آزادی‌خواهی ملک‌الشعرای بهار و اثر آن دردادخواهی تاریخ سیاهان آمریکا / پروفسور فضل‌الله رضا

1393/10/7 ۱۰:۱۰

آزادی‌خواهی ملک‌الشعرای بهار و اثر آن دردادخواهی تاریخ سیاهان آمریکا / پروفسور فضل‌الله رضا

رفتار زشت و تحقیرآمیز آمریکاییها با رنگین‌پوستان (سرخ و سیاه) لکه ننگی بر دامان آمریکا و تمدن آمریکایی است که شاید هرگز زدوده نشود. مردمانی که یا بومیان و صاحبان آن سرزمین بوده‌اند (سرخ‌پوستها) و یا به زور از سرزمین خویش ربوده شده و در بدترین وضعیت زیستی، به بدترین و سخت‌ترین کارها وادار شده‌اند(سیاه‌پوستها).

 

 

اشاره: رفتار زشت و تحقیرآمیز آمریکاییها با رنگین‌پوستان (سرخ و سیاه) لکه ننگی بر دامان آمریکا و تمدن آمریکایی است که شاید هرگز زدوده نشود. مردمانی که یا بومیان و صاحبان آن سرزمین بوده‌اند (سرخ‌پوستها) و یا به زور از سرزمین خویش ربوده شده و در بدترین وضعیت زیستی، به بدترین و سخت‌ترین کارها وادار شده‌اند(سیاه‌پوستها). اما به تدریج آنها بیدار و متحد شدند تا خویشتن را از چنگال بی‌رحمی‌ها و بی‌عدالتی‌ها برهانند و گرچه در طول زمان با تحمل سخت‌ترین مصائب و گرانترین بها، موفقیت‌هایی به دست آورده‌اند و با آنکه یکی از مهمترین نژادهای جامعه متنوع ایالات متحده نیز به شمار می‌آیند، هنوز در شمار مظلوم‌ترین و محرومترین مردم جهان هستند.

تاریخ سیاه برده‌داری از لوح خاطرات بشری محو نمی‌شود و اینکه تا زمان الغای برده‌داری، سوادِ خواندن و نوشتن برای برده‌ها جرم غیر قابل بخششی بود. بعد از الغای برده‌داری نیز سیاهپوستان فقیر قادر نبودند فرزندانشان را در مدارس ثبت‌نام نمایند. بیکاری، جداسازی جامعه و تحمل انواع محرومیتها، آن هم پس از لغو برده‌داری از دیگر مشکلات سیاهان بود. در این حال گروهی از نژادپرستان با تشکیل جوخه‌های مرگ به نام «کوکلاکس کلان»، آن بی‌گناهان را هدف حملات خود قرار می‌دادند که به بردگان سابق حمله می‌کردند، اموال ناچیزشان را غارت می‌کردند و به شکل دلخراشی آنان را به قتل می‌رساندند. شیوه شکنجه سیاهپوستان به شکل «لینچ کردن» بود که آنان را قطعه قطعه و یا زنده‌زنده می‌سوزاندند. این اقدامات وحشیانه، با بی‌اعتنایی حکومت، پلیس و دستگاه قضایی همراه بود.

تا اینکه وقوع جنگ جهانی دوم و شرکت گسترده سیاهپوستان در جنگ، موقعیت آنها را تا حدی تغییر داد؛ اما همچنان از ورود به اماکن مخصوص سفیدپوستان (از جمله باشگاهها و رستورانها) محروم بودند. حتی در برخی از شهرهای جنوب، حق نداشتند بر روی صندلی مخصوص سفیدپوستان در اتوبوسهای عمومی بنشینند تا اینکه کشیش سیاهی به نام مارتین لوتر کینگ «جنبش حقوق مدنی» را پایه‌گذاری کرد و امروزه در جریان جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده، واژه سیاه به تدریج منسوخ شده تا جایی که در حال حاضر در ادبیات سیاسی و اجتماعی آمریکا، به جای واژه سیاه از عبارت «آمریکایی آفریقایی‌تبار» استفاده می‌شود که دلالت بر آفریقایی‌تبار بودن برخی از شهروندان آمریکایی دارد.

استاد دانشمند آقای دکتر رضا در مقاله خود به این موضوع اشاره کرده‌اند، آن هم در ذیل پرداختن به شخصیت شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامه‌نگار و سیاستمدار معاصر ایرانی، مرحوم ملک‌الشعرا محمدتقی بهار که افزون بر فعالیتهای ادبی، انسانی مبارز و آزادیخواه بود که فراتر از محدوده سرزمینی، به افقی انسانی می‌نگریست.

 

پروانه بهار در آمریکا

چهارمین فرزند، شاعر بزرگ ما را دست روزگار از تهران آشفته آن زمانها، به آمریکای نسبتاً منظم می‌کشاند. او در آمریکا خانواده تشکیل می‌دهد. دو فرزند به بار می‌آورد و در دانشگاه درس روزنامه‌نگاری هم می‌خواند؛ اما در همه حال ندای رسای آزادیخواهی پدر در گوشش زنگ بیدارباش و هشیارباش می‌زند.

در عرصه گیر و دار آزادی

فرسوده به تن، درشت‌خفتانم

گفتم که مگر به نیروی قانون

آزادی را به تخت بنشانم

آزادی، ای خجسته آزادی

از وصل تو روی برنگردانم

باشد که مرا به نزد خود خوانی

یا آنکه تو را به نزد خود خوانم

فرزند شاعر آزادیخواه ایران اکنون در کشوری پیشرفته زندگی می‌کند که می‌تواند به حق به دستاوردهای خود، مانند لینکلن و دانشگاه‌ هاروارد و پرینستون و سلاحهای هسته‌ای بنازد، و زیاد هم می‌نازد!

اما «هیچ قصری بی‌دد و بی‌دام نیست». شکوه آمریکا هم بی‌گرفتاری نیست. در آمریکای آن زمان، سیاه‌پوستان با سفیدپوستان برابر نبودند. اینان نژاد خود را از آنان برتر می‌شمردند. تفاخر ریشه‌دار سفیدپوستان به سیاهان، سخن بلند فردوسی را که بر زبان شاهزاده اسفندیار می‌راند به یاد من می‌آورد آنجا که گفت:

که دستان بدگوهر از دیو زاد

به گیتی فزون زین ندارد نژاد

سیاه‌پوستان حق نداشتند که در جاهای عمومی، بر جای ویژه سفیدپوستان بنشینند. منع قانونی و جریمه و حبس و بند حکمفرما بود.۱

باری، در همان روزگاران که فرزند جوان بهار در واشنگتن می‌زیست، یک روز می‌شنود که یک سیاه‌پوست بزرگوار آزادیخواه به نام مارتین لوتر کینگ، با فریاد انقلابی می‌گوید که برای رسیدن به آزادی و برابری کامل حقوق سیاهان با سفیدها، روز یکشنبه بیست و یک مارس ۱۹۶۵ (مقارن با نوروز ما)، یک راهپیمایی دادجویانه را از جنوب آمریکا به سوی پایتخت آغاز خواهد کرد. کسی که با فرهنگ والای ایران آشنا باشد، می‌تواند شعر وطنیه بهار را در ذهن بیاورد.

مارتین لوتر کینگ خطیب بلندآوازه و اهل فضل بود، شگفت نیست اگر در ذهن او با مفهوم سخنانی به زبان انگلیسی همتای سخنان شاعر آزادیخواه ایران در خروش بوده باشد:

هر کو در اضطرب وطن نیست

آشفته و نژند چو من نیست۲

کسی می‌خورد غم زن و دختر

آن را که هیچ دختر و زن نیست

نامرد جای مرد نگیرد

سنگ سیه چو در عدن نیست

مرد از عمل شناخته گردد

مردی به شهرت و به سخن نیست

نام ار حسن نهند چه حاصل

آن را که خلق و خوی حسن نیست

فرتوت گشت کشور و او را

بایسته‌تر ز گور و کفن نیست

ایران کهن شدست سراپای

درمانش جز به تازه شدن نیست

عقل کهن به مغز جوان هست

فکر جوان به مغز کهن نیست

یا مرگ یا تجدد و اصلاح

راهی جز این دو پیش وطن نیست

ز اصلاح اگر جوان نشود ملک

گر مرد،‌جای سوگ و خزان نیست

شخصی زعیم و کارگشا، نی

مردی دلیر و نیزه‌فکن نیست

اخلاق مرد و زن همه فاسد

جز مفسدت به سرّ و علن نیست

در کشور تو اجنبیان را

کاری جز انقلاب و فتن نیست

بیدادها کنند و کسی را

یک دم مجال دادزدن نیست

در فارس نیست خاک و به تبریز

کز خون به رنگ لعل یمن نیست

کشور تباه گشت و وزیران

گویی زبانشان به دهن نیست

حکام نابکار ز هر سوی

غارت کنند و جای سخن نیست

معزول می‌شود به فضاحت

آن کس که مرد حیله و فن نیست

با دشمنان ملک بفرمای

کاین باغ جای زاغ و زغن نیست

ور نه نعوذ بالله فردا

این باغ و کاخ و سرو و سمن نیست

گفتم به طرز گفته مسعود

«امروز هیچ خلق چو من نیست»

بانوی خدمتکار سیاه‌پوست پروانه، روزی می‌گوید که او یک‌سوم حقوق ماهیانه خود را همه ماهه برای کمک به جنبش آزادی سیاه‌پوستان به صندوق کلیسایی می‌سپارد. سخن ستمدیده دادخواه در پروانه اثر می‌کند. یاد سخن بلند استاد شیراز به خیر، که در مناظره شمع و پروانه می‌فرماید:

تو را آتش عشق اگر پر بسوخت

مرا بین که از پای تا سر بسوخت

تو بگریزی از پیش یک شعله خام

من استاده‌ام تا بسوزم تمام

پروانه همان لحظه تصمیم می‌گیرد که با جنبش سیاه‌پوستان آمریکا همگام شود. او به کمک مالی دست می‌برد. می‌نویسد، به یاد پدرم افتادم که همیشه می‌گفت: «در زندگی راه حقیقت را بگیر، ولو اینکه بازنده باشی، طرف مظلوم را بگیر.» پدرم برای آزادی جنگید به زندان رفت. صدای او به من ندا می‌دهد.سخنان چند سال پیش پدر در مشرق زمین، اکنون فرزندش را در غرب تکان می‌دهد و او را به سوی جنبش آزادیخواهی سیاه‌پوستان می‌راند:

خواه از آدم‌گیر نورش، خواه از او

خواه از خم گیر می، خواه از کدو

مولانا

 

این مورد مرا به یاد ابیات بلندی از داستان پیرچنگی مولانا می‌اندازد. در مکتب شعر عارفانه بلند، شرق و غرب و فارسی و انگلیسی سد راه نیست، خواه از خم گیر می‌خواه از کدو، ندای آزادی و حیات معنوی را از هر اسرافیل می‌توان شنید و زنده‌تر شد. مفهوم و معنا تکان‌دهنده است، کاربرد لغت فارسی و عربی و انگلیسی برای صاحبدلان مطرح نیست.

هین که اسرافیل وقتند اولیا

مرده را زیشان حیات است و نما

جان هر یک مرده‌ای از گور تن

برجهد آوازشان اندر کفن

گوید این آوا ز آواها جداست

زنده کردن کار آواز خداست

مطلق آن آواز خود از شه بود

گرچه از حلقوم عبدالله بود

خواه از نور پسین بستان تو آن

هیچ فرقی نیست، خواه از شمعدان

چون چراغی نور شمعی را کشید

هر که دید آن را یقین آن شمع دید

(دفتر اول مثنوی مولانا)

 

پی‌نوشتها:

۱ـ برخلاف داستان شاهنامه، وقتی رستم به دیدار اسفندیار در خیمه‌سرای شاهی می‌رود، اسفندیار جایگاهی را برای نشستن به او عرضه می‌دارد، رستم آنجا را نمی‌پسندد و می‌گوید: «به جایی نشینم که رأی من است». چون اسفندیار پیشترها رستم را از نژاد فرودستان خوانده بود! شاید به این جهت جای نامناسبی را به اشاره به او پیشنهاد کرده بود.

۲ـ این قصیده شیوای وطنیه را بهار به اقتضای مسعود سعد سلمان سروده است:

امروز هیچ خلق چو من نیست

جز رنج از این نحیف بدن نیست

*از کتاب‌»نگاهی به شعر سنتی معاصر»

(به قلم پروفسور رضا، انتشارات اطلاعات)

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: