ابن شکر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222969/ابن-شکر
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
ابنشُکر، ابومحمد صفیالدین عبدالله بن علی بن حسین شیبی دمیری معروف به ابنشکر (548-622 ق / 1153-1225 م)، عالم و فقیه مالکی. وی در دمیره از توابع دمیاط متولد شد (یاقوت، 2 / 602؛ منذری، 3 / 157). هنوز کودک بود که پدرش مرد و مادرش به عقد ازدواج برادرزادۀ شوهر خود فخرالدین مقدام بن قاضی ابوالعباس احمد بن شکر درآمد که تربیت او را برعهده گرفت (مقریزی، المواعظ و الاعتبار، 2 / 371). ابنشکر مذهب مالکی داشت و نزد فقهای مالکی آن روزگار به تحصیل پرداخت. نخست در قاهره نزد ابوبکر عتیق بجایی و پس از آن در اسکندریه نزد ابوالقاسم مخلوف بن علی معروف به ابن جاره، امام ابوطاهر اسماعیل بن مکی ابن عوف زهری، ابوالطیب عبدالمنعم بن یحیی بن مخلوف حمیری و ابوالحسین محمد بن احمد بن ابی نوح نحوی درس خواند، از چند تن از اساتید شام همچون حافظ ابوطاهر احمد بن محمد اصفهانی و ابوالحسین احمد بن حمزة بن علی سلمی و مانند ایشان حدیث آموخت و از ابن سلمی، ابوعبدالله محمدبن علی بن صدقۀ حرّانی، ابو محمد عبدالرحمن بن علی بن مسلم لخمی، ابوالفضل اسماعیل بن علی بن ابراهیم حنروی و مانند ایشان اجازۀ روایت حدیث گرفت. چند تن از علمای مصر نیز مانند علامه ابومحمد عبدالله بن برّی بن عبدالجبار نحوی و ابوالقاسم هبةالله بن علی بن سعود انصاری [بوصیری] و ابوعبدالله محمدبن حمد بن حامد ارتاحی به او اجازۀ روایت دادند. پس از آن مدتی در دمشق و قاهره و شهرهای دیگر به روایت حدیث اشتغال داشت (منذری، همانجا). زکی الدین ابومحمد منذری و شهاب قوصی از او روایت کرده و او را ستودهاند (ابن شاکر، 2 / 193).به درستی دانسته نیست که ابنشکر در چه سالی به خدمت دیوان درآمده است. مقریزی نوشته است وی در دهم صفر 580 در قاهره دیوان [استیفاء] را از ابن عثمان گرفت و حساب او را تسویه کرد ( السلوک، 1 / 88). همین مورخ در کتاب دیگر خود این تاریخ را 587 ق نوشته است ( المواعظ و الاعتبار، 2 / 372). و نیز همو در وقایع سال 601 ق از او با عنوان صاحب نام میبرد ( السلوک، 1 / 164-165). او تا 606 ق در وزارت باقی بود و هر روز بر احترامش افزوده می شد، چنانکه در 604 ق خلیفه الناصرلدین الله از بغداد و به دست شیخ شهابالدین ابوعمر [صحیح ابو حفص عمر بن محمد است] محمد بن عمویۀ سهروردی برای ملک عادل و وزیرش خلعتهایی به دمشق فرستاد (مقریزی، همان، 1 / 167- 168). در 606 ق ملک عادل بر او خشم گرفت و از وزارت برکنارش ساخت. از این تاریخ تا 611 ق که به فرمان عادل،. کار سرپرستی سنگفرش صحن مسجد اموی به او سپرده شد، دست کم دوبار دیگر وزارت یافت و باز معزول شد (مقریزی، همان، 1 / 171، 176). در 612 ق، بار دیگر به وزارت رسید و با قدرت و تسلط بسیار حکم راند، بر گروهی از بزرگان سخت گرفت، اموال برخی از منشیان و مستوفیان بزرگ و نیز جمعی از بنی حمدان، بنی الجباب و بنی الجلیس را مصادره کرد، تا جایی که قاضی اشرف از بیم او به بغداد گریخت و الناصرلدین الله، خلیفۀ عباسی را به شفاعت برانگیخت. عادل نیز تا مدتها به رفتار وزیرش اعتراضی نداشت، اما سرانجام، بار دیگر او را معزول و تبعید کرد، این بار ابن شکر تا زمان مرگ سلطان در تبعیدگاه به سر برد (همان، 1 / 192؛ ابن کثیر، 13 / 64، 81). پس از درگذشت عادل، ابن شکر به مصر بازگشت و به وزارت ملک کامل رسید و تا پایان عمر در وزارت او باقی بود (مقریزی، همان، 1 / 259). کار ابنشکر در سالهای آخر عمر و وزارت به افراط کشید، چنانکه در 617 ق امر مصادرۀ اموال تجار و منشیان را در مصر و قاهره گسترش داد و مالیاتهای سنگین بر املاک بست (همان، 1 / 205) و در نتیجه جمعی انبوه را به فقر و فلاکت کشاند (همان، 1 / 219). ابنشکر را مردی خوشرو، خوش سخن، بلند قد، تیزهوش، بدطینت و کینهتوز توصیف کردهاند که در انتقام جویی باک نداشت و هیچ عذری را نمیپذیرفت، اما چندان ساده و زودباور بود که در اثر تلقین و تملق فرومایگانی که در پیرامون خود گرد آورده بود، خویشتن را در نویسندگی برتر از ابنعمید و در فقه همپایۀ مالک و در شعر تواناتر از متنبی میدانست (ذهبی، سیر، 22 / 295) در عین حال به قوانین وزارت نیک آگاه بود (ابن تغری بردی، 6 / 280).زمانی که میان ملک کامل و سرداران فرنگ صلح افتاد و مقرر شد که اسیران دو طرف آزاد گردند، ابنشکر از راه دریا به مصر بازگشت و اسیران فرنگی را که برخی از زمان صلاحالدین در بند بودند، آزاد کرد (مقریزی، السلوک، 1 / 209). غالب نویسندگان شرح حال او به علم و دانش او و نیز توجه فراوانی که به علما نشان میداده، اذعان دارند و حتی او را عالمی بزرگوار میدانند (مخلوف، 166) و معتقدند که همۀ عنایت او مصروف علما و فقها و ادبا بود (ابن تغری بردی، 6 / 280).وی خود اهل دانش بود و کتابی به نام البصائر در فقه مالکی نگاشت (ابن فرحون، 451) که اثری از آن در دست نیست. وی در ایجاد مؤسسات عام المنفعه نیز کوشش داشت و آثار بسیاری در قاهره و دمشق به وجود آورد، مانند بنای مصلی برای عیدین، سنگفرش جامع اموی، تعمیر مسجد الفوّاره، تجدید بنای مسجد حرستا (دمشق) و جامع المزّه در دمشق (ابوشامه، 147). در قاهره نیز برای مالکیان مدرسهای ساخته بود (ابنخلکان، 7 / 30) که به صاحبیه مشهور بود (قلقشندی، 3 / 353).ابنشکر با دانشمندان و شعرا مجالست داشت و چند تن از شاعران آن روزگار او را مدح گفتهاند، مثل ابوالفضل جعفر بن شمس الخلاقه (ابن خلکان، 1 / 362)، مظفر ضریر (همو، 5 / 214)، ابن ساعاتی، ابنسناء الملک، ابن نفاده، ابن نبیه، ابن عنین و چند تن دیگر (ابنشاکر، 2 / 196).
ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1398 ق / 1978 م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابن فرحون، ابراهیم بن علی، الدیباج المذهب، به کوشش محمد الاحمدی ابوالنور، قاهره، 1974 م؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، قاهره، 1351- 1358 ق؛ ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، الذیل علی الروضتین، به کوشش محمد زاهد الکوثـری، قاهره، 1366 ق / 1947 م؛ ذهبی، محمدبن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ همو، العبر، به کوشش ابوهاجر محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1985 م؛ قلقشندی، احمدبن علی، صبح الاعشی، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ مخلوف، محمدبن محمد، شجرة النور الزکیة، قاهره، 1349 ق / 1930 م؛ مقریزی، احمدبن علی، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، 1956 م؛ همو، المواعظ و الاعتبار، بولاق، 1270 ق / 1854 م؛ منذری، عبدالعظیم بن عبدالقوی، التکلمة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بغداد، 1405 ق / 1984 م؛ یاقوت، البلدان.
عبدالمحمد روحبخشان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید