ابن سناء الملک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/223234/ابن-سناء-الملک
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
3
اِبْنِ سَناءُالمُلك، ابوالقاسم هبةالله بن جعفر بن محمد، ملقب به قاضی سعيد (ح 550-4 رمضان 608 ق/ 1155- 9 فوريۀ 1212 م)، شاعر، اديب عصر ايوبی و پايهگذار اصول و موازين موشحات. جدش محمد ملقب به سناءالملك از چهرههای سرشناس و توانگر مصر بود (ابن شعار، 9/ 211؛ منذری، 2/ 231) و از لقب او (سناءالملك) پيداست كه احتمالاً وی از بزرگان و رجال دربار فاطميان بوده است. عدهای به نقل از ياقوت نام جد او را رازن ذكر كرده و گفتهاند: رازن يهودی بوده و در قاهره به شغل صرافی اشتغال داشته است (نک : نصر، 44)، اما ابنشعار و ياقوت و نيز ديگر منابع اشارهای به يهودی بودن او ندارند و در صورت صحت اين گفته دقيقاً نمیدانيم كه در چه زمانی اسلام آورده، اما چون نام فرزند او محمد است، میتوان گفت كه در هنگام ولادتِ فرزندش مسلمان بوده است. پدرش جعفر نيز اهل علم و از بزرگان دربار فاطميان و همچنين ايوبيان بوده (ضيف، الفن و مذاهبه، 494) و از قطعاتی كه از كتاب كنوز الاجداد نقل شده (نک : كردعلی، 23/ 532)، برمیآيد كه وی مدتی از طرف قاضی فاضل عهدهدار وكالت ديوان مصر بوده و مدتی نيز منصب قضا را برعهده داشته است (ابن سناءالملك، ديوان، 146، بيت 29). ابنشعار (همانجا) دانش او را اندك دانسته، اما مشاغل ديوانی او و مكاتبات و مباحثاتش با قاضی فاضل (نک : بروكلمان، 5/ 65) نادرستی اين سخن را نشان می دهد. ابن سناءالملك در خانوادهای شيعه مذهب و مرفه در قاهره به دنيا آمد (ابن سعيد، 273؛ ابن شعار، ضيف، همانجاها). در تاريخ ولادت او اختلاف است (ابن شعار، 9/ 214: 548 ق؛ ذهبی، تاريخ اسلام، طبقۀ 61، 286؛ منذری، همانجا: 545 ق؛ ابنخلكان، 6/ 65: 550 ق). پدرش كه توجه خاصی به تعليم و تربيت او داشت، او را از كودكی به دست استادان علم و ادب سپرد (ابن سعيد، همانجا؛ هرفی، 367). ابتدا قرآن را نزد شريف خطيب ناصر بن حسن زيدی، و نحو را نزد ابومحمد عبدالله بن بَرّی فراگرفت و سپس در اسكندريه از ابوطاهر احمد سلفی حديث شنيد (ياقوت، 19/ 265؛ منذری، هرفی، همانجاها). از استادان ديگر وی قاضی فاضل و ابوالمحاسن بهنسی را میتوان نام برد. برخی او را حافظ قرآن نيز دانستهاند (هرفی، همانجا). او در جوانی ذوق و استعداد خود را در زمينۀ شعر و ادب آزمود و با سرودن قصايدی در مدح صلاحالدين ايوبی و ديگر كارگزارانش مخصوصاً وزير عبدالرحيم بيسانی معروف به قاضی فاضل نبوغ خود را ظاهر ساخت. در آن زمان اگرچه جنگهای صليبی افكار وزرا و كارگزاران حكومتی را به خود مشغول میداشت، اما آنان را از توجه به ادبا و شعرا كه اهميت قصايد حماسی ايشان كمتر از اهميت ضربات شمشير جنگجويان نبود، باز نداشت. ازاينرو مدايح ابن سناءالملك به زودی در دل آنان جای گرفت و وی از مقربان آنان شد (ابنسناءالملك، ديوان، جم ؛ ياقوت، همانجا؛ عمادالدين كاتب، 1/ 67- 68؛ نصر، 19). ابتدای آشنايی ابن سناءالملك با قاضی فاضل وزير ايوبی به درستی روشن نيست، اما از قراين چنين برمیآيد كه آغاز آن قبل از رفتن قاضی فاضل به شام (در 570 ق) است (نک : عمادالدين كاتب، 1/ 64-65) و علت اين آشنايی احتمالاً روابط دوستانه بين قاضی با پدر او بوده است. قاضی فاضل كه از علما و انديشمندان عصر خود بود و در دستگاه خلافت ايوبيان و مخصوصاً نزد صلاحالدين ايوبی منزلتی والا داشت (صفدی، الوافی، 18/ 335)، در پيشرفت و به شهرت رسيدن ابن سناءالملك سخت مؤثر بود، و ابن سناءالملك خود در بسياری از اشعارش بدين امر اشاره كرده، شهرت و آوازۀ خود را مديون او میداند (نک : ديوان، 152، بيت 54-55 و 193، بيت 23-24 و ... ). پس از آنكه قاضی فاضل در ركاب صلاحالدين ايوبی به دمشق رفت، نيز ارتباط آن دو قطع نشد (عمادالدين كاتب، همانجا) تا اينكه در 571 ق قاضی فاضل او را به شام دعوت كرد و در ديوان انشا به كار گماشت (همو، 67- 68؛ ياقوت، همانجا). در اين زمان بود كه شهرت او از مرزهای مصر فراتر رفت (مقری، نفح الطيب، 2/ 305) و در شام نيز همانند مصر محبوبيت و معروفيتی كسب كرد (نصر، 48)، امـا به سبب علاقهای كه به موطن خود داشت (نک : ابن سناءالملك، ديوان، 584)، احتمالاً در 572 ق به قاهره بازگشت و مكاتباتش را با قاضی فاضل از سرگرفت (ياقوت، همانجا). اين مكاتبات كه بيشتر به مدح قاضی فاضل و ديگر كارگزاران حكومت ايوبی اختصاص داشت، نقش بزرگی در جهت ارتقای سطح علمی و فرهنگی او به ويژه در زمينۀ بلاغت و كتابت داشت، زيرا قاضی فاضل اشعار و نوشتههای او را مورد نقد و بررسی عالمانه قرار میداد و پس از آنكه نقاط ضعف و قوت آن را بر میشمرد، برايش باز پس میفرستاد (نک : عباس، 581، به نقل از فصوص الفصول). قطعاتی از اشعار او كه توسط قاضی فاضل نقد شده، در صبح الاعشی (قلقشندی، 2/ 250) آمده است. پس از آنكه وی در فن بلاغت و كتابت تبحر و تجربهای كسب كرد، قاضی فاضل او را در ديوان انشا و ادارۀ امور ولايات مصر به كار گماشت (ابنشعار، 9/ 212؛ ذهبی، العبر، 3/ 149). اين منصب احتمالاً پس از وفات پدر ابن سناءالملك (580 ق) كه وكيل قاضی فاضل در مصر بوده، به وی واگذار شده است. به گفتۀ ابن شعار (همانجا) برای او ماهانهای معين شده بود كه صرف نظر از حضور و غيابش در ديوان، به وی پرداخت میشد. وی احتمالاً تا وفات قاضی فاضل (596 ق) اين منصب را در ديوان انشا برعهده داشته است. پس از مرگ قاضی فاضل ابن شُكر كه دشمن كينه توز او بود به وزارت رسيد و ابن سناءالملك كه در اين زمان در اوج شهرت بود، به مدح او پرداخت و به زودی مورد اعتماد وی قرار گرفت و از هدايا و جوايز او بهره مند شد ( ديوان، 256- 261؛ ابن سعيد، 274؛ ابن شاكر، فوات، 2/ 196؛ نصر، 47). اگرچه پس از مرگ قاضی فاضل ارتباط ابن سناءالملك با دربـاريان و كـارگزاران حكومت همچنـان حفظ شد (نک : ابن سناءالملك، ديوان، 227، 256)، اما ظاهراً تا مدتها شغلی دولتی برعهده نگرفت. ممكن است تصدی منصب قضا كه بيشتر منابع از جمله ابن شعار (9/ 211) و ابن خلكان (6/ 61) به آن اشاره كردهاند، مربوط به همين دوره بوده باشد. در 606 ق ملك كامل مسئوليت ديوان لشكر را به او سپرد، اما چون وی آن را موافق طبع خود نمیديد، با قطعه شعری كه برای ملك كامل فرستاد، از اين سمت كنارهگيری كرد (ابن سناءالملك، ديوان، 185؛ ركابی، الادب العربی، 66). ابن سناءالملك در قاهره با چند تن از ادبا و انديشمندان عصر خود مجالس و محافلی ادبی تشكيل داده بود و در اين محافل كه گاه با عيش و نوش نيز همراه بود از بزرگان علم و ادب برای مباحثه و مناظره در زمينههای مختلف ادبی دعوت میكرد، و در اين كار چندان جدی بود كه اگر شاعر يا اديبی دعوتش را نمیپذيرفت، او را تهديد به هجو میكرد (نک : ابن سناءالملك، ديوان، 577). علی بن ظافر صاحب بدائع البدائه و ابوعلی ديباجی از جمله كسانی بودهاند كه در اين محافل شركت داشتهاند (نک : ابن خلكان، 6/ 62؛ شبيبی، 28؛ ابن ظافر، 116، 233، 268). ابن عُنَين نيز كه در اين ايام گذارش به مصر افتاده بود، مدتی در جمع آنان حاضر میشد (ابن خلكان، همانجا).
دير زمانی بود كه از ظهور موشحات در مغرب و اندلس میگذشت و اين شيوۀ جديد شعری با ويژگيهايی چون شيرينی و ظرافت معانی، گرايش به ذوق عامۀ مردم و به خصوص دلنشينی و سبكی وزن و آهنگ ابيات كه گاه با همخوانيها و رقصهای دسته جمعی نيز همراه بود و حتی زاهدان گوشهنشين را به طرب وامیداشت، به زودی از مرزهای مغرب و اندلس فراتر رفت و در مصر و شام و ديگر بلاد مشرق زمين سخت رواج يافت (مقری، نفح الطيب، 9/ 250؛ پالنسيا، 160؛ شكعه، 405-406). ابن سناءالملك كه اين شيوۀ جديد (موشح سرايی) را موافق طبع ظريف خود ديد، از همان اوانِ جوانی مشتاقانه به آن روی آورد، چنانكه خود در اين باره میگويد: «در طليعۀ عمر عاشقانه به آن دل بستم و به شنيدن و حفظ آن همت گماشتم» ( دارالطراز، 30). وی در مقدمۀ دارالطراز (صص 52-53) ادعا میكند كه اين فن را از كسی نياموخته و در هيچ كتابی نخوانده است، اما ابنشعار (9/ 211-212) میگويد: وی در مجلس درس قاضی ابوالمحاسن بهنسی با شخصی از مغرب كه در موشحات مغربی و فن زجل تبحر بسيار داشت، آشنا شد و اسرار و رموز آن را از وی فرا گرفت و بر اثر مناقشات و مباحثاتی كه در اين زمينه با وی داشت، بيش از مغربيان در آن مهارت يافت. بیگمان ادعای ابن سناءالملك را نبايد جدی تلقی كرد و ترديد نيست كه وی با آثار موشح سرايان معروفی چون ابن بقی، عبادة بن ماء السماء، عبادة بن قزاز و حُصری آشنا بوده و از آنان تأثير پذيرفته است، زيرا اگر چنين نبود، در مقابل آنان اظهار عجز نمیكرد و به نقص موشحات خود معترف نبود (نک : ابن سناءالملك، دارالطراز، 53). برخی او را نخستين ناقل موشحات به مشرق زمين میدانند (نک : صفدی، توشيع، 32؛ قس: بستانی، 3/ 166؛ ركابی، فی الادب الاندلسی، 291) و داستان آن مرد مغربی را كه به قول ابن شعار (همانجا) موشح به وی آموخته، ناديده میگيرند. به گفتۀ بسياری از مورخين وی بزرگترين موشحسرای مشرق زمين است كه موشحاتش به سرعت در شرق و غرب شهرت يافت (ابن خلدون، 497). گويی گذشتگان، آن موشح را كه در آغازش از يار میخواهد «حجاب نور را از چهره برافكند تا زلفكان مشكين فام بر چهرۀ مرمرينش جلوه كند»، يا بيت بعدی را كه در آن جويبارهای نقره فام را به دستبندی گرد دستان تپهها تشبيه كرده، بيشتر پسنديدهاند (ابن خلدون، همانجا؛ مقری، ازهار الرياض، 2/ 215-216). در زمان ابن سناءالملك، علما و ادبای ايرانی مورد توجه همگان به خصوص درباريان دانش دوست بودند و زبان فارسی از رواج و انتشار وسيعی برخوردار بود، تا آنجا كه دانستن آن را فضل میشمردند (نک : ديوان، 280، بيت 30، و 316، بيت 31). از اين رو ابن سناءالملك كه فارسی را به خوبی میدانست آخرين بند بعضی از موشحات خود را كه اصطلاحاً «خَرْجَه» ناميده میشود و معمولاً موشح سرايان مغرب و اندلس آن را به زبان عاميانه میسرودند (ركابی، فی الادب الاندلسی، 298)، به فارسی میسرود ( دارالطراز، 183). يكی از اين نمونهها كه البته به دست ناسخان عرب سخت مشوش گرديده چنين است: دانستی كی بوسه بمن داز دها انگستريناو از كوای دست من باش ببوسته مم شيين(نک : دارالطراز، همانجا) و قرائت ذيل پيشنهاد ماست: دانی كی بوسه به من داد دهان انگشتريناوراگوی دوست (دست) من باش پيوسته همنشينعلاوه بر اين «خرجهها»، گاه در اشعار ديگرش نيز كلمات فارسی به چشم میخورد (نک : ديوان، 126، بيت 9؛ ابن سعيد، 288؛ صفدی، توشيع، 49). آنچه بيشتر باعث شهرت و بلندی آوازۀ ابن سناءالملك شد، تدوين اصول و قواعد موشحات است. از زمان ظهور موشحات تا عصر او كه بيش از سه قرن میگذشت، هنوز كسی به جمعبندی و تدوين اصول و موازين كلی موشحات نپرداخته بود (نک : ابن سناءالملك، دارالطراز، 31) و او همچنانكه در مقدمۀ دارالطراز (همانجا) میگويد: برای ترتيب بخشيدن به اصول كلی موشحات و سهولت كار متعلمين و علاقهمندان به اين فن، قواعد و اصول علمی واضحی را كه تقريباً در مورد همۀ موشحات صادق بود وضع كرد. او ضمن تقسيمبندی موشحات از جهات مختلف، نوع، وزن، غرض، لفظ، هر موشح را به اجزاء گوناگونی تقسيم نموده هر جزء آن را نام خاصی نهاد (برای اطلاع بيشتر در اين باره نک : مقدمۀ دارالطراز). اگرچه قبل از ابن سناءالملك بعضی از قدماء از قبيل ابن بسام در آثار خود به برخی از اصول و قواعد موشحات به طور ضمنی و گذرا اشاره كرده بودند، اما هيچ گاه به صورت كامل و مدون همراه با تطبيق آن قواعد با مثالهايی از آثار موشحسرايان معروف ارائه نشده بود، از اين جهت است كه میتوان كار ابن سناءالملك را ابداعی و بیسابقه خواند (نک : عماری، 1085).
اشعار او گرچه از ويژگيهای شعر آن زمان، چون سادگی الفاظ، لطافت معانی، تقليد، عدم تجديد و نوآوری و به كارگيری محسنات بديعی از قبيل جناس، طباق و توريه تهی نيست (عماری، همانجا؛ قس: ديوان، جم )، اما آنگاه كه عواطف ميهندوستانهاش به جوش میآيد و حماسه در دلش میشورد، شادمانه به وصف پيروزيهای مسلمانان میپردازد و اشعاری را كه در شمار دلانگيزترين اشعار عرب است، پديد میآورد. در يكی از همين حماسههاست كه صلاحالدين را سخت میستايد و از اينكه با فتح شام (575 ق) توانسته است، توحيد را در آن ديار برپا كند و تثليث را براند، بزرگش میدارد ( ديوان، 323، ابيات، 30، 34). تأثير جنگهای صليبی در اشعار او آشكار است و از اين جهت كه شكستها و پيروزيهای مسلمين را در رويارويی با صليبيان در آن ثبت و ضبط كرده حائز اهميت است. مدح در اشعار او بيشتر از ديگر مضامين شعری است، چندانكه از حدود 8 هزار بيت ديوان، تقريباً 5 هزار بيت آن به مدح اختصاص يافته است. وی نيز به شيوۀ بيشتر مديحهسرايان گاه در ستايش ممدوح مبالغه میكند و گويی وی را تا مرتبۀ الوهيت بالا میبرد. با اينهمه، اين اشعار كه غالباً تكراری و تقليديند، از زيبايی بیبهره نيستند (مثلاً نک : ديوان، 100، بيت 35، و 211، بيت 44، و 267، بيت 17). وی در مضامين فخر نيز شعرهايی سروده است؛ در يك جا روزگار را بندۀ ذليل خويش میپندارد و ادعا میكند كه اگر ستارگان به منزلت او پی میبردند، هر آينه در مقابلش سجده میكردند؛ اما چون او را جز نگارش ميدان جولانی نيست، ناچار به تنها ابزار نبرد خود، قلم روی میآورد و در ستايش آن میگويد كه قلم او را از شمشير زدن بینياز ساخته است و چون بر كاغذ لغزد صدای آن ترس در دل دشمنان میافكند ( ديوان، 559-560)، او در وصف غلامان و كنيزكان و نيز در باب خمر، غزل، عتاب و هجو و غير آن نيز سرودههايی دارد كه هيچ يك با مدايح او برابری نمیكند (همان، 435، 451، 474، 550، 566، جم ). وی در شعر هجا، اگرچه از معانی معروف در سدههای 4، 5 و 6 ق بهره جسته اما هرگز كار را به آن پردهدريها و هرزهگوييهای مبالغهآميز نكشانده است، مثلاً هجای هزلآميزی كه دربارۀ عماد و كتاب او خريدة سرود، هرگز موجب خشم عماد نشد، حتی عماد آن شعر هجا را ستود (ابن شعار، 9/ 225). وی در خريدة او را بزرگ داشته و برايش آرزوی مراتب عالی كرده است (1/ 67). اساساً شعر كلاسيك ابن سناءالملك به شدت از شعر متنبی كه در آن روزگار سخت رواج داشت، تأثير پذيرفته است (نک : صفدی، الغيث، 2/ 18؛ قس: نصر، 23). در كار ابن سناءالملك، بارقههايی از نقد شعر نيز میتوان يافت (نک : ابن ظافر، 108، 116) و شايد بتوان گفت كه وی مهارت در نقد را از مكاتباتش با قاضی فاضل كه با مناقشه و نوعی آموزش همراه بوده، كسب كرده است (قس: عباس، 584-586). در عصر ايوبيان توجه به آراء منجمان اهميت بسيار يافته و در آثار شاعران نيز متجلی گشته بود (نک : نصر، 32-33). ابن سناءالملك هم در شعر خود به اين آراء اشاراتی دارد (نک : ديوان، 1-2، ابيات 10-15). اندك نمونههايی كه از نثر ابن سناءالملك به جای مانده، قطعاتی مسجع است كه با داشتن ويژگيهای نثر آن دوره طبعاً از نثر ممدوح و استادش قاضی فاضل متأثر است (نک : فروخ، 3/ 451). اين قطعات بيشتر در آثار ابن شعار (9/ 227-241)، ابن خلكان (6/ 64) و نيز مقدمۀ دارالطراز آمده است. بسياری از جمله معاصرانش عمادالدين كاتب (1/ 67- 68) و قاضی فاضل و نيز ياقوت (19/ 267) و ابنشاكر ( عيون، 12/ 160) بلاغت و توانايی او را در نظم و نثر ستودهاند (قس: عماری، 1086؛ هرفی، 367).
دربارۀ مذهب وی اختلاف است: عدهای از متأخرين (عماری، 1084؛ نصر، 52-53) او را سنی دانستهاند، اما ابن سعيد اندلسی (ص 273) او را از شيعيان تندرو خوانده است. شايد نظر ابن سعيد به صواب نزديكتر باشد، زيرا برخی از اشعاری كه در ديوانش آمده نيز، شيعه بودن او را تأييد میكند، بهويژه ابياتی كه با حزن و اندوه در وصف روز عاشورا و كشته شدن مظلومانۀ حسين بن علی (ع) سروده و ضمن اينكه قاتلين او را باغی و دشمن دين خوانده، وی را شفيع حوايج خود دانسته است (نک : ديوان، 348، ابيات 75-84؛ برای موارد ديگر نک : همان، 155، بيت 36، و 183، بيت 56، و 203، بيت 10، و 204، بيت 21، و 205، بيت 31، و 232، بيت 52، و 448، بيت 9 و ... ) علاوه بر اين، ابن ساعاتی (2/ 403) نيز او را شيعه خوانده و در قطعه شعری كنيۀ او را نسبت به عايشه و پدرش ابوبكر مورد طعن قرار داده است. ابن سناءالملك در قاهره چشم از جهان فروبست (ياقوت، 19/ 265).
دارالطراز فی عمل الموشحات، مهمترين اثر مؤلف است و او، بيشتر شهرت خويش را مديون آن است. در اين اثر ابن سناءالملك به شيوههای مختلف نظم موشحات و قواعد عروضی آن پرداخته است و كتاب را به دو بخش تقسيم كرده و در ابتدای آن مقدمهای نهاده كه به تعريف موشح و نامگذاری اجزاء مختلف آن اختصاص دارد. بخش اول شامل موشحاتی از مغرب و اندلس است كه در آن برخی از آثار موشحسرايان معروف از قبيل ابن بقی، اعمای تطيلی، ابن زهر و ديگران را آورده كه در حقيقت مثالهايی برای تقسيمبنديها و اصول و قواعد مذكور در مقدمه است. شمار موشحات اين بخش 34 است. بخش دوم شامل موشحات خود مؤلف است كه مجموع آنها 35 موشحه در انواع مختلف است. اين اثر اولين بار در 1368 ق/ 1949 م در دمشق به كوشش جودت الركابی به چاپ رسيده و در 1397 ق/ 1977 م و همچنين 1400 ق/ 1980 م در همانجا تجديد چاپ شده است. جودت الركابی دو موشحه از او را كه در فصوص الفصول آمده در آخر كتاب اضافه كرده است. اين امر نشان میدهد كه اين كتاب شامل همۀ موشحات او نيست. 2. ديوان، شامل مجموعۀ اشعار اوست كه در مضامين مختلف، مدح، غزل، هجو، رثا و خمريات آمده است. مدايح او دربارۀ ولی نعمتش قاضی فاضل بزرگترين بخش ديوان را اشغال كرده است. اين اثر نخستين بار در 1958 م در حيدرآباد دكن به كوشش محمد عبدالحق به چاپ رسيده و در 1959 م در همانجا تجديد چاپ شده است. چاپ ديگر آن در 1388 ق/ 1969 م در قاهره به كوشش محمد ابراهيم نصر انجام شده است.
1. فصوص الفصول و عقود العقول: مجموعهای است از اشعار و مكاتبات مؤلف با ادبا و انديشمندان عصر خود به ويژه قاضی فاضل. با توجه به فهارس، احتمال میرود كه اين كتاب همان كتاب مراسلات (ابن شعار، 9/ 212) و يا ديوان رسائل (ياقوت، 19/ 265) مؤلف باشد. نسخههايی از آن در كتابخانههای، ازهريه، خديويه، اسكوريال، ملی پاريس و دارالكتب مصر موجود است (ازهريه، 5/ 201؛ خديويه، 4/ 290؛ ESC2، شم 529؛ دوسلان، شم GAL, S, I/ 461-462; 3333). 2. غزوات الرسول: فهارس موجود با ترديد اين اثر منظوم را به او نسبت دادهاند (نک : ظاهريه، تاريخ؛ ريان، 2/ 668؛ همان، عش، 43؛ زركلی، 8/ 71).
1. روح الحيوان، كه تلخيصی از كتاب الحيوان جاحظ است (ياقوت، همانجا؛ ابن خلكان، 6/ 62)؛ 2. مختارات من شعر ابن رشيق قيروانی (نک : نصر، 54)؛ 3. حصايد الشوارد (ابن شعار، همانجا) و يا مصايد الشوارد (ابن خلكان، همانجا). برخی كتاب الآداب را نيز به او نسبت دادهاند (نک : ظاهر، 23/ 396).
ابن خلدون، مقدمه، بيروت، دارالفكر؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن ساعاتی، علی بن رستم، ديوان، به كوشش انيس مقدسی، بيروت، 1938 م؛ ابنسعيد اندلسی، علی بن موسی، النجوم الزاهرة فی حلی حضرة القاهرة، به كوشش حسين نصار، قاهره، 1970 م؛ ابن سناءالملك، هبةالله بن جعفر، دارالطراز، به كوشش جودت الركابی، دمشق، 1400 ق/ 1980 م؛ همو، ديوان، به كوشش محمد ابراهيم نصر، قاهره، 1388 ق/ 1969 م؛ ابن شاكر كتبی، محمد، عيون التواريخ، به كوشش فيصل سامر و نبيلة عبدالمنعم داوود، بغداد، 1397 ق/ 1977 م؛ همو، فرات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973 م؛ ابنشعار، مبارك بن ابوبکر، عقود الجمان، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ ابن ظافر، علی، بدائع البدائه، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1970 م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1351 ق؛ ازهريه، فهرست؛ بروكلمان، كارل، تاريخ الادب العربی، ترجمۀ رمضان عبدالتواب، قاهره، 1975 م؛ بستانی، بطرس، ادباء العرب، بيروت، 1979 م؛ پالنسيا، آنخل گونزالس، تاريخ الفكر الاندلسی، ترجمۀ حسين مؤنس، قاهره، 1955 م؛ خديويه، فهرست؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام، به كوشش بشار عواد و ديگران، بيروت، 1408 ق/ 1988 م؛ همو، العبر، به كوشش محمد بن بسيونی، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛ ركابی، جودت، الادب العربی من الانحدار الی الازدهار، دمشق، 1403 ق/ 1983 م؛ همو، فی الادب الاندلسی، قاهره، 1970 م؛ همو، مقدمه بر دارالطراز (نک : ابن سناءالملك در همين مأخذ)؛ زركلی، اعلام؛ سيوطی، حسن المحاضره، قاهره، 1387 ق/ 1967 م؛ شبيبی، محمدرضا، الادب المغاربة و الاندلسيين، بيروت، 1404 ق/ 1984 م؛ شكعه، مصطفی، ادب الاندلسی، بيروت، 1983 م؛ صفدی، خليل بن ایبک، توشيع التوشيح، به كوشش البير حبيب مطلق، بيروت، 1966 م؛ همو، الغيث المسجم، بيروت، 1395 ق/ 1975 م؛ همو، الوافی بالوفيات، به كوشش ايمن فؤاد سيد، بيروت، 1408 ق/ 1988 م؛ ضيف، شوقی، الفن و مذاهبه فی الشعر العربی، قاهره، 1960 م؛ ظاهر، سليمان «المكاتب الايرانيه و المكتبة الرضويه و وصف بعض كتبها»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1367 ق/ 1948 م، شم 23؛ ظاهريه، خطی؛ عباس، احسان، تاريخ النقد الادبی عندالعرب، نقد الشعر، بيروت، 1406 ق/ 1986 م؛ عمادالدين كاتب، محمد بن محمد، خريدة القصر، قسم شعراء مصر، به كوشش احسان عباس و ديگران، قاهره، 1952 م؛ عماری، علی، «شعراء الوحدة»، مجلة الازهر، قاهره، 1379 ق، شم 31؛ فروخ، عمر، تاريخ الادب العربی، بيروت، 1982 م؛ قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره، 1383 ق/ 1963 م؛ كردعلی، محمد، «كنوز الاجداد»، مجلةالمجمع العلمی العربی، دمشق، 1367 ق/ 1948 م، شم 23؛ مقری، احمد بن محمد، ازهار الرياض، به كوشش مصطفی سقا و ديگران، قاهره، 1359 ق/ 1940 م؛ همو، نفح الطيب، به كوشش يوسف محمد البقاعی، بيروت، 1406 ق/ 1986 م؛ منذری، عبدالعظيم بن عبدالقوی، التكملة لوفيات النقلة، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1405 ق/ 1984 م؛ نصر، محمد ابراهيم، ابن سناءالملك، حياته و شعره، قاهره، 1387 ق/ 1967 م؛ هرفی، محمد بن علی، شعر الجهاد فی الحروب الصليبية، بيروت، 1400 ق/ 1980 م؛ ياقوت، ادبا؛ نيز:
De Slane; ESC2; GAL, S. عنايتالله فاتحینژاد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید