آهارمهره
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 10 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222481/آهارمهره
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
2
آهارْ مُهْره، اصطلاحی در فن كاغذسازی و بافندگی. در سدههای گذشته كه هنوز كاغذ با دست ساخته میشد، برای آنكه كاغذ نازك، تنك و كمدوام نباشد و به هنگام نوشتن پُرز ندهد و از پخش شدن مركب بر آن جلوگیری شود، آن را آهار میدادند و مهره میكشیدند. نتیجۀ این كار آن بود كه كاغذ استوار، شفاف و نرم میشد و كار خوشنویسی و نگارگری بر آن آسان میگردید. آهار و مهره كردن پارچه و نوشتن بر آن از روزگار ساسانیان در ایران رواج داشت و نامههای پادشاهان را بر این گونه پارچهها مینوشتند (اصفهانی، 38). اینگونه پارچهها را بیشتر از حریرِ سپیدِ صمغآلودِ مهره كشیده فراهم میآوردند. برخی از فرهنگنویسان «مهرق» را معرب «مهره» دانستهاند (جوالیقی، ابن منظور؛ معلوف).
آهار لعابی است فراهم شده از نشاسته برنج، صمغ، كتیرا، سریشم، شیرۀ انگور و جز آن (تفلیسی، 5 / 354؛ صیرفی، 225؛ رضیالدین، 53، 54). آهار را به جای چسب برای چسباندن برگهای كاغذ نازك و لطیف به یكدیگر و ساختن كاغذ كلفتِ دو لایه نیز به كار میبردند و اینگونه كاغذ پس از به هم پیوستن، برای نوشتن بسیار مناسب میشد (رضیالدین، 53). كاربرد دیگر آهار در مقواسازی بود، زیرا در گذشته مقوای موردنیاز برای ساختن آثار هنری، چون جلدهای روغنی، قلمدان و جز آن، از به هم پیوستن برگهای كاغذ ساخته میشد. رایجترین آهار، آهار نشاسته بود، بدینسان كه نشاستۀ بسیار سپید (گُل) را با آب پاكیزه میآمیختند، سپس آن را در ظرفی تازه قلع اندود و پاكیزه كه چرب نباشد، میجوشاندند و با چوبی ستبر به هم میزدند تا قوام آید. نشانۀ قوام آمدنِ آهار چنین بود كه اگر اندكی از آن را بر كف دست میچكاندند و دو كف را بر هم میمالیدند، به هم میچسبید. نشانۀ دیگر آن بود كه چون آهار شكری رنگ میگشت، اگر قطرهای از آن را در ظرف آبی میافكندند، بالا آمدن آن قوام آهار را میرساند. آهارِ قوام آمده را از پارچۀ پاكیزۀ ستبری میگذراندند و میپالودند. برخی از كاغذ گران، آهارِ قوام آمده را در كاسۀ سفالین آب ندیده میریختند و یك شب نگاه میداشتند تا آب بازمانده در آن به خورد كاسه رود و آنگاه آن را به كار میبردند (فضایلی، 368- 369). سلطان علی مشهدی افزودن لعاب سریش را به آهار نشاسته سفارش كرده است (ص 31). از نشاستۀ روانِ نپخته نیز آهار میساختند. از برنج نیز گونهای آهار میساختند، بدینسان كه نخست برنج سفید بسیار خوب را با نمك میآمیختند و مالش میدادند و سپس آن را با آب پاك میشستند تا نمك آن زدوده شود. آنگاه برنج را به مدت یك شبانهروز در آب میخیساندند چنانكه با مالش انگشت نرم میشد. سپس برنج را با آب در هاون میساییدند و پس از پالایش همچون آهار نشاسته به آرامی میجوشاندند تا قوام آید و آنگاه به كار میبردند (تفلیسی، 5 / 354؛ مجموعة الصنایع، 62). از سریشمِ ماهی نیز آهار ساخته میشد. شیوۀ آن چنین بود كه سریشم ماهی سفید را سه شبانهروز در آب پاكیزه میخیساندند تا به صورت لعاب در میآمد. آنگاه لعاب را بر آتش مینهادند و حرارت میدادند تا نرم و روان شود. پس از پالودن، آن را به كار میبردند (صیرفی، 38؛ رضیالدین، 53). از لعاب نیك پالوده و روانِ ژد (صمغ)، كتیرا، اسپرزه (بذر قطونا)، تخم خیار (سبز و چنبر)، گل ختمی، آب انگور بیدانه، آب خربزۀ شیرین و دستنبو نیز برای آهار دادن كاغذ بهره میگرفتند (صیرفی، 38؛ رضیالدین، 54). گونۀ دیگری از آهار عبارت بود از 2 جزء صمغ عربی، 6 جزء نشاسته و یك جزء زاج یمانی كه جداگانه در آب گرم حل میكردند، سپس درهم میآمیختند و از آن محلولی به صورت شیر گرم به دست میآمد كه آن را بر كاغذ میمالیدند و پس از خشك كردن كاغذ لكههای به جامانده را میزدودند (حسینی، 28). برای ساختن مقوا، آهار ویژهای به كار میرفت كه آمیزهای شربت گونه بود از پالودۀ یك سیر صمغ، 5 سیر ماشِ پوست كندۀ پخته، 5 / 7 مثقال صبر ساییده و مقداری نشاستۀ پخته. وصّالی كاغذ نیز آهاری ویژۀ خود داشت كه از آمیختن محلول نشاسته و آب لیمو فراهم میگردید و به شیوۀ آهار نشاسته پخته میشد (یوسف حسین، 111-112).
تختهای بود بسیار هموار و پرداخته و بیگره كه كاغذ را برای آهار دادن و مهره زدن بر آن مینهادند. بهترین گونۀ آن را از چوب امرود میساختند، زیرا كاغذ بر آن بیحركت میماند. تختۀ كاركرده هموار بر تختۀ نو برتری داشت (فضایلی، 367). تخته برای مهره زدنِ كاغذِ رنگآمیزی شده، آهار داده، افشانگری شده و مقوا به كار میرفت. شیوۀ آهار دادن كاغذ بدینسان بود كه نخست كاغذ را بر تخته كه گاهی آن را با نمد یا كرباس میپوشاندند، مینهادند (صیرفی، 38) و آنگاه آهار نشاسته یا برنج را با دست (باباشاه، 69) یا با كیسهای از متقال سفید كه دست را داخل آن میكردند و یا با پنبه و پارچۀ پاكیزه (مجموعة الصنایع، 63) بر كاغذ میمالیدند تا به خورد كاغذ رود. سپس با كشیدن پنبۀ تر بر كاغذ، آهار را در همۀ سطح كاغذ صاف و یكدست میساختند. شیوهای دیگر برای آهار دادن كاغذ با گونههای دیگر آهار كه به صورت روان ساخته میشد این بود كه كاغذ را در محلول آهار فرو میبردند و پس از مدتی كوتاه بیرون میآوردند. سپس كاغذ را بر روی كرباسی كه بر طناب افكنده بودند، میآمیختند و یا بر زمین میگستردند و در سایه خشك میكردند (رضیالدین، 52). كاغذ آهار داده را همواره موش و موریانه تهدید میكرد. برای دفع این آفت، آب برگِ حنا، زاج سفید، آب پیه شرنگ (شحم حنظل) و مواد سمی به آهار میافزودند (تفلیسی، 5 / 354؛ قریشی، 30). گاهی نیز برای رنگآمیزی كاغذ، مواد رنگی به آهار میافزودند و در این حال آهار دادن و رنگآمیزی كاغذ همزمان انجام میگرفت.
ابزاری بود در كاغذگری، نگارگری، تذهیب، صحافی و بافندگی كه به تناسب كاربرد به شكلها و از جنسهای گوناگون ساخته میشد. مهره برای جلا دادن و هموار ساختن كاغذ آهار داده، افشان شده، رنگین و نیز برای جلا دادن آب زر و سیم در نگارگری و تذهیب و همچنین در صحافی به كار میرفت. مهرۀ كاغذگری از سنگهای سخت چون: چخماق، یشم، جَزع، عقیق، باباغوری، یا از شیشه، بلور و عاج ساخته میشد (یوسف حسین، 131) (تصویر 1 و 2). بخشی از مهره كه بر كاغذ كشیده میشد، صورت گُردۀ ماهی داشت، تا حركت آن بر كاغذ آسان باشد. در صحافی بیشتر از گونهای صدف به همان صورت طبیعی به جای مهره استفاده میگردید. مهرۀ ویژۀ وصّالیِ كاغذ را از چوب میساختند (یوسف حسین، 112). تذهیب مهرۀ ویژۀ خود را داشت. این مهره دارای دو بخش بود با دستهای از چوب و فلز و سری نوك كج از یشم یا عقیق (نك : تصویر 3). مهرههایی كه برای جلا دادن كاغذ زرافشان و یا در تذهیب و نقاشی به كار میرفت، بایست از جنسی میبود كه «حل» را سیاه نسازد.
كاغذِ آهار داده را برای پرداخت كردن و جلا دادن بر تخته مهره مینهادند. تخته را بایست پیش از آغازِ كارِ مهره زدن، پاكیزه میكردند و برای جلوگیری از لغزشِ كاغذ گاهی لازم بود كه پارچۀ نمدار یا پارچهای كه قدری خاكستر در آن كرده بودند، بر تخته بمالند و سپس آن را پاك سازند (فضایلی، 368). اگر تخته نو و كار نكرده بود، باید نخست خود تخته را مهره میزدند. مهرهكش برای انجام كار خود باید دو زانو بر زمین مینشست و كاغذ را بر تخته مینهاد و مهره را به طور یكنواخت و یكدست و با فشاری معتدل، بدون آنكه از كاغذ جدا شود، بر آن میكشید. برای پیشگیری از سوختگی كاغذ بر اثر گرمیِ مهره، لازم بود كه كاغذ كمی نمزده شود (بابا شاه، 69). كاغذگران ایرانی پیش از مهره زدن، بر كاغذ صابون میمالیدند (شاردن، 5 / 76). این كار هر چند كار مهرهكشی را آسان، كاغذ را شفاف و هموار، مركب را روان و حركت قلم را آسان میساخت، ولی به هنگام نوشتن (بهویژه نوشتن با قلم درشت) مركب را بُرهبُره میساخت و از زیبایی خط میكاست. بدینسبب ضیاءالدین محمد یوسف سفارش كرده است كه نباید به كاغذ صابون زد (فضایلی، 368).مهرهكشان نه تنها كاغذهای ساخت ایران، بلكه كاغذهای ساخت اروپا را هم كه در سدۀ 11ق / 17 م به ایران وارد میشد، بدین روش مهره میزدند (شاردن، 5 / 77). كاغذی كه خوب مهره خورده بود، كاملاً براق میگردید. مهره در مراحلی از نقاشی و خوشنویسی نیز به كار میرفت. بر خطوط جدول و كمند در كتابها یا قطعات خط و نقاشی و نیز بر آن بخش از نگارهها و مینیاتورها كه با آب زر و سیم نگاشته شده بود، همچنین بر كاغذ افشان مهره میكشیدند تا زر و سیم نیك بر كاغذ نشیند و درخشان و برّاق گردد. اینگونه زر و سیم را «پخته» مینامیدند و در برابر، زر و سیمِ مهره نخورده «خام» خوانده میشد (بیانی، 24). كاغذی را كه به شیوههای یاد شده آهار میدادند و مهره میكشیدند، كاغذ «آهار مهره»، «آهار مهرهدار»، «آهار مهره زده» و «آهار مهره شده» مینامیدند. كسانی را كه كار مهره كشیدن كاغذ را انجام میدادند «مهرهكش» میخواندند. تا آغاز سدۀ 14ق / اواخر سدۀ 19 م كه كاغذگری هنوز در ایران رایج بود، آنان دارای رستهای در اصفهان بودند كه به «جماعت مهرهكش» شهرت داشتند (تحویلدار، 113). مقوا را نیز برای استواری و همواری مهره میزدند. نوعی كاغذ ستبر مقوا مانند نیز ساخته میشد كه آن را «وصلی» میخواندند (وصلی، لوحی از تخته یا مقوا و یا فلز و جز آن بود كه كودكان بر آن مشق خط میكردند). ساختن وصلی روشی ویژه داشت، بدینسان كه آرد گندم را یك شب در آب میخیساندند، آنگاه شیرۀ آن را میگرفتند و بر آتش آرام به قوام میآوردند، چنانكه نه زیاد روان و نه سفت باشد. این آهار را به طور یكنواخت بر یك روی كاغذی ستبر میمالیدند. آنگاه برگی دیگر از همانگونه كاغذ را در تشت پر آب شناور میساختند و بر برگ آهار داده میچسباندند. سپس حبابهای هوا را از میان دو برگِ كاغذ بیرون میراندند. این كاغذ را پس از خشك كردن در سایه، مهره میزدند. كار آهار دادن هفت بار پیدرپی انجام میشد. سپس برای بار هشتم آن را مهره میزدند و بر آن مینوشتند. «وصلی» را پس از سیاه شدن از مشق، اگر با آب گرم میشستند، بهسبب هفت بار آهار دادن، سیاهی مركب از آن زدوده میشد و دیگر بار با آهار دادن و مهره زدن، آن را به كار میبردند (واجد علی، 331-332).نوشتن بر كاغذِ آهار مهره یا «مهره كرد» در سدههای نخستین اسلامی ویژۀ نوشتههای دینی، پیمان نامهها، زنهار نامهها و قراردادها بود و در زبان عربی اصطلاح «مهارق» بهویژه برای اینگونه نوشتهها به كار میرفت (جاحظ، 70). هم ازاینرو، آنها را بر حریر مهره کرد مینوشتند كه زمانی دراز بر جای بماند (جوالیقی؛ خطیب تبریزی، 255). به تدریج كه بر آرایۀ كتابها و دست نوشتهها افزوده گردید، كار آهار مهره رواج بیشتری یافت و نوشتن بر اینگونه كاغذ از موارد یاد شده گذشت و گستردهتر گردید و برای نوشتن همه گونه كتاب و نوشته به كار رفت، هر چند كه برخی از نویسندگان كاربرد كاغذ سپید ساده را، در نوشتههایی كه از سوی پادشاهان و بزرگان برای دیگران فرستاده میشد، برتر میدانستند (رضیالدین، 54). اكنون كه كاغذ با ماشین تهیه میشود، برای پدید آوردن استواری و چاپپذیری بدان گِل چینی یا نشاسته همراه با چسبهای ویژه میافزایند، یا رویۀ آن را از این دو ماده میپوشانند و برای پیشگیری از پخش شدن مركّب، صمغ راتیانج (صنوبر) به خمیر كاغذ میافزایند (دائرةالمعارف فارسی، ذیل كاغذ).
ابن منظور، لسان العرب، ذیل هرق؛ اصفهانی، حمزة بن حسن، تاریخ سنی الملوك الارض و الانبیاء، برلین، 1340 ق؛ امام شوشتری، محمدعلی، فرهنگ واژههای فارسی در زبان عربی، تهران، 1347 ش، ذیل مهرق؛ باباشاه اصفهانی، «آداب المشق»، اورینتل كالج میگزین، لاهور، شم 101، 1905 م؛ بیانی، مهدی، كتابشناسی كتابهای خطی، تهران، 1353 ش؛ تحویلدار، حسین بن محمدابراهیم، جغرافیای اصفهان، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ تفلیسی، حبیش بن ابراهیم، «بیان الصناعات»، فرهنگ ایران زمین، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1354 ش؛ جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، مصر، 1384 ق؛ جوالیقی، ابومنصور، المعرب، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1936 م، ذیل مهرق؛ حسینی، علی، كشف الصنایع، نسخۀ خطی، كتابخانۀ مركزی، شم 2261؛ حكیم مؤمن، محمد، تحفه، تهران، 1402 ق، ص 1231-1233؛ خطیب تبریزی، یحیی بن علی، شرح القصائد العشر، مصر، 1343 ق؛ دایرةالمعارف فارسی؛ رضیالدین قزوینی، محمد حسین، «رسالۀ خط»، به كوشش پرویز اذكائی، هنر و مردم، دورۀ جدید، شم 58، آبان 1348 ش؛ سلطان علی مشهدی، نظامالدین، رسالۀ رسم الخط، به كوشش كریم كشاورز، تهران، 1356 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1338 ش؛ صیرفی، خواجه عبدالله، «گلزار صفا»، به كوشش محمدتقی دانشپژوه، هنر و مردم، دورۀ جدید، شم 93، تیر 1349 ش؛ عتیقی، محمدحسین، «ابزارهای صحافی»، صحافی سنتی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1357 ش، ص 60؛ عقیلی خراسانی، مخزن الادویة، كلكته، 1844 م، صص 166-167؛ فضایلی، حبیبالله، تعلیم خط، تهران، 1362 ش؛ قریشی، احمد حسین، تاریخ روش كتابسازی و كتابنویسی در پاكستان، خطی، مجموعۀ یحیی ذكاء؛ گلچین معانی، احمد، «یك رسالۀ نفیس و كهنسال هنری»، نشریۀ دانشكدۀ ادبیات تبریز، س 14، شم 3، پاییز 1341 ش، صص 292، 295، 296؛ لغتنامۀ دهخدا، ذیل مهرق؛ لغات و اصطلاحات فن كتابسازی، به كوشش مایل هروی، تهران، 1353 ش، ص 34؛ مجموعۀ الصنایع، نسخۀ خطی كتابخانۀ ملی، شم 978 / ف، 5؛ معلوف، المنجد، ذیل هرق؛ واجد علی خان، مطلع العلوم، لكهنو، 1262 ق؛ یوسف حسین، «رسالۀ جلدسازی»، صحافی سنتی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1357ش.
محمدحسن سمسار
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید