ابن تغری بردی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 18 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222865/ابن-تغری-بردی
دوشنبه 11 فروردین 1404
چاپ شده
3
اِبْنِ تَغْری بِردْی، ابوالمحاسن جمالالدين يوسف بن تغری بردی بن عبدالله ظاهری حنفی (ح 812-874 ق/ 1409- 1469 م)، مورخ مسلمان. وی در خانۀ امير منجك، جنب مدرسۀ سلطان حسن در قاهره زاده شد (مرجی، 1/ 10) و به گفتۀ خود ابن تغری بردی در النجوم (14/ 118) تولدش تخميناً پس از 811 ق بوده است. نام تغری بردی مركب است از دو واژۀ تركی تغری (تنگری) و بردی (بيردی يا ويردی) كه جمعاً به معنای «خداداد» است و اكنون نيز تركزبانان، بهويژه تركان خاوری، الله ويردی و خدای ويردی و مانند آنها را در نامگذاريها به كار میبرند. تغری بردی پدر ابوالمحاسن را ــ كه از غلامان ترك نژاد رومی بود ــ ملك ظاهر برقوق پادشاه مصر در اوايل سلطنتش خريد و آزاد ساخت و او از خاصگی و ساقيگری كار را آغاز كرد تا به اتابكی (فرماندهی) سپاه مصر و نيابت شام رسيد و سرانجام در 815 ق درگذشت. از تغری بردی 10 فرزند ــ 6 پسر و 4 دختر ــ ماند و يوسف كوچكترين فرزندان او بود (ابن تغری بردی، 14/ 115- 118). پس از درگذشت پدر، تربيت يوسف را ناصرالدين محمد، معروف به ابن عديم يا ابنابیجراد كه شوهر خواهر او بود، به عهده گرفت. وی قاضیالقضاة مصر بود. خواهر يوسف، پس از درگذشت ابن عديم (819 ق) به عقد شيخالاسلام قاضی القضاة جلال الدين عبدالرحمان بلقينی شافعی (762-824 ق/ 1360-1421 م) درآمد و تربيت يوسف نيز بر عهدۀ وی قرار گرفت. ابنتغری بردی از حق تربيت بلقينی بر خويشتن به صراحت ياد میكند و از ابن عديم در برابر نكوهشهای مقريزی به دفاع میپردازد (همو، 14/ 143-237؛ مرجی، 1/ 10). بلقينی حفظ قرآن را به ابنتغری بردی آموخت. يوسف مختصر قدوری را نيز از بر كرد و باز به جست و جوی دانش پرداخت. وی فقه را از شمسالدين محمد رومی حنفی و بهاءالدين ابوالبقاء حنفی، قاضی مكه،جو بدرالدين محمود عينی حنفی فرا گرفت و نحو را از تقیالدين شُمَنی آموخت و ملازمت وی داشت و در فقه نيز از او استفاده برد و تصريف را از علاءالدين رومی و ديگران فراگرفت. مقامات حريری را نزد علامه قوام الدين حنفی خواند و بديع و ادبيات را از علامه شهابالدين احمد بن عربشاه دمشقی حنفی آموخت (مرجی، 1/ 10-11) و معانی و بيان و شرح عقايد سعدالدين را نزد محيیالدين كافيهجی خواند (ابن صيرفی، 176) و مقدار زيادی از اشعار شيخ الاسلام شهابالدين احمد بن حجر عسقلانی (773- 852 ق/ 1371- 1448 م) را نزد او نوشت و در درسش حاضر شد و از مجالس وی سود برد. همچنين نزد ابنظهيره قاضی مكه (789-827 ق/ 1387-1424 م) از شعر او و ديگران نوشت و نيز از شاعران مكه، علامه بدرالدين بن عليف (ز 794 ق/ 1392 م) و قطب الدين ابوالخير بن عبدالقوی (782-852 ق/ 1380- 1448 م) استفاده برد (مرجی، 1/ 11-12). نجمالدين غزی (1/ 94) محمد توزی را نيز از استادان ابن تغری بردی شمرده و نوشته است كه در طلب كيميا نزد او خدمت كرده است. بسياری از دانشمندان ياد شده و نيز مقريزی، محمود بن احمد عينی، عبدالرحمن زركشی، عبدالرحيم ابن فرات، شمسالدين محمد نواجی و جز آنان برای وی اجازه نوشتند كه مرجی تركمانی، دوست و شاگرد و كاتب وی، از آنان به تفصيل ياد كرده است (1/ 14- 15). ابنتغری بردی خود نيز اشاراتی به بعضی از اجازههای خود دارد، مثلاً اجازۀ مفصل ابن عربشاه را در النجوم الزاهرة نقل كرده است (15/ 549 -551). از مسموعات وی سنن ابوداوود، جامع ترمذی، شمايل المصطفی ترمذی، مشيخة فخر بن بخاری، مسند ابن عباس و فضل الخيل دمياطی را ياد كردهاند. وی از ابن قريج (768-845 ق/ 1366-1442 م)، ابنبردس (762-846 ق/ 1360-1443 م) و ابن ناظر (762- 849 ق/ 1360-1446 م) حديث شنيد و اجازه گرفت (مرجی، 1/ 13). ابنتغری بردی به دانش تاريخ دل بست و ملازمت مورخان روزگار خود عينی و مقريزی را اختيار كرد و در اين امر جهد فراوان به كار بست، جودت ذهن و فهم صحيح، ابن تغری بردی را ياری كرد تا در اين علم سرآمد شد و به تأليف و تصنيف پرداخت (همو، 1/ 12). وی همچنين در موسيقی، فنون جنگی چون تيراندازی و نشانهزنی و گوی و چوگان نيز مهارت يافت. مرجی تركمانی (1/ 16). ديانت، خويشتنداری، عفت، كنارهگيری از مردم، دوری از اعيان دولت، خوش مشربی و حشمت و حيای وی را ستوده و ابن اياس او را از نوادر شمرده است (3/ 46). سخاوی، با وجود اعتراف به دانش و شخصيت ستودۀ ابن تغری بردی، مؤلفات وی را دارای «وهم كثير» و سقطات و حذف و تكرارهای بیجا و قلب و تصحيف و تحريف دانسته و برای هر مورد مثالی ذكر كرده است ( الضوء اللامع، 10/ 306- 308). البته سخاوی بر نام بسياری از بزرگان روزگار خويش انگشت انتقاد گذارده و بر بسياری آزار روا داشته است، چنانكه بزرگترين مورخ اين روزگار، مقريزی را به قصور و ضعف روايت و بيان متهم كرده است ( التبر المسبوك، 21-24). همچنين ابن خلدون و بقاعی محدث نيز از نيش قلم وی در امان نبودهاند و سيوطی اين عمل وی را در رسالۀ مقامة الكاوی علی تاريخ السخاوی نكوهش كرده است (عدوی، 22-24). ابن صيرفی نظم ابن تغری بردی را در مرتبهای پست میداند و او را عامی میشمارد و در تاريخ نويسی به تعصب متهم میسازد و در چند مورد مثال میآورد (صص 177-182). همترين اثر ابنتغری بردی كتاب النجوم الزاهرة فی ملوك مصر و القاهرة در تاريخ مصر است. اين كتاب از فتح مصر و فرمانروايی عمروعاص در آنجا (20 ق/ 641 م) آغاز شده و تا رخدادهای 872 ق/ 1467 م يعنی دوران سلطنت ملك اشرف قايتبای محمودی را در بردارد. اين كتاب به ترتيب تاريخی حكومت واليان، خلفا و سلاطين مصر تأليف شده و در آن وقايع مربوط به دوران حكومت هر فرمانروا و رخدادهای آن عهد چه مربوط به مصر و چه متعلق به ديگر نواحی جهان اسلام به ويژه سرزمينهای نزديك به مصر آمده و در پايان هر سال وضع آن رودنيل ثبت شده است. مطالب اين كتاب به ويژه آن قسمت كه در عصر مؤلف اتفاق افتاده و خود شاهد آنها بوده است، برای محققان تاريخ مصر و جهان اسلام از اهميت خاص برخوردار است. زيرا هم مؤلف، خود پيوند نزديك با حكام داشته و هم حوادث را مفصلتر از همۀ مورخان نوشته است. فهيم شلتوت، دانشمند مصری، در مقدمۀ مجلد شانزدهم النجوم الزاهرة مؤلف را به «صدق در احكام و شجاعت در اعلان آنها» میستايد (ص «و»). ابن تغری بردی در اين اثر بارها از مقريزی نقل قول كرده است. در كتاب النجوم الزاهرة شماری از اصطلاحات ديوانی مصر كه اغلب ريشۀ فارسی دارند، آمده است؛ مثلا: استادار، استاداريه، اميرآخور، بشخاناه، جمدار، خشداش و خجداش، خاصگی، خَوَنْد، دوادار، رنگ (اشعار)، ركبخاناه، زردخاناه، لالا و جز آنها. اين كتاب كه قبلاً قسمتهايی از آن به نام تاريخ ابوالمحاسن ابن تغری بردی (از سال 20 تا 356 ق/ 641 -976 م، در دو مجلد به كوشش يوينبل و ماتس، ليدن، 1855-1861 م و از سال 366 تا 566 ق/ 977-1171 م و 746 تا 872 ق/ 1345-1467 م به كوشش پاپر، بركلی، 1909- 1929 م) چاپ شده بود، اكنون به نام النجوم الزاهرة فی ملوك مصر و القاهرة در 16 مجلد به چاپ رسيده است (قاهره، 1348-1392 ق/ 1929- 1972 م). حاجی خليفه (2/ 1933) مینويسد كه چون سلطان سليم مصر را فتح كرد، اين تاريخ را ديد و پسنديد و به احمد بن سليمان بن كمال پاشا (د 940 ق/ 1533 م) دستور داد آن را به تركی ترجمه كند. ابن كمال پاشا در آن زمان قاضی عسكر آناتولی بود. او در هر منزل جزئی از كتاب را ترجمه و حسن آشچیزاده آن را پاكنويس میكرد. ابن تغری بردی خود، كتاب النجوم الزاهرة را تلخيص كرده، آن را الكواكب الباهرة من النجوم الزاهرة نام نهاده است. اثر ديگر وی المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی است. مؤلف در اين كتاب، تقريباً شرح حال 000‘3 تن از سلاطين، امراء، وزرا، دانشمندان، شعرا، مورخان، خطاطان و مهندسان را ياد كرده است. اينان عبارتند از كسانی كه در مصر و شام زندگی میكردهاند و نيز معاصران آنان از مغولان گرفته تا بزرگان عراق، يمن، حجاز، مغرب، اندلس و غيره. در اين كتاب حتی شرح حال بعضی از شاهان اروپا چون لويی نهم و بعضی از زنان چون شجرة الدر، همسر ملك صالح، و مونسه خاتون دختر سلطان ابوبكر عادل ايوبی نيز آمده است. المنهل الصافی به ترتيب حروف معجم تأليف شده و با شرح حال رجالی كه در 650 ق/ 1252 م در عهد عزالدين ايبك تركمانی درگذشتهاند، آغاز گرديده و تا 855 ق/ 1451 م ادامه يافته است. مؤلف، خود اين كتاب را در يك مجلد مختصر ساخته و آن را الدليل الشافی علی المنهل الصافی نام گذاشته است. نسخهای از اين كتاب كه به خط يونس بن سودون در حيات مؤلف در 860 ق/ 1456 م كتابت شده در كتابخانۀ قره چلبی سليمان بهشماره 226 نگهداری میشود (ابوالفضل ابراهيم، ص «و»). منهل در مصر طبع شده است. اثر ديگری ابن تغری بردی حوادث الدهور فی مدی الايام و الشهور است كه ذيل السلوك لمعرفة دول الملوك مقريزی است. اين كتاب چنانكه مؤلف نيز در مقدمه ياد میكند از وقايع 845 ق/ 1441 م آغاز میشود. منتخباتی از اين كتاب به كوشش پاپر از سوی انتشارات دانشگاه كاليفرنيا در سالهای 1930-1942 م چاپ شده است. مورد اللطافة فی من ولی السلطنة و الخلافة كتاب ديگری است كه ابن تغری بردی آن را با ميلاد پيامبر (ص) آغاز كرده، سپس به ذكر غزوات و احوال آن حضرت و خلفای راشدين تا خليفۀ معاصر خويش القائم بامرالله، از خلفای عباسی مصر پرداخته و سرانجام احوال ملوك مصر را، از آغاز حكومت سلاطين ايوبی تا دولت اينالی، آورده است. جزئی از اين كتاب با ترجمۀ لاتينی آن به كوشش كارلايل در كمبريج در 1793 م چاپ شده است. مرجی (ص 17) اين كتاب را مختصر منهل الصافی دانسته است. آثار ديگر ابن تغری بردی عبارتند از البشارة كه تكملة اشارة ذهبی است؛ البحر الزاخر فی علم الاول و الآخر؛ حلية الصفات فی الاسماء و الصناعات؛ نزهة الرائی و رسالهای در موسيقی و جز آنها (همانجا؛ ابن صيرفی، 178؛ عدوی، 27- 28). ابن تغری بردی در نزديك تربت اشرف اينال برای خود مدفنی ساخت و كتب و تصانيفش را وقف مسجد آن كرد. وی سرانجام پس از تحمل تقريباً يك سال بيماری قولنج درگذشت.
ابن اياس، محمد بن احمد، بدايع الزهور، به كوشش محمد مصطفی، قاهره، 1404 ق؛ ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به كوشش احمد يوسف نجاتی، قاهره، 1375 ق/ 1956 م؛ همو، النجوم؛ ابن صيرفی، علی بن داوود، انباء الهصر بابناء العصر، به كوشش حسن حبشی، قاهره، 1970 م؛ ابوالفضل ابراهيم، محمد، مقدمۀ المنهل الصـافی (نک : ابن تغری بردی، در همين مآخذ)؛ حاجی خليفه، كشف الظنون، استانبول، 1941 م؛ سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، التبر المسبوك، قاهره مكتبة الكليات الازهرية؛ همو، الضوء اللامع، قاهره، 1355 ق؛ شلتوت، فهيم، مقدمۀ النجوم (نک : ابن تغری بردی، در همين مآخذ)؛ عدوی، احمد زكی، مقدمۀ جلد اول النجوم (نک : ابن تغری بردی، در همين مآخذ)؛ غزی، نجمالدين، الكواكب السائرة باعيان المائة العاشرة، به كوشش جبرائيل سليمان جبور، بيروت، 1945 م؛ مرجی تركمانی، احمد بن حسین، مقدمۀ النجوم (نک : ابن تغری بردی، در همين مآخذ).
محمدآصف فكرت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید