ابن امشاطی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 15 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222323/ابن-امشاطی
سه شنبه 21 اسفند 1403
چاپ شده
3
اِبْنِ اَمشاطی، مظفرالدين محمود بن احمد بن حسن عينتابی (د ربيعالاول 902 ق/ نوامبر 1496 م)، طبيب، فقيه حنفی و ماهر در علوم و فنون متعدد (شوكانی، 2/ 293). نخستين مورخی كه از او نام برده، برهانالدين بقاعی (د 885 ق/ 1480 م) از معاصران اوست كه سخاوی ( الضوء اللامع، 10/ 129) ــ از دوستان نزديك ابن امشاطی ــ در گزارش نسبتاً مفصل خود از زندگی او كه عيناً در طبقات الحنفيۀ (صص 227- 228) خود نيز تكرار كرده، عباراتی از بقاعی در ستايش ابن امشاطی نقل كرده است. در آغاز يكی از نسخههای خطی آثار وی، از او با كنيۀ ابوالثناء ياد شده است (خديويه، 7(2)/ 565؛ پرچ، 2/ 426، شم 1237). ابن امشاطی در حدود 812 ق/ 1409 م در قاهره متولد شد (سخاوی، الضوء اللامع، 10/ 128؛ قس: سيوطی، 174، كه حدود 810 ق و بغدادی، هدية العارفين، 2/ 411، كه 815 ق را ذكر كرده است) و در همانجا پرورش يافت. خاندانش در اصل اهل عينتاب بودند و به همين جهت ابن امشاطی با لقب عينتابی و گاه عينی خوانده میشد و چون جد مادريش در امشاط تجارت میكرد، به ابن امشاطی شهرت يافت (سخاوی، همانجا). ابن امشاطی در آغاز قرآن و كتاب نقاية در فقه و كافيۀ ابن حاجب را از بر كرد و همراه علم فقه، نحو و طب را از استادان مختلف آموخت و حديث شنيد و از برخی اجازۀ روايت دريافت كرد. از استادان متعدد او میتوان ابن حجر عسقلانی را نام برد. وی همچنين علم ميقات (شناخت اوقات و ساعات) را فرا گرفت (همانجا) و در آن و در علم مساحة (اندازهگيری زمين كه كاربرد شرعی نيز دارد، مانند تقسيم زمين ميان وراث و احتساب خراج) تبحر يافت (سيوطی، 174). ابن امشاطی چندين بار به دمشق و مكه رفت و يك چند در شهر اخير مجاورت اختيار كرد. يك بار نيز همراه دوست خود بقاعی، مورخ و اديب مشهور به شهر طائف رفت. در اين سفر هيچگاه از تحصيل علم غافل نبود و از استادانی كه به خدمتشان میرسيد، استفاده میكرد. در شخصيت ابن امشاطی نكات و ويژگيهای قابل ملاحظهای ديده میشود. وی در عين داشتن شأن علمی از روحيهای فعال و پويا نيز برخوردار بود و به آموختن علوم و فنون عملی و به كارگيری آنها میپرداخت، چنانكه طرز ساختن گلولههای نفتی را كه با منجنيق به سوی دشمن پرتاب میكردند، میدانست (همو، 174) و در جهاد نيز شركت جست. ابن امشاطی رياست مدارس مختلفی را به عهده داشت. در مدرسۀ زماميه به تدريس فقه و در جامع طولون و منصوريه به تعليم طب پرداخت (سخاوی، همانجا) و شايد از همين جهت به رئيس الاطباء ملقب گرديده بود (سيوطی، همانجا). مدتی نيز به امر قضا اشتغال داشت و از عهدۀ آن به خوبی برآمد (سخاوی، همانجا). اندكی هم به حديث پرداخت و بعضی از شاگردانش از او حديث شنيدند (همو، 10/ 129). سرانجام از همۀ اينگونه اشتغالات كناره گرفت و فقط به طبابت اكتفا كرد. ابن امشاطی را به داشتن فضايل اخلاقی ستودهاند. وی چندان در دوستی پايدار بود كه حتی در هنگام ضعف و پيری نيز ديدار هر ماهۀ خود را از سخاوی ترك نگفت و سخاوی نيز الابتهاج باذكار المسافر الحاج را برای او تصنيف كرد (همو، 10/ 128، 129).
از ابن امشاطی آثاری چند در زمينههای فقه حنفی، طب و غير آن نام برده شده كه نسخ خطی بعضی از آنها موجود است. ملاحظۀ اين آثار كه همگی در شرح يا تتميم آثار گذشتگان است و تحقيقی بديع در آنها ديده نمیشود، به خوبی نشان دهندۀ شرايط دوران ويژهای است كه علوم در كشورهای اسلامی روی به افول نهاده است. آنچهاز ابن امشاطی بر جای مانده اينهاست: 1. الاسفار فی حكم الاسفار (GAL, S, II/ 93)، در طب؛ 2. تأسيس الصحة، در شرح اللمحة ابن امينالدوله در طب، در 2 جلد (سخاوی، 10/ 129؛ دوسلان، 538، شم 3025, 3026)؛ 3. القول السديد فی اختيار الاماء و العبيد كه در 883 ق/ 1478 م تأليف آن به پايان رسيده است. اين كتاب دربارۀ خريد و فروش برده و به دنبال كتاب النظر و التحقيق فی تقليب الرقيق ابن اكفانی (ه م) نوشته شده است (خديويه، 7(2)/ 565)؛ 4. الكفاية، شرحی است بر النقاية در فقه حنفی (بغدادی، ايضاح المكنون، 2/ 371). ابن امشاطی اين كتاب را با استفاده از شرح استادششمنی، نوشته است (سخاوی، 10/ 129)؛ 5. المنجّز، در شرح الموجز ابن نفيس كه شرحی است مبسوط در 2 جلد (حاجیخليفه،2/ 1900). از اين اثر طبی، نسخههايی موجود است، از جمله: جلد اول آن در دارالكتب مصر ( الفهرس التمهيدی، 535) و جلد دوم در آصفيه (3/ 404- 405؛ نيز دوسلان، (523، شم 2930). ابن امشاطی طبع شعر نيز داشت و نخبة ابن حجر را با عنوان نزهة النظر به نظم درآورد. همچنين اثری منظوم در طب به نام التلويح تصنيف كرد (سخاوی، الضوء اللامع، 10/ 128). جزوهای هم به عنوان كُرّاسة يحتاج اليها فی السفر [گويا در طب] داشته كه سخاوی (همان، 10/ 129) اشارۀ مبهمی بدان كرده است كه شايد همان الاشعار فی حكم الَاسفار باشد (نك: زركلی، 7/ 163). از هيچ يك از سه اثر اخير، ظاهراً نشانی در دست نيست.
آصفيه، فهرست؛ بغدادی، اسماعيل بن محمد امین، ايضاح المكنون، استانبول، 1945-1947 م، همو، هدية العارفين، استانبول، 1955 م؛ حاجی خليفه، كشف الظنون، استانبول، 1943 م؛ خديويه، فهرست؛ زركلی، خيرالدين، الأعلام، بيروت، 1986 م؛ سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، الضوء اللامع، قاهره، 1355 ق/ 1936 م؛ همو، طبقات الحنفية، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ سيوطی، نظم العقيان فی اعيان الاعيان، به كوشش فيليپ حتی، نيويورك، 1927 م؛ شوكانی، محمد بن علی، البدر الطالع، بيروت، دارالمعرفه؛ الفهرس التمهيدی للمخطوطات المصورة ... ، قاهره، 1948 م؛ نيز:
De Salne, Baron, Catalogue des manuscrits arabes, Paris, 1883-1895; GAL, S Pertsch, Wilhelm, Die arabischen Handschriften der herzoglichen Bibliothek zu Gotha, Gotha, 1878-1892. بخش علوم
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید