فرهنگ شفاهي نقش گذشته را ندارد

1391/11/7 ۰۱:۲۷

فرهنگ شفاهي نقش گذشته را ندارد

فرهنگ شفاهي نقش گذشته را ندارد



اگر چه نقش فرهنگی شفاهی در مقایسه با گذشته کمتر شده، اما این فرهنگ از بین نرفته است: «تنها به دلیل پررنگ تر شدن فرهنگ مکتوب است که افرادی عنوان نابودی بر این روند می گذارند»

از نظر بسياري از علاقه منداني که به همه مظاهر سنت وابسته و علاقه‌مند هستند، فرهنگ شفاهي نيز همچون بسياري از نمودهاي سنت رو به نابودي است.

همه گير شدن رسانه‌هاي مکتوب، از بين رفتن آيين هايي مثل تعزيه و نقالي، فراموش شدن لالايي ها و قصه گويي و حتي کم شدن ارتباط کلامي اعضاي خانواده ها را از مستندات اين ادعا عنوان مي‌کنند.

اگرچه رسانه‌ها و به ويژه از نوع مکتوب، نخستين مقصر براي کمرنگ شدن نقش فرهنگ شفاهي به نظر مي‌آيند، اما حتي اگر به از بين رفتن فرهنگ شفاهي نيز معتقد باشيم، باز هم نمي‌توان شيفته تکنولوژي ماند و تاثير رسانه ها را آنچنان قوي پنداشت که فرهنگ شفاهي را از بين ببرد؛ فرهنگي که براي قرن هاي متمادي دوام داشته است، نقش هايي همچون جامعه پذيري گرفته تا انتقال ميراث فرهنگي .

به اعتقاد مردم شناساني مثل"علي بلوک باشي"، بايد کمرنگ شدن نقش فرهنگ شفاهي را در کارکردهايي جستجو کرد که ديگر توسط اين فرهنگي برآورده نمي‌شود و فرهنگ مکتوب برآورده کردن اين نيازها را بر عهده گرفته است.

در زمينه فرهنگي شفاهي با بلوک باشي که مدير گروه مردم شناسي دايره المعارف بزرگ اسلامي نيز هست گفت و گو کرده ايم.


چه تعريفي از فرهنگ شفاهي مي‌توان ارائه داد؟
فرهنگ شفاهي يا گفتاري در برابر فرهنگ مكتوب يا نوشتاري قرار مي‌گيرد. اين فرهنگ مجموعه اندوخته‌هاي ذهني و الگوهاي رفتاري را شامل مي‌شود كه به صورت نانوشته انتقال مي يابد.

زماني در جامعه‌هايي با فرهنگ شفاهي زندگي مي‌كردند، زماني كه انسان هنوز به خط دست پيدا نكرده بود، همه داشته‌هاي خود را به صورت شفاهي منتقل مي‌كرد. يعني آموزش دانش ها و تجربيات به صورت كلام، گفتار و ايما و اشاره منتقل مي‌شد تا اينكه خط اختراع شد. اين دستيابي موجب شد بسياري از وظايف گفتار به نوشتار واگذار شد.
پس ما پيش از اين يك جامعه شفاهي داشتيم. نه ديوار نوشته‌ وجود نداشت، نه سفال نگاره و نه علامتي. البته اين به آن معنا نيست كه آن زمان مردم فرهنگ نداشتند، بلكه فرهنگ تقليدي و شفاهي بود . با رواج فرهنگ مكتوب، فرهنگ شفاهي از بين نرفت و همچنان راه خود را ادامه داد.
از طرف ديگر مي‌توان فرهنگ را به دو بخش مجزا تقسيم كرد. يكي فرهنگ رسمي و مَدرسي كه داراي صورتي مکتوب است و ديگري فرهنگ غيررسمي يا فرهنگ عامه كه شكل شفاهي دارد. در جوامعي كه سنتي‌تر هستند بيشتر فرهنگ شفاهي نقش و تأثير دارد و در اين جوامع انتقال ميراث معنوي، بسيار پررنگ است .

گفتيد كه فرهنگ مكتوب با اختراع خط رواج پيدا كرد. نمي‌توان رواج فرهنگ مكتوب را كمي نزديک تر ديد،يعني زماني كه استفاده از كتاب و بعد روزنامه‌ها رواج يافت و همه گيرتر شد ؟
منظورم از اين گفته‌ها ذكر پيدايي و فرهنگ مکتوب است ،فرهنگي که با پديده خط نوشته آغاز شد. اما در زمان هايي نزديک تر به ما و به خصوص از زماني که بده وبستان هاي اجتماعي رواج پيدا کرد، فرهنگ مکتوب نيز فراگيرتر شد.

پس شما با اظهارنظرهايي كه در خصوص نابودي فرهنگ شفاهي، تحت تاثير فرهنگ مکتوب عنوان مي‌شود، موافق نيستيد؟
نه. نقش فرهنگي شفاهي در مقايسه با گذشته کمتر شده، اما از بين نرفته است. به دليل پررنگ تر شدن فرهنگ مكتوب است، افرادي عنوان نابودي بر اين روند مي‌گذراند. در زمان هاي گذشته جامعه الگوهاي رفتاري شايسته و ناشايست را به شيوه شفاهي انتقال مي داد و امروز بيشتر فرهنگ مکتوب اين کار را انجام مي دهد. درست است که رسانه‌هاي گفتاري مثل تلويزيون از روي نوشتار مطالب خود را مي‌خوانند، اما از طريق گفتار ارتباط برقرار مي‌كنند.

پس نبايد نگران از بين رفتن فرهنگ شفاهي بود؟
نه نبايد نگران بود.اينها هردو، منظورم فرهنگ شفاهي و فرهنگ کتبي است، وجود دارند، اما فرهنگ شفاهي نمي‌تواند نقش گذشته را داشته باشد و امروز حرف اساسي را فرهنگ مكتوب مي‌زند. در دنياي شفاهي تاريخ حيات اجتماعي مردم به صورت گفتاري منتقل مي‌شد، در حالي که امروز تاريخ به صورت كتبي منتقل مي‌شود . مردم ما كه در گذشته سواد نداشتند، نمي توانستند مثلا با تاريخ تشيع و فاجعه كربلا از طريق كتاب آشنا شوند؛ به همين دليل از تعزيه استقبال مي كردند. تعزيه گردان ها و تعزيه خوان ها تمام وقايع کربلا و تاريخ تشيع را به صورت نمايش بيان مي كردند. به اين ترتيب عامه مردم آگاهي و اطلاعات خود را از اين قبيل برنامه‌ها مي‌گرفتند. به همين دليل تعزيه نقش زيادي در ميان مردم داشت و در هر محله‌اي تكيه‌هايي براي تعزيه خواني وجود داشت، اما امروز تعداد آنها كم شده .چون کارکرد آن هم کمتر شده. برخي رسانه هاي شفاهي از بين رفته است. مثلا قهوه‌خانه كه يك نهاد اجتماعي_فرهنگي بود و در زمان گذشته نمايش‌ها و آثار فرهنگي در آنجا اجرا مي شد، امروز چندان اثري از آنها باقي نمانده . يا مثلا نقالي كه نقالان حماسه‌هاي ملي و مذهبي ما را نقل مي کرد، يكي از جلوه‌هاي فرهنگ شفاهي و سخنوري بود كه امروز ديگر رواج ندارد و چون نيازي هم به آن نيست.

احساس من اين است كه همان طور که شما گفتيد فرهنگ مكتوب و مدرسي رواج دارد، اما اين فرهنگ يك جوري از بالا به پايين است و ميان عامه مردم چندان رواج ندارد. بيشتر مردم دوست دارند كه از طريق فرهنگ شفاهي ارتباط برقرار کنند.
البته اين بستگي به گروه هاي اجتماعي دارد. گروه‌هايي كه كمتر با فرهنگ مكتوب سر و كار دارند، احتمالاً مراجعه شان به وسايل ارتباطي كه هنوز براساس فرهنگ شفاهي كار مي كنند بيشتر است . گروه‌هايي كه به فرهنگ شفاهي بيشتر توجه دارند، بيشتر از گروه‌هاي سنتي‌تر جامعه هستند. درروستاها و شهرهاي كوچك‌ اقبال از فرهنگ شفاهي بيشتر از فرهنگ کتبي است. يک موضوع ديگري که بايد به آن توجه کرد اين است که در گذشته تولد و ازدواج و مرگ که از نهادهاي اوليه و ازمهم ترين موضوعات زندگي بشر هستند، به دليل اهميتي که داشتند با مجموعه اي فرهنگ خاص و مراسم و آيين‌هاي خاص خود همراه بودند . مثلا براي آبستني،‌ زايمان و تولد در جامعه سنتي مراسم ويژه اي برگزار مي شد. اما امروزه چنين آيين هايي کمتري وجود دارد. زيرا طبيعت و اقتضاي زمان ايجاب نمي کند و موضوعات ديگري ضرورت يافته است. ما بايد با ضرورت هاي زندگي امروز خودمان را وفق دهيم.

اين مراسم علاوه بر آنكه كاركرد انتقال فرهنگ را داشتند، كاركرد سرگرم كنندگي هم داشتند؟
بله همين طور است. اينها نقش‌هاي مهم آموزشي ، تربيتي و کارکرد روان اجتماعي داشتند. تمام الگوهاي رفتاري ما كه امروز به صورت كتبي است در آن زمان به صورت شفاهي بود.

گفتند كه اين فرهنگ شفاهي در آن دوران كاركرد انتقال دهنده داشت، فكر مي كنيد امروز فرهنگ مكتوب توانسته است اين نقش را به خوبي ايفا کند؟
تا حدودي. مثلا ببينند ما در برابر پزشكي نوين ، پزشكي عامه و سنتي را هم داريم. پزشکي سنتي، پزشكي علمي دوران قديم است . البته در كنار آن پزشکي عامه هم وجود داشت كه مردم براي بيماري هايي مثل دل درد ، سرماخوردگي، مشکلات پوستي و مانند اينها کارهايي را انجام مي دادند. تمام دستورالعمل ها و مداواها شفاهي بود و سينه به سينه به مردم رسيده بود كه هنوز هم تا حدودي رواج دارد . در واقع در اين روزگار پزشکي نوين توانسته است، کارکرده هاي پزشکي سنتي و عامه را تا حد زيادي برعهده بگيرد.

منظورم اين است كه فرهنگ مكتوب توانسته‌ است به خوبي نقش فرهنگ شفاهي را در انتقال ميراث فرهنگي را برعهده بگيرد؟
در بعضي جاها خير. ببينيد باز هم مي‌روم به سراغ علم پزشكي. مثلا يك بيمار زماني كه از معالجات پزشكي نوين نااميد مي‌شود، متوسل به شكل‌هاي سنتي‌ درمان مي شد، مثل نذر و نياز يا داروهاي سنتي، سفره و نذري انداختن، متوسل شدن به امامزاده ها. اينها كه در فرهنگ شفاهي ما بسيار کارساز است و بسيار رواج داشته .

اشاره کرديد به تاريخ، آداب و ميراثي فرهنگي که در محل هايي مثل قهوه خانه ها يا مراسمي مثل تعزيه به نسل هاي بعدي منتقل مي شد، بيشتر روايان اين فرهنگ مرد بودند، بنابراين فرهنگ شفاهي بيشتر مردسالار نبود؟
اتفاقا ناقلان بخشي از فرهنگ شفاهي زنان بودند. زنان تربيت وآموزش کودکان را برعهده داشتند. آنها بودند که فرهنگ را از راه قصه ها، ترانه ها، لالايي ها و چيستان ها و مانند آن به کودکان و نوجوانان منتقل مي کردند.

آن بخش كه در بيرون و در محل هايي مثل تعزيه خوانه و قهوه خانه‌ها منتقل مي شد، چطور؟
بله. آنچه از فرهنگ که در بيرون از خانواده منتقل مي شد بيشتر مردانه بود، اما در آن دوران زندگي ما بيشتردر درون خانواده ها مي گذشت. از اين‌ها گذشته قهوه‌خانه يك پديده شهري است و در ميان جامعه هاي عشاير و روستا اين چيزها نبود. آنها يا در مزرعه بودند يا به دنبال دام و بعد هم در خانه جمع مي‌شدند و تمام مسايل اساسي در خانه‌ها رخ مي داد. به طور کلي نقش زنان در اين فرهنگ شفاهي زياد و قدرتمند بود .

به نظر مي‌آيد در خارج از كشور يك نوع بازگشت به فرهنگ شفاهي در شيوه‌هاي آموزشي رخ داده. مثل تاكيد بر برقراري ارتباط چهره به چهره كه يكي از ملزومات فرهنگ شفاهي است، شما اين طور احساس نمي‌كنيد؟
همين طور است. در جوامع شفاهي و سنتي فرهنگ بيشتر از راه ارتباطات چهره به چهره انتقال مي يافته است امروز هم در جامعه ما اين نوع ارتباط اهميت دارد. به هرحال نمي توان به فرهنگ شفاهي و نتايج مثبت آن در جامعه امروز بي اعتنا بود. مطلبي بگويم. قبل از انقلاب درباره عشاير و روستائيان تحقيق ميداني مي کردم. آن زمان سپاهيان دانش و ترويج به روستاها مي‌رفتند. يك روز درزمستان در روستايي که تحقيق مي کردم ديدم، يكي از همين سپاهيان ترويج که کارش آموزش مردم روستايي بود در آفتاب نشسته و مشغول خواندن رمان است. از او پرسيدم كه چرا به دنبال انجام کارهايش نيست؟ گفت در اينجا نيازي به من ندارند، چون اين‌ مردم نيازها و روش‌هاي رفع نيازهاي کشاورزي خودشان را بهتر از ما مي دانند. الگوهاي آموزش فنون کشاورزي ما همه کتابي است و براي اين شيوه زندگي تجربي کاربرد ندارد.

منظورم اين است که در غرب به نظر مي‌رسد كه يك نوع بازگشت به فرهنگ شفاهي و آگاهي نسبت به نكات مثبت آن رخ داده بدون اينكه فرهنگ مكتوب كنار گذاشته شود، اما هنوز در کشور ما آگاهي نسبت به فرهنگ شفاهي و کارکردهاي مثبت آن وجود ندارد.
درست است که غربي ها رجعتي به فرهنگ شفاهي داشته اند و دريافته اند که مي توان از آن و عناصر سازنده آن در سر و سامان دادن به جامعه امروزشان بهره بگيرند. در ايران نيز برخي از کارگزاران دولتي و مردم به ارزش و اعتبار فرهنگ شفاهي و نقش سودمند آن پي برده اند و در تلاشند تا عناصر کارآمد آن را احيا کنند. اين را هم بگويم که در هر جامعه‌اي برخي از عناصر فرهنگي سودمند برخي هم غيرسودمند هستند که خود جامعه متوجه مي‌شود و زماني كه عنصري غيرسودمند باشد و كاركرد اجتماعي نداشته باشد خود به خود کنار مي گذارد. در مقابل عنصر فرهنگي مفيد را حفظ و دوباره رواج مي دهد. بسياري از عناصر فرهنگ شفاهي را که کارآمد نبودند خود مردم گذاشتند. كنار و برخي را كه سودمند بود را به کار گرفتند.




طاهره رحيمي
منبع: خبرگزاري ميراث فرهنگي



 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: