ابن احمر، ابوالولید
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 7 تیر 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222794/ابن-احمر،-ابوالولید
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
اِبْنِ اَحْمَر، ابوالوالید، اسماعیل بن یوسف بن خزرجی، ادیب، شاعر، فقیه و مورخ سدۀ 8- 9ق / 14-15م و از مقربان خاص ابوعنان مرینی در مغرب. مخلوف كنیه او را ابوالفدا (؟) آورده است (ص 232). «احمر» شهرت یكی از نیاكان او بوده است. تاریخ ولادت او معلوم نیست، اما دایه به استناد برخی قراین تولد او را بین 725-727ق / 1325 / 1327م حدس زده است (مقدمۀ نثیر فرائد، 69-71). او كه نسب به بنونصر، حكام غرناطه، میرساند به گفته خود درپی اختلافاتی كه در اندلس با عموزادگان خویش (ملوك احمر) و فرمانروایان بنونصر داشت به ناچار جلای وطن كرد و به مغرب، دیار بنومرین، روی آورد (ابناحمر، نثیر الجمان، 21-22)، زیرا كه ملوك احمر ریختن خون او را مباح دانسته بودند (نك : همان، 26). گویا ابن احمر اندلس را به عهد امیر یوسف اول (حك 725ق-733ق) و هنگامی كه پدرش برای مأموریتی به بِجایه گسیل شده بود، ترك گفته و هنگامی به مغرب پای نهاده است كه ابوالحسن علی مرینی بر اریكۀ قدرت بوده است (دایه، مقدمۀ نثیر الجمان، 7). ابن احمر از مقربان خاص ابوعنان پسر ابوالحسن مرینی شد و تا مرگ او، پیوسته مصاحبش بود، چنانكه در 758ق / 1357م كه ابوعنان به افریقیه لشكر كشید، ابن احمر را نیز به همراه برد (ابن احمر، نثیر الجمان، 69). با مرگ ابوعنان اقتدار سلاطین مرینی رو به زوال نهاد و وزرا، كاتبان و حاجبان بر امور چیره گشتند و پیوندِ ابن احمر نیز با بارگاه سلاطین سست شد و حاجبان و كاتبان بر اریكۀ قدرت نشستند و ابناحمر آنان را ضمن مدایحی ستود (دایه، مقدمۀ نثیر فرائد، 73-75).ابن احمر در فاس درگذشت و تاریخ وفات وی به درستی دانسته نیست، ابن قاضی آن را در 807ق (جذوة، 167؛ همو، درة الحجال، 1 / 213) و تنبكتی در 810 ق دانسته است (ص 99).
ابن احمر محضر بسیاری از پرآوازهترین استادان زمان خویش را در فقه، حدیث، انساب، تاریخ و ادب دریافته بود كه از آن جمله است: ابن آجرّوم، و انشریشی، فشتالی و مكناسی كه از برخی از اینان به كسب «اجازه» نائل آمده بود (ابن احمر، نثیر الجمان، 23-24؛ تنبكتی، 99؛ دایه، مقدمۀ نثیر فرائد، 82-86). وی با بزرگان عصر خویش نیز پیوند داشت. از جمله برجستهترین ایشان لسانالدین ابنخطیب است، اما در این باره اطلاع كافی در دست نیست و گم شدن بخش بزرگی از شرح حالِ ابن خطیب در نثیر الجمان ابن احمر بر این ابهام افزوده است. ابن احمر در نثیر فرائد بخشی در حدود یك چهارم كتاب را به تحلیل شعر و نثر او اختصاص داده و با وجود انتقاد از لحن گزندۀ ابن خطیب او را ستوده است (صص 242-243).اگرچه درمنابع دقیقاً ذكری از شاگردان ابن احمر به میان نیامده است، اما وی از كسانی چون ابراهیم سدراتی معروف به شهبون و عبدالرحمن جادری به عنوان راویان یاد كرده است (نثیر الجمان، 448- 449؛ دایه، مقدمۀ نثیر الجمان، 8).
ابن احمر در شعر و نثر خویش از اسلوب خاصی پیروی نكرده است. نثر وی در اكثر موارد مشحون از صنایع بدیعی است و تنها در كتب تراجم خویش، نثیر الجمان، نثیر فرائد الجمان و مستودع العلامة به نثر مرسل روی آورده است. وی به اقتباس از بیشتر آیات قرآن و احادیث نیز پرداخته و نیز واژگان خاص علوم مختلف چون فقه، تاریخ، نجوم و اسامی كتابها را در خلال نثر خویش میآورد. اینگونه نگارش تنها به نثر وی اختصاص ندارد، بلكه شعر او را نیز كه اغلب «شعر مناسبات» است، در بر میگیرد. قصاید او كه اغلب مدایحی در وصف سلاطین، كاتبان و حاجبان ایشان و آراسته به صنایع بدیعی است، ارزش ادبی چندانی ندارد. وی گاه غزل و رثا نیز سروده است و در میان اینگونه اشعار است كه میتوانیم آثار دلنشینی از او باز یابیم (نك : دایه، مقدمۀ نثیر فرائد، 149-203).
آثار ابن احمر بیشتر در زمینۀ تاریخ، شعر و ادب است، نثیر فرائد الجمان فی نظم فحول الزمان، به كوشش محمد رضوان دایه، 1967م. این كتاب جنگ شعری است همراه با شرح حال شاعران؛ نثیر الجمان فی شعر من نظمنی و ایاه الزمان، به كوشش محمد رضوان دایه، 1987م. موضوع این كتاب نیز چون نثیر فرائد است؛ شرح البردۀ بوصیری. ابن قاضی (جذوة، 166)، تنبكتی (ص 99) و كتانی (1 / 145) از آن یاد كردهاند؛ عرائس الامراء و نفائس الوزراء (نك : تنبكتی، همانجا)؛ المنتخب من درر السلوك فی شعر الخلفاء الاربعة و الملوك، از این كتاب تنها خود ابن احمر یاد كرده است (نثیر الجمان، 114)؛ فرید العصر فی شعر بنی نصر (همان، 78، 81)، این كتاب شرح احوال و اوصاف كسانی از خاندان نویسنده است كه از ملوك و سلاطین بنونصر بودهاند؛ مستودع العلامة و مستبدع العلامة، به كوشش محمد تركی تونسی، 1384ق / 1364م. ابناحمر این كتاب را به ابنابیدلامه، از كاتبان مرینی، تقدیم داشته است؛ روضة النسرین فی اخبار بنی مرین، به كوشش لوی پرووانسال، 1382ق / 1062م، كه از معروفترین كتب ابن احمر است. دایه آن را همان نفحة النسرینیة و اللمحة المرینیة دانسته است (مقدمۀ نثیر فرائد، 126)؛ مشاهیر بیوتات فاس، رباط، 1972م، ابوزید فاسی آن را تلخیص كرده است؛ تأنیس النّفوس فی تكمیل نقط العروس (نك : همانجاها).
ابن احمر، اسماعیل بن یوسف، نثیر الجمان فی شعر من نظمنی و ایاه الزمان، به كوشش محمد رضوان دایه، بیروت، 1407ق / 1987م؛ همو، نثیر فرائد الجمان فی نظم فحول الزّمان، به كوشش محمد رضوان دایه، بیروت، 1967م؛ ابن قاضی، احمدبن محمد، جذوة الاقتباس فی ذكر من حل من ...، به كوشش عبدالوهاب ابن منصور، رباط، 1973م؛ همو، دُرة الحجال فی اسماء الرجال، به كوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره، 1390ق / 1970م؛ تنبكتی، احمد بابا، نیل الابتهاج بتطریز الدیباج، به كوشش عباس بن عبدالسلام، قاهره، 1351ق؛ دایه، محمد رضوان، مقدمه بر نثیر الجمان (نك : ابن احمر در همین مآخذ)؛ همو، مقدمه بر نثیر فرائد (نك : ابن احمر در همین مآخذ)؛ كتانی، عبدالحی، فهرس الفهارس و الاثبات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1982م؛ مخلوف، محمدبن محمد، شجرة النور الزكیة فی طبقات المالكیة، بیروت، 11349ق.
مینا حفیظی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید