ابن حاجب، ابوعمرو
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222930/ابن-حاجب،-ابوعمرو
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اِبْنِ حاجِب، ابوعمرو جمالالدين عثمان بن عمر (570-26 شوال 646 ق/ 1174-11 فوريۀ 1249 م)، نحوی و فقيه مالكی. خاندان وی احتمالاً از كردان ساكن دونه (قريهای در همدان، نک : ياقوت، 2/ 630؛ قس: ابن فرحون، 2/ 89) بودند و نسبتهای دوينی (ذهبی، 23/ 265) و روينی (ابن كثير، 13/ 188) كه به وی داده شده، ظاهراً تصحيف دونی است. پدرش كه مردی سپاهی بود (سيوطی، 2/ 134) به عنوان حاجب در دستگاه امير عزالدين موسك صلاحی خدمت میكرد (ابن خلكان، 3/ 248؛ ادفوی، 356). ابنحاجب در اسنا، شهری در منطقۀ صعيد مصر، ديده به جهان گشود (ابنخلكان، 3/ 250). او در قاهره به فرا گرفتن قرآن پرداخت و سپس فقه مالكی آموخت. ابن حاجب قرائات هفتگانه را نزد ابوالجود غياث بن فارس لخمی، التيسير و الشاطبية را نزد شاطبی، و نيز قرائات مختلف را به طرق المُبهج سبط خياط (د 541 ق/ 1146 م) نزد شهاب غزنوی خواند (يمانی، 204؛ ذهبی، 23/ 265؛ ادفوی، 353؛ ابن جزری، 1/ 508، 2/ 23). او فقه را از ابومنصور ابياری و همچنين ابوالحسين بن جبير و شفا را نزد امام شاذلی آموخت (مخلوف، 167). همچنين نزد شاطبی و ابن البناء و ابوالقاسم بوصيری و اسماعيل بن ياسين و ديگران ادب عربی و حديث فرا گرفت (سيوطی، 2/ 134؛ ذهبی، ادفوی، همانجاها). از چگونگی آموزش او در نحو و استادان وی اطلاعی در دست نيست. ابنمالك وی را در نحو شاگرد زمخشری دانسته و متذكر شده كه زمخشری خود دراين علم چندان دستی نداشته است (نک : مقری، 2/ 428). از اين روايت و نيز از شرحی كه او خود بر المفصل زمخشری نوشته، درمیيابيم كه وی به اين كتاب عنايت خاصی داشته است و دستمايۀ علم خود را در نحو از آن برگرفته است. ذهبی در ميان استادان حديث وی از بانويی به نام فاطمه بنت سعد الخير نيز نام میبرد (همانجا) كه در منابع ديگر ديده نمیشود. الامالی ابن حاجب سراسر دارای تاريخ است و تاريخ كهنترين مجلس آن 609 ق/ 1212 م است (ابن حاجب، 1/ 43) و از آنجا كه وی در اين تاريخ حدود 40 سال بيش نداشته، میتوان دريافت كه در اواسط عمر به تسلط در نحو، فقه و اصول شهرت بسيار داشته و در مدرسۀ فاضليه به تدريس مشغول بوده است (نک : ادفوی، 353). موفق ابن ابی العلاء از وی قرائات سبع و رضیالدين قسرطينی ادب عربی آموختند و عبدالعظيم منذری، عبدالمؤمن دمياطی و ديگران از وی حديث روايت كردهاند (ذهبی، 23/ 266؛ ادفوی، همانجا). ذهبی، ياقوت را نيز از جمله راويان ابنحاجب ذكر كرده است (همانجا). ابنخلكان كه بارها ابنحاجب را ملاقات كرده، وی را ستوده و چنين نوشته است: او مكرر برای «ادای شهادت» نزد من میآمد و من در باب مسائل پيچيده و مشكل عربی از او سؤال میكردم و او بدون اضطراب و با وقار و آرامش بسيار پاسخ میگفت (3/ 250). ابنحاجب ظاهراً تا 616 ق/ 1219 م در قاهره بود، سپس آنجا را به قصد دمشق ترك گفت. شايد آوازۀ جامع اموی دمشق اين فقيه مالكی را به آنجا كشيده باشد. وی پيش از آنكه به دمشق برسد، ظاهراً چند ماهی در بيتالمقدس ماند، زيرا شماری از مجالس امالی وی در 616 ق در بيتالمقدس تشكيل شده است (ابنحاجب، 2/ 90، 3/ 59، 4/ 27). وی سرانجام در 617 ق وارد دمشق شد و در زاويۀ مالكيۀ جامع اموی عهدهدار تدريس علوم اسلامی گرديد (ابن خلكان، 3/ 249). به گفتۀ ابوشامه او قبلاً بارها به دمشق آمد و شد داشته است و سرانجام در 617 ق بود كه در دمشق اقامت گزيد (ص 182). در مدت اقامت او در اين شهر ظاهراً حادثۀ مهمی رخ نداده است جز اينكه به گفتۀ ابن شاكر در 628 ق سه تن از فقهای دمشق؛ ابن الصلاح، ابن عبدالسلام و ابن حاجب به دليل رفتار كفرآميز شيخ الطائفة، ابوالحسن حريری فتوا به قتل وی دادند و همين امير سبب شد كه الملك الصالح امر به دستگيری حريری و اصحابش دهد (3/ 9) و تا 638 ق/ 1240 م يعنی زمان خروج ابن حاجب از دمشق اطلاعی از وی در دست نيست. میدانيم كه ايوبيان (حك 564- 648 ق/ 1169-1250 م) در آن روزگار مصر و شامات و فلسطين را زير نگين خود داشتند، اما حملات مكرر صليبيان و نيز نزاع بر سر قدرت، سبب شد كه در 638 ق ميان الملك الصالح اسماعيل، حاكم دمشق و پسر برادرش الملك الصالح نجمالدين ايوب، اختلاف افتد، اسماعيل از بيم حملۀ ايوب، پنهانی با صليبيان پيمان بست كه قلعۀ بزرگ شقيف را تسليم كند و در برابر، آنان از وی حمايت كنند و به او ساز و برگ رسانند. اين امر بر دمشقيان و از جمله فقيه شافعی، عزالدين بن عبدالسلام (د 660 ق/ 1262 م) خطيب جامع اموی گران آمد. عزالدين، نام الملك الصاح اسماعيل را از خطبه انداخت (يافعی، 4/ 156) و در همۀ اين احوال ابن حاجب كه با عزالدين دوستی نزديكی داشت، او را همراهی میكرد. اين كشمكشها عاقبت به آنجا رسيد كه عزالدين معزول و به بند كشيده شد و ابن حاجب نيز كه با وی همراهی كرده بود، به زندان افتاد، اما پس از چندی هر دو از دمشق رانده شدند (ذهبی، 23/ 266؛ ابنتغری بردی، 6/ 338؛ رانسيمان، 3/ 259-260؛ قس: ابن جزری، 1/ 509). به اين نحو ابن حاجب در 638 ق (ابوشامه، 182: 628 ق) بار ديگر به قاهره بازگشت و اين بار بر كرسی استاديی كه چندی پيش شاطبی (د 590 ق/ 1194 م) بر آن تكيه زده بود، نشست و مدرس مدرسۀ فاضليه شد. سپس طالبان علم از هر سو برای آموختن صرف و نحو و قرائات نزد وی شتافتند (نک : ابنجزری، همانجا). اما دانسته نيست چرا در اواخر عمر از قاهره رخت بربست و روی سوی اسكندريه نهاد تا در آنجا اقامت گزيند. اقامت او در اسكندريه ديری نپاييد و همانجا درگذشت و در بيرون باب البحر نزديك مقبرۀ ابن ابی شامه به خاك سپرده شد (ابنخلكان، همانجا). احمد بن منيّر فقيه وی را به ابياتی رثا گفت (ادفوی، 356). ابوشامه ابنحاجب را يكی از اركان دين و بر پا دارندۀ مذهب مالكی دانسته، گويد: وی باهوش، متواضع، ثقه، عفيف و بسيار صبور بود (ص 182). ابن تغری بردی پای فراتر نهاده شهرت او را چنان گسترده میداند كه ديگر خود را ملزم به تفصيل در شرح حال او نمیبيند (6/ 360). اگرچه ابن حاجب شاعر نبود، اما به سبك دانشمندان، اشعاری پرتكلف سروده است (ابن خلكان، 3/ 249؛ ابن شاكر، 3/ 44). از جملۀ آثار منظوم او كتابی است كه حاجی خليفه (2/ 1374) به نقل از ابن شحنه به آن اشاره كرده گويد هنگامی كه ابن حاجب از دمشق به كرك رفت، الكافيۀ خود را برای الملك الناصر كه همچون پدر به علم نحو علاقهمند بود (سالم مكرم، 61)، به نظم درآورد و آن را الوافية ناميد، سپس ــ شايد از آنجا كه نظم خود را چندان مفهوم همگان نمیيافت ــ آن را دوباره شرح كرد. هر چند ابنحاجب به نحودانی مشهور است، اما ارجمندی مقام او را در فقه و اصول نيز نبايد از ياد برد. ابن خلدون نقش بسيار ارزشمند او را در فقه، به نيكی باز نموده است. وی گويد مردم مغرب به دو اثر از ابن ابی زيد و ابن يونس استناد میكردند تا آنكه كتاب ابوعمرو ابن حاجب فرا رسيد. وی در اين كتاب همۀ طرق مذهب مالكی و اختلاف عقايد آنها را در چندين باب و مسأله، به اختصار تمام آورده است، چنانكه كتاب او راهنما گونهای (برنامج) برای مذهب مالكی شده است (ص 450). ابن خلدون بار ديگر دربارۀ اين كتاب گويد: در پايان سدۀ 7 ق/ 13 م ابوعلی ناصرالدين زواوی كه خود آن را در مصر نزد استادان خوانده بود، مختصر آن را به مغرب آورد. مردم نظر به مقام ارجمندی كه حامل آن داشت به آن كتاب اقبال تمام كردند و كتاب در سراسر مغرب منتشر شد (ص 451؛ نک : مقری، 9/ 328). در ستايش اين كتاب ابن فرحون نيز روايتی دارد كه بر اساس آن عدهای از اين تأسف خوردهاند كه چرا شافعيان را كتابی همانند مختصر ابن حاجب در فقه مالكی نيست (2/ 88). با اينهمه ابن حـاجب شهرت فـراگير خـويش را ــ خـاصه در مشرق ــ مديون آثار نحوی خود، به ويژه الكافية است. اين كتاب از همان آغاز در بيشتر كشورهای اسلامی شهرت يافت و بسياری از دانشمندان بخش شرقی سرزمينهای اسلامی به شرح آن پرداختند، چنانكه امروز نسخههای بسياری از آن به جای مانده است. با اينهمه ابن حاجب صاحب مكتب نيست. او را بايد همچون ديگر نحويان سدۀ 6 ق به بعد، از شارحان و مفسران و مختصرنويسان نحو به شمار آورد. در روزگار او جدال ميان دو مكتب بصره و كوفه فروكش كرده بود و كسی نسبت به اين يا آن مكتب تعصبی به خرج نمیداد. به همين جهت ابنحاجب آسان میتوانست، معقولترين و مقبولترين نظرات را ــ خواه از اين مكتب و خواه از آن ــ فراهم آورد و با هوشمندی و زبردستی، آن مجموعه را پيوستگی و انسجام بخشد و به مذاق دانش طلبان شيرين سازد. اين شيوه، در الكافيۀ او به نيكی آشكار است: المفصل زمخشری (كه خود تلخيص گونهای از الكتاب سيبويه است) و تا حدی نيز الايضاح ابوعلی فارسی در اين كتاب با عباراتی فشرده و در عين حال نسبتاً روشن، تنسيق و تركيبی تازه يافته و مجموعهای پديد آوردهاند كه نه به اين مكتب متعلق است و نه به آن. تنها تغييری كه در مجموع ساختمان دستوری كتاب ابن حاجب ديده میشود، اين است كه وی، صرف و نحو را كه زمخشری در هم آميخته بود، دوباره از هم جدا كرد و به شيوۀ ابن جنی و مازنی بازگشت (فليش، I/ 40).به درستی دانسته نيست چرا آثار او اين گونه در كشورهای شرقی اسلامی، خاصه ايران شهرت يافت و چرا بزرگانی چون نصيرالدين طوسی و استرابادی و ديگران (نک : GAL, I/ 367) به شرح آن روی آوردهاند. برخی از معاصران كوشيدهاند آن را به فلسفهدانی و منطقشناسی مردم اين آب و خاك نسبت دهند (نک : سالم مكرم، 62 -63).
1. الامالی النحوية، سلسلۀ درسهای اوست كه در قاهره، بيتالمقدس و دمشق املامیكرده است. الامالی به بخشهای متعددی تقسيم شده است: بخش اول نظريات نحوی او دربارۀ برخی از آيات قرآن؛ بخش دوم شامل نصوصی از المفصل زمخشری و اظهارنظر دربارۀ آنها؛ بخش سوم نظريات دربارۀ مسائل مورد اختلاف ميان سيبويه و مبرد، مباحثی از كافيه و ابياتی از گذشتگان و معاصران؛ بخش چهارم در موضوعات گوناگون شعری و نحوی. اين كتاب به كوشش هادی حسن حمودی با استفاده از دو نسخۀ كهن با تاريخهای 681 -682 ق در 1402 ق/ 1982 م در بيروت چاپ شده است (نک : حمودی، 16- 19). 2. الكافية، مقدمۀ مختصری است در نحو و چنانكه گذشت بيشتر شهرت ابن حاجب مديون همين اثر است. اين كتاب نخستين بار در 1592 در رم و سپس در شهرهای ديگر مانند دهلی، كانپور، كلكته و قاهره به كرات به چاپ رسيد (GAL,S,I/ 531) بسياری از دانشمندان بر الكافية به عربی و فارسی شرح نوشته و عدهای آن را مختصر كرده يا به نظم درآوردهاند. برخی از شرحهای عربی الكافية اينهاست: شرح خود مؤلف كه نسخ خطی آن در بعضی كتابخانههای دنيا موجود است (GAL, I/ 367). اين كتاب يك بار در استانبول چاپ شده است؛ شرح رضیالدين استرابادی كه در 683 ق/ 1284 م انجام يافته و ظاهراً بهترين شرح است. اين شرح در تهران، بولاق، استانبول و قاهره به چاپ رسيده است؛ شرح ابن جماعۀ كه در 1408 ق/ 1987 م در قاهره به كوشش محمد عبدالنبی عبدالمجيد چاپ و منتشر شده است؛ شرح عبدالرحمن جامی (د 898 ق/ 1493 م) كه آن را برای پسرش ضياءالدين نوشته و نام آن را الفوائد الضيائية يا فوائد الوافية بحل مشكلات الكافية نهاده است. اين شرح بارها به چاپ رسيده است. از ديگر شارحان الكافية میتوان از بدرالدين ابنمالك (د 686 ق/ 1287 م) و خواجه نصيرالدين طوسی (د 672 ق/ 1273 م) نام برد. برای ديگر شرحهای عربی الكافية میتوان به بروكلمان (GAL, S, I/ 532-535) مراجعه كرد. شرحهای فارسی الكافية اينهاست: حل تركيب كافية، تأليف برهانالدين ابن شهابالدين عبدالله جانی، لكهنو، 1884 م؛ لامع الغموض، نگارش ابنعبدالنبی ابن علی احمد نگری، هند، 1881 م و كانپور، 1896 م؛ شرح محمد سعدی جعفری كه در 1103 ق/ 1692 م انجام يافته است. برای ديگر شرحهای فارسی الكافية میتوان به بروكلمان (همانجا) مراجعه كرد. ديگر آثار نحوی ابن حاجب؛ 3. الوافية؛ 4. رسالة فی العشر، در باب استعمال و تغييرات كلمۀ «عشر» با دو صفت «اول» و «آخر» (دانشنامه)؛ 5. المقصد الجليل فی علم الخليل، منظومهای است در علم عروض (حاجی خليفه، 2/ 1134، 1539، 1806؛ GAL, S, I/ 537). اين منظومه همراه با ترجمۀ آلمانی آن توسط فريتاگ در كتاب «شرح عروضعربی» وی در 1830 م در بن به چاپ رسيده است (دانشنامه)؛ 6. القصيدة الموشحة بالاسماء المؤنثة، يا رسالة فی المؤنثات السماعية كه در آن اسامی مؤنثی را كه خالی از علامت تأنيثند، برشمرده است (GAL, S، همانجا). اين منظومه بارها چاپ شده است و از آن جمله در ثلاثۀ كتب فی الاضداد، بيروت، 1912 م، نيز در 1914 م به كوشش هافنر وشيخو ضمن «ده رسالۀ قديمی در نحو عربی» (دانشنامه) و دائرة المعارف بستانی (بستانی ف، 2/ 426) چاپ شده است؛ 7. شرح المقدمة الجزولية (GAL, S, I/ 539)؛ 8. الايضاح، يا شرح المفضل زمخشری (GAL, I/ 347) علاوه بر اينها میتوان به فهرست كتابخانههای ايران و چند جای ديگر نيز مراجعه كرد: كاشان مدرسۀ سلطانی (فهرست، 30)، ملك (1/ 447)، مرعشی (شم 5326)، ملی (شم 1314/ ع)، شورا (شم 1630)، مركزی (شم 1441) و نيز كتابخانۀ موزه عراق (نقشبندی، 30)، كتابخانۀ اوقاف بغداد (طلس، شم 16050) و كتابخانۀ احمديه تونس (منصور، 238- 239).
الشافية، مقدمۀ مختصری در صرف. نسخ خطی اين كتاب نيز در كتابخانههای سراسر دنيا موجود است (نک : GAL, I/ 370). اين اثر بارها در كلكته، قسطنطنيه، كانپور، قاهره و جز آن چاپ شده است. بر الشافية نيز همانند الكافية شرحهايی نوشته شده است، از آن جمله: شرح خود مؤلف (GAL, S, I/ 535؛ نيز نک : شورا، شم 1640) كه نسخهای نيز در كتابخانۀ اميرالمؤمنين (ع) در نجف (حسينی، 39) نگهداری میشود؛ همچنين شرح رضیالدين استرابادی است كه بارها به چاپ رسيده است و چاپ تازۀ آن به كوشش محمد نورالحسن و ديگران همراه شرح شواهد عبدالقادر بغدادی در بيروت (1395 ق/ 1975 م) انجام شده است.
1. المختصر فی الفروغ يا جامع الامهات، مختصری است در فقه مالكی كه بر اساس جواهر ابنشاس نگارش يافته (GAL, I/ 373؛ حجی، 198) و ظاهراً ابن حاجب آن را به نظم درآورده است (ابن كثير، 13/ 188)، نسخ خطی و شروح آن در كتابخانههای مختلف نگهداری میشود (نک : ;(GAL, S, I/ 538 2. عقيدة (همان، I/ 539؛ دانشنامه).
منتهی السؤال و الامل فی علمی الاصول و الجدل، كه ظاهراً مختصر فوائد الاحكام سيفالدين آمدی است (نک : ابن كثير، همانجا؛ دمشقی، 2/ 4). اين كتاب، در 1326 ق در استانبول به چاپ رسيده است. مؤلف خود اين كتاب را در دو اثر ذيل مختصر كرده است: عيون الادلة و مختصر المنتهی فی الاصول (نک : GAL, S, I/ 537). اين اثر در 1316- 1319 ق در بولاق و در 1326 ق در قاهره به چاپ رسيده است. در فهرست كتابخانههای مختلف و فهرستهای كتب چاپی به نام آثاری از ابن حاجب برمیخوريم كه بروكلمان به آنها اشاره نكرده است. اين آثار عبارتند از: 1. تعليل الاعراب الشافية فی حل التركيب الكافية، لكهنو، 1261 ق (نک : مشار، 196)؛ 2. الافصاح فی اعراب الكافية ( آلوارت، IV/ 78؛ هوپ وود، IV/ 283) كه مختصری است در اعراب سورۀ فاتحه و كتاب الكافية؛ 3. معرب الكافية («توركيه»، V/ 124)؛ 4. كافية ذوی الادب فی علم كلام العرب (ورهووه، VII/ 146)؛ 5. رسالة فی مقدمتی الاعراب و التصريف («توركيه»، III/ 82)؛ 6. شرح صغير قصيدۀ ابوعبدالله محمد معروف به ابوالجيش اندلسی، موجود در كتابخانۀ وزيری يزد (وزيری، 4/ 1316)؛ 7. الوافية شرح الكافية، در كتابخانۀ اوقاف موصل (احمد، 5/ 238)؛ موزۀ مولانا (گلپينارلی، III/ 376)؛ همچنين الوافية يا نظم الكافية، در توپكاپی (TS, IV/ 87)؛ الوافية علی الكافية در كتابخانۀ جامع صنعاء (رقيحی، 3/ 1559). اينكه آيا اين سه كتاب كه با نام «وافية» آغاز شدهاند، يك كتاب است يا سه كتاب مختلف، نياز به بررسی نسخههای موجود دارد؛ 8. شرح منتهی السؤال فی علمی الاصول و الجدل (همو، 2/ 823). از آثار منسوب به ابنحاجب میتوان از شرح مختصر الايضاح ابوعلی فارسی موسوم به المكنفی للمبتدی (حاجی خليفه، 1/ 212). معجم الشيوخ (همو، 2/ 1735)، جمال العرب فی علم الادب (همو، 1/ 593) و شرح الكتاب سيبويه (همو، 2/ 1427) نام برد. ادفوی نيز به شرح او بر مقدمۀ زمخشری اشاره كرده است (ص 354).
ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن جزری، محمد بن محمد، غاية النهاية، به كوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1351 ق/ 1932 م؛ ابن حاجب، عثمان بن عمر، الامالی النحوية، به كوشش هادی حسن حمودی، بيروت، 1402 ق/ 1982 م؛ ابن خلدون، مقدمة، بيروت، داراحياء التراث العربی؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن فرحون، ابراهيم بن علی، الديباج المذهب، به كوشش محمد الاحمدی ابوالنور، قاهره، 1974 م؛ ابن شاكر كتبی، محمد، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973 م؛ ابن كثير، البداية؛ ابوشامة، عبدالرحمن بن اسماعیل، تراجم الرجال القرنين، به كوشش محمد زاهد الكوثری، قاهره، 1366 ق/ 1947 م؛ احمد، سالم عبدالرزاق، فهرس مخطوطات مكتبة الاوقاف العامة فی الموصل، موصل، 1397 ق/ 1977 م؛ ادفوی، جعفر بن ثعلب، الطالع السعيد، به كوشش سعد محمد حسن، قاهره، 1966 م؛ بستانی ف؛ حاجی خليفه، كشف؛ حجی، محمد، فهرس الخزانة العلمية الصبيحية بسلا، كويت، 1406 ق/ 1985 م؛ حسينی جلالی، محمد حسين، «التحف من مخطوطات النجف»، مجلة معهد المخطوطات العربية، س 20، شم 1، 1394 ق/ 1974 م؛ حمودی، هادی حسن، مقدمه بر الامالی النحوية (نک : ابن حاجب در همين مآخذ)؛ دانشنامه؛ دمشقی، عبدالقادر، الدارس فی تاريخ المدارس، به كوشش جعفر الحسينی، دمشق، 1948 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش بشار عواد معروف و ديگران، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛ رانسيمان، استيون، تاريخ جنگهای صليبی، ترجمۀ منوچهر كاشف، تهران، 1360 ش؛ رقيحی، احمد عبدالرزاق، فهرست مخطوطات مكتبة الجامع الكبير (صنعاء) يمن، 1404 ق/ 1984 م؛ سالم مكرم، عبدالعال، المدرسة النحوية فی مصر و الشام، بيروت، 1400 ق/ 1980 م؛ سيوطی، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1384 ق/ 1965 م؛ شورا، خطی؛ طلس، محمد اسعد، الكشاف عن مخطوطات خزائن كتب الاوقاف، بغداد، 1372 ق/ 1953 م؛ فهرست كتب خطی كتابخانۀ مدرسۀ سلطانی كاشان، اداره فرهنگ و هنر كاشان، كاشان، 1350 ش؛ مخلوف، محمد بن محمد، شجرة النور الزكية، بيروت، 1350 ق؛ مرعشی، خطی؛ مركزی، ميكروفيلمها؛ مشار، چاپی عربی؛ مقری، احمد بن محمد، نفح الطيب، به كوشش يوسف الشيخ محمد البقاعی، بيروت، 1406 ق/ 1986 م؛ ملك، خطی؛ ملی، خطی؛ منصور، عبدالحفيظ، فهرس مخطوطات المكتبة الاحمدية بتونس، بيروت، 1388 ق/ 1969 م؛ نقشبندی، اسامه ناصر، المخطوطات اللغوية فی مكتبة المتحف العراقی، بغداد، 1969 م؛ وزيری، خطی؛ يافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان، حيدرآباد دكن، 1337- 1339 ق؛ ياقوت، بلدان؛ يمانی، عبدالباقی بن عبدالمجید، اشارة التعيين فی تراجم النحاة و اللغويين، به كوشش عبدالمجيد دياب، حجاز، 1406 ق/ 1986 م؛ نيز:
Ahlwardt; Fleisch, H., Traité de philologie arabe, Beyrouth, 1961; GAL; GAL,S; Gölpinarli, A., Meulânâ müzesi, Ankara, 1972; Hopwood , D., İslamic Arabic Manuscripts, Birmingham, 1963; TS; Türkiey Yazmalan Toplu Kataloğu, Istanbul, 1983; Voorhoeve, P., Handlist of Arabic Manuscripts, Leiden, 1957. ايرانناز كاشيان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید