ابن حداد، ابوعبدالله
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222990/ابن-حداد،-ابوعبدالله
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اِبْنِ حَدّاد، ابوعبدالله محمد بن احمد قيسی ملقّب به مازِن (د 480 ق/ 1087 م)، شاعر، اديب، دانشمند و موسيقیدادن عصر ملوك الطوايفی در اندلس، كه از باب انتساب به يكی از نياكانش ابن حداد خوانده شده است. از تاريخ تولّد و دوران جوانی او اطلاعی در دست نيست. تنها میدانيم كه اهل وادی آش بوده و در خاندانی ظاهراً اهل علم كه در آن شهر املاكی داشتهاند، پرورش يافته و نزد دايی خود قاضی ابوعمر بن حذّاء درس خوانده بوده است (ابن بسام، 1(2)/ 696-697؛ مراكشی، 6/ 10). وی در بسياری از علوم و فنون عصر خود از شعر و لغت و ادب گرفته تا فلسفه و نجوم و موسيقی تبحر داشته است. ابنحدّاد در اواسط عمر، به سبب بروز آشوب در وادی آش و نابسامانی اوضاع، زادگاه خود را ترك گفت و پس از سفرهايی چند، در المريه رحل اقامت افكند و مديحهسرای بارگاه ابن صُمادِح شد (ابن بسام، 1(2)/ 691-692؛ ابنابار، 1/ 398؛ ابنخطيب، 2/ 333). از قراين چنين برمیآيد كه وی در اين دوره میكوشيده است به دربارهای ملوك الطوايف راه يابد و از حمايت و احسان آنان بهرهمند گردد (ابن بسام، 1(2)/ 702-703، 3(1)/ 467- 468؛ قس: منيزل، 13-14). تاريخ ورود او به المريه روشن نيست. ليكن چنين مینمايد كه در اواخر حكومت مَعْن بن صمادح (د 443 ق/ 1051 م) وارد اين شهر شده و به خدمت وی در آمده است (منيزل، 12). اما ممدوح اصلی ابن حداد معتصم بن معن (حك 444-480 ق) بود كه ديرزمانی پس از مرگ پدر بر المريه حكم راند و تنی چند از شعرای برجسته از جمله ابن حداد را در بارگاه خود گرد آورد (ابن بسام، 1(2)/ 732-733؛ ابنخلكان، 5/ 40). شاعر ساليان دراز در بارگاه او زيست و اشعار بسيار در مدح وی سرود. با اينهمه دستكم يك بار ناچار شد تا المريه را ترك گويد و به مرسيه و سپس به دربار بنیهود در سرقسطه پناه ببرد (ابن بسام، 1(2)/ 692؛ ابن ابار، همانجا؛ ابن سعيد، 2/ 144). مراكشی علت خروج او از المريه را قتلی میداند كه برادر وی مرتكب شده بوده است (6/ 11)، اما برخی ديگر پنداشتهاند كه چون ابنحداد معتصم را هجو گفته بود، از بيم خشم او به مرسيه و سرقسطه گريخت (مقری، 3/ 504-505؛ قس: منيزل، 10-12). وی در شعبان 461 ق به سرقسطه رسيد و امير مقتدر بن هود (حك 438-474 ق) مقدم او را گرامی داشت و در بزرگداشت او كوشيد. شاعر تا 464 ق در بارگاه مقتدر زيست و به مدح او و پسرش مؤتمن پرداخت (ابنبسام، 1(2)/ 725؛ ابنابار، مراكشی، همانجاها). سپس به المريه بازگشت و مقام و مرتبۀ عالی خود را در بارگاه معتصم بازيافت و تا پايان عمر بر اين حال زيست (ابن بسام، 1(2)/ 728؛ مراكشی، همانجا). به روايت ابنخطيب (2/ 337) وی سفری نيز به غرناطه كرده، اما تاريخ و چگونگی آن روشن نيست. ابن حداد شاعری كثيرالشعر بود و ديوان بزرگی داشت كه اشعار آن به ترتيب حروف الفبا تدوين شده بود و ظاهراً تا سدههای اخير نسخههايی از آن موجود بوده است (ابنابار، همانجا؛ مراكشی، 6/ 10؛ حاجی خليفه، 1/ 765). شعر او بيشتر در مدح و غزل است. تسلط بر لغت و استفاده از واژههای غريب و تركيبهای نامأنوس از خصوصيات اشعار اوست (ابنصيرفی، 75؛ قس: مراكشی، 6/ 11؛ منيزل، 25). نيكل (ص 194) اسلوب او را در ارائۀ تشبيهات متعدد و به ظاهر نامرتبط كه به ابداع تصاويری دلنشين میانجامد، تا حدی يادآور اسلوب ابن خفاجه (ه م) دانسته است. بخشی از زيباترين اشعار ابنحداد غزلهايی است كه در وصف نُوَيْره سروده است. نويره راهبهای قبطی بود كه در دير ريفه در شمال اسيوط بر كرانۀ شرقی نيل اقامت داشت و ابنحداد كه در سالهای جوانی عازم حجاز بود، او را ديد و سخت شيفتۀ زيبايی او شد، به گونهای كه از سفر حج منصرف شد و ديرزمانی در جوار آن دير منزل كرد (ابن فضلالله، 1/ 384- 385) و اشعاری بسيار خطاب به وی سرود و او را كه جميله نام داشت (ابنبسام، 1(2)/ 709) به كنايه نويره ناميد (همو، 1(2)/ 693؛ ابن سعيد، همانجا). اين عشق كه ظاهراً مايۀ رسوايی ابن حداد شد (ابن خطيب، 2/ 334)، الهامبخش بسياری از سرودههای تغزلی او گشت. اين اشعار كه گاه شاعر در آنها مفاهيم اسلامی و مسيحی را به هم درآميخته، از زيباترين و لطيفترين سرودههای ابن حداد و نشان دهندۀ احساسات عميق و صادقانۀ اوست (ابن بسام، 1(2)/ 706-709؛ پرس، 279؛ منيزل، 26-27). شعر ابن حداد مورد توجه برخی از اديبان از جمله عمادالدين كاتب (2/ 271- 289)، قفطی (1/ 106- 108) و ابن صيرفی (صص 62، 75، 78، 82، 83، 177) بوده است. به روايت مقری (3/ 503-504) برخی از سرودههای ابن حداد را در اندلس به آواز میخواندهاند. در اشعار وی اشارات بسيار به علوم و فنون مختلف ديده میشود. به طور كلی شعر ابنحداد از لحاظ سبك و مضمون سخت متأثر از شعرای بزرگ مشرق زمين است (منيزل، 27- 28). از ديوان وی جز قطعاتی پراكنده بر جای نمانده است. بيش از 600 بيت از اشعار او را منال منيزل از منابع مختلف گرد آورده و با مقدمه و توضيحات سودمندی به چاپ رسانده است. نثر ابن حداد نيز كه پارههايی از آن را ابن بسام نقل كرده (1(2)/ 693-704)، سبكی متصنع و پرتكلف دارد. وی آوازی خوش داشت و عود را نيك مینواخت (ابن خطيب، 2/ 334). مراكشی (6/ 10) سه كتاب در عروض به وی نسبت داده كه عبارتند از: 1. المستنبط فی علم الاعاريض المهملة عندالعرب مما تقتضيه الدوائر الاربع من الدوائر الخمس التی تنفك منها اشعار العرب. شايد آنچه پس از لفظ «المستنبط» آمده، تنها توضيحی دربارۀ محتوای كتاب باشد نه جزيی از عنوان آن، به خصوص كه ساير منابع يا به نقل همان يك كلمه اكتفا كردهاند (مثلاً، ابن ابار، همانجا) و يا به محتوای كتاب كه همانا علم عروض است. اشاره دارند (مثلاً ابن بسام، 1(2)/ 692)؛ 2. قيد الاوابد و صيد الشوارد فی ايراد الشواذ و الرد علی الشذاذ؛ 3. الامتعاض الخليل. مراكشی (همانجا) میگويد كه ابنحداد در كتاب اخير روشهای موسيقی را با آرای خليل بن احمد (ه م) درآميخته است. از شاگردان ابنحداد دو تن به نامهای عبدالله بن عوف و ابوعبدالله بن احمد بن سليمان بن صفار شناخته شدهاند (مراكشی، همانجا).
ابن ابار، محمدبن عبدالله، التكملة لكتاب الصلة، به كوشش عزت عطار، قاهره، 1955 م؛ ابن بسام، علی، الذخيرة، به كوشش احسان عباس، تونس، 1981 م؛ ابن خطيب، محمد بن عبدالله، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1974 م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن سعيد، علی بن موسی، المغرب، به كوشش شوقی ضيف، قاهره، 1955 م؛ ابن صيرفی، علی بن منجب، الافضليات، به كوشش وليد قصاب و عبدالعزيز المانع، دمشق، 1402 ق/ 1982 م؛ ابن فضلالله عمری، احمد بن یحیی، مسالك الابصار، به كوشش احمد زكی پاشا، قاهره، 1924 م؛ حاجی خليفه، كشف الظنون، استانبول، 1360 ق/ 1941 م؛ عمادالدين اصفهانی، محمد بن محمد، خريدة القصر، به كوشش آذرتاش آذرنوش، تونس، 1971 م؛ قفطی، علی بن یوسف، المحمدون من الشعراء، حيدرآباد دكن، 1385 ق/ 1966 م؛ مراكشی، محمد بن محمد، الذيل و التكملة، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973 م؛ مقری، احمد بن محمد، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1968 م؛ منيزل، منال، شعر ابی عبدالله بن الحداد الاندلسی، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛ نيز:
Nykl, A. R., Hispano-Arabic Poetry, Baltimore, 1946; pérès, Hentri, La poésie andalouse en arabe classique, Paris, 1953. بخش ادبيات عرب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید