آمدی، سیف الدین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 3 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222445/آمدی،-سیف-الدین
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
2
آمِدی، سیفالدّین ابوالحسن علی بن ابی علی بن محمدبن سالم تَغْلِبی (یا ثَعْلَبی) (551-631 ق / 1156-1234 م)، طبیب، فیلسوف، متکلم و اصولی، معاصر النّاصر لدین الله (575-622 ق / 1180-1225 م) خلیفۀ عباسی. نخست قرآن مجید را فراگرفت و کتابی در فقه بر مذهب امام احمد بن حنبل (164-241 ق / 780-855 م) خواند. پس از آن به بغداد آمد و انواع قرائات قرآن کریم را فراگرفت. آنگاه فقه حنبلی را نزد ابوالفتح نصر بن فتیان، معروف به این المَنّی (501-583 ق / 1108-1187 م)، تکمیل کرد و به سماع حدیث از ابوالفتح عُبَیدالله بن عبدالله محمد بن شابیل (د 581 ق / 1185 م) پرداخت، ولی دیری بر نیامد که به مذهب شافعی گروید و با ابوالقاسم بن فضلان (واثق بن علی) (د 595 ق / 1199 م) مصاحبت کرد و نزد وی فّن خلاف را آموخت و در آن براعت یافت. در جدل طریقۀ علمای پیشین و از آن جمله طریقۀ امام ابوالفتح اسعد بن محمّد ابن ابینصر میهنی (د 527 ق / 1133 م) را حفظ کرد. آنگاه به شام رفت و در آنجا به تحصیل علوم معقول پرداخت و در آن علوم ورزیده شد، و چنان شد که «کسی در این علوم در زمانۀ او داناتر از او نبود» (سیوطی، 1 / 312). پس از آن به مصر رفت و در محلۀ فراقة الصّغری، مجاور قبر امام شافعی به «اِعاده» (تکرار درس استادان) پرداخت و مدتی منیز در جامع ظافریِ قاهره به تدریس مشغول شد. اندک اندک آوازۀ فضل و کمال او فزونی یافت، اما گروهی از فقیهان بر او حسد بردند و تعصب کردند و او را به فساد عقیده و پیروی از فلاسفه و حکما و اعتقاد به مذهب معطّله نسبت دادند. کمکم کار بدانجا کشید که مخالفانش محضری نوشتند و در آن ریختن خون او را مباح شمردند و برای امضا به علمای شهر دادند. آمدی از بیم جان، شبانه از قاهره بیرون آمد و به شام رفت و در شهر حماة اقامت گزید و به گفتۀ ابن ابی اصیبعه، که خود در نزد او فلسفه خوانده بود، به خدمت پادشاه ایّوبی الملک المنصور ناصرالدین درآمد و او حقوق سالانهای برای آمدی مقرر کرد (3 / 285). آمدی دو سال در خدمت ملک منصور بماند و در همانجا آثار خود را در اصول دین، فقه، منطق، حکمت و خلاف نوشت. به سال 616 ق / 1220 م به دمشق آمد و در آنجا مدتی اقامت داشت و الملک المعظم عیسی بن محمد ایوبی (د 624 ق / 1227 م) تدریس در مدرسۀ عَزیزیّۀ دمشق را به او واگذار کرد، اما چون برادرش، الملک الاشرف موسی بن محمد (د 635 ق / 1237 م)، حکومت یافت، وی را از آن مقام برکنار کرد و دستور داد که در مدارس اعلام کنند که هر کس جز فقه و حدیث و تفسیر چیزی بگوید، و بهویژه از سخنان فلاسفه یادی بکند، او را از این شهر خواهیم راند. حقیقت این است که آمدی، همچنانکه ابن تَغْری بِرْدی مینویسد، بهسبب همین اشتغال به منطق و علوم اوایل نزد بنوالعادل یعنی الملک المعظم، الملک الاشرف والملک الکامل، حرمت و منزلتی نداشت (6 / 285). ابن حجر (3 / 134) میگوید: هرگاه آمدی نزد الملک المعظم میآمد، پادشاه به پای او بلند نمیشد و اعتنایی به وی نمیکرد. همو اشارت میکند تارک الصّلوة بوده است. گویا کشمکشهای مذهبی میان علما، در این اتهامات بیتأثیر نبوده است. ظاهراً منشأ اتهامات مزبور روایت تندی است که ذهبی نقل کرده و سُبکی در مقام ردّ و ابن حجر در مقام تعدیل آن برآمدهاند. سرانجام آمدی در خانۀ خود پنهان شد و همچنان بیکار بود تا درگذشت. او را در «جبلِ قاسِیون» به خاک سپردند.
تألیفات آمدی را در منطق، حکمت، کلام، اصول، فقه و جدل بیش از 20 کتاب دانستهاند (سبکی، 8 / 307) که اغلب آنها از میان رفته است. این آثار عبارتند از 1. در منطق و حکمت: دقایق الحقایق؛ رموز الکنوز، کشف التّمویهات فی شرح التّنبیهات؛ المبین فی معانی الفاظ الحکماء و المتکلّمین (کتاب اخیر، چ مجلۀ المشرق، 1954 م)، 2. در کلام: ابکار الافکار (خلاصۀ آن به نام منائح القرائح) که نسخهای خطّی از آن در برلین موجود است؛ غایة المرام فی علم الکلام (چ قاهره، 1971 م)، 3. در احکام و اصول: احکام الحکِّام فی اصول الاحکام (چ قاهره، 1347 ق) که نسخههای خطّی آن در ینی، پاریس و قاهره موجود است؛ منتهی السّول فی علم الاصول،4. در جدل: الجدل؛ شرح جدلالشریف؛ غایة الامل.بجز آنچه یاد شد، کتابهای دیگری نیز به او نسبت دادهاند: الباهر فی علم الاوائل و الاواخر (ابن قفطی؛ طاش کپریزاده)؛ الترجیحات فی الخلاف؛ التعلیقة الصغیرة؛ التعلیقة الکبیرة (ابن ابی اصیبعه)؛ الحقائق، در علوم اوایل (ابن قفطی؛ طاش کُپریزاده)؛ خلاصة الابریز (مدرس)؛ لباب الالباب (زرکلی؛ مدرس)؛ المآخذ (طاش کپریزاده)؛ المؤخذات فی الخلاف (ابن ابی اصیبعه)؛ منتهی السالک فی رتب المّسالک (ابن ابی اصیبعه، مدرس).
آمدی، سیفالدین، غایة المرام، به کوشش حسن محمود عبداللطیف، قاهره، 1971 م، مقدمه؛ ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، طبقات الاطباء، بیروت، 1957 م؛ ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة، قاهره، 1348 ق، 6 / 286؛ ابن حجر، احمدبن علی، لسان المیزان، بیروت، 1390 ق، 3 / 135؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1398 ق، 3 / 393-394؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1350 ق، 5 / 144-145؛ ابن قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحکماء، به کوشش لیپرت، لایپزیک، 1903 م، صص 240-241؛ ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، کتاب الروضتین، به کوشش محمد حلمی و محمد مصطفی زیاده، قاهره، 1962 م، صص 161-162؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، 3 / 155؛ سبکی، تاجالدین، طبقات الشافعیة، به کوشش محمد الحلو و محمود الطناحی، قاهره، 1971 م، 8 / 306- 308؛ سیوطی، جلالالدّین، حسنالمحاضرة، قاهره، 1299 ق؛ طاش کوپریزاده، احمد، مفتاح السعادة، حیدرآباد، 1328- 1329 ق، 2 / 49، 51، 53؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، شفق، چ 3، 1 / 62-63؛ نعیمی دمشقی، محمد، الدارس فی تاریخ المدارس، دمشق، 1367 ق، 1 / 362، 389، 392، 2 / 4، 129؛ یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان، بیروت، 1390 ق، 4 / 73-74؛ نیز:
EI2; GAL, I / 494; GAL, S, I / 678.
جعفر شعار ـ علیاصغر حلبی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید