1396/2/28 ۰۷:۲۲
روایتی از اخلاق پزشکی و پیوندهای مردم و پزشکان در تاریخ معاصر ایران
روایتی از اخلاق پزشکی و پیوندهای مردم و پزشکان در تاریخ معاصر ایران مژگان جعفری: گذر روزگار گاه دگرگونيهایی در زندگی اجتماعی مردمان یک سرزمین پدید میآورد که باور آن سخت مینمایاند. شاید اگر فیلمی کوتاه از میزان دگرگونیهای زندگی ایرانیان در یک سده اخیر وجود داشته باشد که بتوان به تماشا نشست، قطعا نگاه بیننده، جز با شگفتی درهم نخواهد آمیخت. بسیاری از این دگرگونیها، زندگی را به سوی آسودگی راه نمایاندهاند. پیشرفتها در حوزههای گوناگون از آن دستهاند. بسیاری از فناوریهایی که در زندگی روزمره مردمان پدیدار شدهاند، آسایشی برایشان به ارمغان آوردهاند. در برابر، اما برخی دگرگونیها آزاردهنده بودهاند. این وضعیت را در حوزه پزشکی به تماشا میتوان نشست؛ نه این که پیشرفتهای این حوزه چنین رنگی داشته باشند، که البته ترقی این علم، بسیار به یاری انسانها آمده و در ایران نیز جز این نبوده است. آنچه در این زمینه آزاردهنده بوده، تغییری به شمار میآید که در پیوند میان پزشک و بیمار پدید آمده و این حرفه دیرینه فرهنگ ایران را از دایره کاری اخلاقی به شغلی با ویژگی درآمدزایی بدل ساخته است. بسیار در اینباره در ایران کنونی روایت کرده و نوشتهاند. چنین وضعیتی، ما را به تاریخ میبرد تا بر اساس روایتهای تاریخی دریابیم گذشتگان در این حوزه مشخص چگونه رفتار میکردهاند. قطار تاریخ، ما را به راهروهای تودرتوی یک سده گذشته میبرد.
یک تصویر جذاب و آرامبخش درنگی بر منابع تاریخی به ویژه از دورههایی که تصویری روشنتر از زندگی روزمره و اجتماعی مردمان جامعه ایران به دست میآید، نکتههایی جالب درباره طبابت و مسایل همبسته آن در ایران به دست میدهند. نویسندگان کتابهای تاریخی به ویژه سفرنامههای جهانگردان و گزارشهای وابستگان نظامی و سیاسی کشورهای دیگر، به مساله طبابت در ایران و اخلاق حکیمان سنتی و پزشکان دانشآموخته جدید در سدههای گذشته، گونهای تصویر آرمانی از رویکردهای آنان را در درمان بیماران و رفتار با آنان ارایه میدهند. آنان البته در کنار این تصویر آرامشبخش، به برخی توسعهنیافتگیها در حوزه علم پزشکی و آمیزش موضوع درمان با برخی باورهای نادرست نیز اشاره دارند؛ این اشارهها و یادآوریها اما زیر پوشش آن تصویر جذاب و آرامشبخش جای میگیرد و کمرنگ میشود. به روایت منابع یادشده، طبابت در ایران، شغلی سودآور نبوده، بیماران به پرداخت حقالعلاج، چندان اجبار نداشتهاند و کمتر کسی از سر تنگدستی و نیازمندی از خدمات پزشکان و طبیبان بیبهره میمانده است.
دادن حقالقدم بطبیب هیچ مرسوم نبود روایتهای تاریخی به گونهای جذاب و گویا وضعیت پزشکی و رعایت اخلاق در آن را در گذشته ایران بیان میدارند. این که گذشتگان ایرانیان، طب را شغل نمیپنداشتند و پیش از درآمدهای به دستآمده از این حرفه، آنچه برایشان اهمیت داشت، سلامت بیماری بود که به آنان نیازمند بود. این «نیاز» اما موجب نمیشد «ناز»ی پدید آید که برآوردن آن، تنها با پول ممکن باشد؛ اخلاق، معیار پیوند میان بیمار و طبیب به شمار میآمد. چه خوش، روزگاری که اخلاق، سنجه پزشکی بود. شاید برای آن که دریابیم نگاه پزشکان و دیگر افراد جامعه ایران در گذشته، دستکم در دوره قاجار که از آن بیشتر آگاهی داریم، به این حرفه مقدس چگونه بوده است، روایتی جذاب از زبان یک تاریخنگار قاجاری بتواند ذهنیتمان را در اینباره روشن کند. عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من؛ تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه» مینویسد «دادن حقالقدم بطبیب هیچ مرسوم نبود. طبیب میآمد، اگر مریضش میمرد خود خجالت میکشید چیزی مطالبه کند. اگر معالجه میشد، برحسب زیادی و کمی زحمتی که در رفتوآمد بالاسر مریض متحمل شده بود، حقالعلاجی برای او میفرستادند، البته توانائی مریض هم در کمیت این حقالعلاج مداخله داشت. بسا اتفاق میافتاد نصف شب دنبال دکترچهای که نزدیک خانه مریض بود میفرستادند، بدبخت را زحمت میدادند، میامد، دستوراتی میداد فردا صبح بزرگترهای خانواده که میشنیدند، این دکترچه را نمیپسندیدند، دنبال حکیمباشی دیگری میرفتند، این زحمت آقای دکتر هدر رفته بود. معهذا اگر دفعه دیگری باز هم از همین خانه پی دکتر میامدند، از رفتن سر مریض مضایقه نمیکرد، زیرا امیدوار بود بواسطه معالجه مریض سرشناس شود و شهرت حاصل کند». مستوفی نیز به توافقی نانوشته در میان ایرانیان اشاره میکند که در زمینه حقالعلاج طبیبان داشتهاند «اکثر برای اطباء، پارچه نابریده مثل برک و شال کرمانی یا اگر مریض خیلی اعیان و خدمتی که حکیمباشی انجام کرده بود اهمیت داشت، شال کشمیری میفرستادند. بیشتر اعیان، طبیب خاص برای خانواده خود داشتند که تمام مراجعات خانه اعم از آقا و خانم و نوکر و خدمتکار باو بود. آقای خانه هرچندی یکبار پول یا هدیهای برای حکیمباشی میفرستاد ولی هیچوقت قرار قبلی که آقا چه باید در سال بدهد و طبیب چه اشخاصیرا باید معاینه و معالجه کند در کار نبود». چه چیز موجب میشد چنین وضعیتی شکل بگیرد؛ این تاریخنگار خوشنام قاجاری برایمان در این زمینه توصیفی دارد «طرفین حق و حسابدان و باگذشت بودند، هیچوقت اختلافی در میان نمیآمد و اگر آقای خانه مدتی حکیمباشی را فراموش میکرد، یک اشاره طبیب ب[ه]یکی از رجوعکنندگان خانواده موجب تذکار و کار حل میشد. طبیب هم در مطب خود حقالمعاینه معینی نداشت و گاهی مریضها پنجشاهی دهشاهی لای نسخه روز قبل میپیچیدند و تقدیم میکردند ولی حکیمباشیها نظری بآن نداشتند و از فقرا هیچ چیزی مطالبه نمیکردند، مطب نشستن برای حق معاینه گرفتن نبود بلکه برای حلال کردن درآمدهای دیگر و بمنزله زکوه وجوهی بود که از اعیان میگرفتند، ضمنا مکتب عمل هم بود».
طبیبان اخلاقمدار اوژن اوبن، سفیر فرانسه در ایران عصر قاجار در کتاب «سفرنامهها و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران، ایران امروز» با اشاره به وضعیت پزشکی قدیم ایران، آن را کاری برمیشمرد که از حوزه انتفاع و درآمدزایی به دور بوده است «طبابت در ایران حرفهی سودآوری محسوب نمیشود». او در سفر به منطقه اراک امروزی از اوضاع طبابت در ایران اینگونه سخن میراند «در "ورچه" [جزو مناطق اراک دوره قاجار] یک نفر یهودی به طبابت اشتغال دارد. طبابت در ایران حرفهی سودآوری محسوب نمیشود. در خانههای اعیان و اشراف، طبیب در حقیقت نوکر مورد اعتمادی است و به شخص ارباب وابسته است، حقالقدم وی نیز از چند خروار غله در سال تجاوز نمیکند. عدهی کمی از آنان در دانشکدههای اروپا تحصیل کردهاند. تحصیل مرتب علوم پزشکی در ایران، جز در مدرسه دارالفنون تهران، در جای دیگر امکانپذیر نیست. هیاتهای مبلغان مذهبی آمریکائی، به جوانان ارمنی و کلدانی، اطلاعات اولیهای دربارهی مسائل بهداشتی میآموزند و آن عدهی جوانانی که دارای چنین آموزشهائی هستند، در نواحی شمال غربی ایران برای خود اسم و رسم فراوان دارند. تعداد بیشماری از طبیبان تجربی کنونی، دانش و معلومات سنتیشان را از پدران خود، که از دوران «گالین» [امپراتور روم] و ابن سینا، سینهبهسینه و نسلبهنسل به دیگری منتقل شده، آموختهاند. در شهرها عده پزشکان مسلمان مستقلی هم وجود دارند که برای خود مطب دار کردهاند. امام وضع مالی چندان روبهراهی ندارند. چون [بعضیها] ... مشتریهای آنان را به تور میزنند، تا به جای دوا، با دعا و جمبل و جادو، مرض بیماران را شفا دهند. حتی [پارهای کسان] ... هم با کشیدن دست، روی عضو بیمار، آنها را معالجه میکنند. بیماران خوردن دوا را هم موکول به پاسخ «استخاره» ... میکنند. افراد باسواد و فهمیدهتر هم وقتی بر[ا]ی مداوا به شخص صاحب صلاحیتی مراجعه میکنند، آنها هم برای پرداخت حق طبابت دستشان به جیب نمیرود. همه علاقه دارند به جای پول به طبیب معالج خود، هر از گاهی شال یا قالی هدیه دهند. به اینجهت پزشکان ایرانی ناچارند به سود ناچیزی که از راه تهیه و فروش دارو برایشان عاید میشود، بسازند». او سپس به وضعیت طبیبان در ایران عصر قاجار چنین اشاره میکند «در خانههای اعیان و اشراف، طبیب در حقیقت نوکر مورد اعتمادی است و به شخص ارباب وابسته است، حقالقدم وی نیز از چند خروار غله در سال تجاوز نمیکند. عدهی کمی از آنان در دانشکدههای اروپا تحصیل کردهاند. تحصیل مرتب علوم پزشکی در ایران، جز در مدرسه دارالفنون تهران، در جای دیگر امکانپذیر نیست». این سیاح فرانسوی فرآیند آموزش طب سنتی را در ایران چنین توصیف میکند «تعداد بیشماری از طبیبان تجربی کنونی، دانش و معلومات سنتیشان را از پدران خود، که از دوران «گالین» [امپراتور روم] و ابن سینا، سینهبهسینه و نسلبهنسل به دیگری منتقل شده، آموختهاند». او با اشاره به حضور پزشکانی مستقل در شهرها که توانستهاند مطبهایی برای خود دستوپا کنند، تصویری ارایه میکند که نشان میدهد حرفه طبابت در گذشته ایران، دستیابی به ثروت را اساسا در نظر نداشته است؛ آنجا که مینویسد پزشکان یادشده «وضع مالی چندان روبهراهی ندارند». هزینههای طبابت آن پزشکان چگونه تامین میشد؛ اوژن اوبن در اینباره مینویسد «همه علاقه دارند به جای پول به طبیب معالج خود، هرازگاهی شال یا قالی هدیه دهند. به اینجهت پزشکان ایرانی ناچارند به سود ناچیزی که از راه تهیه و فروش دارو برایشان عاید میشود، بسازند».
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید