1392/10/15 ۱۱:۲۱
جواد محرمی و محمد رحمانی / قيام عاشورايي امام حسين(ع) و يارانش مولد حوادثي در جامعه اسلامي قرن اول هجري شد كه تاريخ اسلام را دستخوش دگرگونيهاي زيادي كرد. زمينههاي وقوع حادثه كربلا، انگيزههاي امام(ع) و آسيبشناسي جامعه اسلامی زمان ایشان از موضوعاتي است كه گروه تاريخ روزنامه ايران با دكتر غلامرضا ظريفيان، استاد تاريخ دانشگاه تهران به بحث گذاشته است. متن پيش رو حاصل اين گفتوگو است.
تغییر معنای ارتداد و نقش آفرینی فرماندهان فتوحات در عاشورا
زمينههايي كه منجر به فاجعه عاشوراي سال61 (ه.ق) شدند، شامل چه چيزهايي ميشوند؟
ريشههاي پديدهاي به نام عاشورا در تاريخ اسلام كه 40 سال پس از مرگ پيامبر اسلام(ص) و 21سال پس از حكومت اميرالمؤمنين(ع) رخ ميدهد، به پيش از حكومت امويان باز ميگردد و آن هم زماني است كه مسلمانكشي توسط مسلمانان از مقطع جنگهاي ارتداد آغاز ميشود. مورد ديگر مسأله فتوحات است. در واقع كالبدشكافي فتوحات نشان ميدهد چه آسيبي به جامعه اسلامي پس از پيامبر(ص) تحميل شده است. براي مثال خوارج زاييده فتوحات هستند و ترجيح امنيت بر عدالت كه از دل آن فقه غلبه بيرون آمد، در جريان فتوحات شكل گرفت. حضرت علي(ع) در دوره حكومتش تلاش كرد اين روند را ترميم كند. پس يكي از مباني فاجعه عاشورا در جنگهاي فتوحات شكل ميگيرد. بازيگران اصلي فتوحات يا خودشان يا فرزندانشان در عاشورا نقش دارند. «مغيره بن شعبه» بخشي از ايران را فتح كرده و كسي است كه وليعهدي يزيد را او پيشنهاد ميكند، يا پسر سعدبن ابي وقاص يعني عمر سعد نقش اصلي را در فاجعه عاشورا بازي ميكند.
چه اتفاقي در جريان فتوحات افتاد كه خودش را در عاشورا نشان ميدهد؟
اين كه در عاشورا به راحتي مسلمان ميكشند، مثله ميكنند، گوشواره از گوش دختران درميآورند و به خيمه زنان حمله ميكنند را در يك جايي تمرين كردهاند كه برايشان به امري عادي تبديل شده است. اين كه در عاشورا رسوبات انديشههاي مرجئه را ميبينيد، ريشههايش به فتوحات باز ميگردد.
پس به عقيده شما فاجعه عاشورا بتدريج تئوريزه شده است؟
بله به دليل اين كه به توصيههاي پيامبر(ص) بيتوجهي شد. اشتباهات استراتژيك قابل جبران نيست. پس از فوت پيامبر(ص) تعدادي از مسلمانان كه در سال 8 هجري به اسلام گرويده بودند و چون فكر ميكردند حق با پيروز است، با همين منطق جاهلي مسلمان شده بودند، مرتد شدند. البته درباره اطلاق لفظ ارتداد به اينها بايد احتياط كرد چون مرتد به كسي گفته ميشود كه اسلام را آگاهانه پذيرفته و كافر شده باشد. اصلاً پيامبر(ص) فرصت نكرد تا در فاصله سال 8 هجري تا 10 هجري با آن همه درگيري و مشكلات بتواند اسلام را آن طور كه بايد به جامعهاي كه 99 درصد آنها سواد خواندن و نوشتن نداشتند، منتقل بكند. خيل كثيري كه به اسلام گرويدند، در واقع اصلاً روح اسلام را نفهميدند و عدهاي از آنها پس از فوت پيامبر(ص) ترديد كردند و به جاهليت بازگشتند.
يعني پديده به اصطلاح ارتداد مستمسك حاكمان قرار گرفت و عملاً توسعه مفهومي پيدا كرد؟
بله آمدند گفتند هر كس كه زكات هم نميدهد، مرتد است. در حالي كه نه در فقه شيعه و نه در فقه اهل سنت چنين چيزي نداريم كه هر كس به واجب اسلامي عمل نكرد، از دين خارج شده باشد. البته مرتكب گناه شده اما از جرگه مسلمانان خارج نشده است. در واقع دامنه ارتداد توسعه پيدا كرد. هر كس كه به هر دليلي مخالفت سياسي كرد و گفت كه من در يك مورد خاص ترديد دارم را به حلقه مرتدين وارد كردند. بنابراين به نوعي زمينه گستردهشدن ارتداد در جامعه اسلامي فراهم شد!
آغاز چماق تكفير از جنگهاي ارتداد شروع شد. ببينيد از ميان 10 سالي كه پيامبر(ص) چيزي نزديك 80 غزوه و سيريه انجام داده و بخش عظيمي از آن هم بر پيامبر(ص) تحميل شد و ايشان از خودشان دفاع كردند دوطرف بيش از هزار نفر كشته ندادند. چون سياست پيامبر اين بود كه حتي از دشمنانش كمتر كشته شود و پيامبر(ص) «رحمه للعالمين» بود. اما در جريان جنگهاي ارتداد كه طي يك سال و نيم پس از فوت پيامبر رخ داد، فقط مسلمانان 3 هزار كشته دادند. مسلمانكشي باب شد و جنگهاي ارتداد مسلمانان را به اين سمت برد كه جنگ و ديگر هيچ! اما پيامبر(ص) تلاش كرد به عرب جاهلي بياموزد كه زندگي فقط جنگ نيست. پس دامنه مفهومي ارتداد به سراغ مسلمانان منتقد هم رفت.
واقعاً با چه استدلالي حسين بن علي(ع) بايد كشته شود؟!
در ادامه تئوريزه كردن جنگهاي ارتداد گفتند چون او خارجي است و از حكومت اسلامي خروج كرده است و قصد آشوب و برهم زدن امنيت جامعه اسلامي را دارد؛ پس واجبالقتل است. اما قرآن به صراحت نهي كرده بود هر كس يك نفر بيگناه را بكشد، گويي كه همه خلق را كشته است. بنابراين در جريان ارتداد حرمتها شكست و مسلمانكشي به بهانه خارجي بودن تبديل شد به يك امر روزانه. ادامه جنگهاي ارتداد فتوحات بود. بخش عظيمي از مسلمانان از سال هشتم هجري به بعد مسلمان شدند و بخش زيادي از آنها هم سواد خواندن و نوشتن نداشتند و قرآن را نميفهميدند. در سال 13 هجري قرار است چه چيزي را به عنوان اسلام به مردم سرزمينهاي ديگر منتقل كنند؟ چه معرفتي را كسب كردهاند كه بخواهند آن را به مردمان ديگر عرضه كنند؟ تربيت كه يك امر دفعي نيست. پيامبر(ص) 13 سال در مكه زحمت كشيد و 10 سال در مدينه فعاليت كرد و تعداد اندك مسلمانان را تربيت كرد تا آنها را پس از خود به مردي همچون علي(ع) بسپارد كه از كودكي در دامان او تربيت و
رشد يافته بود و اول مسلماني بود كه به او ايمان آورده بود اما در واقع در آغاز فتوحات از 11 لشكر مسلمانان كه به سمت مناطق مفتوحه رفتند فرمانده 6 لشكر آنها از بنياميهاي بود كه پيامبر فقط به آنها امان داده بود و پس از رحلت پيامبر اسلام فرماندهان سپاه اسلام شده بودند. جالب است كه در اسلام آوردن اين فرماندهان، تاريخ ترديد جدي دارد.
شايد با توجه به فرمايش شما بشود گفت اسلام دو بار وارد ايران شده است. يكي در مقطع هجوم مسلمانان و ديگر مقطعي است كه اسلام ناب از طريق فرهنگ اهل بيت(ع) وارد ايران شده است.
بله اسلام حقيقي از كريدور فتح وارد ايران نشده است بلكه از كريدور علم و از طريق عالمان مكتب اسلام به ايران وارد شده است. بنابراين چون بنياميه سيادت نظامي داشت ديگر به اين راحتي اين موقعيت برتر نظامي را از دست نداد. بخشهايي از ايران و عراق و به طور مشخص بخش عظيمي از منطقه سوريه و شام در اختيار بنياميه قرار گرفت و اين آغاز ماجراست اين اسلام توسط كساني تبليغ شد كه خودشان حاملان واقعي اسلام نبودند و اسلامي كه همواره امنيت را برعدالت ترجيح ميداد ترويج شد. معاويه به صراحت گفت من براي نماز و روزه با شما نجنگيدم بلكه من براي امر حكومت با شما جنگيدم. يعني نسبت من با شما قدرت است. بنياميه در فتوحات خودشان را باز توليد كردند.
بنابراين در رويكرد بنياميه مسأله عدالت در حاشيه مسائل ديگر قرار ميگيرد و اولويت خود را از دست ميدهد.
ببينيد مركز ايجاد و نشر اسلام مكه و مدينه است اما به مرور پس از رحلت پيامبر(ص) مركزيت اسلام از مكه و مدينه كه جايي كمجمعيت است به سرزمينهاي پرجمعيتتر انتقال مييابد. برخي از مورخان جمعيت ايران در اواخر دوره حاكميت ساسانيها را با مساحتي نزديك به 7 ميليون كيلومترمربع حدوداً 30 ميليون نفر تخمين زدهاند. اين جمعيت قابل مقايسه با جمعيت مردم مكه و مدينه نيست. پس فتوحات دامنه اقوام و نژادهايي را كه به جامعه اسلامي وارد شدند به شدت و به سرعت افزايش داد.
اصلاً حكومت براي ايجاد دو مؤلفه ايجاد ميشود. امام علي(ع) ميفرمايند مردم به ناچار نياز به حاكم دارند چه حاكم عادل چه حاكم ظالم. چون اگر حاكميت نباشد جامعه دچار هرج و مرج ميشود. اما وظيفه اصلي حاكميت توزيع عادلانه منابع است. توزيع عادلانه ثروت، فرصتها، قدرت و كرامت وظيفه اصلي حكومت است. هم امنيت و هم عدالت براي جامعه امري حياتي است.
اما اگر ميان امنيت و عدالت تعارض ايجاد شد، كدام يك ترجيح دارند؟
اين همان نكتهاي است كه مشي اميرالمؤمنين(ع) را شفاف ميكند. به اميرالمؤمنين(ع) توصيه كردندكه تو كاري به معاويه نداشته باش و اين امنيت تو را تأمين ميكند يا گفتند تو حاكم شدي ولي كاري به گذشته نداشته باش. كاري به اين كه چه كسي تا به حال خورده و چه كسي برده نداشته باش. اما شيوه اميرالمؤمنين(ع) اين بود كه عطف به ماسبق ميكرد. اصلاً پيامبران آمده بودند تا اين مفاهيم را جا بيندازند. انبيا براي اقامه عدل و قسط مبعوث شدهاند. اما جامعهاي كه هنوز اين مفاهيم را نياموخته ميخواهد توسعه ارضي پيدا كند. جامعهاي كه تازه مسلمان شده بود و هنوز با اين مفاهيم بنيادين آشنا نشده بود. در عين حال اعراب چيزي همراه خود داشتند كه آن را بدون جنگ هم ميتوانستند رواج بدهند و آن كتاب بود كه اتفاقاً 80 درصد رمزگشايي آن بعدها توسط ايرانيها انجام شد. اصلاً زبان عربي را ايرانيان علمي كردهاند. مؤلف هر 10 كتاب معتبر شيعه و سني ايراني هستند. بزرگترين مفسرين قرآن و فيلسوفان و عرفاي جهان اسلام ايراني بودند و اين علم از كريدور فرهنگ اهل بيت عليهمالسلام به ايران منتقل شد. ايرانيها در 100سال اول فقط 8 تا 10 درصد مسلمان شدند اما بيشتر نخبگان و دانشمندان ايراني بودند كه به اسلام گرويدند.
بنابراين عالم اسلام پس از رحلت پيامبر(ص) و با مسأله فتوحات وارد فاز تازهاي شد.
بله، جامعه زمان پيامبر(ص) كه يك جامعه بسيط وكوچك بود، تبديل به يك جامعه عظيم و پيچيدهاي به لحاظ فرهنگي و اقتصادي شد و ثروت عظيم مناطق فتح شده به مركز خلافت اسلامي سرازير شد. ثروت زياد اگر به يك جامعهاي كه برنامه توسعه دارد وارد شود تأثيرگذاري مثبت خواهد داشت اما اگر به جامعهاي غيرتوسعه يافته سرازير شود به مشكل منجر ميشود. ثروت زياد، خلافت اسلامي را دچار اختلال كرد يا به عبارتي ديگر جامعه شوكزده شد. جامعهاي كه در شعب ابيطالب 10 نفر يك خرما را ميخوردند، يك دفعه مواجه با اين ثروت عظيم شدند در دوره پيامبر درآمد هر شخصي از شغلش متعلق به خودش بود و بر آن اساس زكات بيشتري يا كمتري ميداد اما سهم همه از بيتالمال مسلمين يك سهم بود. صحابه و غيرصحابه عرب و غيرعرب همه يك سهم ميبردند. اما اين خيل عظيم ثروت فتوحات با يك ايده جديد همراه شد و گفتند از اين به بعد بيتالمال بايد براساس سابقه توزيع شود. اين پول عظيم برخي از كساني كه بيشتر خدمت كرده بودند را فربه كرد در حالي كه از ديدگاه قرآن اين خدمت نبايد پايگاه اقتصادي ايجاد كند بلكه توشه آخرت فرد ميشود. برخي از صحابه كه بايد نقش تربيتي در جامعه ايفا ميكردند خودشان آلوده به دنياطلبي شدند. رفتند اسلام را به ديگران بدهند بحران براي خودشان ايجاد كردند. پس اينها كه ابتدا شعار برابري و برادري ميدادند رسيدند به اينجا كه تبعيض نژادي قائل شدند. همه اينها به عنوان اصل دين در جامعه اسلامي جا افتاد.
«وليدبن عقبه» شد فرماندار كوفه كه در واقع مركز اداره ايران بود. آدمي كه در حالت مستي نماز صبح را 4ركعت خواند. ابن مسعود را همين آدم كتك زد تا اينكه دق كرد. ابوذر غفاري در همين دوره تبعيد شد. دندههاي مقداد در همين دوره شكست. نوعي اشرافيت جديد كه اسلام آن را نفي ميكرد دوباره متكي بر قريش و سپس متكي بر بنياميه شكل گرفت.
اين كه مردم گرد حضرت علي(ع) را ميگيرند تا خلافت را بپذيرد هم ناشي از همين شكافها است؟
بله، عدالت مبناي امنيت پايدار است. اگر عدالت حاكم شد مردم كمكم به حكومت اطمينان ميكنند و شورش نميكنند. عثمان ترور شد، امام علي(ع) ترور شد. امام حسن(ع) به همين شكل. آنقدر جامعه ناامن شد كه رهبران جامعه ترور شدند و جامعه دستخوش شكافهاي بزرگ و اختلافهاي زياد شد. همه اينها تبعات فتوحات است كه يك استراتژي غلط بود.
اما امام علي(ع) كه به جد پيگير اجراي عدالت بودند!
بله پس از 25 سال چرا علي(ع) استنكاف ميكند؟ چون ديگر اين انحراف جامعه عميق است و به اين راحتيها كار سامان نمييابد.
جامعه دچار زخم و ترديدهاي جدي شده است. علي(ع) در كدام راه حركت كند؟ راهها همه بنبست است راهي نمانده كه علي مسير را از آن طريق ادامه بدهد. نكته ديگري كه حضرت مطرح ميكند و خيلي مهم است اين است كه ميفرمايد: شما الوان شديد. بدترين بيماري جامعه نفاق است. به كدام رنگ شما اعتماد كنم؟ رنگارنگ شدهايد. جلوي من چيزي ميگوييد جاي ديگر چيز ديگري ميگوييد و در خانهتان چيز ديگري.
اوج ظلمت اين جامعه را در فاجعه كربلا مشاهده ميكنيم كه امام حسين(ع) رو به لشكر عمرسعد ميگويند چون مال حرام خوردهايد حرف من در شما اثر نميكند.
جامعهاي كه اين گونه از حقيقت دين تهي شده بود فاجعه عاشورا را امري متعارف قلمداد ميكرد. عاشورا جمع ميان عشق و عقل است. ببينيد؛ خوارج محصول فتوحات هستند. يعني آدمي كه فقط در جنگ زندگي كرده و اين آدم فقط يا سفيد ميبيند يا سياه ولي اميرالمؤمنين(ع) كه آمد گفت: فتوحات متوقف شود. پس از رحلت پيامبر(ص) مسأله دعوت به اسلام كه سيره پيامبر(ص) بود تبديل به كشورگشايي شد. علي(ع) تلاش كرد اين آب رفته را به جوي بازگرداند اما موفق نشد. دوره حكومت او «ميان پردهاي» است كه البته جاودان و تبديل به الگويي بيبديل شد. بنابراين كار افتاد به دست بنياميه. تا دوره يزيد كه امام حسين(ع) براي اصلاح امور جامعه همه هستياش را كف دست ميگذارد و به قتلگاه كربلا ميبرد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید