انقلاب در هر جامعهای زمانی معنا پیدا میكند كه مفهوم امر سیاسی پیش مقدمه آن باشد. درواقع بدون وجود حیات سیاسی صحبت كردن از یك انقلاب تمامعیار، بحثی تهی خواهد بود. حیات سیاسی در هر جامعه مشخص میكند كه حكمران باید چه ویژگیهایی داشته باشد و اساسا انقلاب باید سمت و سوی چه حاكمیتی شكل بگیرد. انقلاب اسلامی ٥٧ در ایران یكی از درخشانترین تجربیات تاریخ ایران در فضایی سیاسی شكل گرفت كه به نظر بسیاری اساسا سیاستی وجود نداشت و هر چه بود سركوب رژیم پهلوی بود.
مدتها است كسانی كه به نوعی با فضای روشنفكری جامعه ما سر و كار دارند با این سوال مواجه هستند كه چرا روشنفكران ایرانی نسبت به دهههای گذشته تاثیرگذاری به مراتب كمتری در جامعه دارند اگر نگوییم به طور كلی بلااثر شدهاند. كاهش تاثیرگذاری روشنفكران نتیجه بیتوفیقی آنها در یافتن مخاطب است. به بیان روشنتر علت اینكه روشنفكران ما آن طور كه باید و انتظار میرود در جامعه نمیتوانند منشا اثر باشند به نداشتن مخاطب برمیگردد. اینكه آنها در مخاطبگیری بیتوفیق هستند عوامل مختلفی دارد كه یكی از آنها بیتردید بسته بودن فضا و اعمال محدودیتهای متعدد در زمینه فعالیتهای آنان است. در واقع تنگناهای سیاسی بدون شك مانعی جدی برای مخاطبیابی روشنفكران بوده و هست اما آیا تنها دلیل افول تاثیرگذاری این رهبران فكری جامعه منحصر به همین عامل است؟
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید