روايت طباطبايي از شهريار ماكياوللي
1392/12/24 ۰۹:۳۰
كتاب جديد دكتر سيدجواد طباطبايي كه با عنوان «تاملي در ترجمه متنهاي انديشه سياسي جديد مورد شهريار ماكياوللي» منتشر شده، نقد و بررسي مولف درمورد ترجمههايي است كه طي سالهاي گذشته درمورد كتاب شهريار ماكياوللي و انديشههايي كه ذيل انديشه سياسي در مورد ماكياوللي در ايران منتشر شده است.
نام كتاب: تاملي در ترجمه متنهاي انديشه سياسي جديد ،مورد شهريار ماكياوللي
نويسنده: جواد طباطبايي
ناشر: مينوي خرد
چاپ اول: 92
تعداد صفحات: 245
كتاب جديد دكتر سيدجواد طباطبايي كه با عنوان «تاملي در ترجمه متنهاي انديشه سياسي جديد مورد شهريار ماكياوللي» منتشر شده، نقد و بررسي مولف درمورد ترجمههايي است كه طي سالهاي گذشته درمورد كتاب شهريار ماكياوللي و انديشههايي كه ذيل انديشه سياسي در مورد ماكياوللي در ايران منتشر شده است.
مولف بر اين باور است كه مورد ترجمه «رساله شهريار ماكياوللي» از نخستين متنهاي اساسي انديشه سياسي جديد بود كه به فارسي ترجمه شد. لذا مولف براي بررسي ايده خود كه جايگاه ترجمه در انديشه سياسي و سير تكويني آن است به بررسي ترجمه مترجمان مختلفي ميپردازد.
به طور مثال وي درباره ترجمه محمود محمود مينويسد: «مترجم آنكه اهل انديشه سياسي نبود، به ملاحظاتي سياسي آن را به فارسي برگردانده بود. بديهي است كه آن ترجمه گام نخست آشنايي با انديشه سياسي جديد بود و پيش از آن نيز رسالهيي به اهميت شهريار در تاريخ انديشه سياسي به زبان فارسي برگردانده نشده بود. زبان فارسي زمان ترجمه نيز هنوز از بسياري جهات، در بهترين حالت، زبان سياستنامهها و اندرزنامهها بود و با زبان رسالهيي مانند شهريار كه به رغم ظاهر ساده آن ظرافتها و پيچيدگيهاي بسيار دارد، سازگار نبود اما آن ترجمه به نوبه خود كاري مهم به شمار ميآمد.»
از ديگر مترجماني كه به ترجمه رساله شهريار ماكياوللي روي آوردهاند ميتوان به حميد عنايت و داريوش آشوري نيز اشاره كرد.
دكتر طباطبايي درباره اهميت و جايگاه و اينكه چرا رساله ماكياوللي را براي بررسي انتقادي ترجمههاي فارسي انتخاب كرده، معتقد است كه نخستين ترجمه فارسي آن به نوعي با تاسيس نخستين دانشكده حقوق و علوم سياسي همزمان است، دومين مترجم آن در سه ويراست پيدرپي كوشش كرده است ترجمه خود را اصلاح كند و سومين مترجم آن را از زبان اصلي آن كه انگليسي نيست، از زبان اصلي ترجمه شده، به فارسي برگردانده است.
وانگهي نويسندگان تاريخهاي انديشه سياسي و مترجمان درسنامههاي انديشه سياسي نيز هر يك به نوعي كوشش براي انتقال مقدمات انديشه سياسي ماكياوللي كردهاند اما هيچ كدام نتوانستهاند آن بگويند كه به كار آيد.
اگر بتوان عصارهيي از همه آنچه در زبان فارسي درباره انديشه سياسي ماكياوللي گفته و نوشته شده فراهم كرد، ميتوان آن را در چند عبارت سطحي كمابيش نادرست خلاصه كرد. بر باد رفتن اين همه كوشش براي ترجمه رسالهيي كوتاه، طي هشت دهه گذشته و توضيح انديشه سياسي ماكياوللي براي خوانندگان فارسي زبان، نشان از اشكالهاي بنيادين نظام دانشگاهي ايران در علوم اجتماعي و انساني و مديريت علمي كشور دارد.
بر اين اساس مولف سعي دارد ضمن بررسي ترجمه كساني كه به شهريار ماكياوللي روي آوردهاند به بررسي سير انديشه سياسي و جايگاه آن در ايران نيز اشارات مفصلي بكند. به طور مثال مولف به جايگاه دانشگاه و موسسات پژوهشي اشاره دارد كه بايد متولي كارهاي علمي باشد.
اما ترجمه متنهاي مهم انديشه سياسي بايد روزي آغاز ميشد، اما شگفت اينكه نهادي كه بايد به چنين مهمي بپردازد، يا دستكم نظارتي بر انجام آن داشته باشد، كمابيش وجود نداشت.
نيازي به گفتن نيست كه در آن سالها چنين موسسات پژوهشي وجود نداشت و عدم دانشگاه نيز كه گروه علم سياست آن دهههايي پيش از آن تاسيس شده بود، در مباحث نظري علم سياست، «به ز وجود بود».
مدرسه علوم سياسي با همان هدف مدرسه طب تاسيس شده بود كه در هر دو مورد عبارت بود از صرف مديريت سلامت رعيت و سياست خارجي كشور تا با هر وبايي يكسوم جمعيت پايتخت كشور نابود نشود و حاجي واشينگتنهاي وطني، حتي اگر چيزي از مناسبات جهاني نميدانند، لاجرم، آداب نشستن و برخاستن با بيگانگان را بدانند و در حمام منزل خود گوسفند قرباني نكنند.
بر اين اساس مولف باور دارد كه علم سياست جديد، با وجود اينكه نخبگان حكومتي ايران نياز به آن را بسيار زود احساس كرده بودند، با دو مانع عمده مواجه بود و البته تاكنون نيز نشانههاي رفع آن دو مانع در افق پديدار نشده است.
به اجمال ميتوان گفت كه «حوزه منافع ملي»، چنان استقلالي پيدا نكرد كه با رعايت منطق آن حوزه و دفاع از آن منافع ايران بتواند به قدرتي تبديل شود و نيازي به وزارت امور خارجهيي پيدا كند كه مستقل از دولتهاي وقت متولي منافع ملي باشد.
با آغاز دوران جديد، ايران به بازيچه قدرتهاي اروپايي تبديل شده بود و همچنان بازيچه آن قدرتها ماند. خودكامگي نيز به طور كلي عامل مهمي در فوت منافع ملي و بيثباتي نظام سياسي ايران بود، زيرا از آنجا كه شاه خود كامه بيقانون فرمان ميراند، حكومت او با هر حادثهيي به خطر ميافتاد و كشور را نيز در پرتگاه مخاطرات ميراند.
بديهي است كه در چنين وضعي ايران براي هميشه فاقد وزارت امور خارجه مستقلي، كه متولي مصالح ملي كشور و مسوول پيشبرد آن باشد، باقي ماند. وزارت امور خارجه ايران ادارهيي از سنخ سازمان ثبت املاك و احوال، اداره غله، يا دخانيات بود كه دولت آن را اداره ميكرد و چون اين وزارتخانه خود ادارهيي تابع تغييرات دولت و ميل مبارك بود، نميتوانست حوزه منافع ملي را اداره كند.
دكتر طباطبايي در بخش ديگري از كتاب به بحث و بررسي جايگاه واژگان، در قلمرو انديشه به خصوص انديشه سياسي ميپردازد و اشارهيي به مفهوم لغت بازي دارد و معتقد است كه برخي مترجمان لغت بازي آنها چيزي از سنخبازيها و متعلقات آن است، يعني مندرج در تحت تفنن است. تاريخ انديشه ناحيهيي مهم در فرهنگ بشري است و نميتوان در آن از سر بازيچه وارد شد. آنچه در قلمرو تاريخ انديشه لغت بازي خوانده ميشود، ربطي به ديگر شاخههايي از فرهنگ كه به طور عمده با زبان سر و كار دارند، مانند ادبيات، ندارد و بديهي است كه نبايد اين را از آن قياس گرفت. مهم ترين نتيجه جانشين كردن تخصص با تفنن بياعتنايي به جوهر انديشه و ايجاد توهم دانستن و فهميدن است. سيدجواد طباطبايي در بخشي ديگر از اين كتاب عنوان ميكند؛ تاكيد بر سره بودن زبان فارسي كنوني از اين حيث مهم است كه لغتسازي بيرويه، كه ميتواند با ميلي كه ايراني، به ويژه اگر اهل تتبعات ادبي باشد، به واژهها و بازي با آن دارد، به آساني، به لغتبازي تبديل شود و توهم دانشي دروغين ايجاد كند. اصل در انتقال انديشه، فهم انديشه براي بيان دقيق آن در زبان ديگري است، نه پرداختن به واژه ها و اين ممكن نيست مگر با آشنايي دقيق با مباني فكر.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.