آل صباح
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222381/آل-صباح
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ شده
2
آلِ صَباح، سلسلهای مالکی مذهب از عربهای عتوبی که در اوایل سدۀ 12 ق / 18 م به کرانههای جنوبی خلیجفارس مهاجرت کردند و در 1165 ق / 1752 م حکومت کویت را به دست گرفتند و فرمانروایی آنان تا به امروز ادامه دارد.
ضعف دولتهای ایران و عثمانی در نیمۀ نخست سدۀ 12 ق / 18 م و دگرگونیهای داخلی سرزمینهای کرانۀ جنوبی خلیجفارس، همچنین، فعالیت چشمگیر بازرگانی شرکتهای اروپایی برای حمل کالا از راههای دریایی و زمینی، موجب پیدایش سلسلههای تازهای در این منطقه گردید. در این دوران، بهسبب آشفتگیهای داخلی، به تدریج از دامنۀ اقتدار امپراتوری عثمانی بر عراق کاسته میشد. پاشای بغداد بر اثر جنگهای پیاپی با ایران چنان ناتوان شده بود که مُتَسَلِّم (حاکم) بصره به استقلال فرمان میراند. ایران نیز که بهسبب تاخت و تاز افغانها و سپس حملات عثمانیان و روسها توانی نداشت، تا پیش از پادشاهی نادر (1148-1160 ق / 1735-1747 م) نتوانست به خلیجفارس توجه کند. قدرت دیگر کرانۀ جنوبی خلیجفارس قبیلۀ نیرومند بنیخالد بود که اقتدارش تا بندرهای شرق عربستان و کویت و قطر گسترده بود و رشتۀ بازرگانی خلیجفارس را با عربستان مرکزی به دست داشت. فرمانروایی بنیخالد بر شرق عربستان از سدۀ 11 ق / 17 م با بیرون کشیدن این منطقه از چنگ عثمانیها آغاز شد. عتوبیها که در آغاز سدۀ 12 ق / 18 م از نجد به کویت (قُرَیْن) آمدند، با حمایت بنیخالد به بازرگانی و صید مروارید پرداختند، اما با مرگ سَعْدون بن محمد بن عُریْعر فرمانروای بنیخالد در 1134 ق / 1722 م، میان پسران و خویشاوندان وی کشمکش افتاد. بدینسان قبایلی که به بنیخالد مالیات میپرداختند بهگونهای خودمختاری یافتند، اگرچه همچنان به بنیخالد وفادار ماندند. سرانجام عواملی همچون مرگ سلیمان بن محمد (1149-1165 ق / 1736-1752 م) فرمانروای بنیخالد و اوجگیری اختلافات خانوادگی، و خطر نفوذ وهابیان از نجد به شرق جزیره، عتوبیهای کویت را از استقلال برخوردار ساخت.
آل صباح عشیرهای از عربهای عتوب یا بنیعُتبه به شمار میآیند. دیکسن که دانستههای خود را از شیخ عبداللّٰه السالم گرفته است، آن را از فخذ (تیره) دَهامْشَه (یا دهامِشَه) از قبیلۀ عَمارات، وابسته به عَنَزَه میداند («کویت و همسایگانش»، 26)، اما بسیاری دیگر آن را از شِمْلان شاخهای از تیرۀ جُمَیْله از قبیلۀ عنزه به شمار آوردهاند (رشید، 33؛ ریحانی، 2 / 172؛ قس: حمزه، 178) که درستتر مینماید. اینان ساکنان بومی منطقۀ اَفْلاج در سرزمین هَدّار بودند و نام عتوب (از ریشۀ عَتَب به معنای کوچ کرد و جابهجا شد) یا بنیعُتبه ــ به گفتۀ شیخ عبداللّٰه سالم ــ در پی مهاجرت گروهی از عشایر عنزه، همچون آل صباح و آل خلیفه (ه م) و جلاهمه، به شمال یعنی منطقۀ عُمان الصِیر، بر آنان نهاده شد. برخی مهاجرت آل صباح را زاییدۀ کشمکش درون قبیلهای دانستهاند (رشید، 35، حاشیه)، اما بهویژه خشکسالی سخت و دیرپای نجد را که (در حدود 1120 ق / 1708 م) عشایر را به جستجوی جای مناسبتری برای زندگی واداشت (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 26) نباید از یاد برد. گروههای عتوبی در مسیر کوچ خود نخست به زُباره در قطر آمدند و سپس به دنبال درگیری با آل مُسَلَّم، که بر قطر فرمان میراند، به کویت (قُرَیْن) روی آوردند (رشید، 35، 36؛ قس: لاریمر، 1000؛ دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 27). آل صباح همراه با آل خلیفه و جلاهمه در حدود 1128 ق / 1716 م به کویت که در آن هنگام روستای کوچکی بود رسیدند. از فرمانروایان کویت در نیمۀ نخست سدۀ 12 ق / 18 م آگاهی چندانی در دست نیست، اما به نظر میآید که این منطقه تا دهۀ 5 همین سده زیر فرمان امیران بنیخالد بود (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 25).
1. صباح اول (حک 1165-1176 ق / 1752-1762 م). براساس نوشتۀ لاریمر شیخِ آل صباح در زمان اقامت عشیره در کویت، سلیمان بن احمد و بنا به روایتی دیگر، رحیم نام داشته است (صص 1000-1001)، اما به عقیدۀ ابوحاکمه نخستین حاکم آل صباح در کویت صباح بن جابر بوده است ( تاریخ الکویت الحدیث، 25-27). صباح اول بر پایۀ شیوۀ عشایری مردم کویت برای ادارۀ امور محل و حل و فصل اختلافات برگزیده شد (رشید، 109). سپس ضعف دفاعی شهر در نتیجۀ کاهش اقتدار قبیلۀ بنیخالد در شرق جزیرةالعرب، شیخ صباح را از اختیارات گستردهای برخوردار ساخت ( تاریخ الکویت الحدیث، 33). در این زمان کویت ایستگاه کاروانهایی بود که میان حلب و شرق جزیرةالعرب سفر میکردند و شیخ کویت نیز به شراکت با بارون کنیپهاوزن رئیس نمایندگی شرکت تجاری هلند در این بازرگانی دست داشت. دربارۀ آغاز حکومت صباح اختلافنظر است. ابوحاکمه به استناد سفرنامۀ دکتر آیوز آن را در 1165 ق / 1752 م میداند و دیگران 1169 ق / 1756 م را یادآور شدهاند (لاریمر، شجرهنامه،شم 11؛ رشید، 302). دربارۀ تاریخ درگذشت وی نیز اتفاقنظر نیست، برخی به 1190 ق / 1776 م (رشید، 109) ــ که بیگمان نادرست است ــ و برخی به 1176 ق / 1762 م (لاریمر، همانجا) اشاره کردهاند که با توجه به تاریخ حکومت جانشینِ وی محل تردید است.2. عبدالله بن صباح (حک 1175-1230 ق / 1761-1815 م). عبدالله کوچکترین فرزند صباح پس از مرگ پدر به جانشینی او برگزیده شد (رشید، 110). رشد کویت در نیمۀ دوم سدۀ 12 ق / 18 م به تدریج توجه قدرتهای منطقه را به خود جلب کرد. نخستین خطر حقیقی از سوی بنیکعب بود که در این سالها دورق را پایتخت خود کرده بود و چنان نیرویی داشت که میتوانست با کریمخان زند و ناوگانهای شرکت هند شرقی انگلیس مقابله کند (ویلسن، 217). پیرامون اختلاف بنیکعب با شیخ کویت روایتهای گوناگونی نقل شده است (رشید، 110-111؛ دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 27؛ ابوحاکمه، تاریخ شرقی الجزیرة العربیة، 93-94). به هر روی این اختلاف به یورش بنیکعب و جنگ رقه و کوچ آل خلیفه در 1190 ق / 1776 م به زُباره انجامید (لاریمر، 1001). در این میان وهابیان که رفته رفته نیرو میگرفتند، بهویژه پس از گشودن ریاض، پایتخت دهّام بن دوّاس در 1187 ق / 1773 م به شرق جزیرةالعرب چشم دوختند. در این دوران دو رویداد مهم به رشد بازرگانی کویت و بحرین و دیگر بنادر خلیجفارس یاری داد. نخست طاعون فراگیر بصره در 1187 ق / 1773 م که بازرگانی آن را به نابودی کشید، و دیگر محاصرۀ بصره از سوی ایران (از 13محرم 1189 ق / 16 مارس 1775 م) و تسخیر آن (اواخر صفر 1190 ق / نیمۀ آوریل 1776 م) که بریتانیا را واداشت تا پُست خود را از کویت به حلب بفرستد. ازاینرو سال 1189 ق / 1775 م را باید سرآغاز تاریخ مدوّن روابط بریتانیا با کویت شمرد (لاریمر، 1002). شیخ عبدالله در آغاز محاصرۀ بصره جانب ایران را گرفت و 200 تن را به یاری صادقخان فرستاد. همچنین 2 کشتی عثمانی را به شیخ بنیکعب (متحد ایران در محاصرۀ بصره) تسلیم کرد (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 80). اما دشمنی دیرینۀ عتوبیان با بنیکعب و آل مذکور ــ فرمانروایان پیش بحرین ــ از میان نرفت، بهویژه آنکه روابط تیرۀ ایران و انگلستان در فاصلۀ 1189-1193 ق / 1775-1779 م، کویت و زباره را به باراندازهای شرکت هند شرقی تبدیل کرد و ثروتهای فراوان، رشک قبایل عرب کرانۀ ایرانی خلیج را نسبت به عتوبیها برانگیخت. ستیز عتوب و عربهای کرانۀ شرقی خلیجفارس بر سر قدرت سرانجام به تسخیر بحرین از سوی آل خلیفه انجامید (1196 ق / 1782 م) و آل صباح نیز در این میان نقشی تعیین کننده داشت (همو، تاریخ الکویت الحدیث، 93؛ لاریمر، 839). مرگ کریمخان زند پایان نفوذ ایران در خلیجفارس بود در حالی که درست در همین دوران اهمیت خلیجفارس بیش از پیش افزایش یافت، زیرا دولت عثمانی فرمانی صادر کرد که رفت و آمد کشتیهای بازرگانی بهویژه انگلیسی را به «(خلیج) سوئز» ممنوع ساخت (جودت، 2 / 124). بدینسان بنادر خلیجفارس به مرکز حمل و نقل کالاهای هند و شرق به حلب و استانبول تبدیل شدند. روابط دوستانۀ شیخ عبدالله با شرکت هند شرقی و همکاری او با بریتانیا در برابر فرانسه ــ همچون نقش وی در دستیابی بریتانیا به نامههای محرمانۀ فرانسه پس از اعلام جنگ میان آن دو، و دستگیری بورژ مأمور سری فرانسه (لاریمر، 1002-1003) ــ باعث شد که شرکت هند شرقی در نتیجۀ دشواریهایی که با کارمندان عثمانی گمرک بصره پیدا کرد، نمایندگی خود را در 19 رمضان 1207 ق / 30 آوریل 1793 م از بصره به کویت انتقال دهد و تا محرم 1210 ق / ژوئیه 1795 م در آنجا بماند (همو، 1004). این رویداد گذشته از نزدیکتر ساختن روابط شیخ عبدالله با کمپانی (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 119-122) اعتبار بازرگانی کویت را در خلیجفارس بالا برد. در نخستین سالهای سدۀ 13 ق / واپسین سالهای سدۀ 18 م زوال قدرت بنیخالد بر اثر اختلافات درونی رهبرانش و افزایش یورش وهابیان در 1203 ق / 1789 م قطعی شد و از این پس وهابیان که همواره میخواستند به دریا برسند به شرق جزیرةالعرب چشم دوختند و سرانجام در 1210 ق / 1795 م نخستین والی خود را بر احسا گماشتند. انگلیسیها برای حفظ منافع بازرگانی خود از برخورد با وهابیان پرهیز داشتند، اما گسترش نفوذ وهابیان، بهویژه پس از گرایش قواسم رأس الخیمه به عقاید وهابی، حکومت عثمانی را نگران ساخت. ازاینرو به تقویت شیخ عبدالله برای ایستادگی در برابر وهابیان پرداختند (لاریمر، 1006). امیر وهابی، سعودبن عبدالعزیز در 1208 ق / 1794 م پس از آنکه کویت به زیدبن عریعر حکمران بنیخالدی احسا پناه داد، ابراهیمبن عُفَیْصان را به تسخیر کویت گسیل داشت، و در 1212 ق / 1797 م نیز ابورجلین از مردم احسا به کویت یورش برد (رشید، 114-115؛ خزعل، 359). همچنین اسناد کمپانی هند شرقی نشان میدهد که یورشهای وهابیان به هنگام اقامت نمایندگی شرکت در کویت (1207-1210 ق / 1793-1795 م) بارها تکرار شد (لاریمر، 1005؛ ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 127). با اینهمه کویت مستقل ماند، و اگرچه سلطانبن احمد، فرمانروای عمان در 1216 ق / 1801 م پس از تسخیر بحرین در پی تصرف کویت یا باجگیری از آن برآمد، اما به نظر نمیآید که در این کار موفق شده باشد (مایلز، 294؛ قس: لاریمر، 1001). در دورۀ ناپلئون (1213-1225 ق / 1798-1810 م)، بریتانیا که به دنبال تماسهای دیپلماتیک ناپلئون با کشورهای خلیجفارس احساس خطر میکرد، از یک سو به بستن قراردادهایی با قدرتهای بومی خلیجفارس پرداخت و از سوی دیگر بهویژه در برابر دستاندازیهای قواسم به کشتیهای بازرگانی واکنش نشان داد، ازاینرو در 1220 ق / 1805 م سرکوب قواسم رأسالخیمه را آغاز کرد، و شیوخ کویت و زباره برای آنکه نشان دهند هرگونه تجاوز عتوبیان به کشتیهای انگلیسی به دستور وهابیان بوده است، پیشنهاد کردند که در مقابل پشتیبانی بریتانیا، در سرکوب قواسم شرکت جویند، اما نه این پیشنهاد پذیرفته شد و نه پیشنهاد مشابه آن از سوی شیخ کویت در 1224 ق / 1809 م (لاریمر، 1007-1008). در 1223 ق / 1808 م امیر وهابی که میخواست به بغداد بتازد، برای تأمین هزینۀ لشکرکشی از شیخ کویت باج خواست، اما شیخ نپذیرفت، پس وهابیان به کویت تاختند اما کاری از پیش نبردند، همچنین تحریک شیخ قواسم و سلطان عمان و ابوحسین امیر جویبه در قطر و رَحْمَةبن جابر در سالهای بعد برای یورش به کویت نیز بینتیجه ماند (لاریمر، 1088؛ ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 161-165)، و سرانجام یورش ابراهیم پاشا به قلمرو وهابیان از نفوذ سعودبن عبدالعزیز در شرق جزیرةالعرب جلو گرفت. شیخ عبدالله در 1230 ق / 1815 م درگذشت، مرگ وی را در 1812 م نیز نوشتهاند (لاریمر، 1006).3. جابربن عبداللّٰه بن صباح (حک 1230-1276 ق / 1815 م). نخستین سالهای فرمانروایی جابر با دگرگونیهای ژرفی در خلیجفارس همراه بود. به دنبال یورش ترکان عثمانی و مصریان به نجد، درعیّه سقوط کرد و کویت تا مدتها از خطر وهابیان آسوده ماند. مبارزۀ بریتانیا با راهزنی دریایی قواسم و مقابله ناوگانهای انگلیسی با آنان به قرارداد 22 ربیعالاول 1235 ق / 8 ژانویه 1820 م انجامید و کویت اگرچه در فروش کالاهای غارت شده به وسیلۀ قواسم دست داشت، شاید از آنرو که عملاً به کشتیهای انگلیسی یورش نمیبرد (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 173) و یا از آنرو که در آن هنگام از اهمیت چندانی برخوردار نبود (فیلبی، 129)، در این قرارداد شرکت نداشت. در 20 ربیعالاول 1237 ق / 15 دسامبر 1821 م در پی اختلافی که میان داوود پاشا والی بغداد و مستر جیمز کلاودیوس ریچ نمایندۀ سیاسی حکومت بمبئی بر سر عوارض گمرکی پدید آمد، نمایندگی بریتانیا در بصره ــ احتمالاً ــ به جزیرۀ فَیْلَکه کویت انتقال یافت و تا 27 رجب 1237 ق / 19 آوریل 1822 م که بار دیگر به بصره بازگشت، در آنجا ماند. از این پس کویت تا مدتها از توجه مقامات انگلیسی دور ماند. شیخ جابر از 1245 ق / 1829 م سلطۀ عثمانی را به رسمیت میشناخت و به آنها مالیات سالانه میپرداخت (لاریمر، 1008, 1012-1013). شاید به همین دلیل باشد که در نیمۀ 1247 ق / 1831 م، هنگامی که قبایل منتفق و کعب در دورۀ والیگری علیرضا پاشا بر بغداد، به محاصرۀ بصره پرداختند تا عزیز آغا متسلم رانده شدۀ آن را به مقام خود بازگردانند، شیخ جابر نیز در این محاصره شرکت جست و به پاس این خدمت از حکومت عثمانی پاداش گرفت (رشید، 120؛ قس: لاریمر، 1006؛ نیز ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 222-224). در 1252 ق / 1836 م نیز شیخ جابر از سوی مقامات عثمانی برای سرکوب آل زهیر، فرمانروایان زبیر ــ شهری در جنوب غربی بصره ــ به یاری خوانده شد (لاریمر، 1008؛ قس: رشید، 121-122). این همکاری تا 1253 ق / 1837 م، که علیرضا پاشا به خرمشهر حمله برد و آن را ویران ساخت، ادامه یافت (نجار، 125-126). بریتانیا که پس از تسخیر نجد توسط خورشید پاشا فرمانده سپاه محمدعلی پاشا و بهویژه پس از پیمان ربیعالاول 1255 ق / مه 1839 م عبداللّٰه بن احمد فرمانروای بحرین با خورشید پاشا، از خطر گسترش نفوذ عثمانی ــ مصری نگران شده بود، از تمرکز ارتش پاشا در کویت (1254 ق / 1829 م)، که به صورت انبار آذوقه سپاه مصر درآمده بود، پیشگیری کرد. در 21 شعبان 1255 ق / 30 اکتبر 1839 م، نمایندۀ بریتانیا مقیم در بوشهر، ستوان ادموندز دستیار خود را بهعنوان مذاکره برای ایجاد خط حمل و نقل میان کویت و مدیترانه نزد جابر فرستاد، اما از شیخ پاسخ مساعد نشنید (لاریمر، 1009؛ قس: رشید، 125-126(. با اینهمه روابط بریتانیا و کویت دوستانه ماند. روابط شیخ جابر با فیصل بن تُرکی، امیر وهابی در واپسین سالهای فرمانرواییش بهبود یافت و فیصل در 1267 ق / 1851 م برای مقاصد سیاسی نمایندهای در کویت گماشت (لاریمر، 1011). روابط کویت با بحرین که پس از به حکومت رسیدن جابر سرد شده بود، در دوران اختلافات داخلی آل خلیفه (1256- 1259 ق / 1840-1843 م) و ناکامی شیخ جابر در میانجیگری میان شیخ محمدبن خلیفه و برادرش شیخ عبداللّٰه کاملاً از میان رفت (لاریمر، 1009-1010). کویت در دوران شیخ جابر، همچون دوران پدرش پناهگاه طرفهای درگیر و شکستخوردگان سرزمینهای مجاور بود. شیخ جابر در 1276 ق / 1859 م درگذشت. وی بهسبب بخشندگی بسیارش به «جابرالعیش» ملقب شده بود (رشید، 116، 127).4. شیخ صباح دوم (حک 1276-1283 ق / 1859-1866 م). شیخ صباح که در 20 سال آخر حکومت پدرش با او در ادارۀ کویت شرکت میجست، پس از مرگ پدر به فرمانروایی پرداخت. در دوران صباح رویداد چشمگیری اتفاق نیفتاد و روابط دوستانه با فیصل ابن ترکی و سپس عبداللّٰه سعودی ادامه یافت. لاریمر نوشته است که در 1280 ق / 1863 م ذکری از پرداخت مالیات کویت به عثمانی نشده است (ص 1013)، شاید از آنرو که مدحت پاشا به خاطر پیشگیری از برافراشته شدن پرچمهای بیگانه در کشتیهای کویتی آنان را از پرداخت مالیات معاف ساخته بود (عزاوی، 231). به هر روی در این زمان سیادت باب عالی از سوی کویت به رسمیت شناخته میشد، اگر کلنل پلی، نمایندۀ مقیمِ بریتانیا در خلیجفارس یادآور شده است که کویت پرچم ویژۀ خود را برمیافرازد و استفاده از پرچم عثمانی در کشتیهای کویتی تنها برای اجتناب از پرداخت عوارض گمرکی سنگین در بمبئی است (لاریمر، 1012-1013).در 1283 ق / 1866 م گروهی از آل زهیر خواستار بازگرداندن زمین صوفیه (در ناحیۀ معامر کنار شطالعرب) شدند که یک تن از آنان به نام یعقوب 30 سال پیش به هنگام پناهنده شدن به کویت به شیخ جابر فروخته بود (لاریمر، 1008). پس از طرح این قضیه در یک دادگاه عثمانی در بصره، شیخ صباح پسر بزرگ خود عبداللّٰه را به آنجا فرستاد. قائممقام عثمانی به جانبداری از آل زهیر دستور مصادرۀ زمین را داد، اما نامق پاشا والی بغداد یا از آنرو که میخواست کویت را به زیر سلطۀ واقعی خویش درآورد، و یا از بیم یورش شیخ کویت به پشتیبانی امیر وهابی به معامر، صوفیه را از آن شیخ اعلام کرد (همو، 1013؛ رشید، 130)، اما چون به هدف خویش دست یافت، به گردآوری مدارکی پرداخت تا نشان دهد که رفت و آمد کشتیهای انگلیسی به کویت و در نتیجه رونق اقتصادی آن به زیان بصره است. اما شیخ که از مقاصد او آگاه شده بود از کلنل کمبال، نمایندۀ مقیم بریتانیا در بغداد، خواست که از رفت و آمد کشتیهای انگلیسی به کویت جلوگیری کند به طور کلی روابط کویت در دوران شیخ صباح دوم با عثمانی نزدیکتر بود تا با قدرتهای دیگر شیخ صباح در 1283 ق / 1866 م درگذشت.5. عبدالله دوم (حک 1283- 1309 ق / 1866-1892 م). وی در 1229 ق / 1814 م به دنیا آمد و پس از مرگ پدر در رجب 1283 ق / نوامبر 1866 م به فرمانروایی پرداخت. در این دوران به علت روابط بسیار نزدیک کویت با عثمانی، مقامات بریتانیایی خلیجفارس در پی برقراری روابط مستقیم با آن برنیامدند (لاریمر، 1015). در 1284 ق / 1867 م شیخ محمد آل خلیفه به دنبال کشمکش با برادرش علی به کویت پناهنده شد و شیخ عبدالله در میانجیگری میان آن دو ناکام ماند (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 261). در دوران حکومت عبدالله روابط کویت با وهابیان به تیرگی گرایید. پس از مرگ فیصل بن ترکی در 1282 ق / 1865 م میان پسرانش عبدالله و سعود بر سر فرمانروایی ستیز در گرفت. عبدالله به آل رشید، فرمانروایان جبل شَمَّر پناه برد و خواستار کمک باب عالی گشت. شیخ عبدالله پیشنهادهای او را به عثمانی رساند (لاریمر، 1014) و مدحث پاشا والی بغداد که بر آن بود تا نفوذ عثمانی را از نو در احسا مستقر کند در 14 ربیعالاول 1285 ق / 5 ژوئیه 1868 م به احسا یورش برد. در این یورش شیخ عبدالله نقشی فعالانه داشت (همانجا؛ رشید، 133-134)، زیرا گذشته از آنکه خود در این یورش شرکت کرد به دوحه رفت و شیخ قاسم بن محمد آل ثانی را به پیوستن به عثمانی و برافراشتن پرچم آن تشویق کرد (ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث، 252). وی به پاس این خدمت از مدحت پاشا لقب قائممقام گرفت (دیکسن، «کویت و همسایگانش»، 136) و کویت تابع ایالت بصره شد. درگیری جابربن مرداو، شیخ محمره (1244- 1298 ق / 1828-1881 م) در 1285 ق / 1868 م با قبیلۀ نصّار و مداخلۀ عبدالله به جانبداری از شیخ محمره از دیگر رویدادهای مهم این دوره است (رشید، 132-133؛ نجار، 96-97). پناهنده شدن عبدالله بن فیصل بن ترکی، پس از شکست از برادرش سعود، (1299 ق / 1882 م) به کویت یکی دیگر از وقایع درخور ذکر دوران شیخ عبدالله است که به تهدید کویت از سوی سعود و پشتیبانی شیخ عبدالله از آل رشید شمّر انجامید (لاریمر، 1015؛ رشید، 136). عبدالله دوم در ذیقعدۀ 1309 ق / ژوئن 1892 م درگذشت.6. محمد بن صباح (حک 1309-1313 ق / 1892-1895 م)؛ شیخ محمد پس از مرگ برادرش شیخ عبدالله به فرمانروایی پرداخت. وی برادرش جراح را در ادارۀ امور با خود شریک کرد، اما بر برادر کوچکتر به نام مبارک سخت گرفت و او را از قدرت دور نگهداشت. شیخ محمد سیاست شیخ عبدالله را در تبعیت از عثمانی ادامه داد و در آشفتگی احسا، مبارک را در رمضان 1310 ق / مارس 1893 با نیرویی بزرگ به یاری عثمانی فرستاد (لاریمر، 1016). در دوران شیخ محمد رابطۀ کویت با بریتانیا همچنان سرد ماند و سرانجام سِرفورد سفیر بریتانیا در قسطنطنیه در شوال 1310 ق / آوریل 1893 م رسماً به وزیر خارجۀ عثمانی اعلام کرد که دولت وی حاکمیت عثمانی را در طول ساحل بصره تا قطیف (ازجمله کویت) پذیرفته است (همو، 1017). سختگیریهای شیخ محمد و شیخ جراح نسبت به مبارک و واگذاردن امور کشور به شیخ یوسف آل ابراهیم، بازرگانان ثروتمند و متنفذ کویت که با مبارک میانۀ خوبی نداشت، سرانجام مبارک را در ذیقعدۀ 1313 ق / آوریل 1896 م به کشتن 2 برادر واداشت (رشید، 145- 138؛ دیکسن، «عربهای بادیهنشین»، 266-273؛ قس: لوتسکی، 528- 529؛ ابوحاکمه، تاریخ الکویت الحدیث،321).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید