گفت و گو با عبدالوهاب شهیدی خواننده موسیقی سنتی ایران و نوازنده عود

1393/4/3 ۱۰:۰۲

گفت و گو با عبدالوهاب شهیدی خواننده موسیقی سنتی ایران و نوازنده عود

«بزرگترین رنج، ندانستن ارزش هنر است. مفتخرم از اینكه هر زمان به گذشته برمی‌گردم و به عملكرد خود نگاهی می‌اندازم خاطرات خوبی برای آیندگان به جای گذاشته‌ام، خاطراتی كه هر زمان كسی خواست به آنها مراجعه كند با دنیایی از شادی و افتخار رو به رو می‌شود.» اینها جملات عبدالوهاب شهیدی خواننده آواز ایرانی در مرز 93 سالگی است. عبدالوهاب شهیدی، خواننده موسیقی سنتی ایرانی و نوازنده «عود» است. وی كه فعالیت هنری خود را از كودكی و در كنار خانواده هنردوست خود شروع می‌كند به طور رسمی از سال 1320 با حضور در كلاس‌های اسماعیل مهرتاش در جامعه باربد؛ مهد هنر و فرهنگ آن دوران به مدت 20 سال آموزش می‌بیند. فعالیت او در رادیو و برنامه گل‌های جاویدان با مدیریت داوود پیرنیا از سال 39 شروع می‌شود.

 

 

«بزرگترین رنج، ندانستن ارزش هنر است. مفتخرم از اینكه هر زمان به گذشته برمی‌گردم و به عملكرد خود نگاهی می‌اندازم خاطرات خوبی برای آیندگان به جای گذاشته‌ام، خاطراتی كه هر زمان كسی خواست به آنها مراجعه كند با دنیایی از شادی و افتخار رو به رو می‌شود.» اینها جملات عبدالوهاب شهیدی خواننده آواز ایرانی در مرز 93 سالگی است. عبدالوهاب شهیدی، خواننده موسیقی سنتی ایرانی و نوازنده «عود» است. وی كه فعالیت هنری خود را از كودكی و در كنار خانواده هنردوست خود شروع می‌كند به طور رسمی از سال 1320 با حضور در كلاس‌های اسماعیل مهرتاش در جامعه باربد؛ مهد هنر و فرهنگ آن دوران به مدت 20 سال آموزش می‌بیند. فعالیت او در رادیو و برنامه گل‌های جاویدان با مدیریت داوود پیرنیا از سال 39 شروع می‌شود. شهیدی در رادیوی آن زمان، با هنرمندانی همچون جلیل شهناز، فرامرز پایور، خالقی، تهرانی، بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی به اجرای برنامه می‌پردازد. زیرزمین خانه او پر از عكس‌های هنرمندانی همچون خودش است به همراه سازاش؛ عود. عودی كه زمانی در فستیوال‌های بین المللی آن را به دست می‌گرفت و می‌نواخت. حالا اما او به رغم گذشت سالیان دراز از فعالیت هنری بزرگترین رنج را برای هنرمند ندانستن ارزش هنری‌اش می‌داند و در عین حال معتقد است كه پس از گذشت سال‌ها فعالیت، نه تنها هنرش به درستی شناخته نشد بلكه هیچ‌گاه نیز مورد نقد و بررسی قرار نگرفت. پسرش شاهرخ شهیدی امكان این گفت و گو را در حالی كه سن استاد اجازه صبحت بیش از اندازه را نمی‌دهد برای ما فراهم كرد. او با مهربانی و حوصله ما را در زیرزمین خانه‌اش كه كلكسیونی از تمامی عكس‌های هنرمندان و دغدغه‌های زندگیش بود پذیرفت.

 

تاریخچه‌ای از فعالیت‌هایی كه در زمینه آواز و نوازندگی داشتید بفرمایید؟

من فعالیت‌های بی‌شماری در زمینه موسیقی داشتم و برای این هنر خیلی زحمت كشیدم. از سال 1322 تا 1357 همیشه مشغول به فعالیت بودم. برای اجرای زنده موسیقی، مسافرت‌های بی‌شماری به خارج از كشور داشتم. به جرات می‌گویم كه عبدالوهاب شهیدی یكی از بزرگترین هنرمندانی است كه تا این اندازه مسافرت‌های خارج از كشور داشته و همه نیز در زمینه شادی اجرا شده‌اند. همیشه در فعالیت بوده‌ام و خاطرات خوبی هم از فعالیت‌هایم دارم.

 

از بین تمامی فعالیت‌هایی هنری كه از سال 22 تا 57 به طور مستمر انجام دادید كدامیك در ذهن‌تان نقش بسته و با یادآوری آن روزهای خوش فعالیت برایتان زنده می‌شود؟

یكی از آن خاطرات خوب جشن هنر شیراز بود و نه همه آن. افتخار می‌كنم، در زمانی فعالیت هنری داشتم كه شاید بهترین دوران برای هنر به حساب می‌آمد. همه آن سال‌ها در خاطرم مانده‌اند. مفتخرم از اینكه هر زمان به گذشته برمی‌گردم و به عملكرد خود نگاهی می‌اندازم خاطرات خوبی برای آیندگان به‌جای گذاشته‌ام، خاطراتی كه هر زمان كسی خواست به آنها مراجعه كند با دنیایی از شادی و افتخار مواجه می‌شود.

 

در مورد فعالیت‌های رادیویی خود در زمان حضور آقای داوود پیرنیا بفرمایید و اینكه بعد از رفتن وی و كمی بعدتر از آن، رادیو چه روندی را طی كرد؟

 

بعد از كنار رفتن آقای پیرنیا چند نفری آمدند مثل آقای میرنقیبی و امثالهم. آخرین مدیر ابتهاج (سایه) بود. گل‌های تازه نیز ار ابتكارات آقای ابتهاج بود. وی تا سال 57 مدیر بود و سپس از ایران رفت. من رادیو را تعطیل نكردم بلكه رادیو تعطیل شد.

 

از اجبار نبود خود در رادیو و ترك آن بگویید؟

اجباری برای ترك‌كردن رادیو نداشتم، شرایط به نحوی شد كه به این سمت سوق داده شدم. اما در زمانی كه فعالیت مثمرثمر و مفیدی داشتم به جرات می‌گویم كه حضور در برنامه گل‌های جاویدان آرزوی همه اهالی هنر و فرهنگ بود. برنامه‌ای كه من بیش از 550 اجرا در آن داشتم.

 

آیا نبود شما در رادیو و قطع برنامه‌های موسیقایی به موسیقی ضربه زد؟ و اینكه آیا شأن و قدر هنر شما، به عنوان هنرمندی كه سال‌های زندگی خود را برای موسیقی و اعتلای هنر و فرهنگ گذاشت، حفظ شد؟

به بخش دوم سوال شما پاسخ می‌دهم. هر هنرمندی احتیاج دارد قدر زحمات و رنج‌هایش دانسته شود، بزرگترین رنج، ندانستن قدر است. من رادیو را تعطیل نكردم بلكه رادیو تعطیل شد، به بیانی دیگر همه چیز تعطیل شد. برنامه‌ها ساخته شد اما تقریبا در بیشتر آنها از پیشكسوتان دعوت نشد. قدیمی‌ها به حاشیه رفتند.

 

پس با این حساب موسیقی كهن و كلاسیك ایرانی به كناری رانده شد؟

خیر. موسیقی اصیل ایرانی زندگی هر ایرانی علاقه‌مند به ارزش‌هاست. من در زندگی خود این راه را انتخاب كردم و با این راه زندگی كردم زیرا عشق‌ام بود. موسیقی عشق من بود. همانطور كه می‌دانید عشق، سرمنشأ موسیقی است. من از سال 22 و در واقع از كودكی خود با صفحات مرحوم تاج و ادیب خوانساری لذت می‌بردم. نعل به نعل صدای این بزرگان را با گوش جان شنیدم. در سال 22 كه به كلاس‌های استاد مهرتاش رفتم این سخن عنوان شد كه تمام دانسته‌های خود را به كناری بگذارم و آموزش‌های جامعه باربد را دنبال كنم كه همین كار را هم كردم. چه زجری كشیدم تا توانستم آنها را فراموش كنم. به هر جهت، موسیقی تعطیل شد و همه رفتند دنبال كار خودشان. برخی جلای وطن كردند و برخی نیز ماندند. موج نو و جوان بر همه چیز سایه انداخت. آموزشگاه‌های متعددی توسط نسل نو و جوان باز شد و آموزش‌ها نیز بر همان اساس شكل گرفت. اما معتقدم همین موج نو، كاری انجام نداد تا بتواند یادگاری از این نسل بماند و ماندگار شود. اگرچه صداهای خیلی خوبی نیز در این نسل وجود دارد اما به دلیل نداشتن تجربه كافی و اقتباس از صدای یكدیگر معمولا به ندرت می‌توان خلاقیت را در این نسل دید .

 

بهترین جمله‌ای را كه در رادیو شنیدید از زبان چه كسی بود و مربوط به چه موضوعی بود؟

بهترین جمله را من در رادیو از زبان چند نفر شنیدم؛ مرحوم پیرنیا، اسماعیل مهرتاش، خالقی و معروفی. این افرادی كه نام بردم مشوقان من در دوران فعالیت در رادیو بودند. یادم می‌آید كه مرحوم خالقی وقتی می‌خواست به دیگران هدیه‌ای بدهد یكی آلبوم‌های مرا می‌داد نواری بود به نام لری داغستانی.

 

بهترین استاد شما در زمینه آواز چه كسی بود؟

استاد مهرتاش و كلاس‌های او. من به مدت 20 سال در آن كلاس‌ها حضور داشتم.

 

نقدی به برنامه‌های موسیقایی رادیو دارید؟

هنرمند شكننده است. ممكن است در مقاطعی صحبت‌هایی كرده باشم اما در حال حاضر از كسی ناراحتی ندارم. من از هیچكس طلبكار نیستم.

 

چه پیشنهادی دارید؟

فكر می‌كنم برای كسی مثل من كه سال‌های زیادی را صرف موسیقی اصیل ایرانی كرده است بهتر از این‌ها می‌توانست برخورد شود. بهتر می‌توانستند از زحمات من قدردانی كنند. معتقدم هنوز هم بعد از گذشت سال‌ها هنر من را به درستی نشناختند. كار مرا هیچ‌گاه نقد نكردند. كارهایی كه من در زمینه آواز، نوازندگی عود و موسیقی ایرانی انجام دادم كارهای كمی نیست. به واقع فعالیت‌های بی‌شماری كه در طی سالیان انجام دادم را شاید كمتر هنرمندی انجام داده باشد؛ توانستم نوآوری كنم. شعرهای شكسته را در چهارچوب‌های موسیقی اصیل ایرانی آوردم. پای آهنگ‌های محلی را در موسیقی اصیل ایرانی باز كردم. موسیقی اصیل ما موسیقی محلی ماست. و بهترین نمونه آن آثاری است كه توسط مرحوم خالقی انجام شده است. آهنگسازی‌های خالقی روی ترانه‌ها و ملودی‌های محلی یكی از بهترین نمونه‌هاست. من این‌كار را كرده‌ام، اكثر ملودی‌های محلی را در كارهایم آورده‌ام. هیچ‌گاه ردیف‌گرا نبودم و خود را پایبند ردیف نكردم بلكه همیشه ردیف را پایبند خود می‌كردم. ردیف بود كه دنبال من می‌آمد من به دنبالش نمی‌رفتم. یكی از صحبت‌های مرحوم كسایی است كه ردیف‌گرا نباشید، بگذارید ردیف به دنبال شما بیاید. معتقدم دانستن ردیف لازم است اما لازم نیست خوانده شود زیرا اگر بخواهند گوشه‌ها را در هر ردیفی ادامه دهند مخاطب را خسته می‌كنند. گوش تا حدی توان شنیدن دارد، بیش از حد خودش سرگیجه می‌آورد. در برخی از كنسرت‌ها كه می‌روم می‌بینم مخاطب كسل است، زیرا خواننده و نوازنده خود را زندانی ردیف كرده است.

 

در زمینه آواز در حال حاضر صدای كدام خواننده با معیارهای شما از آواز هماهنگی دارد؟

صدای خوب وجود دارد كه وقتی می‌شنوم لذت می‌برم. اما صدایی است كه مسیر اصلی را گم كرده و در راه خودش نمی‌رود، تقلید می‌كند! تا زمانی‌كه تقلید می‌كنند نمی‌توان تشخیص داد كدامیك بهتر می‌خوانند. برخی خوب خواندن را تحریر و چهچه‌زدن می‌دانند در حالی كه من چنین اعتقادی ندارم. مثالی می‌زنم وقتی میزی را برای شام آماده می‌كنیم و به غذای اصلی توجه نداریم و فقط به تزیینات میز می‌پردازیم حكایتی است كه برخی از خوانندگان دارند. تنها به تزیینات می‌پردازند و از نكته مهم غافلند. نسلی كه مخاطب صحبتم هستند باید در وهله اول خود را بشناسند. جلوی آیینه بایستند و در هنگام خواندن به چهره خود بنگرند. خیلی‌ها را دیده‌ام كه در هنگام خواندن در حال گریه‌كردن هستند. یعنی میمیك صورت به گونه‌ای است كه هنگام خواندن مخاطب با چهره‌ای گریان مواجهه می‌شود اینها درست نیست. خواندن شرایطی دارد كه باید رعایت شود. هر كسی سنگ خودش را به سینه می‌زند. این حرف را از روی دوستی به اهالی موسیقی می‌زنم: غرور را كنار بگذارید! تنها سقوط شما غرور است. اگر تشویق‌ات كردند دچار غرور نشو! غرور تو را از ریشه می‌كند. تاكید می‌كنم كه هنرمند واقعی از مردمش طلبكار نیست بلكه بخشی از موفقیت خود را مدیون آنهاست. من 70 سال برای موسیقی ایرانی زحمت كشیدم ولی هزار افسوس كه نتوانستم بسیاری از كارهایی را كه در ذهنم داشتم به انجام برسانم. در دریای پهناور هنر پیش رفتن كار دشواری است زیرا راه طولانی و پر از سنگلاخ است.

روزنامه آرمان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: