اسب
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 17 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238349/اسب
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
1
اَسْب، حیوانی که از دیرباز در امور گوناگون زندگی انسان چون سواری، کشیدن بار، راندن ارابه و سوارکاری مورد استفاده قرار گرفته است.
منشأ اسب اهلی در منطقۀ بزرگی از جنوب ولگا در پایان هزارۀ 5 قم (گامکرلیدزه، 38)، اروپای شرقی، حوزۀ شمالی دریای سیاه در نیمۀ دوم هزارۀ 4 قم (همو، 38-39) و آسیای مرکزی یا خاور ایران (نک : سطور بعد) حدس زده شده است. اگرچه با تکیه بر دستاوردهای باستانشناختی و استخوانشناختی، پیشینۀ وجود اسب اهلی را میتوان در جاهای گوناگونی پی گرفت، اما باید یادآور شد که پژوهشهای باستانشناختی انجامگرفته در حوزۀ فرهنگی ایران هنوز در مراحل آغازین است و ازاینرو، ناگزیر به بهرهگیری از شواهد زبانشناختی هستیم. اجمالاً بر پایۀ نتایج بهدستآمده از بررسیهای باستانشناختی، میتوان اشاره کرد که در میانۀ هزارۀ 4 قم، «هند و اروپاییان» موفق به اهلی کردن اسب شدهاند (هارماتا، 361-367). از سوی دیگر در یافتههای باستانشناختی، از لایههای دورۀ نوسنگی مربوط به هزارۀ 4 و 3 قم، به بازماندههایی از اسب اهلی در شمال بلوچستان برمیخوریم (راس، 296). بررسیهای مربوط به اسکلت اسبهای یافتشده در دشتهای ترکمنستان حکایت از اهلی شدن اسب در آغاز هزارۀ 3 قم در این منطقه میکند (پارپلا، 205).
در جستوجوی کهنترین نشانههای حضور اسب اهلی در شرق باستان، شواهد زبانشناختیْ ما را متوجه خاور ایران و آسیای مرکزی میکند. مسیر گسترش واژۀ اسب در آسیای مقدم و نیز دگرگونی آن در زبانهای اقوام مختلف تصویر درستی از منشأ هندوآریایی بهرهگیری از اسب را نمایان میسازد. واژۀ اسب برگرفته از هندواروپایی کهن اِکوس است که در سنسکریت به صورت اشوه، در اوستایی و مادی اسپه، لاتین اِکوس، فارسی باستان اَسه و در فارسی میانه به صورت اسپ تحول یافته است (پکرنی، I / 301؛ مایرهفر، «واژهنامۀ هندوآریایی ... »، I / 139؛ کنت، 173). نام اسب، به احتمال بسیار، با کوچندگانی که ارابۀ سبک رزمی همراه داشتهاند، به سوریه راه یافته است (هلک، 506). واژۀ اسب تنها میتوانسته است همراه با خود اسب به سرزمینهای آسیای مقدم راه یافته باشد. به کمک زبانشناسی به این نکته پی میبریم که واژۀ اسب از فلات ایران، نخست به بینالنهرین و آسیای صغیر، و سپس از راه سوریه و فلسطین، به مصر رفته است. گذشته از نام اسب، واژههای مرتبط با پرورش و شیوۀ استفاده از آن در زبانهای آسیای مقدم نیز مستقیماً با تکیه بر ریشههای آریایی ساخته شدهاند. پس از آنکه اسب به عنوان حیوانی بارکش به ارابه بسته شد و بدینترتیب همچون پدیدهای پراهمیت در زندگی روزمرۀ مردم راه یافت، در میان اقوام هندوآریایی رفتهرفته چهرهای مقدس به خود گرفت. بر پایۀ اساطیر، اشوینها (منسوبان به اسب) ــ دو ایزد اسبسان و اسبران «در روشنایی شفق» ــ نزد ملل هندوآریایی ستایش میشدند. این دو ایزد سوار بر ارابۀ زرین سهچرخ که اسبان بالدار آن را میکشند، «با تازیانه» به پیرامون انگبین میپاشیدند (نک : «فرهنگ اسطورهشناسی»، V / 43-44). اشوینها که به ناستیهها نیز معروفاند، در اوستا به نام نانگ هَیثیه خوانده شدهاند و در آنجا مقام ایزدی را از دست داده، و به صورت دیو ظاهر گشتهاند (وندیداد، 9:10، 43:19؛ نیز نک : «فرهنگ اسطورهشناسی»، IV / 411). در اَتهَروَودا از مجموعۀ وداها، آشوینه مسافتی را طی کرده است که اسب در یک روز میپیماید (مکدانل، I / 70). همچنین اسب در اوستا به عنوان مرکب ایزدان سروش، مهر و اَپام نپات آمده است (یسن 57، بندهای 27- 29، مهریشت، بند 136، آبانیشت، بند 72). افزون بر آن، نامهای ترکیبشده با واژۀ اسب، جایگاه این حیوان را در میان ایرانیان باستان نمایان میسازد؛ از آن جملهاند نامهای اوستاییِ اَرِجَت اَسپه (اسبگیر، همان ارجاسب)، ائورود اسپه (دارندۀ اسبان تیزرو، همان لهراسب)، فریناسپه (دارندۀ اسبان پرورده)، هَئه چَت اسپه (شویندۀ اسبان)، جاماسپه (دارندۀ اسبان نشاندار)، کرِساسپه (دارندۀ اسبان باریکاندام، همان گرشاسب)، پوروشسپه (دارندۀ اسبان خاکستری)، توماسپه نه یا*توماسپه (دارندۀ اسبان فربه)، ویراسپه (دارندۀ اسبان و سپاه)، ویشتاسپه (دارندۀ اسبان رها) (نک : مایرهفر، «نامها ... »، بندهای 22, 57, 148, 164, 196, 216, 266, 308, 370, 379) و نیز نامهای پرشمار دیگر ایرانی باستان (نک : یوستی، 486).
در حالی که در هزارۀ 4 قم در ایران به کهنترین نشانههای اسب اهلی برمیخوریم، در آغاز هزارۀ 2 قم این حیوان در سرزمینهای آسیای مقدم باستان، کم اهمیتتر از گاو و خر بود (ولف، 72) و از آن برای سواری یا کشیدن ارابه استفاده نمیشد. در هیچیک از متنهای کهن بینالنهرین، فلسطین و مصر تا میانۀ هزارۀ 2 قم اثری از بهرهگیری از اسب وجود ندارد. هنگامی که اِنمِرگر، دومین فرمانروای اوروک (ح 000‘ 3 قم) در ازای خرید سنگ لاجورد و طلا از اَرَته (خاور ایران) ناگزیر از حمل غلات خود به آنجا بود، با وجود طولانی بودن راه از خر استفاده کرد (کوئن، 126، سطر 282، نیز 128، سطر 330). در «قانون نامۀ» حمورابی (بندهای 7 و 8) نیز که فهرست اموال منقول ازجمله حیوانات خانگی، مانند خر، گاو و گوسفند آمده، نامی از اسب برده نشده است (مایر، 23). در مقابل، در متنهای آسیای صغیر (مربوط به 800‘1 قم) از اسب ارابهکش یاد شده است؛ همچنین یک متن باستانی حتى استفاده از اسب را برای مقاصد رزمی در 900‘1 قم تأیید میکند (آلبرایت، 31). در هر دو مورد، پیدایی اسب در آن منطقه مربوط به زمانی است که آریاییان در منطقه حضور داشتند. در بینالنهرین کهنترین اشاره به اسب، مربوط به زمان شولگی (حک 038‘2-030‘2 قم)، فرمانروای سلسلۀ سوم اور است. پس از جنگهای مکرر شولگی با اقوام خاوری، در اواخر حکومت او، در متنی به «غنایم جنگی از سرزمین مردو» اشاره شده که در آن از 6 رأس دوسو، یعنی 6 گورخر نر ایرانی و یک گورخر ماده، سخن رفته است (لیبرمن، 53). بقایای اسکلتهای به دست آمده نشان میدهد که در آن دوره، گورخر ایرانی در بینالنهرین وجود داشته است (همانجا). لیبرمن (همانجا، به نقل از گلب) یادآوری میکند که احتمالاً منظور از دوسو همان اسب بوده است، با این حال چون در حفاریهای باستانشناختی مربوط به هزارۀ 3 قم در بینالنهرین اثری از اسب به دست نیامده، فعلاً این نظریه کنار گذاشته شده است. در عین حال گاه از شولگی به عنوان فرمانروایی نام برده میشود که در زمان او اسب به جنوب بینالنهرین راه یافت (کرنلیوس، II(I) / 241). متنهای اقتصادی زمان فرمانروایی شولگی مؤید این نظر است، چه، در این متنها واژۀ سیسی یا انشهسیسی برای نامیدن نوع خاصی از اسب آمده است (سیویل، 122). در اینجا نیز واژۀ سیسی در کنار واژۀ اکدی سیسو، حکایت از ریشۀ آریایی این واژه میکند. افزون بر آن، سرودی از روزگار شولگی، کهنترین سند بهرهگیری از واژۀ «anše.kur.ra» به معنی اسب شمرده میشود که در بخشی از آن چنین آمده است: «اسبی چابک با دمی در اهتزاز» (نک : فالکن اشتاین، 64-65؛ نیز سالونن، 19). گفتنی است در نوشتاری تصویری که از دورۀ متقدم سومر برجای مانده است، نشان از چهارپایانی دیده میشود که به گاریهای بارکش بسته میشدهاند و گاه آن را به عنوان نخستین نشانههای حضور اسب در بینالنهرین تلقی کردهاند. خط تصویری در الواح پیش از سومری، از روزگار جمدت نصر نشان میدهد که انشوکور یعنی خرکوهی در اواخر هزارۀ 4 قم در سومر نیز شناخته شده بوده است (هرتسفلد، «امپراتوری ... »، 1). در واژۀ «خرکوهی» منظور از کوه، ارتفاعات زاگرس است که از سومر قابل رؤیت بوده است. باید توجه داشت که آنچه در خط تصویری بدان اشاره شده است، خر وحشی و دیگر چهارپایان است، نه اسب («فرهنگ آشوری»، II / 476-477). متنهای دیگری از درِهِم نیز از حیواناتی سخن به میان میآورند که به عنوان «غنایم جنگی مرتو» گرفته شدهاند (بوچلاتی، 241). از این متنها چنین بر میآید که گوسفند و بز تنها سهم کوچکی از این غنایم را شامل میشده، و بقیه گورخر ایرانی بوده است.
وجود عناصر فرهنگی هندوآریایی نزد هیکسوسها، حکایت از حضور آریاییان در میان آنها میکند و شواهد باستانی نشان از آن دارد که هم آنان اسب و ارابه را به فلسطین و مصر برده، و در آن سرزمینها رواج دادهاند. کهنترین نشانی که از اسب در مصر به دست آمده، مربوط به اسکلتی متعلق به حدود سال 675‘1 قم است. نوع فرسایش دندانها در این اسکلت، گواه بر استفاده از دهنۀ فلزی و افسار است و این ویژگی بهخوبی نشان میدهد که از این حیوان برای سواری استفاده کردهاند («فرهنگ مصرشناسی»، IV / 1009). همچنین در آواریس، پایتخت هیکسوس، دندانهای اسبی به دست آمده که مربوط به آغاز روزگار فرمانروایی این قوم در مصر است (همان، IV / 1010). این شواهد نشان میدهد که هیکسوسها اسب را به مصر بردهاند، چون پیش از آن مصریها اسب را نمیشناختند (هیز، 57؛ ولف، 72) و چنین مینماید که این حیوان از فلات ایران به مصر رفته است (هلک، 274).
پس از رانده شدن هیکسوسها از مصر، به انبوهی از متنها برمیخوریم که در آنها به اسب و ارابه اشاره شده است. تقریباً نیم قرن پس از هیکسوسها، هنگامی که تحوتمس شهر مجیدو را در فلسطین تسخیر کرد، بیش از 200‘ 2 اسب و شمار نامعلومی کره اسب به غنیمت گرفت (داینس، 4). همچنین بزرگان شهر افزون بر هدایای گرانبهایی مانند طلا، نقره و سنگ لاجورد، یک ارابۀ رزمی طلایی با اسبانی متعلق به امیر شهر، به او پیشکش کردند. نیز در زمان رامسس دوم (سل 1290-1223 قم) از غنیمتگیری گلههای بزرگ اسب سخن رفته است (همو، 6). در آلالاخ، شهری در خاور سوریه، در کنار نامهای افراد، به اسامی عام مربوط به اسب و ارابه نیز بر میخوریم، مانند اَشووَنینی که در آن واژۀ هندوآریایی اشوه به چشم میخورد (نک : مایرهفر، «واژگان ... »، 144). افزون بر شواهد لغوی و زبانشناختی، آیین خاکسپاری اسب نیز حکایت از ریشۀ آریایی بهرهگیری از این حیوان در آسیای مقدم دارد. در فلسطین، هیکسوسها اسب و ارابه را با هم به خاک میسپردند. گورهایی از این دست، از دورۀ برنز، در فلسطین بسیار است (استیبینگ، 114-115). هندواروپاییان نخستین کسانی بودند که به این نوع از خاکسپاری دست زدند؛ مردمان تمدن کورگان در آسیای مرکزی و جنوب روسیه، همچنین سکاها، یونانیان میکِنی و سِلتهای اروپا نیز چنین میکردند (همو، 116)، در حالی که چنین آیینی در میان سامیها متداول نبود. بنابراین، ناگزیر باید پذیرفت که این آیین از خارج اقتباس شده بوده است. دامنۀ بهرهگیری از اسب در آسیای مقدم با اختراع ارابۀ رزمی، گسترش بیشتری پیدا کرد و بدین ترتیب، سنت تربیت اسب در تمام منطقۀ آسیای مقدم و همچنین در اروپا معمول شد؛ اما ایران همچنان در هزارۀ 1 قم، مرکز پرورش اسب و صادرکنندۀ اصلی آن به بینالنهرین، در زمان شَلمَنَصَّر سوم (سل 858-824 قم)، شمشی ادد پنجم (سل 823-810 قم) و سارگُن دوم (سل 721-705 قم) باقی ماند (هرتسفلد، «امپراتوری»، 24-27). در پیکرکندههای تختجمشید، اسب از هدایای مادیها، ارمنیان، کاپادوکیان، داهیان، سغدیان، سکاها، سوریان و حتى مردم «پوتایا» (لیبی) است (همان، 6).
از نیمۀ هزارۀ 2 قم، حکومت میتانی در آسیای صغیر در دست فرمانروایانی بود که دارای نامهای آریایی بودند. افزون بر نامهای شخصی و نام ایزدان، واژههایی از دورۀ میتانی باستان با ریشۀ هندوآریایی در دست است. در سدۀ 14 قم، مهتری به نام کیکولی متنی به زبان حتّی برای پرورش و نگهداری اسب نگاشت که در آن واژههای مربوط به اسب و اسبدوانی و اعدادی برای شمارش دورههای میدان مسابقه با ارابه آمده است. این اعداد دارای ریشۀ آریایی هستند (مایرهفر، «واژهنامۀ هندوآریایی»، II / 518-519).
اوستا دربارۀ اینگونه مسابقات در خاور ایران باستان بخش جالب توجهی دارد. بر پایۀ آبانیشت (بند 50 بب ( کیخسرو از ایزدبانو اَرِدْویسور اَناهیتا میخواهد تا دو آرزوی او را برآورد: یکی آنکه، او فرمانروای تمام سرزمینها شود و دیگر اینکه، در مسابقه با اسب، بر رقیب خطرناکش نرهمنه پیروز گردد. متن اصلی این بخش از اوستا از متنهای دشوار کتاب است و ازاینرو ترجمههای آن یکسان نیستند (هاوشیلد، 2). به گمان هرتسفلد («سنگنبشتهها ... »، 170) واژۀ نوه در اینجا برخلاف نظر لومل، به معنی نو و تازه نیست و مراد عدد «9» است. این برداشت را هاوشیلد (همانجا) نیز تأیید کرده، و عبارت اوستا را به این صورت برگردانده است: « ... که از همۀ گردونهها پیشترین را برانم، در درازنای میدان مسابقه، 9 دور مسیر پرچیندار را بپیمایم ... ». با نگاهی به ترجمههای هاوشیلد و هرتسفلد، آشکار میشود که مسابقۀ یادشده در اوستا شامل 9 گردش دور میدان، با 9 بار گردش در مسابقات آریاییهای میتانی همسان است؛ میتانیها اینگونه مسابقات را با حداکثر 9 دور برپا میداشتند. ریشۀ این سنت را باید در برداشت آیین زردشت از نظام آفرینش جهان جست، که در آغاز دارای نظامی 9 هزار ساله بوده است (هرتسفلد، همانجا). از این بخش اوستا چنین بر میآید که ایرانیان باستان ترجیح میدادهاند که اسپریسهای خود را در کنار جنگل و حتى در میان آن بسازند. پس از گذشت صدها سال، هنوز میدانهای اسبدوانی ایرانیان خاوری و سکاها در حصار درختان انبوه بوده است (هرودت، کتاب IV، بند 76). در همین مناطق، و در ایرانویچ اوستایی که در آن رودهای سیردریا و آمودریا جریان دارند، یعنی در خوارزم و سمرقند، سنت اسبدوانی هنوز تا حدودی شکل آغازین خود را حفظ کرده است (هرتسفلد، «تاریخ ... »، 7). این حقیقت با شواهد زنده تأیید میشود، چه، همانند مسابقات میتانی، امروز هم در گومیشتپۀ ترکمنستان، مسابقات اسبدوانی با دورهای فرد شماره، از یک دور تا حداکثر 9 دور، معادل با 4 / 1 کمـ برگزار میشود (همو، «سنگنبشتهها»، همانجا).
اوستا؛ وندیداد؛ نیز:
Albright, W. F., «New Light on the History of Western Asia in the Second Millennium B. C.», Bulletin of the American Schools of Oriental Research, 1940, vol. LXXVII; The Assyrian Dictionary, ed. I. J. Gelb et al., Chicago, 1958; Buccellati, G., The Ameorites of the Ur III Period, Naples, 1966; Civil, M., «Notes on Sumerian Lexicography», Journal of Cuneiform Studies, 1966, vol. XX; Cohen, S., Enmerkar and the Lord of Aratta, 1973; Cornelius, F., Geistesgeschichte der Frühzeit, Leiden / Köln, 1962: Deines, H., «Die Nachrichten über das Pferd und den Wagen in den ägyptischen Texten«», Mitteilungen des Instituts für Orientforschung, Berlin, 1953, vol. I; Falkenstein, A., «Sumerische religiöse Texte», Zeitschrift für Assyriologie, Berlin, 1952, vol. L; Gamkrelidze, Th. V., «auschild, R., »Die Tirade von der Wagenwettfahrt des königs Haosravah ... », Mitteilungen des Instituts für Orientforschung, 1959, vol. VII; Hayes, W. C., «Egypt from the Death of Ammenemes III to Seqenenre II»«, The Cambridge Ancient History, Cambridge, 1973, vol. II(1); Helck, W., Die Beziehungen Ägyptens zu Vorderasien ... , Wiesbaden, 1971; Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, 1957; Herzfeld, E., Altpersische Inschriften, Berlin, 1938; id, Archaeological History of Iran, München, 1935; id, The Persian Empire, Wiesbaden, 1968; Justi, F., Iranisches Namenbuch, Marburg, 1895; Kent, R., Old Persian Grammar, Texts, Lexicon, New Haven / Connecticut, 1953; Lexikon der Ägyptologie, Wiesbaden, 1984; Lieberman, S. J., «An Ur III Text from Drēhem Recording Booty from the Land of Mardu», Journal of Cuneiform Studies, 1968-1969, vol. XXII; Macdonell, A. A. and A. B. Keith, Vedic Index of Names and Subjects, New Delhi, 1982; Mayrhofer, M., Die altiranischen Namen, Iranisches Personennamenbuch, Wien, 1979, vol. I; id, Etymologisches Wörterbuch des Altindoarischen, Heidelberg , 1986-1995; id, «Indo-iranisches Sprachgut aus Alalah», Indo-Iranian Journal, 1960, vol. IV; Meyer, E., «Die ältesten datierten Zeugnisse der iranischen Sprache und der Zoroastrischen Religion», Zeitschrift für vergleychende Sprachen, 1909, vol. XLII; Parpola, A., «The Coming of the Aryans to Iran and India ...» Stidia Orientalia, Helsinki, 1988, vol. LXIV; Pokorny, J., Indogermanisches etymologisches Wörterbuch, München, 1959; Ross, E. J., «A Chalcolithic Site in Northern Baluchistan», Journal of Near Eastern Studies, 1946, vol. V; Salonen, A., Hippologica accadica, Helsinki, 1955; Stiebing, W. H., «Hyksos Burials in Palestine», Journal of the Near Eastern Studies, 1971, vol. XXX; Wolf, W., «Der Stand der Hyksosfrage», ZDMG, 1929, vol. LXXXIII; Wörterbuch der Mythologie, ed. H. W. Haussig, Klett-Cotta.جهانشاه درخشانی (دانا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید