ابن سریج
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/223204/ابن-سریج
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
3
اِبْنِ سُرَيْج، ابويحيی عبيد، يا عبيدالله، يا عبدالله (د پس از 105 ق/ 723 م)، خواننده و آهنگساز قرن 1 ق/ 7 م حجاز، از عوامل گسترش موسيقی عرب پس از اسلام و از مبتكرين وزنِ (ريتمِ) سبك در موسيقی عربی. نخستين منبع موجود در شرح زندگی او اغانی ابوالفرج اصفهانی است، كه سرچشمۀ اطلاعات نويسندگان بعدی به شمار میرود. اگرچه پيش از آن از دو اثر دربارۀ ابن سريج آگاهيم: كتاب اخبار معبد و ابن سريج و اغانيهما از اسحاق موصلی، و كتاب ابن سريج از ابوايوب سليمانی مدينی (نک : ابن نديم، 158، 165). اما پيداست كه ابوالفرج اصفهانی از هيچ يك از اين دو كتاب استفاده نكرده است، زيرا تمام مطالب خود را از طريق سلسلۀ راويان به دست میدهد. او علاوه بر اختصاصِ بخش مفصّلی به اخبار ابن سريج، كتاب اغانی را با ترانههای برگزيدۀ سه گانه، يعنی شعر سه شاعر معروف عرب و سه خواننده كه برای اشعار آنان آهنگ ساخته و آنها خواندهاند، آغاز میكند. يكی از اين سه خواننده ابن سريج است كه اشعار عمر بن ربيعه (د 92 ق/ 711 م) غزلسرای بزرگ عرب را با آواز میخوانده است (فروخ، تاريخ الادب، 2/ 491). ابن سريج از پدری ترك نژاد و مادری از موالی قريش (آلب مطلب) در مكه متولد شد (ابوالفرج، 1(2)/ 52-53). دربارۀ تولد او در زمان عمر بن خطاب رواياتی كه مأخذ اغانی بودهاند، اتفاق دارند، اما تاريخ وفاتش، به علت ابتلاء به بيماری جذام، با اختلاف نقل شده است. مطابق روايتی كه درست به نظر میرسد، وی در زمان خلافت هشام بن عبدالملك اموی (105- 125 ق) وفات يافت (همو، 1(2)/ 55). اگر در هنگام مرگ 85 ساله بوده باشد (همو، 1(2)/ 52)، تولدش بر 3 سال آخر خلافت عمر و مرگش بين 105 تا 108 ق واقع شده است. بنابراين، روايتی كه مرگ او را در زمان سليمان بن عبدالملك اموی (حك 96- 99) و يا پس از قتل وليد بن يزيد اموی (126 ق) ياد كرده، نبايد صحيح باشد (همانجا؛ نويری، 4/ 262) و همچنين ذكر سال 108 ق به عنوان سال قطعی مرگ او (فروخ، تاريخ العلوم، 183) نيز مأخذی ندارد. دربارۀ ولای ابن سريج نيز در اغانی اخبار گوناگون آمده است كه از ميان آنها ولايت بنی نوفل بن عبد مناف از قريش (ابوالفرج، 1(2)/ 51، 52) از همه مقبولتر است (قس: همو، 1(2)/ 84، كه وليد بن عبدالملك اموی او را نوفلی خطاب كرده است). به هر حال ابنسريج كه به تأثير از شرايط اجتماعی زمان، خود را به حامی قدرتمندی نيازمند میديد، سرانجام به عبدالله بن جعفر پيوست (همو، 1(2)/ 52) كه مردی معروف به جود و كرم و دوستدار موسيقی بود (نک : ابناثير، اسدالغابة، 3/ 134-135؛ همو، الكامل، 4/ 13). ابن سريج را گندمگون و سرخ رو، كوسه و لوچ، با بينايی ضعيف و سری بیمو وصف كردهاند. به همين جهت اغلب و به ويژه در هنگام خواندن صورت خود را در پوششی مخفی میساخت (ابوالفرج، 1(2)/ 52). اگرچه شايد برخی از رفتارهای ابن سريج خاصه در آن زمان مناسب مردان شمرده نمیشد، مثلاً استفاده از نوعی موی ساختگی برای پوشاندن طاسی سر كه در آن بسيار زيبا جلوه میكرد (همانجا)، اما نسبت مخنّث ظاهراً در غير معنای رايجش، و يا دست كم با ايهام به او اطلاق شده است. زيرا اين واژه گاه مترادف با مغنّی (خواننده) يا صنف خاصی از مباشران هنر موسيقی به كار رفته است (مثلاً، نک : ذهبی، 1/ 165؛ ابن عساكر، 615). بنابراين قول ابراهيم موصلی (ه م) كه آواز ابن سريج را بهترين آواز زنان به شمار آورده (ابوالفرج، 1(2)/ 53-54)، ناظر بر نوع صدای اوست كه آن را «رقيق الصوت» وصف كردهاند (همو، 1(2)/ 72) و اين بيانگر صدايی از نوع زير و بالا میباشد و نظريۀ اسحاق موصلی (ه م) كه بهترين آواز مردانه را، آواز شبيه به آواز زنان توصيف میكند (همو، 1(2)/ 90)، نيز مؤيّد همين معنی است. ابن سريج مردی اديب و شعر شناس نيز بود، اگرچه از تحصيل او در ادب گزارشی در دست نيست. وی در انتخاب اشعار برای آوازهايش استادی و هنرمندی خاصّی به كار میبرد، به طوری كه در شنوندگانش سخت مؤثّر واقع میشد و از سوی ديگر با آشنايی به حال و مقام مخاطبان خود، سخن را مناسب ادا میكرد، چنانكه وليد بن عبدالملك او را خطيب، اديب و ظريف خطاب كرد (همو، 1(2)/ 56-57، 64، 67- 68، 76، 82-84). ابن سريج از خلق و خوی نيكويی نيز برخوردار بود و تحمل بسيار داشت، تا آنجا كه چون با توجه به زشتی صورت، او را به طعنه و كنايه «وجه الباب» میخواندند، برافروخته نمیشد (همو، 1(2)/ 52، 76). به هر حال حسن خلق ابن سريج حتی نزد اديبان نيز مشهور بود، چنانكه ابوحيّان توحيدی (3(1)/ 118) ــ اگرچه در عبارتی هزلآميز ــ اشارهای نيز به اين معنی كرده است (قس: ابن عبدربه، 6/ 388). ابن سريج آواز و موسيقی را از استادانی همچون طويس، ابنِ مِسجَح (ه م) و سائب خاثر فرا گرفت (همو، 6/ 27، 29؛ ابوالفرج، 1(2)/ 53؛ نويری، 4/ 240، 244؛ قس: ضيف، 198، كه نشيط ايرانی را نيز از استادان او شمرده است). وی در آغاز به نوحهخوانی (نياحة) اشتغال میورزيد و شهرتی نداشت تا آنكه در اندوه و عزای كشتار فجيع مدينه به دست مسلم بن عقبه در 63 ق/ 683 م كه به واقعۀ حرّه معروف شد (برای گزارش اين واقعه نک : دينوری، 264- 269؛ ابن اثير، الكامل، 4/ 111-120)، نوحۀ مؤثری ساخت و خواند كه او را مورد توجه مردم قرار داد (ابوالفرج، 1(2)/ 55). ابن سريج در اين هنگام در حدود 40 سال داشت و اندك اندك در هنر نوحهگری شهرتی به دست میآورد و حتی گفته شده كه وی در همين سالها بر روی شعری در وصف شهيدان كربلا با مطلع زير نوحهای ساخت: يا ارض ويحك اكرمی امواتی / فلقد ظفرت بسادتی و حماتی(ای زمين! وای بر تو كه بر سروران و حاميان من پيروز شدی، در گذشتگان مرا نيكو بدار). اين نوحه به قدری هنرمندانه بود كه اهل مكه و مدينه ابن سريج را بر تمام نوحهسرايان مكه و مدينه و طائف مقدم گردانيدند (همانجا). اما از آن پس از نوحهخوانی دست كشيد و فقط دوبار ديگر در سراسر عمر خود نوحه خواند: يك بار در سوگ يكی از عزيزانش و ديگر بار در مرگ يزيد بن عبدالملك اموی (همو، 1(2)/ 56). نوشتهاند كه رقابت وی با شاگردش غريض و پيشی گرفتن شاگرد از استاد سبب روی برتافتن او از نياحه و پرداختن به آواز و موسيقی بوده است (همو، 1(2)/ 55-56)، اما علت اصلی را البته بايد در تحليل شرايط تاريخی عصر وی جستوجو كرد. تكامل هنر موسيقی و آواز عرب در چهار مرحله انجام پذيرفته است: 1. دوران جاهليت: آواز شتربانان و نيز اشعاری در بحر خفيف همراه دف و مزمار برای رقص؛ 2. دوران فتوحات و گسترش اسلام: ترك برخی از فنون غنا و اكتفاء به قرائت قرآن و ترنّم به شعر؛ 3. دوران پس از فتوحات و مرحلۀ توانگری و تجملخواهی: ورود خنياگران و نوازندگان ايرانی و رومی به حجاز و اقتباس شاعران عرب از اشعار آنان و نيز اقتباس اعراب و موالی از آهنگهايشان، سپس آموختن نسل بعدی از آنان و گسترش آنها (كه ابن سريج از همين گروه است)؛ 4. دوران تكامل و تدوين: روزگار عباسيان و ظهور ابراهيم بن مهدی (ه م) و ابراهيم و اسحاق موصلی (ابن خلدون، 1/ 338- 339). با توجه بدانچه گفته شد، ابن سريج كه در روزگار عثمان به نوحهخوانی آغاز كرده بود (ابوالفرج، 1(2)/ 52)، با داشتن صدای مناسب و استعداد بسيار، اندك اندك به موسيقی روی آورد و به سهم خود نقش مهمی در انتقال موسيقی عربی از مرحلۀ اقتباس تا تكامل آن ايفا كرد. ابنسريج در نخستين دورۀ خوانندگی، آواز خود را با حركات متوالی و منقطع يك چوبدستی تنظيم میكرد كه مقايسه آن با چوب رهبری اركستر كه بعدها معمول گشت، قابل توجه است. او پس از آنكه عود ايرانی را نزد بنايان ايرانی كه برای ساختمان كعبه در مكه به سر میبردند، ديد، نواختن آن را با مهارت بسيار آموخت و پس از آن آواز خود را با آن همراه ساخت (ابوالفرج، 1(2)/ 52-53). بنابراين، گفتۀ فارمر («تاريخ ... »، 79) كه استفاده از چوبدستی را به دورۀ نوحهخوانی ابن سريج نسبت میدهد، درست به نظر نمیرسد (قس: EI2 كه مینويسد: «آواز خود را با نای ايرانی جواب میداد»، در اين عبارت، ممكن است «قضيب» به معنای چوبدستی، با «قصيب» كه يكی از معانی آن میتواند نای باشد، اشتباه شده باشد و يا تركيب persian lute به معنی عود ايرانی، در اثر اشتباه چاپی به persian flute يعنی نای ايرانی تبديل، و به همين صورت نيز ترجمه شده باشد، نک : دانشنامه). به گفتۀ فارمر، عود ابن سريج نوع خاصی از اين ساز بوده است، چرا كه سابقۀ عود عراقی در حجاز به 80 سال قبل از آن میرسيد («خاستگاه ... »، II/ 104, 106-107). ابن سريج در دوران خوانندگی شهرت و حرمت بسيار كسب كرد و به دربارها فرا خوانده شد. داستانهای دلچسبی از بردن جايزۀ سليمان ابن عبدالملك، كه در دوران پيش از خلافتش اتفاق افتاد (ابوالفرج، 1(2)/ 95؛ قس: فارمر، «تاريخ ... »، 62)، و ملاقاتش همراه با عمر بن ابی ربيعه با يزيد بن عبدالملك (ابوالفرج، 1(2)/ 57-60) و نيز حضورش در دربار وليد بن عبدالملك (همو، 1(2)/ 82-84) كه او و هنرش را بيش از شاعران دربارش و شعر آنان ارج مینهاد (ضيف، 200)، خبر از شهرت و محبوبيت بسيار او میدهد. از سوی ديگر مراعات حاكم سختگير مكه نافع بن علقمۀ كنانی نسبت به او (نويری، 4/ 258- 259) و نيز برخورد تند عطاء بن ابی رباح (د 114 ق/ 732 م)، تابعی مشهور و مفتی مكه با ابن سريج، كه پس از گفت و گويی ديگر متعرض او نشد (ابوالفرج، 1(2)/ 56-57)، نشاندهندۀ قدر و حرمت او نزد بزرگان و نيز حاكی از قدرت نفوذ هنری و ادبيش در آن روزگار است. به هر حال ابن سريج آنقدر آوازه يافت كه بعدها خوانندگان معروف، حتی با خواندن آهنگهای او به محبوبيت و جايزه دست میيافتند (نک : ابن طيفور، 172) و كسانی چون ابن رومی و علی ابن جهم به مناسبت در شعر خود او را میستودند يا ممدوح خود را به وی تشبيه میكردند (نک : فروخ، تاريخ الادب، 2/ 351؛ رفاعی، 2/ 428). آنچه ابن سريج را در تاريخ موسيقی عرب به عنوان شخصيت هنری ممتازی مطرح میسازد، نقش او در ترويج و گسترش سبك جديدی در آواز و موسيقی است كه به وسيلۀ طويس، ابن مسجح، سائب خاثر و نشيط ايرانی، با تأثير پذيرفتن و اقتباس از آهنگهای ايران و روم و اختلاط آن با شعر و سليقۀ عربی به وجود آمده بود (نويری، 4/ 239، 244؛ ضيف، 198؛ فروخ، تاريخ العلوم، 183). از مشخصات اين سبك، تمايل به موسيقی شاد و ريتمهای سبك در آواز و موسيقی را میتوان نام برد (فارمر، «تاريخ ... »، 111). گرچه شهرت طربانگيزی آواز ابن سريج به جايی رسيد كه گفته میشد برای به طرب آوردن يك قريشی آواز ابن سريج با شعر عمر بن ابی ربيعه را بخوانيد (ابوالفرج، 1(2)/ 74)، با اينهمه آواز او كيفيتهای متفاوت داشت: برخی طربانگيز، بعضی حزنانگيز و گونۀ سوم استادانه و استوار بود. به همين جهت دربارۀ آن گفته شده است كه آواز هر خوانندهای تنها از قلب يك تن برمیخيزد، ولی آواز ابن سريج از قلب همۀ مردم (همو، 1(2)/ 78). از سوی ديگر عمر بن عبدالعزيز دربارۀ صدای او گفته بود: چه زيبا میشد، اگر اين صوت با قرآن مزيّن میگشت (همو، 1(2)/ 62). ابن سريج آهنگهای خود را بديهتاً يا در مدتی بسيار كم میساخت (همو، 1(2)/ 52، 68). اين تواناييها، تنها مبتنی بر ذوق او نبود، بلكه گفتار كوتاهی كه از او در برشمردن ويژگيهای فنّی آواز خوب و صحيح نقل شده است (همو، 1(2)/ 93-94)، بيانگر تحصيل مراتب مختلف موسيقی و ممارست و تأمل عميق او در اين هنر است و اينكه بعد از طويس، وی را به آوردن «غناء متقن» در حجاز وصف كردهاند (همو، 1(2)/ 55)، از به كار گرفتن قوانين صحيح و محكم اين هنر به وسيلۀ او خبر میدهد. از اين رو او را يكی از چهار ركن موسيقی عرب شمردهاند (همو، 1(2)/ 53). با اينهمه آواز او از انتقاد مصون نماند. شاگرد مشهورش غريض، پس از آنكه ابن سريج به موسيقی سبك و اشعاری متناسب با آن در بحر رمل و هزج روی آورد، در يك محل عمومی اجرای موسيقی در اطراف مكه، او را به خراب كردن آواز و موسيقی متهم ساخت. پاسخ ابن سريج با خواندن آوازی به غايت سنگين (همو، 1(2)/ 69) نشان داد كه روی آوردنش به موسيقی شاد از ناتوانی نيست، بلكه به منظور ابداع سبكی جديد است. با اينكه اسحاق موصلی به برتری ابن سريج بر خود اذعان داشته است، اما چنانكه ابوالفرج میگويد: الحان ابن سريج، جز پيرزنان، خواهانی نداشته است (همو، 1(2)/ 54)، در حالی كه موسيقی نيز مانند هر هنر ديگری تابع زمان و سليقۀ زمان است. ابراهيم بن مهدی و اسحاق موصلی اين انتقاد را به ابن سريج وارد ساختند كه آهنگ واحدی را با اشعار مختلف میخوانده است كه با توجه به عادت ابن سريج به بديههسازی میتوان اين انتقاد را پذيرفت (همو، 1(2)/ 63-64). گفته شده است كه داماد ابن سريج بيشتر آوازهای پدر زنش را به نام خود كرد (نويری، 4/ 262)، با اينهمه ابراهيم بن مهدی و اسحاق موصلی در جستوجو و شمارش ترانههای ساختۀ او، بر روی 63 ترانۀ مانده از او، توافق دارند (ابوالفرج، 1(2)/ 63).
ابن اثير، علی بن محمد، اسدالغابة، بيروت، 1377 ق؛ همو، الكامل؛ ابن خلدون، مقدمة، بيروت، دارالفكر؛ ابن طيفور، احمد بن طاهر، كتاب بغداد، به كوشش عزّت عطار حسينی، قاهره، 1368 ق/ 1949 م؛ ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفريد، بيروت، 1402 ق/ 1982 م؛ ابن عساكر، علی بن حسن، تاريخ مدينة دمشق (عامر بن يحيی عبدالله بن عباس)، نسخه عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابوحيان توحيدی، علی بن محمد، البصائر و الذّخائر، به كوشش ابراهيم كيلانی، دمشق، 1385 ق/ 1966 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بيروت، 1954 م؛ دانشنامه؛ دينوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1379 ق/ 1959 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، معرفة القراء الكبار، به كوشش محمد سيد جادالحق، قاهره، 1387 ق/ 1967 م؛ رفاعی، احمد فريد، عصر المأمون، قاهره، 1346 ق/ 1928 م؛ ضيف، شوقی، الشعر و الغناء فی المدينة و مكة لعصر بنی امية، قاهره، دارالمعارف؛ فروخ، عمر، تاريخ الادب العربی، بيروت، 1985 م؛ همو، تاريخ العلوم عندالعرب، بيروت، 1984 م؛ نويری، احمد بن عبدالوهاب، نهاية الارب، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ نيز:
EI2 ; Farmer, H. G., A History of Arabian Music, London, 1967; id, «The Origin of the Arabian Lure and Rebec», Studies in Oriental Music, Frankfurt, 1986. بخش هنر و معماری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید