1395/4/21 ۰۸:۳۶
بر همین اساس، قضاوت حقیقی در عمل سیاسی جز از طرف عامل شریک در امر صورت نمیپذیرد. قضاوتهای دیگر، یعنی قضاوتهایی که بیرون از مشارکت حقیقی در امر سیاسی بیان میشود، قضاوتهای غیرحقیقی و صرفاً تخمینی و اعتباری است، حتی چنانچه این قضاوت با برآیند یک تصمیم یا عمل سیاسی نیز منطبق باشد، آن فینفسه چیزی بیش از یک حکم ارزشی و اعتباری و به اصطلاح غیرحقیقی نخواهد بود. قضاوت و حکم ما درباره طرف یا اطراف متقابل مخصوص به ما و متمایز از ماست.
بر همین اساس، قضاوت حقیقی در عمل سیاسی جز از طرف عامل شریک در امر صورت نمیپذیرد. قضاوتهای دیگر، یعنی قضاوتهایی که بیرون از مشارکت حقیقی در امر سیاسی بیان میشود، قضاوتهای غیرحقیقی و صرفاً تخمینی و اعتباری است، حتی چنانچه این قضاوت با برآیند یک تصمیم یا عمل سیاسی نیز منطبق باشد، آن فینفسه چیزی بیش از یک حکم ارزشی و اعتباری و به اصطلاح غیرحقیقی نخواهد بود. قضاوت و حکم ما درباره طرف یا اطراف متقابل مخصوص به ما و متمایز از ماست. دریافتن اینکه چگونه باید با او در امر سیاسی رقابت کرد تا به نفی انتظارات سیاسی او در این امر خاص بینجامد، یا به وضع معامله به مثل او پایان دهد و یا تا حدی که میتوان او را در تنگنایی قرار داد که در جامعه شر و شریر و نازیبا بودن پروژه او را به نحو مؤثر القا کند، همه اینها مخصوص به قضاوت و حکم ماست.
مطلقاً نباید چنین پنداشت که بود و نبود ما بسته به حکم و قضاوت دیگری است. قانون کلی عمل سیاسی این است که: از آن سوی مقابل قضاوت و حکم متمایز از طرف رقیب ما نسبت به ما وجود دارد؛ اما ترجیح نهایی و پیروزی یک طرف بر رقیب را همان عمل سیاسی تعیین میکند و نه هیچ کس دیگر. در حالی که هر طرف میل به صیانت خویش در امر سیاسی و نفی طرف دیگر دارد، عمل سیاسی خود فینفسه تعیین میکند که کدام طرف در این مبارزه و جدال مرگ و زندگی ماندگار و پیروز بیرون بیاید یا مقهور و شکستخورده جان بدهد.
خاطره سیاسی
خاطره سیاسی یک ملت با ملت دیگر در شیوه تجدید و بازگشت عمل سیاسی فرق میکند؛ برای مثال در مقایسه با عراقیها، ایرانیها دوران هشت ساله دفاع مقدس را به مثابه یک وضعیت همچنان موجود حفظ و یادآوری میکنند و این امر موجب بروز و پیدایش فرهنگ حفظ ارزشهای دوره دفاع شده است. ما ایرانیها این دوره را با اصطلاح «مقدس» یاد میکنیم و همین نامگذاری بهتدریج جایگاهی بیشائبه و متعالی به دوره دفاع مقدس بخشیده است. هنوز هم کاروان «راهیان نور» به مناطق جنگی گسیل میشوند تا با ارجگذاری دفاع هشتساله، آن خاطره سیاسی را جاودانه سازد و در شعور تاریخی ماندگار شود.
هر عمل عظیم سیاسی متناسب شرایط و اوضاع، زبان و واژگان خاصی را اقتضا میکند. در پدیده ملی شدن صنعت نفت، شعارهای خاصی در جامعه بروز یافت که با شعارهای مربوط به حقوق ملی ایران در انرژی و صنعت هستهای در سالهای اخیر از جهاتی متمایز و از جهات دیگر متشابهند. بدون تردید کشف مؤثرترین واژگان نقشآفرین توانسته است در سرنوشت هر یک از عمل سیاسی و موفقیت و یا ناکامی آن بسیار مؤثر باشد. عمل سیاسی، بنا بر یک قاعده کلی، متمایل به اثبات و تمایز نیروهای برتر اجتماعی است؛ چه این نیروهای باثبات و متمایز از ناحیه دولت داخلی شکل گیرد و یا از جوانب جهانی و بینالمللی ناشی شود. اغلبیت نیرو امر سیاسی را همراه خود میسازد. امر سیاسی مردم پاریس در روزهای اشغال اولیه به دست نازیها، غیر از پاریس در روز آزادی مقاومت بود؛ زیرا بنا بر قاعده مذکور، محور ثابت و اغلبیت نیروی سیاسی به دلیل تحول در جریانهای پیروزمند و منهزم میدان نیروهای نظامی موجود تغییر یافته بود.
در یک پدیده اطراف امر سیاسی بر اساس هنجار عام از پیش تعیین شدهای، تصمیمگیری مینمایند و عمل میکنند که توسط امر سیاسی تحکم میشود. این هنجار فراگیرتر از اطراف است و به طرف خاصی تمایل ندارد و امر سیاسی خود به خود آن را تعیین میکند. ناگفته نماند که اطراف یا دوستان و دشمنان در یک امر سیاسی خود موضوع تحکم امر سیاسیاند. بیآنکه بخواهیم تأثیر کاریزماتیک فرد را در تعیین دوستان و دشمنان انکار کنیم، اما حقیقت این است که دشمنی و دوستی اطراف امر سیاسی از سر اختیار و اراده مطلقاً آزاد آنها نیست.
دولت همه انضمامیت امر سیاسی نیست
امر سیاسی در دوره جدید پس از پیمان وستفالی با مفهوم دولت درهم آمیخته و عجین شده است؛ اما این بدان معنی نیست که در دورههای کهن و میانه، از جمله یونان کهن و دیگر نقاط جهان و یا در دوره مربوط به سالهای اخیر که ما آن را تجربه میکنیم، بالضروره امر سیاسی محدود به مفهوم دولت باشد. اقتدارهای گوناگون در تاریخ سیاسی بشر به چشم میخورد که اکثر آنها از طریق مفهوم کلی دولت قابل توضیح و تفسیر است؛ اما موارد دیگری از اقتدار خشن و تند و دردناک نیز وجود داشته و دارد که در برابر مفهوم دولت و علیه نهاد دولت جای میگیرد و ما امروز بعضی از نمونههای آن را در جهان، در اروپا و در خاورمیانه مشاهده میکنیم. در حالی که در فلسفه سیاسی هگل به شئون شعور متعالی دولت نسبت به شعور اجتماعی تأکید میشود، از تمایزات شعور محض در عمل سیاسی که نسبت به شعور دولت جامعتر و کلیتر و بنابرین متعالیتر است، سخنی به میان نیامده است.
دولت در کلیتش تا آنجا که میتواند، قلمرو عمل سیاسی را تعیین میکند؛ اما این بدان معنی نیست که بسط این قلمرو مطلقاً در دست و در اختیار دولت باشد. در حالی که دولت لیبرال به مراتب وانمود میکند که در بسط قلمرو عمل سیاسی بیطرفانه عمل میکند، اما دولتهای سنتیتر و محافظهکارتر نسبت به بسط و توسعه این قلمرو محتاطانه میاندیشند و عمل میکنند. در نظامهای دمکراسی، دولت هرچه بیشتر گسترده و مسلطتر شده است و این موجب آشکار شدن تناقض درونی اصطلاح دمکراسی میگردد؛ زیرا با توسعه اعمال قدرت و کنترل دولت گسترده، حضور خالص مردمی هرچه بیشتر موضوع مقابل حضور کنترل شده دولتی قرار میگیرد و عمل سیاسی بهناچار به جنس مخالف خود تبدیل میشود. امتیاز دمکراسی بر دیگر انواع حکومت نه در مثلث نظارت مردم در حکومت، نظارت حکومت بر فرد و نظارت فرد به مردم است. امتیاز موهوم دمکراسی مبتنی بر چشمانداز سیاسی متکی بر امکان عمل آحاد مردم است. در دیگر انواع حکومت ضرورتاً امکان حضور سیاسی عامه مردم منتفی نیست؛ اما آن مبنای پیوسته اعلام شده برای تحقق درونی عمل نیست. بنابر این دولت دمکراتیک کرسی حکومت مردم بر مردم را غصب میکند و نظام منبعث از سلطه و دیکته غیرانسانی را تحمیل بر آنها میکند که خود مولد آنارشی آغازین است. این راز انقلابهای آینده مردمی در آینده نه چندان دور است. راهی به سوی گشودگی آنارشی از طریق امر سیاسی در سنتز نوین آن.
دولت بدون مردم نیست. دولت امری جسمانی و بدنی نیست و هرچه باشد، شعور است. دولت بیش از هر شاکله سیاسی، حضور فیزیکی مردمی را به شعور عام سیاسی اعتلای صورت میبخشد. صورت شعور عام سیاسی تودههای مردم غالباً همان دولت است؛ اما دولت همچنان بیش از شعور عمومی مردمی که بر آنها حاکم است، نمایندگی میکند. در مقابل اگر دولت بدن مردم نیست، اما ویژگیهای بدن انسانی از چنان پیچیدگیهایی برخوردار است که همچنانکه تاریخ سیاسی دولتها نشان میدهد، هنوز آگاهی کامل درباره آن تحقق نیافته است. توان موجودیت جسمانی مردم بیش از موجودیت فیزیکی دولت است و همین امر سرکشی و عدم انقیاد و آنارشی را موجود میسازد. از این رو برخلاف اشمیت، امر سیاسی را باید شامل آنارشی و دولت دانست.
آگاهی دولت نسبت به شعور در عمل سیاسی آگاهی مقدماتی است و همچون تز نسبت به سنتز آن است. تمامیت امر سیاسی همه کوششهای ظاهری دولت را برای بسط نفوذ خود در شئون گوناگون اجتماعی برای تکوین خویش بهکار میگیرد. درحالیکه ارتش امریکا سربازان خود را برای شکست ارتش عراق در جنگ خلیج فارس ارسال میکند، امر سیاسی حکم خود را دارد: محاصره و شکست حزب بعث میوهای نیست که در دامان دولت بوش بیفتد؛ خودآگاهی امر سیاسی فراتر از آگاهی اطلاعاتی و نظامی امریکا رخ مینماید و گوی پیروزی را غیرمنتظرانه به جانب طرف دیگر یعنی ملت عراق پرتاب میکند.
امر سیاسی و دوستی و دشمنیها
شکی نیست که پس از پیدایش دولتها، امر سیاسی به دوستی و دشمنیهایی متصف شده است و دولتها به مثابه واحدهای سیاسی سازمانیافته چیرهگر و مسلط در ایجاد تمایز دوست از دشمن بیش از دیگران تأثیرگذار بودهاند. هر دولت مدعی داشتن دوستان و دشمنانی است؛ اما چنین نیست که حتی برای دولتها تعریف از یک دشمن، یک امر اختیاری و ارادی باشد. میتوان گفت اکثر دولتها به اقتضای تاریخی و تعینات جغرافیایی، با دشمنان و دوستان خاص از پیش تعیین شده خود به دنیا میآید، معذلک پیامد تغییر ماهیت یک دولت، دوستان و دشمنان آن دولت نیز تغییر مییابد و استراتژی و متحدان جدید ظاهر میشوند.
در مقام مقایسه با دولت، دوستان و دشمنان ضددولت، مخفیتر و پوشیدهترند و ضددولت در انتخاب دوست و دشمن آزادی عمل بیشتری را بهرغم همه محدودیتهای کنش سیاسی خشونتبار خود دارد. در سال ۲۰۱۵ شاهد بودیم که داعش بهرغم دریافت پشتیبانی مالی و تدارکاتی (لجستیکی) از عربستان و ترکیه، آنها را مورد تهدید قرار داد. یکی از تمایزهای اساسی در عمل سیاسی دولت و ضددولت این است که ضددولت به مراتب نسبت به دوستان و رقیبان خود بیمحاباتر و غیرمتعهدتر رفتار میکند. این سستعهدی و پیمانشکنی ممکن است به نحو دوجانبه صورت پذیرد، کما اینکه دولت ترکیه در حوادث بروکسل در بهار امسال، آمادگی داعش را برای حملات به اروپا لو داد تا فاصلهگرفتن حسابشده خود از داعش را به دیگران بنمایاند.
بنابراین میتوان گفت امر سیاسی حلقه واصل دولت از یک سو، و نیروهای سیاسی غالب از سوی دیگر است. دولت از زمان پیدایش و جامعه، هیچ گاه از یکدیگر جدا نبودهاند تا هر یک به تنهایی بدون دیگری قابل تعریف باشد. بنابراین دولت را نمیتوان در بیرون از امور مربوط به اجتماع در گوشهای به نحو مجرد فرض کرد. علی هذا پیوند امور مربوط به اجتماع و نیروی سیاسی غالب که دولت از زمره آن است، جز از طریق تحول به امر سیاسی ممکن نیست. در امر سیاسی این هر دو ماهیت یگانهای را مییابد و بیرون از امر سیاسی انسان بهرغم اجتماعی بودن آن در آزادی فارغ از نیروی سیاسی قاهر میتواند کنشگری بیچون و چرا و سرکش باشد، حتی اگر این انسان همچنان اخلاقی باشد.
کارل اشمیت مفهوم امر سیاسی را پیشفرض مفهوم دولت میپندارد. این تعریف بسیار سنجیده و دقیق از امر سیاسی حامل یک نقص آشکار است. اگر ما آن را تنها پیشفرض مفهوم دولت برشماریم، خواه ناخواه پذیرفتهایم که همه کوششهای غیردولتی و یا ضددولتی از حلقه امر سیاسی خارج است. با این تلقی میتوان بسیاری از اموری که در جهان سیاست رخ میدهد، از جمله ماجراهای بسیار شگفتآور پس از یازدهم سپتامبر حضور ضددولت را دیگر از تعریف سیاسی خارج تلقی کنیم و این را هیچ سیاستمدار و صاحبنظری با هر نگاه و تمایل سیاسی که باشد، نخواهد پذیرفت. بشر دوره جدید چنان با مفهوم دولت و سازمانهای اجتماعی و سیاسی بزرگ خو کرده است که وجود دولت را برای انسان جزء ضروری و بلکه ضروریترین جزء او میداند. در حالیکه میل به نفی دولت در سراسر جهان کمابیش وجود دارد و بهخصوص مبارزه علیه دولتهای نیرومند محدود محلی و منطقهای به دلایل گوناگون از جمله عدم رضایت مردم از معیشت و اقتصاد و محیط زندگی حقیقتی غیرقابل انکار است.
دولت کامل
دولت کامل زمینی آن است که همه حوزههای اقتصاد، دین، فرهنگ، آموزش و غیره را در سیاستهای خویش بگنجاند. یک دولت تا آنجا که کامل نیست، دولت کامل (perfect state) محسوب نمیشود. با وجود تعاریف گوناگون درباره دولت کامل، باید گفت به لحاظ عقلی آن امری ممتنع نیست بهرغم آنکه ادعای مدعیان وجود این مفهوم از دولت در دورههای گوناگون میتواند جدلی تلقی شود؛ اما جدلی بودن دولت واقع موجودی که تام و کامل نامیده میشود، به هیچ روی نفی علیالاطلاق دولت کامل نخواهد بود.
دولت کامل مطلق آن است که همه حوزههای متافیزیکی و فیزیکی و غیبی و شهودی انسان را در کنف عنایت سیاسی خویش دارد. هیچ پیشفرض قابل قبولی برای نفی این دولت وجود ندارد؛ اما اینکه چنین دولتی چگونه میتواند باشد، به نظر چنین میآید که امر سیاسی در این دولت به حد اعلای بساطت خود و همچون یک مرآت محض و کامل وجودشناختی (اونتولوژیک) است که در آن انسان خویش را به نحو اتم و اکمل مینگرد. انسان در این امر سیاسی دولت کامل به خویشتن خویش نایل میشود. این دولت در پی تحقق انسان کامل در همه شئونات ارضی و سمایی آن است. این چنین انسان کاملی جز در این دولت، فضای مخصوص خویش را نمییابد.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید