1404/2/4 ۱۱:۳۷
سیدعلی آل داود، عضو شورای علمی عالی دائرهالمعارف بزرگ اسلامی گفت: ناصرخسرو اولین سیاحی است که از خوروبیابانک عبور کرده است، او به قلعه کهنسال بزرگی که در بیاضه قرار دارد، نیز اشاره کرده است. او اشاره میکند که دژی در اینجا قرار گرفته و حاکمی دارد که او را فرمانروای طبس تعیین کرده است.
طاهره مهری: شناسائی شهرها و مناطق گوناگون کشور ایران، از ادوار پیشین و از روزگارانی که خاک این کشور گستردهتر و دامنۀ وسیعتری را در برمیگرفت، توجّه مؤلفان و محققّان اعصار مختلف را به خود جلب کرده بود. تواریخ پر ارزشی که از شهرهای بخارا، نیشابور، سیستان، قم و برخی شهرها و ایالتهای دیگر در دست است همه مرهون علاقهمندی نویسندگان دانشمند آنها به زادگاه و موطن خود بوده است. نکات و اطلاعات پر دامنه و پرفایدۀ مندرج در این آثار نهتنها از حیث شناسائی آن شهرها از اهمیت وافر برخوردار است، بلکه حاوی دانستنیهای بسیار در باب تاریخ عمومی ایران و احوال دانشمندان و شاعران و نویسندگانی است که از این شهرها برخاستهاند. کتاب «خور و بیابانک در گذرگاه تاریخ» تالیف سیدعلی آل داود، عضو شورای علمی عالی دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از سوی دائرهالمعارف بزرگ اسلامی به طبع رسیده است. در این خصوص با سیدعلی آل داود به گفتوگو نشستیم.
*******
اهمیت خورو بیابانک در تاریخ و فرهنگ ایران را چگونه ارزیابی میکنید، یعنی این منطقه چقدر به لحاظ تاریخی و فرهنگی تاثیرگذار بوده است؟
منطقه خور و بیابانک تقریباً در وسط ایران و در حاشیه کویر مرکزی ایران قرار گرفته است و از هر طرف با شهرهای بزرگ در حدود ۱۸۰ تا ۲۰۰ کیلومتر فاصله دارد. از این رو این فاصله و دورافتادگی یک حالت گمنامی برای منطقه ایجاد کرده بود. ولی این ناحیه خود دارای یک زندگی مستقلی بوده است و از نظر اقتصادی تقریباً همه حوائج آن برآورده میشد و کمتر نیازی به شهرهای اطراف داشته است. دور از دسترس بودن این منطقه سبب شد تا کشورگشایان و کسانی که به ایران حمله میکردند و جای جای مناطق مختلف ایران را گشودند، نیز توجهای به این منطقه نشان نمیدادند، به همین دلیل دین اسلام نیز فوری در این منطقه گسترش پیدا نکرد، نخست مردم یکی از دهات این منطقه به نام جندق چون به مسیرهای عمومی کشور راه داشت، مسلمان شدند ولی مناطق دورتر در طول سالهای بعد و مخصوصاً از دوره صفویه به بعد به دین اسلام گرویدند. دین زرتشتی دین اصلی مردمان منطقه خوروبیابانک بوده است.
خوروبیابانک به سبب دور دست بودن، تقریباً منطقهای ناشناخته تا سالهای اخیر بود و فقط یک راه سراسری داشت. کسانی که از مناطق شمالی ایران به سمت جنوب ایران میرفتند، از جندق عبور میکردند. جندق نسبتاً شهرت بیشتری داشته است و به همین دلیل بزرگان و شخصیتهایی که از سایر روستاها و شهرها و شهرکهای آن منطقه برخاستند، برای اینکه در بیرون یعنی در تهران و جاهای دیگر شناخته شده باشند، خودشان را جندقی معرفی میکردند. از جمله این اشخاص یغمای جندقی شاعر معروف دوره قاجار است. یغمای جندقی اولین شخصیت شناخته شده آن منطقه است، زادگاهش شهر خور مرکز این ناحیه بوده است. او سالهای زیادی به جز تهران و کاشان در خور زندگی کرده است اما برای اینکه شناخته شود، خودش را همواره یغمای جندقی معرفی میکرد. در تذکرهها و کتابهای شعر، جُنگها و سفینههایی هم که اشعاری از او نقل کردهاند به نام یغمای جندقی شناخته میشود.
در سالهای اخیر به دلیل ایجاد چندین راه، از جمله راهی که از خور شروع شده و به طبس منتهی میشود و به نام طریقالرضا شناخته میشود یا راهی که از سمنان به جندق منتهی میشود، تقریباً این ناحیه از حالت بنبستی بیرون آمده و شهرتی به دست آورده است. امروزه کاروانهای توریستی و تعداد زیادی از گردشگران به کویرهای این منطقه مراجعه میکنند و جوانان گردشگر از حضور در این کویرها لذت میبرند، کویر مصر و ایجاد بومگردیهایی ابتدا در روستای گرمه بعد در سایر روستاها از جمله بیاضه و… موجب شد تا در فصول مختلف سال مخصوصاً زمستانها و شهریورماه و اوایل تعطیلات نوروز گروه زیادی از توریستها از جاهای مختلف به این نقطه کشور سفر کرده و سبب شهرت بیشتر این منطقه شده است. البته در کتابهای قدیم همواره نام منطقه خور و بیابانک برده شده است.
نگاه سیاحان خارجی به این منطقه چگونه بوده است؟
ناصرخسرو اولین سیاحی است که از خوروبیابانک عبور کرده است، وی در سال ۴۴۴ هجری یعنی بیشتر از هزار سال قبل در سفری که از بدخشان و افغانستان کنونی آغاز شده بود از مرکز ایران گذشته و به مکه و سپس به مصر رفته است، او از چند روستا در منطقه خوروبیابانک از جمله گرمه، اردیب و بیاضه نیز عبور کرده است و یک شب نیز در آنجا خوابیده است. ناصرخسرو به قلعه کهنسال بزرگی که در بیاضه قرار دارد، نیز اشاره کرده است. او اشاره میکند که دژی در اینجا قرار گرفته و حاکمی دارد که او را فرمانروای طبس تعیین کرده است. به هرحال اولین کسی که به طور رسمی از آنجا نام برده و گفته است که از آنجا گذشتهام، ناصرخسرو شاعر و حکیم بزرگ است.
پیش از او محمد بن احمد شمسالدین المقدسی هم در کتاب «احسنالتقاسیم» که کتاب جغرافیای کهنی است و قدیمیتر از عصر ناصرخسرو است، از روستای گرمه، از ارزانی در این منطقه و از قیمت ارزاق در آنجا یاد میکند. چنین به نظر میرسد که مقدسی هم گذری به آنجا داشته است ولی کتاب احسنالتقاسیم جغرافیاست و سفرنامه نیست. من حدس میزنم که احتمالاً گذار مقدسی هم به آنجا افتاده است، چون مطالبی که در مورد روستاهای خوروبیابانک بیان کرده است، رونویس از سایر نوشتههای جغرافیدانان قدیم مسلمان نیست.
اما در عصر جدید یعنی از عصر صفویه به بعد نیز چند تن از حکمرانان منطقه در حال گریز از جندق و خوروبیابانک عبور کردند و در کتابهای تاریخی دوره صفویه اسمی از چند تن از آنها هست اما آنان از این روستاها فقط عبور کردهاند و نوشتهاند که ما از اینجا رد شدیم. از جمله چند تن از کسانی که حاکم یا فرمانده سپاه و لشکری بودند. در حال گریز از اَغما عبور کردهاند چنانکه در کتابهای تاریخی دوره صفویه و بعد در دوره افشاریه و زندیه و اوایل حکومت آقامحمدخان قاجار نامی از آنها هست. مثلاً چند تن از خانواده عامری بودند که با آقامحمدخان قاجار درگیر شدند و جنگ آنان به این منطقه کشیده شد.
یکی از این اشخاص امیراسماعیل خان عرب بود، این شخص در مبارزه با آقامحمد خان شکست خورد و به روستای اردیب گریخت و در آنجا دیوانخانة بزرگی برای خویش ساخت. از آنجایی که برای آقامحمدخان امکان و فایده نداشت تا ۲۰۰ کیلومتر در داخل کویر پیشروی کرده و تا امیراسماعیل خان را از پا درآورد، بنابراین اجازه داد تا او در آنجا سرکشانه حکومت کند.
ولی سیاحان اروپایی تقریباً از زمان فتحعلیشاه و اندکی بعد در دوره محمدشاه از این منطقه عبور کردهاند. این سیاحان هم روسی، هم انگلیسی و هم آلمانی بودند. این افراد گزارشهای مختصری خصوصاً در مورد کویر بیان کردهاند. خصوصاً سیاح روسی با نام بوهزه که به نظرم روسی در مورد کویر و مناطق خوروبیابانک برای اولین بار مطالبی را بیان کرده است. در زمانهای بعد مک گریگور انگلیسی و سونهدین سوئدی سفرنامههای مفصلی نوشتند. «زیر آفتاب سوزان کویر» یکی از سفرنامههایی بود که نیدرمایر نوشته است. اما مفیدترین سفرنامهای که اروپاییان در مورد خوروبیابانک نوشتهاند و مطالب خیلی مفصلی دارد، از راههای کویری ناشناخته کویر عبور کرده است. سونهدین از خوروبیابانک به سمنان رفته که ۲۰۰ کیلومتر سراسر کویر است و عبور از آن بسیار سخت بوده است. حتی امروزه هم عبور از این راه سخت و دشوار است. سونهدین دو تا سه بار این راه را رفته و اطلاعات خیلی مفصلی در مورد تک تک روستاها و مردم آنجا ارائه کرده است. سونهدین حتی تصاویری را خودش از مردم و مناطق مختلف خوروبیابانک کشیده است، ظاهراً او نقاش هم بوده است. تصاویری که وی کشیده است، قدیمیترین تصاویر موجود از مردمان و مناطق کویر را تشکیل میدهد. حتی عکسهایی نیز از بعضی مردمان آن مناطق انداخته است، این عکسها نیز قدیمیترین عکسهای موجود از کویرنشینان است. به هر حال سفرنامه سونهدین به نظرم مفیدترین سفرنامهای است که تاکنون اروپاییان در مورد منطقه کویر مرکزی ایران نوشتهاند. اهمیت سفرنامه سونهدین از این نظر است که او مقاصد نظامی هم نداشته است.
مکگریگور و آلمانیها و انگلیسیها دنبال مقاصد نظامی و به دنبال مطالب مربوط به جنگ بودند تا نظامیان این کشورها در جنگ جهانی اول یا دوم بخواهد از آنجا عبور کند. آنها به دنبال پاسخ به این پرسشها بودند که منطقه چه امتیازاتی دارد و چه کمکهایی میتوانند دریافت کنند و بیشتر دید نظامی داشتند ولی سونهدین سیاحتگری آزاده بود.
چرا منطقه خوروبیابانک تا امروز تقریباً ناشناخته باقی مانده است؟
ناشناخته بودن این منطقه به دلیل محصور بودن در کویر مرکزی ایران است. خوروبیابانک تا همه شهرهای بزرگ فاصله دارد یکی از نویسندگان دوره قاجار که کتاب مفصل «تاریخ جعفری» را در دوره نادرشاه در مورد یزد نوشته است و زندهیاد ایرج افشار آن را به چاپ رسانیده، در این کتاب بیان میکند که خوروبیابانک در منطقهای قرار گرفته است که از یک طرف تا طبس، ۳۰۰ کیلومتر، تا نائین ۲۸۰ کیلومتر و تا یزد ۳۰۰ کیلومتر و از سمنان نیز همین اندازه فاصله دارد. یعنی خوروبیابانک در میان شهرهای بزرگ قرار گرفته است و در داخل یک دایره محصور در کویر است. رفتوآمد در این منطقه دشوار و طبعاً با شتر و سایر حیوانات انجام میگرفت. راهی که مطلقاً آب نداشت و مسافران باید برای حیوانات باربر نیز آب و آذوقه به اندازه کافی به همراه داشته باشند وگرنه خطر مرگ وجود داشته است. مجموع این عوامل دلیل ناشناخته بودن منطقه بوده است.
همه قسمتهای کتاب «خوروبیابانک در گذرگاه تاریخ» جدید است، یا قبلاً در جای دیگری منتشر شده است؟
کتاب «خوروبیابانک در گذرگاه تاریخ» شامل مقدمهای است که به تازگی نوشتهام. این کتاب چند مقاله مفصل نیز دارد. به عنوان مثال در یک مقاله شرحی در مورد منطقه خوروبیابانک، همه روستاها، آثار باستانی و آثار تاریخی آورده شده است. این مقاله در اصل در حدود بیست سال به سفارش دانشنامه ایرانیکا نوشته شد اما وقتی دیرهنگام به آنجا رسید و در این دانشنامه چاپ نشد، آن را دوباره برای دائرهالمعارف بزرگ اسلامی نوشتم. ولی همین مقاله را در این کتاب با اطلاعات جدید و به صورت تازهای درج کردهام، اما اساس مقاله همان تحقیقات سابق بوده است.
در کتاب «خوروبیابانک در گذرگاه تاریخ» دو-سه مقاله را قبلاً در مجلات دیگر منتشر کرده بودم، مثل مقاله «آداب و رسوم» یا «انواع بازیهای کودکانه» که در این منطقه متداول بوده است را قبلاً در مجله فرهنگ مردم چاپ کرده بودم. یا مقالهای در مورد «مسعود لشکر» که یکی از حاکمان آنجا بوده است قبلاً در کتاب نامة اقبال به چاپ رسانده بودم اما بقیه مطالب جدید است.
همچنین در کتاب «خوروبیابانک در گذرگاه تاریخ» بخشی در مورد زبان خوری آورده شده است. قسمت دیگر یادداشتهای مختلفی است که از پنجاه سال پیش تاکنون از کتابهای مختلف استخراج شده و باید بگویم که بیشتر مطالب کتاب جدید است و از جاهای مختلف پژوهش و تحقیق شده و در این کتاب به طور منظم قرار گرفته است.
در پایان کتاب هم سفرنامهای از پدر گرامیتان آوردهاید که ایشان سفری از خور به تهران داشتهاند، این سفرنامه به لحاظ تاریخی چقدر اهمیت دارد؟
این سفرنامه در حدود ۴ تا ۵ صفحه است، پدر من در سال ۱۳۰۲ شمسی یعنی در دوره احمدشاه رئیس معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه آن منطقه بوده طی حکمی که رئیسالوزراء آن زمان برایش امضا کرده بود، او در سفری به تهران از راه کویر عبور میکند این سفر با شتر و اسب و الاغ انجام گرفته است. بسیاری از مطالبی که در این سفرنامه بیان شده، اطلاعاتی است که برای شناسایی سفر در آن زمانها خیلی جالب است و درمییابیم که در مسیر سفر چه اتفاقاتی میافتد. چون متن سفرنامه کوتاه بود و مسیر سفر در آن به خوبی شرح داده شده، لذا آن را به متن کتاب افزودم.
کتاب پیوست دیگری نیز دارد از جمله یک واژهنامه مختصر به گویش خوری است. گویش خوری یکی از گویشهای قدیمی ایران است که به زبان پهلوی خیلی نزدیک است. البته من زبانشناس نیستم و این کار را باید متخصصان انجام بدهند اما این اصطلاحات و واژگان را من ۵۰ تا ۶۰ سال پیش یادداشت کردم که فراموش نشود تا بعد زبانشناسان بر روی آن کار کنند.
ضمیمه دیگر کتاب، کتابچهای با عنوان «جندق و بیابانک» است. این کتابچه در عصر ناصرالدین شاه نوشته شده و به دستور اعتضادالسلطنه وزیر علوم، حاکم هر ولایتی مامور شده بود تا باسوادان هر محل را جمعآوری کند تا در مورد محل زندگی خود یک کتابچه توصیفی بنویسند که شامل اطلاعاتی درباره تاریخ، جغرافیا، جمعیت، آمار کشاورزی منطقه باشد، این اثر نوشتة مفیدی است. اصل این یادداشت ده جلد کتاب قطور است که در کتابخانه کاخ گلستان نگهداری میشود و من بخش مربوط به جندق و بیابانک را از آن استخراج کردهام. من این اطلاعات را بیست سال پیش منتشر کرده بودم که چون خیلی مفید بود، در ضمیمة این کتاب اضافه کردم. در پایان کتاب نیز عکسهایی مربوط به منطقه قرار گرفته است.
منبع: ایبنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید