ابن زبیر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/223160/ابن-زبیر
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
3
اِبْنِزَبیر، ابوكثیر عبدالله بن زبیر بن اشیم اسدی (د ح 75 ق/ 694 م)، از شاعران دوران بنی امیه. وی غیر از عبدالله بن زبیر راوی است كه نام او در كتب رجال آمده. ابن زبیر از خاندان بنی اسد بود و در كوفه به دنیا آمد (ابوالفرج اصفهانی، 14/ 217). برخی كنیۀ او را ابوبكر (حصری، 3/ 837) و برخی ابوسعد یا ابوسعید (ابن عساكر، 506؛ ابن كثیر، 9/ 80) نیز دانستهاند، اما از یكی از سرودههای او برمیآید كه كنیهاش ابوكثیر بوده است (ابوالفرج اصفهانی، 14/ 236-237). در مورد تاریخ ولادت وی چیزی نمیدانیم. بیشترین اطلاعات دربارۀ او توسط ابوالفرج اصفهانی به دست ما رسیده است. از خلال اشعار بر جای ماندۀ ابنزبیر نیز میتوان پارهای رویدادهای زمان او و همچنین شخصیت فردی، اجتماعی، سیاسی و ادبی وی را روشن ساخت. اشعار او در 3 موضوع هجا، مدح و رثا خلاصه میشود و اگر چه در میان سرودههای او نمونههای تغزلی نیز آمده است، اما شمار آنها بسیاراندك است. كسانی كه مورد هجای او قرار گرفتهاند، اینانند: عبدالله بن زُبَیر بن عَوّام، عبدالرحمن بن ام الحكم، اسماء بن خارجه، عبیدالله بن زیاد، معاویه، مروان، قبیله طیئ، یكی از دوستانش به نام نُعَیم بن دُجانه و یكی از طلبكارانش از بنی نهشل به نـام ذِئب (در بـاب موارد اخیـر نک : ابوالفرج اصفهانی، 14/ 236-237، 240-241؛ ابن منظور، ذیل ثلث، منح) از سوی دیگر اسماء بن خارجه، بشر ابن مروان، مصعب بن زبیر، عبیدالله بن زیاد، معاویه، یزید بن معاویه، معاویة بن یزید، عمرو بن عثمان بن عفان و محمد بن مروان مورد ستایش وی قرار گرفتهاند (در دو مورد اخیر نک : ابوالفرج اصفهانی، 14/ 223؛ ابوتمام، 2/ 366). وی همچنین در رثای اسماء بن خارجه، هانی ابن عقیل، عمرو بن زبیر بن عوام، یعقوب بن طلحه پسر دایی یزید بن معاویه و ابراهیم بن اشتر اشعاری سروده است (در مورد اخیر نک : بلاذری، 5/ 342؛ ابناثیر، 4/ 334). بهسبب همین ناهمگونی میان ممدوحین ابن زبیر و نیز اشعاری كه در سرزنش معاویه و مروان و خاندان او به وی منسوب است (سید مرتضی، 1/ 386-387) برخی پنداشتهاند كه این اشعار سرودههای دو شخصیت متفاوت است كه یكی از آن دو طرفدار بنی امیه و مداح آنان و دیگری از شعرای شیعه بوده است، و مرثیۀ مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را كه طبری و ابن طاووس نقل كردهاند، این شخصیت دوم سروده است (نک : طبری، 2/ 266، گر چه وی اشاره میكند كه این شعر را برخی به فرزدق منسوب دانستهاند؛ ابن طاووس، 25؛ مدرس، 7/ 544-545)، اما این احتمال هم هست كه هر دو دسته اشعار سرودۀ شخصی واحد باشد كه صرفاً به انگیزۀ اغراض و نیات شخصی شعر میسروده و هرگاه منافع خویش را در خطر میدیده یا از افراد مورد نظر بخشندگی مطلوب را مشاهده نمیكرده آنان را مورد هجا قرار میداده است. هجو اسماء بن خارجه كه از یاران دیرینۀ او بوده است، این نظر را تأیید میكند. با توجه به این احوال است كه ابوالفرج اصفهانی او را در شمار شاعران هجوسرایی كه مردم از زخم زبانشان بیمناك بودهاند نهاده است (14/ 217). اما تعصب و وابستگی شدید ابن زبیر نسبت به بنی امیه در اغلب اشعار او آشكار است. شعر وی در وصف زنان بنیامیه و شكیبایی آنان در تحمل مصایب و سختیها (ابوتمام، 1/ 390-391)، مدح و ستایش معاویه و فرزند او یزید و نوهاش معاویة بن یزید (ابنعساكر، 506) و مدح گماشتگان و والیان آنان همچون عبیدالله ابنزیاد (ابوالفرج اصفهانی، 14/ 227- 228-234-236) و شعر وی در رثای یعقوب بن طلحه پسر خالۀ یزید بن معاویه (همو، 14/ 240) نمونههایی از این سرودههاست. ظاهراً ابن زبیر هنگام به خلافت رسیدن یزید در شام حضور داشت و مستقیماً با وی بیعت كرد و پس از آن كه اموال فراوانی از یزید گرفت، به كوفه بازگشت و به نزد عبیدالله راه یافت و از بخششهای او نیز برخوردار شد (همو، 14/ 234). از میان بنی امیه، رابطۀ او با عبدالرحمن بن ام الحكم، پسر خواهر معاویه و اسماء بن خارجه در شعرش به خوبی آشكار است. ابن زبیر با عبدالرحمن رابطۀ خوبی نداشت و دشمنی و كینه میان آن دو حكمفرما بود شاید این دشمنی از آنجا برخاسته بود كه ابن زبیر، برخلاف درخواست عبدالرحمن از خون شخصی كه یكی از افراد قبیلۀ او را به قتل رسانده بود، درنگذشت (ابوالفرج اصفهانی، 14/ 217- 218). هنگامی كه عبدالرحمن به نیابت از عبیدالله والی كوفه شد، عبدالله بن زبیر در مدح او شعری سرود، اما عبدالرحمن به وی پاداشی نداد و ابن زبیر در هجایی كه برای او سرود او را به قاطر تشبیه كرد. این هجا چنان شهرتی یافت كه بنیامیه هرگاه با عبدالرحمن روبرو میشدند او را به این لقب میخواندند (همو، 14/ 249). یزید بن معاویه نیز بر آتش این كینه دامی میزد (همو، 14/ 218) و به احتمال قوی كینۀ آن دو پس از این رویداد آغاز گردید. از این روست كه عبدالرحمن زمانی به تخریب خانۀ ابن زبیر فرمان داد (همو، 14/ 221) و زمانی دیگر دستور داد تا او را زندانی و شكنجه كنند (همو، 14/ 225). نیز آنگاه كه ابن زبیر آهنگ سفر شام كرد، به وی اجازۀ خروج از كوفه را نداد (همو، 14/ 258). از این جاست كه بسیاری از اشعار ابن زبیر در هجای عبدالرحمن سروده شده است (همو، 14/ 218-221، 249)، اما او حامیانی چون مروان بن حكم، عبدالله بن عامر و سوید بن منجوف و اسماء بن خارجه نیز داشت (همو، 14/ 218، 225، 241، 258). اسماء ابن خارجه یكی از دوستان نزدیك و با وفای ابن زبیر و از ثروتمندان كوفه و از طرفداران حكومت بنی امیه و از بزرگان قبیلۀ قیس بود (همو، 14/ 229) كه شیعیان كوفه او را متهم به شركت در قتل هانی و مسلم به عقیل كرده بودند (همانجا). ابنزبیر بارها در مدح اسماء شعر سرود و در مقابل از عطایای وی برخوردار گردید. اسماء نیز بارها به اشكال مختلف وفاداری خود را به ابن زبیر نشان داد. زمانی كه ابنزبیر از عبدالرحمن بن ام الحكم به خاطر ویران ساختن خانهاش نزد معاویه شكایت كرد، اسماء به نفع او شهادت داد (همو، 14/ 221-222) و هنگامی كه عبدالرحمن، ابن زبیر را بازداشت كرد، ابن زبیر از اسماء كمك خواست و اسماء نزد عبدالرحمن از او شفاعت كرد (همو، 14/ 225-227). چون مختار در كوفه خروج كرد و اسماء را به قتل تهدید نمود، اسماء به شام گریخت و مختار فرمان داد تا خانهاش را ویران سازند. به همین سبب ابن زبیر در نكوهش عمل او شعری سرود (همو، 14/ 228-231)، هر چند كه بنابه روایت دیگری این شعر در نكوهش مصعب بن زبیر است كه پس از فرار اسماء به شام، خانۀ او را ویران ساخت. ابوالفرج اصفهانی نظر دوم را صحیح دانسته و برای اثبات آن گفته است كه زمانی، پس از قتل مختار مصعب از جانب برادرش والی عراق شد، ابن زبیر را نزد او بردند و ابن زبیر اقرار كرد كه آن شعر هجاء را وی سروده است. با اینهمه مصعب، به امید این كه ممدوح او گردد، وی را پاداشی نیكو داد و از آن پس ابن زبیر به مدح مصعب پرداخت (همو، 14/ 232-233؛ بلاذری، 5/ 286). كثرت مدایح وی دربارۀ اسماء بدانجا رسید كه خشم بشر بن مروان را برانگیخت (همو، 14/ 252-253)، اما چنان كه گذشت اسماء نیز كه در نظر ابن زبیر آنهمه شایستگی داشت، از زبان زهرآگین وی در امان نماند و همینكه در دادن صله كوتاهی كرد، سخت مورد انتقاد و هجای او قرار گرفت. با اینهمه اسماء با تعیین مقرری سالانه و بخشیدن بخشی از املاك خود به او، از وی دلجویی كرد (همو، 14/ 224-225). پس از تسلط زُبَیریان در منطقۀ حجاز و عراق، ابن زَبیر بیدرنگ خود را نزد عبدالله بن زُبیر بن عوام رساند و با اظهار خویشاوندی از او ناقهای طلبید، اما ابنزبیر سخن او را نپذیرفت و شاعر نیز كینهاش را تا هنگام مرگ او به دل گرفت و به مناسبتهای گوناگون به هجو او پرداخت (ابن عساكر، 509-510؛ ابوالفرج اصفهانی، 14/ 237-240، 249-250، 251). به دنبال غلبۀ بنی مروان بر عبدالله بن زبیر و یاران او در منطقۀ حجاز و عراق و درست پس از كشته شدن عبدالله بن زُبیر، ابن زَبیر به مدح بنی مروان پرداخت (همانجا). البته او قبلاً نیز ارادت خود را به مروان بن حكم نشان داده بود (همو، 14/ 241-242) و پس از آنكه بشر بن مروان از سوی برادرش عبدالملك والی كوفه شد بارها به نزد بشر رفت و او را ستایش كرد و از بخششهای او بهرهمند شد (همو، 14/ 246-247، 251-254). به نظر میرسد كه ابنزبیر پس از مرگ مصعب یعنی حدود سال 72 ق/ 691 م نابینا شد (ابن عساكر، 511). در حدود 75 ق حكومت بنی مروان در عراق رو به سستی نهاد و خوارج ازرقی سر به شورش برداشتند. عبدالملك، مُهلّب را مأمور سركوبی آنان ساخت و مهلب برای این مأموریت تقاضای سپاه كرد، عبدالملك، حجاج را به عنوان والی كوفه بدانجا گسیل داشت تا مردم كوفه را مجبور سازد به كمك مهلب بشتابند. حجاج با هیأتی غریب بر كوفیان وارد شد و با كشتن عمیر بن ضابئ و ایجاد وحشت در مردم آنان را وادار ساخت تا به مهلب بپیوندد. ابن زبیر نگرانی خویش را از این حوادث در شعری برای دوستش ابراهیم ابن عامر اسدی بیان كرده است (مبرد، الكامل، 2/ 265؛ طبری، 2/ 871؛ مسعودی، 5/ 301). از آنجا كه ابن زبیر در شمار نخستین شاعران دورۀ اسلامی است و نویسندگان دورۀ نقد ادبی نظیر ابن سلام، ابن قتیبه، جاحظ، ابن معتز، ابن ابی الاصبع و ابوالفرج اصفهانی به اشعار وی استناد كردهاند، در ادب عرب دارای اهمیت ویژهای است. ابن سلام (1/ 176)، ابن قتیبه ( الشعر و الشعراء، 1/ 296)، ابوتمام ( دیوان الحماسة، 1/ 390، 2/ 31، 336؛ همو، كتاب الوحشیات، 409) و ابوالفرج اصفهانی (14/ 217-261) بهترین نمونههای اشعار او را نقل كردهاند. ابن قتیبه ( عیون الاخبار، 2/ 186) و ابن رشیق (1/ 299) در مورد حسن تشبیه، ابن ابی الاصبع (2/ 240) دربارۀ استعاره، توریه، ترشیح و ایغال كه در یك بیت از اشعار وی جمع شده است و ابن معتز (ص 38) و حصری (2/ 433) در زمینۀ صنایع لفظی دیگری به سرودههای او استناد كردهاند. مبرد ( المقتضب، 4/ 362)، ابنهشام (ص 443) و جاحظ (1/ 192) دربارۀ اثبات برخی قواعد نحوی و نیز معنی و كاربرد برخی واژهها از اشعار وی سود جستهاند. استفاده از شعرهای ابن زبیر در زمینۀ علوم بلاغی و معانی واژهها تا دیر زمانی پس از آن نیز ادامه داشته است، چنانكه فرهنگنویسانی نظیر ابن منظور و زَبیدی و ادیبانی چون عباسی و اشمونی نیز به سرودههای او استشهاد كردهاند (نک : ابن منظور، ذیل امة، ثلث، حلق، طرق، كور، منح، زبیدی، ذیل سمد؛ عباسی، 189؛ اشمونی، 2/ 37- 38). بنا به گزارش ابن عساكر (ص 512) ابن زبیر در حدود 75 ق در سفر به ری كه به دستور حجاج انجام شد، درگذشت.
ابن ابی الاصبع، عبدالعظیم بن عبدالواحد، تحریر التحبیر، به كوشش حفنی محمد شرف، قاهره، 1383 ق/ 1963 م؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن رشیق، حسن، العمدة، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، 1401 ق/ 1981 م؛ ابن سلام جمحی، محمد، طبقات فحول الشعراء، به كوشش محمود محمد شاكر، قاهره، مطبعة المدنی؛ ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتل الطفوف، نجف، 1369 ق/ 1950 م؛ ابن عساكر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق (تراجم حرف العین)، به كوشش شكری فیصل و دیگران، دمشق، 1402 ق/ 1981 م؛ ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، بیروت، 1964 م؛ همو، عیون الاخبار، قاهره، 1343 ق/ 1935 م؛ ابن كثیر، البدایة؛ ابن معتز، عبدالله، البدیع، به كوشش ایگناتی كراچكوفسكی، بغداد، 1935 م؛ ابن منظور، لسان؛ ابن هشام، عبدالله بن یوسف، تخلیص الشواهد و تلخیص الفوائد، به كوشش عباس مصطفی صالحی، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ ابوتمام، حبیب بن اوس، دیوان الحماسة، دمشق، 1332 ق/ 1913 م؛ همو، الوحشیات، به كوشش عبدالعزیز المیمنی الرجكوتی، قاهره، دارالمعارف؛ ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، به كوشش احمد زكی صفوت، قاهره، 1392 ق/ 1972 م؛ اشمونی، علی بن محمد، منهج السالك الی الفیة ابن مالك، قاهره، 1970 م؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بغداد، مكتبة المثنی؛ جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، به كوشش حسن سندوبی، قاهره، 1351 ق/ 1932 م؛ حصری، ابراهیم ابن علی، زهر الآداب، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1373 ق/ 1953 م؛ زبیدی، تاج العروس؛ سید مرتضی، علی بن حسین، امالی، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1373 ق/ 1954 م؛ طبری، تاریخ؛ عباسی، عبدالرحیم بن عبدالرحمن، معاهد التنصیص، بولاق، 1274 ق؛ مبرد، محمد بن یزید، الكامل، قاهره، 1347 ق؛ همو، المقتضب، به كوشش محمد عبدالخالق عضیمة، قاهره، 1382 ق/ 1963 م؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، 1346 ش؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به كوشش باربیه دومینار، پاریس، 1869 م.
رضا محمدزاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید