتبای میرسید و در بعضی سفرها نیز از همراهان سلطان بود (ابن صیرفی، انباء الهصر، 33، 76-77، 150، 281).ابن صیرفی پس از آنکه در فقه و اصول و دیگر دانشها تبحری نسبی پیدا کرد، به تاریخ روی آورد و با استفاده از مآخذی که در دست داشت، به نوشتن آثار تاریخی پرداخت و با مورخان معاصر خود چون ابن تغری بردی به رقابت پرداخت، چندانکه گاه از او انتقاد نیز میکرد. همچنین بین او و شمسالدین سخاوی که معاصر و همدرسش بود، اختلاف شدیدی پدید آمد، تا آنجا که سخاوی (5 / 218-219) او را جاهل و نوشتههایش را پر از اشتباه و ابهام خواند. احتمالاً منشأ این اختلاف توجه بیش از حد ابن حجر نسبت به ابن صیرفی بوده است. با اینهمه ابن صیرفی نسبت به سخاوی نظری مساعدتر داشت و حتی وی را مخدوم خود میخواند (نک: ابن صیرفی، انباء الهصر، 349).ابن صیرفی با ابوطیب انصاری، شاعر شافعی مذهب مصاحبت و مراودت داشت و نسبت به عمر بن فارض، صوفی و عارف معروف مصری، به رغم متهم بودنش به کفر و الحاد، ارادت میورزید (نک: همان، 256-259).
1. انباء الهصر بابناء الهصر. در این اثر ابن صیرفی به شرح برخی از وقایع اتفاقیه در مصر بین سالهای 873-886ق پرداخته است و با اینکه در این سالها مصر با حوادث و وقایع تلخ گوناگونی از قبیل جنگهای داخلی و خارجی، ستمگری فروانروایان، قحطی و فقر و تنگدستی و مفاسد اجتماعی روبهرو بود و مؤلف خود شاهد عینی این وقایع بوده است، باز از اشاره بدانها خودداری کرده و به شرح مسائل جزئی پرداخته است. اگر چه ابن صیرفی در این کتاب پیوسته در صدد تبرئۀ سلطان و دفاع از حکام او بوده، اما ناخودآگاه، برخی خوشگذرانیهای وی و ظلم و بیرحمی حکام و بسیاری از مفاسد اجتماعی دیگر را به تصویر کشیده است (نک: همان، 140، 203-204). نیز در این کتاب گاه عبارات عامیانۀ مصری به کار برده شده است (به عنوان مثال، نک: صص 226-228)، ولی گفتۀ سخاوی (5 / 218) که آن را مملو از واژهها و اصطلاحات عامیانه دانسته، اغراقآمیز به نظر میرسد. این اثر در 1970م به کوشش حسن حبشی در قاهره به چاپ رسیده است.2. نزهة النفوس و الابدان فی تواریخ الزمان ( یا... فی تواریخ الازمان: ابن صیرفی، انباء الهصر، 181)، کتابی است تاریخی در شرح حوادث و وقایع سالهای 784 تا 850ق یعنی از ابتدای حکومت سلطان برقوق تا اواخر حکومت سلطان جقمق. ابن صیرفی تا حدود 50 سال بعد نیز زنده بوده و معلوم نیست چرا حوادث این دوره را در کتاب خود نیاورده است. این نیز ممکن است که قسمت پایانی کتاب مفقود شده باشد. ابن صیرفی در یکی از پربارترین دورههای تاریخنویسی مصر و شام (نک: حبشی، مقدمه بر نزهة النفوس، 4-5) دست به تألیف این اثر زد، ولی با آنکه از بسیاری از آثار ارزشمند این دوره استفاده و حتی اقتباس نموده (قس: طراونه، 31)، مآخذ خود را بجز در چند مورد (نک: نزهة النفوس، 1 / 51، 57، 3 / 386) معرفی نکرده و از همین رو مورد انتقاد شدید برخی از مورخان معاصر خود (نک: ابن ایاس، 3 / 309-310) قرار گرفته است. ابن صیرفی مانند ابن حجر و دیگران، حوادث تاریخی را در این کتاب بر حسب روز و ماه و سال تقسیمبندی کرده و پایان هر سال را به ذکر وفیات آن سال اختصاص داده، ولی علاوه بر حذف اسناد و راویان اخبار از ذکر برخی از اخبار خرافهآمیز در آن خودداری نکرده است (به عنوان مثال، نک: نزهة النفوس، 3 / 292). کتاب مذکور در سالهای 1970-1974م به طور ناقص در سه مجلد به کوشش حسن حبشی در قاهره به چاپ رسیده است.3. الجوهریة، که در تاریخ اسلام و سیرۀ نبوی است (نک: همو، انباء الهصر، 181) و برخی آن را جزئی از نزهة النفوس دانستهاند (حبشی، مقدمه بر انباء الهصر، 17). اگر چه خود ابن صیرفی (همانجا) از این اثر به عنوان کتابی مستقل نام برده است. نسخهای از آن در کتابخانۀ رضا در رامپور هند به شمارۀ 3537 موجود است (حبشی، همان، 18).4. الدر المنظوم فیما ورد فی مصر و اهلها من موجود و معدوم یا الدر الثمین فیما ورد فی مصر و اعمالها بالخصوص و العموم. چند نسخۀ خطی از آن در وین، پاریس و مصر موجود است (GAL, S, II / 41)5. سیرة الاشرف قایتبای، نسخهای از آن در موزۀ بریتانیا نگهداری میشود (عزاوی، 1 / 251).
ابن ایاس، محمدبن احمد، بدائع الزهور، به کوشش محمد مصطفی، قاهره، 1404ق / 1984م؛ ابن صیرفی، علی بن داوود، انباءالهصر، به کوشش حسن حبشی، قاهره، 1970م؛ همو، نزهةالنفوس و الابدان فی تواریخ الزمان، به کوشش حسن حبشی، قاهره، 1970-1973م؛ حبشی، حسن، مقدمه بر انباءالهصر (نک: ابن صیرفی، در همین مآخذ): همو، مقدمه بر نزهة النفوس و الابدان (نک: ابن صیرفی در همین مآخذ)؛ سخاوی، محمدبن عبدالرحمن، الضوء اللامع، قاهره، 1354ق؛ طراونه، طه ثلجی، مملکة صفد فی عهد الممالیک، بیروت، 1402ق؛ عزاوی، عباس، التعریف بالمورخین، 1376ق / 1957م؛ نیز:
GAL, S.
عنایتالله فاتحینژاد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید