ابن شاکر کتبی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222949/ابن-شاکر-کتبی
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
اِبْنِشاکِر کُتُبی، صلاحالدین ابو عبدلله محمد بن شاکر بن احمد بن عبدالرحمن بن شاکر بن هارون بن شاکر دارانی، مورخ و ادیب دمشقی (د 764 ق / 1363 م). حاجی خلیفه لقب او را فخرالدین یاد کرده است (2 / 1185). از جزئیات زندگی ابنشاکر اطلاعات دقیقی در دست نیست. از شهرت او به دارانی چنین برمیآید که در داریا از روستاهای اطراف دمشق زاده شده و سپس به شهر دمشق منتقل شده است. سال تولد وی روشن نیست، اما در منابع جدید آن را 681 ق / 1282 م (کحاله، 10 / 61) یا 686 ق / 1287 م (فروخ، 3 / 788) ضبط کردهاند، ولی معلوم نیست که این دو رقم از کدام منابع برگرفته شده است. به هر حال ابنشاکر از ابوالعباس الحجّار معروف به ابنشحنه (د 730 ق / 1330 م) و ابوالحجاج یوسف بن عبدالرحمن المزی (د 742 ق / 134 م) و شمسالدین ذهبی حدیث شنید (ابنحجر، 5 / 194؛ ابن رافع، 2 / 263). او چنانکه خود گفته به مطالعۀ آثار تاریخی علاقۀ بسیار داشت (عیون التواریخ، 1 / 3) و چون از زن و فرزند فارغ بود، دست به تصنیف گشود (همانجا)، اما ظاهراً در ادب دستی قوی نداشت و اصول نحوی و لغوی را در نوشتههای خود رعایت نمیکرد (عباس، 3). ابنحجر (همانجا) و حسینی (ص 206) متذکر شدهاند که ابنشاکر در آغاز کار مردی سخت تهیدست بود و سپس به خرید و فروش و استنساخ کتاب پرداخت و از آن راه ثروتی اندوخت. این شغل که وی را به خواندن کتابها وا میداشت، گذشته از علاقۀ بسیاری که خود وی به کسب دانش نشان میداد، انبوهی آگاهیهای تاریخی و تراجم احوال بزرگان دانش و سیاست در اختیار وی گذاشت که حاصل آن را در دو اثر بزرگ او، فوات الوفیات و عیون التواریخ، میتوان دید. دو تن از مورخان معاصر ابنشاکر از او به نیکی یاد کردهاند. ابن کثیر که لقب او را لیثی (ظاهراً: مصحف کتبی) ذکر کرده، در فن خود یگانۀ روزگارش شمرده و از کوششهای او در تعلیم و تعلم سخن گفته (7(13) / 317) و ابنرافع سلامی پس از ذکر مرگ ابنشاکر، او را به جوانمردی ستوده است (2 / 264). این اشارات، آشکارا نظر عباس (همانجا) را مبنی بر آنکه ابنشاکر در میان معاصران خود به دانش پرآوازه نبود، نقض میکند. با اینهمه به گفتۀ همو، ابنشاکر به شهرت وراقانی چون ابوحیان توحیدی و یاقوت حموی نرسید (همانجا). ابنشاکر در دمشق درگذشت و ابنکثیر در جامع آنجا بر او نماز گزارد و پیکرش را در مقبرۀ بابالصغیر دمشق به خاک سپردند (عباس، 3-4؛ ابن رافع، 2 / 263).ابنشاکر در روزگاری میزیست که سرزمین شام به رغم آنکه مرکز جنگهای درازمدت صلیبی بود و از یورشهای مغولان مدت درازی نگذشته بود، از شکوفایی علمی خاصی برخورداری داشت. نگاهی به دانشمندان معاصر ابنشاکر همچون صفدی، ذهبی، ابنتیمیه، ابنقیم جوزیه، سبکی و ابنکثیر و نیز مدارس بسیاری که در آن سرزمین وجود داشت، مانند امینیه، جوزیه، ریحانیه، غزالیه و اشرفیه، بیانگر شرایط ویژۀ محیط علمی است که ابنشاکر در آن رشد یافت و آثاری بزرگ پدید آورد. این آثار عبارتند است: 1. فوات الوفیات (هم)، ذیلی است بر کتاب مشهور وفیات الاعیان ابنخلکان. ابنشاکر خود اشاره کرده که چون ابنخلکان شرح حال هیچ یک از خلفا را ذکر نکرده و در تراجم برخی از فضلای معاصر خود به اجمال گراییده، وی به تکمیل آن پرداخته و شرح حال کسانی را نیز که پس از ابنخلکان برآمدهاند، در آن کتاب نوشته است ( فوات، 1 / 9، 10). ابن شاکر در 752 ق از نگارش این کتاب و به گفتۀ عباس از بازبینی نهایی آن فراغت یافت (ص 5). وی در تألیف فوات الوفیات از آثار کسانی چون صفدی صاحب کتاب الوافی بالوفیات استفاده کرده است (همو، 4، 5). این کتاب نخستین بار در 1283 و 1299 ق در بولاق چاپ شد، سپس محمد محیی الدین عبدالحمید آن را در دو مجلد بزرگ با حواشی و تحقیقات جدید منتشر کرد( قاهره، 1951 م) و در 1973 م نیز به ویرایش و تحقیق احسان عباس در بیروت به چاپ رسید.2. عیون التوارخ (هم)، در تاریخ اسلام که بر حسب سال تدوین شده است. ابنشاکر این کتاب را از نسب و تولد پیامبر (ص) آغاز کرده و تا وقایع 760 ق / 1359 م را در آن آورده است. عیونالتواریخ نه تنها از جهت تاریخی، بلکه به سبب کثرت اشعار و شرح حال ادیبان و فقیهان و متکلمان، از ارزش ادبی و علمی نیز برخوردار است (نک : ج 1، 12، 20 / جم ). وی در پایان وقایع هر سال، وفیات آن سال را نیز ذکر کرده است. این کتاب اندکی پس از مرگ نویسنده شهرت یافت، چنانکه ابنکثیر از آن یاد کرده (همانجا) و ابوالحسن علی بن علاء (د 792 ق / 1390 م) قاضی دمشق آن را ستوده و بهترین کتاب خوانده (سخاوی، 311) و ابنتغری بردی نیز از آن کتاب در تدوین اثر خود النجوم الزاهرة استفاده کرده است (مثلاً 9 / 20). ابنشاکر در تدوین این اثر، چنانکه خود اشاره کرده از منابع متعددی همچون خریدة القصر عمادالدین کاتب، تاریخ دمشق ابنعساکر، المنتظم ابنجوزی، تاریخ بغداد ابننجار، فرج بعد الشدة و نشوار المحاضرۀ تنوخی و بسیاری دیگر بهره گرفته است (سامر، 12 / ط، ی، ک)، اما اینکه گفتهاند او بسیاری از عبارات کتاب عیون التواریخ، بهویژه حوادث تاریخی را عیناً از البدایة و النهایة ابنکثیر برگرفته (حاجی خلیفه، 2 / 1185، 1186) بیپایه است. چه، نه تنها ابنکثیر که حدود ده سال پس از ابنشاکر هم زنده بوده، او را به فضل و تاریخدانی ستوده، بلکه اشاره کرده که ابن شاکر، تاریخ در ده مجلد گرد آورد (همانجا). پس پیداست که ابنکثیر در آن وقت که عیون التواریخ نوشته شده بود، هنوز کتاب خود را به پایان نبرده بود و حتی میتوان گفت که محتملاً خود وی از کتاب عیون التواریخ استفاده کرده است. شاید چنانکه حسامالدین قدس (1 / ش)حدس زده، مراد حاجی خلیفه، ابناثیر صاحب الکامل باشد که گویا از منابع ابنشاکر بوده است، اما اختلاف نویسندگان پس از ابنشاکر در شمار مجلدات عیون التواریخ که آن را 6 یا 10 یا 28 مجلد شمردهاند (حاجی خلیفه، 2 / 1185؛ ابنکثیر، همانجا؛ بغدادی، 2 / 163)، باید ناشی از نسخههای متعددی باشد که از این کتاب فراهم شده بود و از همین جا میتوان دانست که آن کتاب تا چه اندازه قبول عام یافته بوده است. نسخههایی از این کتاب به طور کامل یا پراکنده در استانبول و قاهره و لندن و پاریس و واتیکان هست (برای مشخصات نسخهها نک : قدسی، 1 / ض ـ ق؛ سامر، 12 / و ـ ح). جلد اول این کتاب به ویرایش و حواشی حسامالدین قدسی (دمشق، 1927 م) و مجلدات 12 و 20 به ویرایش و حواشی فیصل سامر و نبیله عبدالمنعم داوود (بغداد، 1977 و 1980) و سرانجام در 21 جلد (عراق، 1984 م) به چاپ رسیده است.3. روضة الازهار و حدیقة الشعار، کتابی ادبی در یک مجلد که بر اساس قوافی ابیات تدوین شده بود. از این کتاب نشانی در دست نیست، اما به نظر میرسد که حاجی خلیفه آن را دیده، زیرا عبارات آغاز نسخه را نقل کرده است (1 / 923).
ابنتغری بردی، النجوم؛ ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، 1396 ق / 1976 م؛ ابنرافع سلامی، محمد، الوفیات، به کوشش صالح مهدی عباس و بشار عواد معروف، بیروت، 1982 م؛ ابنشاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، به کوشش حسامالدین قدسی، دمشق، 1927 م؛ همو، همان، به کوشش فیصل سامر و نبیله عبدالمنعم داوود، بغداد، 1397 – 1400 ق / 1977 – 1980 م؛ همو، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1973 م؛ ابنکثیر، البدایة؛ بغدادی، هدیه؛ حاجی خلیفه، کشف؛ حسینی، محمد بن علی، ذیول العبر، به کوشش محمد سعید بن بسیونی، بیروت 1405 ق؛ سامر، فیصل، مقدمۀ عیون (نک : ابنشاکر در همین مآخذ)؛ سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1383 ق / 1963 م؛ عباس، احسان، مقدمه بر فوات (نک : ابنشاکر درهمین مآخذ)؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت 1981 م؛ قدسی، حسامالدین، مقدمه بر عیون (نک : ابنشاکر درهمین مآخذ)؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، 1957م.
صادق سجادی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید