آل مؤید
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 2 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222415/آل-مؤید
پنج شنبه 28 فروردین 1404
چاپ شده
2
آلِ مُؤَیِّد، سلسلهای از امیران که در نیمۀ دوم سدۀ 6 ق / 12 م (548- 559 ق / 1153- 1198 م) بر مناطقی از خراسان فرمانروایی کردند و مرکز حکومتشان شهر نیشابور بود. پایهگذار این سلسله آیْ اَبَه یا اَیْبَه بود که در کتابهای تاریخی از وی با القاب المؤیّد، امیر مؤیّد و ملک مؤیّد یاد شده است. امیران مشهور این خاندان بدین شرحند:1. المؤیّد آی ابه، یکی از غلامان سلطان سنجر سلجوقی (حک 511-552 ق / 1117-1157 م) بود که در 548 ق / 1153 م همراه امرای لشکر سنجر با غُزان جنگید. المؤید در این جنگ که به شکست و اسارت سنجر به دست غزان انجامید، جان سالم به در برد و تنی چند از امیران را به اطاعت خود درآورد و غزان را از نواحی نیشابور، طوس، نسا، اَبیوَرْد، شهرستان (شارستان) و دامغان راند و بر این سرزمینها چیره گردید.در 552 ق / 1157 م ایناق یکی از امیران سنجر سلجوقی که بر امیر مؤیّد حسادت میورزید، با 000‘10 سوار از مازندران حرکت کرد و در نسا و ابیورد مستقر گردید، ولی نسبت به امیر مؤیّد اظهار دشمنی نکرد. امیر مؤیّد با یک حملۀ غافلگیرانه، لشکریان ایناق را پراکنده ساخت. ایناق به مازندران گریخت و پس از آن مدتها شهرهای خراسان صحنۀ تاخت و تاز وی گردید و اسفراین در همین تاخت و تازها ویران گشت.در همین سال ترکان غز از بلخ به مرو حمله کردند و امیر مؤیّد با کمک خاقان محمود (خواهرزاده و جانشین سنجر در خراسان) 3 بار آنها را شکست داد، ولی بار چهارم غزان پیروز گشتند و امیر مؤیّد به طوس و سپس به گرگان گریخت. آنگاه از گرگان به زانک (زاذَک) یکی از روستاهای خَبوشان (قوچان) رفت. غزان پس از اطلاع از محل اقامتش او را محاصره کردند. امیر مؤیّد توانست از آنجا بگریزد و به نیشابور بازگردد و بار دیگر لشکریانی پیرامون خود گرد آورد (554 ق / 1159 م).خاقان محمود که همواره از غزان شکست میخورد و متصرفات مهمی در دست نداشت، از امیر مؤیّد خواست تا شهرهای زیر فرمان خود را به وی تسلیم کند و به خدمت وی درآید، ولی مؤیّد این پیشنهاد را نپذیرفت. سرانجام قرار شد که در برابر پرداخت مبلغی از سوی امیر مؤیّد به خاقان محمود، هر دو در آن شهرها مستقر شوند.شهر نیشابور مقر حکومت آل مؤیّد، در 554 ق / 1159 م به دنبال اختلاف شافعیان و علویان، دچار آشوبی بزرگ گشت و بر اثر آن مدارس، مساجد و بازارها سوزانده شد و بسیاری از شافعیان کشته شدند. امام مؤید بن موفّقی، رهبر شافعیان، ناگزیر به قلعۀ فَرْخَک پناهنده شد و از آنجا به طوس رفت. امیر مؤیّد که از بیم حملۀ غزان، نیشابور را رها کرده بود، با لشکریانش همراه امام مؤیّد موفقی، به نیشابور بازگشت و شهر نیشابور را محاصره کرد. ذُخْرالدّین ابوالقاسم زیدبن حسن حسینی رهبر علویان در «شارستان» متحصن گردید. آتش فتنه بار دیگر زبانه کشید و شافعیان در انتقامجویی زیادهروی کردند. خونهای بسیاری ریخته شد و آنچه از نیشابور بازمانده بود، ویران گردید و امیر مؤیّد به بیهق رفت. سال بعد بار دیگر به نیشابور بازگشت و پس از تسلط بر شهر از مردم دلجویی کرد. در همین سال بار دیگر به بیهق رفت و قلعۀ خسروگِرد را محاصره و تصرف کرد. سپس به هرات لشکر کشید، ولی نتیجهای نگرفت و به نیشابور بازگشت و احمد خربنده را که در شهر کُندُر دست به قتل و غارت گشوده بود، سرکوب کرد. در 556 ق / 1161 م گروهی از اهل فساد، در نیشابور، به تاراج اموال و ویران ساختن خانهها پرداختند و آنچه خواستند کردند. امیر مؤیّد گروهی از این آشوبگران را کشت و جمعی از بزرگان نیشابور را به تهمت سکوت آنان در برابر تاراجگریهای یاغیان بگرفت. ذخرالدّین ابوالقاسم زید حسینی نقیب علویان یکی از آنان بود.در همین سال، خاقان محمود که برخلاف میل خود، پیشنهاد غزان را برای حکومت پذیرفته بود همراه آنان، امیر مؤیّد را در شادْیاخ نیشابور محاصره کرد، ولی به بهانۀ رفتن به گرمابه از دست غزان گریخت و به «شهرستان» رفت. غزان نیشابور را 4 ماه محاصره کردند وچون پیروزی روی ننمود، از آنجا بازگشتند و در سر راه خود شهرها و روستاها را تاراج کردند. از آن میان، شهر طوس را سخت چپاول کردند و به مشهد رفتند و دست به کشتار و تاراج گشودند، ولی به آرامگاه حضرت رضا (ع) آسیبی نرساندند. خاقان محمود پس از فرار از دست غزان به نیشابور بازگشت. امیر مؤیّد بر محمود بهسبب همکاریش با غزان در هنگام محاصرۀ نیشابور، تنگ گرفت و در ماه رمضان 557 ق / اوت 1162 م بر چشم او میل کشید و اموالش را تصرف کرد و در خطبه پس از المُسْتَنْجِد بالله خلیفۀ عباسی نام خود را آورد. فرزند محمود، جلالالدین، را نیز کور ساخت و هر دو را در زندان نگه داشت تا درگذشتند. در 558 ق / 1163 م امیر مؤیّد به قومِس تاخت و بر بسطام و دامغان چیره شد. ارسلان شاه بن طغرل سلجوقی که در همدان حکومت میکرد، خلعتهایی گرانبها برای امیر مؤیّد فرستاد و به وی فرمان داد تا شهرهای دیگر خراسان را نیز متصرف گردد. از این پس امیر مؤیّد به اطاعت ارسلان شاه درآمد و به نام وی خطبه خواند.مؤیّد در 560 ق / 1164 م هرات را از محاصرۀ غزان آزاد ساخت و اموال و احشامشان را غارت کرد. در 565 ق / 1169 م لشکری به کرمان برای کمک به بهرام شاه، فرزند بزرگ ملک طغرل که در حال جنگ با برادر خود ارسلان شاه بود، گسیل داشت. بهرامشاه با کمک این لشکر برادر خود را شکست داد و بر کرمان دست یافت.در 568 ق / 1172 م ایل ارسلان بن آتْسِزبن محمد خوارزمشاه در گُرْگانْج (جُرجانیّه) مرد و فرزند کوچکش محمود سلطان شاه با نفوذ و حمایت مادر خویش به سلطنت رسید. علاءالدوله تَکِش فرزند بزرگ ایل ارسلان که از این موضوع ناخشنود گردیده بود، از فرمانروای ختا کمک خواست و به سوی خوارزم راند. سلطان شاه و مادرش به محض آگاهی از حرکت تکش، خوارزم را ترک کردند و نزد امیر مؤیّد به نیشابور رفتند. مادر سلطان شاه هدیههای بسیار به امیر مؤیّد پیشکش کرد و او را بر دست یافتن به ذخایر و اموال خوارزم برانگیخت. امیر مؤیّد با لشکری به خوارزم نزدیک شد، ولی علاءالدین تکش که بر امیر مؤیّد پیشی گرفته بود، سپاهیان وی را درهم شکست و خود او را به اسارت گرفت. سپس امیر مؤیّد به فرمان تکش و در پیش روی وی در روز عرفۀ 569 ق / 11 ژوئن 1174 م کشته شد.2. طُغانشاه. پس از مرگ امیر مؤیّد، بازماندگان سپاه شکست خوردۀ وی که به نیشابور بازگشته بودند، ابوبکر طغانشاه فرزند او را در 569 ق / 1174 م به فرمانروایی برداشتند. در 576 ق / 1180 م طغانشاه برای رویارویی با سلطانشاه که به سرخس حمله کرده بود، به آنجا لشکر کشید، ولی تاب پایداری نیاورد و از میدان جنگ گریخت. طغانشاه مردی نرمخوی و میگسار بود و در 581 ق / 1185 م درگذشت.3. سنجرشاه. پس از مرگ طغانشاه فرزند وی سنجرشاه به جانشینی پدر نشست، ولی اتابک او، مَنْگُلی تَگین (غلام جدش امیر مؤیّد) بر او تسلط داشت. در 583 ق / 1187 م علاءالدین تکش نیشابور را محاصره کرد و مردم از وی امان خواستند و کار به مصالحه قرار گرفت. علاءالدین تکش وارد نیشابور شد و منگلی تگین را کشت و سنجرشاه را به خوارزم برد. سنجرشاه پنهانی کسی را برای دلجویی از مردم نیشابور به این شهر فرستاد تا بتواند بدانجا بازگردد. چون تکش از این توطئه آگاه شد بر چشمان وی میل کشید. سنجرشاه آخرین امیر آل مؤیّد، همچنان زیر نظر علاءالدین تکش زندگی میکرد تا در 595 ق / 1198 م مرد و بدینسان خاندان مؤیّد برافتادند.
ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، 1402 ق، 11 / 183-385؛ بیهقی، علیبن زید، تاریخ بیهق، به کوشش کلیمالله حسینی، حیدرآباد دکن، 1388 ق / 1968 م، ص 495؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1916 م، 2 / 15- 19؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353 ش، 2 / 634؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، تهران، 1362 ش، ص 346؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1363 ش، 2 / 15 به بعد؛ مادلونگ، و.، «سلسلههای کوچک شمال ایران»، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، به کوشش فرای، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، 1363 ش، صص 184 به بعد؛ مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362 ش، صص 487- 489؛ منهاج سراج، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش، 1 / 273-274؛ میرخواند، محمدبن خاوندشاه، روضةالصفا، تهران، 1339 ش، 4 / 315، 367-370.
حسین عماری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید