صدای سعدی در دل تاریخ، آوای همیشه‌ماندگار انسانیت

1404/2/3 ۰۸:۴۵

صدای سعدی در دل تاریخ، آوای همیشه‌ماندگار انسانیت

صدای سعدی در دل تاریخ، آوای همیشه‌ماندگار انسانیتعضو هیئت‌علمی بازنشسته دانشگاه آزاد می‌گوید: جذابیتی که در حکایت‌های سعدی هست، در بسیاری از داستان‌های امروزی ما نیست. او به‌گونه‌ای می‌نویسد که هم ساختار روایی محکمی دارد و هم خواننده را از نظر زبان، معنا و حس‌برانگیزی، درگیر می‌کند.

   رومینا مألوف: سعدی، آن نادره‌گوی سخن‌سنجِ شیراز که زبان فارسی از طراوت نثر و نظم او جانی دوباره یافت، هنوز پس از قرن‌ها، در کوچه‌های جانِ ما قدم می‌زند. مردی که از بوستان و گلستانش، عطر دانایی و طنین انسان‌دوستی به مشام می‌رسد و در کلامش، چنان مهربانی و خردی جاری است که گویی برای همه زمان‌ها نوشته شده‌اند. سعدی فقط شاعر نبود؛ او آموزگار جان و جان‌مایه‌ی تربیت و تجربه بود. سخنش همچون آبی‌ست بر دل تفتیده‌ی انسانِ معاصر، که در هیاهوی جهان مدرن، هنوز در پی پناهی از جنس معنا می‌گردد. در حکایاتش، انسان را به یاد می‌آورد که مهربانی، فضیلت فراموش‌شده‌ای نیست؛ و در بیت‌های پرشورش، آن‌چنان زندگی را با حکمت می‌آمیزد که اندیشه نیز از شنیدنشان سر به تعظیم می‌گذارد. چه در وصف عشق گفته باشد، چه در بیان اخلاق، چه در پندِ شاهان یا شکایت از ریاکاران، همواره صدای انسانی شنیده می‌شود که از دل مردم برخاسته، از راه رفته، از دنیا دیده، و زبان به صداقت گشوده است. روز اول اردیبهشت، بهانه‌ای‌ست برای آنکه به یاد آوریم سعدی، هنوز زنده است؛ در زبان، در مدرسه، در شعر، و مهم‌تر از همه، در سلوک. به این مناسبت با مجید تقوی، عضو هیئت‌علمی بازنشسته دانشگاه آزاد، درباره جایگاه سعدی در فرهنگ ایرانی و ظرفیت تربیتی آثار او و ضرورت بازخوانی متون کلاسیک در زمانه ما، گفت‌و‌گو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

******

 از نظر شما «گلستان سعدی» چگونه اثری است؟ آیا آن را می‌توان یک اثر تعلیمی دانست یا یک کتاب داستانی؟ یا شاید حتی چیزی فراتر از این‌ها؟

 گلستان سعدی را می‌توان از جنبه‌های مختلفی بررسی کرد. از یک سو، شیوه نثر آن بسیار بدیع، تازه و جذاب است؛ به‌گونه‌ای که تا پیش از آن در زبان فارسی تقریباً بی‌سابقه بوده. برخی آن را الهام‌گرفته از «مقامات» بدیع‌الزمان همدانی یا مقامات تحریری دانسته‌اند، اما در مجموع، ترکیب نثر و نظم در گلستان از ابتکارات برجسته سعدی است. او ابتدا مطلبی را به نثر بیان می‌کند و سپس آن را با چند بیت شعر ادامه می‌دهد. این شیوه از جمله شگرد‌های زیبای سعدی در ایجاد جذابیت کلامی است.

نثر مسجعِ گلستان نیز، اگرچه پیش‌تر توسط خواجه عبدالله انصاری در «مناجات‌نامه» به کار رفته بود، اما سعدی با آن به‌گونه‌ای نو و خلاقانه برخورد کرد. او با بهره‌گیری از موسیقی کلام، تصاویر ذهنی و آرایه‌های ادبی، به آن شکلی هنرمندانه و بدیع بخشید.

از نظر محتوا، اگر بخواهیم به نقش و کارکرد گلستان اشاره کنیم، باید گفت سعدی اساساً یک معلم و پندآموز است. در گلستان، آنچه را که در طی بیش از سی سال تجربه کرده، دیده و آموخته به‌ویژه در سفر‌هایی که به مناطق عربی، به‌خصوص عراق داشته در قالب داستان‌هایی کوتاه، عبرت‌آموز و در عین حال سرگرم‌کننده، به مخاطب ارائه می‌دهد.

نکته مهم این‌جاست که گلستان در تقابل با بوستان، تصویری از جهان آرمانی نیست. اگر بوستان، بازتاب آرمان‌های سعدی است، گلستان گزارشی از جهان واقعی اوست؛ جهانِ آن‌گونه که هست، نه آن‌گونه که باید باشد. از این‌رو، گاهی با داستان‌هایی روبه‌رو می‌شویم که شاید در ظاهر چندان اخلاقی یا دلپذیر نباشند، اما سعدی در این‌جا نقش یک گزارشگر را ایفا می‌کند، نه مصلح. او واقعیت‌ها را بازمی‌گوید تا مخاطب از خوبی‌ها درس بگیرد و از بدی‌ها عبرت.

از این جهت، گلستان را باید اثری تعلیمی دانست نه به معنای آموزش مستقیم، بلکه به شیوه‌ای عمیق‌تر و غیرمستقیم که بر پایه مشاهده، تجربه و بازنمایی حقیقت بنا شده است.

البته نباید فراموش کرد که سعدی در دیگر آثارش، مانند غزلیات، جلوه‌ای متفاوت دارد. در آن‌جا، او به دنیای ادبیات غنایی و عشق زمینی وارد می‌شود. در بسیاری از غزل‌هایش نیز مضامین عرفانی و معنوی موج می‌زند و به‌گونه‌ای نقش واعظ را ایفا می‌کند. اما در گلستان، همان‌طور که گفته شد، با اثری روبه‌رو هستیم که هم از نظر هنری و هم از نظر محتوایی، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات تعلیمی فارسی دارد.

به‌نظر شما چه ویژگی‌هایی در سبک روایت سعدی باعث شده که خواندن گلستان، پس از گذشت قرن‌ها، همچنان برای مخاطب امروز لذت‌بخش و دلنشین باشد؟

واقعیت این است که سعدی در دوره‌ای می‌زیست که نثرِ رسمی و فنی در اوج پیچیدگی قرار داشت. بسیاری از متون آن دوران، دارای ساختاری سخت، سنگین و دور از فهم عمومی بودند. نثر فنی، پر از اصطلاحات دشوار و صناعات ادبی پیچیده بود که تنها برای خواص و اهل فن قابل درک بود. در چنین فضایی، گلستان سعدی مانند نسیمی تازه وارد شد؛ متنی که در عین بهره‌مندی از بلاغت و آرایه‌های ادبی، نثری روان، شیوا و قابل فهم داشت.

نثر گلستان نه‌تنها سهل ممتنع است یعنی در ظاهر ساده، اما در باطن بسیار دقیق و هنرمندانه بلکه با موسیقی کلام، سجع‌های دلنشین و آمیختگی ظریف نثر و نظم، لذت خواندن را دوچندان می‌کند. هنر سعدی در این‌جا، آمیختن زبان ساده با معنا‌های بلند است؛ او توانسته در عین سادگی، تجربه عمیقی از حکمت و زیبایی را به مخاطب منتقل کند. کمتر کسی در تاریخ ادبیات فارسی به چنین تعادلی دست یافته است.

بعد از سعدی، تنها شمار اندکی از نویسندگان کوشیدند تا به شیوه او نزدیک شوند. از جمله می‌توان به عبدالرحمان جامی در «بهارستان»، قاآنی در «پریشان»، و تا حدی به قائم‌مقام فراهانی در منشات اشاره کرد. در میان اینان، شاید تنها قائم‌مقام فراهانی تا حدی توانست به نثر مسجع و دلنشین سعدی نزدیک شود، اما حتی او نیز نتوانست به مرتبه هنری سعدی برسد. در واقع، همه آنها در رقابت با سعدی یا شکست خوردند یا تنها توانستند بازتابی کمرنگ از هنر او ارائه دهند.

یکی از دلایل ماندگاری گلستان همین است. سعدی هم در لفظ و هم در معنا هنرمند است. زبان او دل‌نشین است و اندیشه‌اش پربار. این ترکیب، خواننده را مجذوب می‌کند. به همین دلیل است که گلستان، طی بیش از شش قرن، یکی از متون اصلی در مکتب‌خانه‌های ایران بوده است. دانش‌آموزان پس از یادگیری خواندن و نوشتن، نخست به سراغ بوستان و سپس گلستان می‌رفتند و پس از آن با حافظ و سایر آثار بزرگ ادبی آشنا می‌شدند.

در نهایت، می‌توان گفت هنر سعدی در ایجاد نثری شیوا، روان و در عین حال پرمغز، عاملی است که گلستان را همواره زنده و خواندنی نگاه داشته؛ چراکه انسان همواره شیفته زیبایی، معنا و ظرافت هنری استه و گلستان سعدی، هر سه را یک‌جا دارد.

به نظر شما آیا می‌توان سعدی را پدر داستان کوتاه در زبان فارسی دانست؟ یا این عنوان بیشتر شایسته نویسندگان عصر مدرن است؟

پرسش بسیار خوبی‌ست. واقعیت این است که ما در سنت ادبی‌مان، پیش از اسلام نیز با نمونه‌هایی از ادبیات داستانی مواجه هستیم؛ آثاری که ساختار روایی دارند و گاه در قالب افسانه یا پند حکایت می‌شوند. با این حال، آن داستان‌ها اغلب طولانی‌اند، در دل خود روایت‌های فرعی فراوانی دارند و گاهی پیش از آنکه یک داستان به پایان برسد، نمونه‌ای دیگر به میان می‌آید. همان شیوه‌ای که بعدتر در مثنوی مولوی هم دیده می‌شود؛ ساختاری تو در تو، با روایت‌های بلند، گاه از زبان حیوانات یا شخصیت‌هایی اسطوره‌ای.

اما سعدی مسیر متفاوتی را برمی‌گزیند. قهرمانان او مردم‌اند؛ از دل کوچه و بازار و جامعه واقعی می‌آیند. روایت‌هایش، کوتاه، موجز، و بسیار انسانی‌اند. بی‌تردید می‌توان گفت که او در تاریخ ادبیات ما، یکی از پیشگامان داستان‌نویسی کوتاه است. برخی از حکایت‌های گلستان تنها در چند خط روایت می‌شوند، اما تأثیرگذاری آنها بسیار عمیق است. مثلاً داستان «جدال سعدی با مدعی» شاید اندکی بلندتر باشد، ولی بسیاری از حکایت‌های دیگرش، با چند جمله، مفهومی را منتقل می‌کنند که گاه یک مقاله از عهده‌اش برنمی‌آید.

نکته قابل توجه دیگر این است که سال‌ها تصور می‌شد تمام این حکایات بر پایه مشاهدات شخصی سعدی از سفرهایش است، از آفریقای شمالی تا چین. اما بعد‌ها مشخص شد که بسیاری از این داستان‌ها حاصل نبوغ داستان‌پردازی سعدی‌اند، نه لزوماً تجربه عینی. سعدی تا پیش از سال ۶۵۶ هجری، عمدتاً در مناطقی، چون شیراز، بغداد و برخی نواحی عرب‌زبان حضور داشته، ولی از آن سوی دنیا هم قصه می‌گوید.

در نهایت، اگرچه نمی‌توان سعدی را به مفهوم امروزی کلمه «پدر داستان کوتاه» نامید، اما در زبان فارسی، جایگاه او در خلق داستان‌های کوتاه و موجز انکارناپذیر است. در روزگاری که زندگی ماشینی، زمان و تمرکز مخاطب را محدود کرده، داستان‌های کوتاه سعدی که در چند خط، مفاهیم عمیق اخلاقی، اجتماعی و انسانی را منتقل می‌کنند، هنوز هم خواندنی و آموزنده‌اند؛ و این خود هنری است که سعدی را از بسیاری دیگر متمایز می‌کند.

در گلستان سعدی با ویژگی‌هایی، چون نثر آهنگین، ایجاز، طنز ظریف و شخصیت‌پردازی‌های خاص روبه‌رو هستیم. آیا این عناصر به‌صورت آگاهانه در ساختار گلستان به کار رفته‌اند یا محصول اتفاقی و ناخودآگاهند؟

این سؤال بسیار مهمی‌ست، چون وقتی این ویژگی‌ها در یکی دو مورد ظاهر می‌شدند، شاید می‌شد آن را به ذوق طبیعی و ناخودآگاه سعدی نسبت داد. اما وقتی می‌بینیم تقریباً سراسر گلستان سرشار از این عناصر است، نمی‌توان آن را تصادفی دانست. نثر آهنگین، ایجاز، ظرافت‌های زبانی و موقعیت‌پردازی‌هایی که به طنز و طنازی ختم می‌شود، در تمام اثر حضور دارند و نشان‌دهنده‌ی یک طراحی دقیق و آگاهانه‌اند.

سعدی با فرهنگ‌های گوناگون آشنا بوده، به‌ویژه فرهنگ اسلامی و عربی. این آگاهی و تسلط فرهنگی را نه‌تنها در محتوای حکایت‌ها، بلکه در ساختار ادبی اثر هم می‌بینیم. خودش در بوستان گفته:

تمدن هر گوشه یافتم / به هر خرمنی خوشه‌ای یافتم»

و این یعنی به‌معنای واقعی، همانند زنبور عسلی که بر گل‌های متنوع می‌نشیند و شهد گرد می‌آورد، سعدی نیز از تمدن‌ها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و تجربه‌های مختلف، اندوخته‌هایی گرفته و در قالبی هنرمندانه، شیرین و پالوده، به زبان فارسی عرضه کرده است.

نتیجه این آگاهی و پختگی، اثری، چون گلستان است؛ عسلی ناب، خوش‌عطر و پاکیزه که هنوز هم پس از قرن‌ها، زبان و دل مخاطب فارسی‌زبان را شیرین می‌کند. همین هنر است که گلستان را تا امروز زنده نگاه داشته و آن را فراتر از یک کتاب درسی یا ادبی، به میراثی زنده و ماندگار در فرهنگ ما تبدیل کرده است.

برخی بر این باورند که گلستان سعدی از حیث ساختار، حتی از بسیاری از داستان‌های معاصر فارسی نیز قوی‌تر است. شما در این‌باره چه نظری دارید؟

بله، این نکته را نمی‌توان نادیده گرفت. داستان‌نویسی معاصر ما تقریباً با محمدعلی جمال‌زاده و مجموعه‌ی معروف یکی بود یکی نبود در حدود سال ۱۳۰۰ هجری شمسی آغاز شد. جمال‌زاده حدود سی سال در غرب زندگی کرده بود و طبیعی‌ست که از شیوه‌های روایت مدرن در آن‌جا الهام بگیرد. آثار او و پس از او دیگر نویسندگان معاصر، بیشتر متأثر از نثر مرسل، ساده‌نویسی، و ویژگی‌هایی‌اند که در ادبیات داستانی مدرن غرب به‌کار می‌رود.

اما سعدی راه خودش را دارد. نثر و روایت گلستان به‌هیچ‌وجه تقلیدی یا برگرفته از سبکی بیرونی نیست. آن‌چه در گلستان می‌خوانیم، یک شیوه‌ی مستقل و خاص است؛ تلفیقی از حکمت، طنز، ایجاز، موسیقی و روانی، که در خدمت یک روایت کوتاه، اما پرکشش قرار گرفته است. این ویژگی‌ها را در هیچ‌یک از آثار داستانی بعد از سعدی، چه در ادبیات کلاسیک و چه در ادبیات معاصر، به این اندازه کامل و هنرمندانه نمی‌توان یافت.

به‌گمان من، جذابیتی که در حکایت‌های سعدی هست، در بسیاری از داستان‌های امروزی ما نیست. او به‌گونه‌ای می‌نویسد که هم ساختار روایی محکمی دارد و هم خواننده را از نظر زبان، معنا، و حس‌برانگیزی، درگیر می‌کند. اینجاست که گلستان را می‌توان نه‌تنها یک شاهکار ادبی، بلکه یک الگوی ماندگار برای داستان‌نویسی فارسی دانست؛ الگویی که هنوز هم قابلیت رجوع و الهام‌بخشی دارد.

به‌نظر شما اینکه سعدی در گلستان به‌جای خطابه و نصیحت مستقیم، روایت را انتخاب کرده، نمی‌تواند نسخه‌ای راه‌گشا برای نویسندگان و معلمان امروز باشد؟

کاملاً درست است. شیوه‌ای که سعدی در گلستان برگزیده، بی‌شک الگویی قابل تأمل برای امروز ماست. در ادبیات داستانی، روایت سوم شخص معمولاً به‌صورت‌های مختلفی اجرا می‌شود، اما سعدی سبک خاص خودش را دارد. او ترجیح داده به‌جای این‌که مستقیماً پند بدهد یا خطابه‌وار سخن بگوید، در جایگاه یک ناظر یا روایتگر بنشیند، قهرمان‌هایی خلق کند و داستان را از زاویه‌ی نگاه او بازگو کند. در واقع، این قهرمانان هستند که رفتار می‌کنند، سخن می‌گویند و مخاطب از طریق مواجهه با آنان به تأمل واداشته می‌شود.

البته در برخی حکایت‌ها، خود سعدی هم وارد ماجرا می‌شود؛ برای نمونه در داستان «جدال سعدی با مدعی»، خودش یکی از دو طرف گفت‌وگوست، اغلب موارد، او به‌مانند یک روایتگر هنرمند عمل می‌کند؛ درست شبیه فیلم‌سازی که صحنه‌ای را دیده و آن را با مهارت بازآفرینی می‌کند.

این نوع روایت، نه‌تنها در ادبیات، بلکه در آموزش هم می‌تواند الهام‌بخش باشد. به‌جای این‌که معلم یا نویسنده مستقیماً به بیان آموزه‌ها بپردازد، می‌تواند مفاهیم را در قالب روایت‌هایی شیرین و اثرگذار منتقل کند؛ کاری که سعدی با چیره‌دستی تمام در گلستان انجام داده و قرن‌هاست که خوانندگان فارسی‌زبان از آن بهره می‌برند.

منبع: شهرآرا نیوز

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: