نویسنده، مترجم، مصحح و استاد برجسته ادبیات فارسی، دکتر غلامحسین یوسفی (۱۳۰۶ ـ ۱۳۶۹)، در مشهد به دنیا آمد؛ دوره لیسانس و دکتری زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران گذراند. از سال ۱۳۳۴ به تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد پرداخت و همزمان به تحقیق و پژوهش در حوزههای متنوع ادامه داد. از آثار اوست: نامه اهل خراسان، فرخی سیستانی، کاغذ زر، ابومسلم سردار خراسان، برگهایی در آغوش باد، روانهای روشن، چشمه روشن؛ تصحیح قابوسنامه، التصفیه فی احوال المتصّوفه، تقویم الصحه، لطائفالحکمه، ملخص اللغات، بوستان و گلستان سعدی؛ و ترجمة داستان من و شعر (نزار قبانی)، اما من شما را دوست میداشتم
اشاره: آنچه در پی میآید، تلخیص گفتاری است كه در ابتدای سال 1356 (حدود دو ماه پیش از شهادت دكتر) بر نواری ضبط شده و پس از پیاده شدن، خود آن مرحوم تا حدی ویرایشش كرده است. به گزارش وبسایت شریعتی، قسمت آخر این نوار قبل از آنکه کاملا پیاده شود، مفقود گردیده است. با مرور این نوشتار یادش را گرامی میداریم.
اشاره: ماه خرداد پر است از خاطرات تلخ و شیرینی كه برخی از آنها در تاریخ ایران و انقلاب بسیار تأثیرگذار و ماندگار بودهاند. افزون بر اینها، برخی حوادث جانبی نیز در این ماه روی دادهاند كه از جهات دیگری حائز اهمیت است. از آن جمله مناظرهای است كه میان شهید مظلوم آیتالله بهشتی و تنی چند از نمایندگان احزاب چپگرا درباره حکومت، قانون، آزادی و آینده ایران مطرح شد. متن حاضر چکیده یکی از این مناظرههاست که با موضوع «آزادی، هرج و مرج و زورمداری» در خرداد سال1360 از تلویزیون پخش شد و آنچه در پی میآید، بخشی از گفتار اندیشمندی است كه كمتر از یك ماه بعد، به دیدار دوست شتافت. متن كاملتر این مناظره را میتوان در پایگاه اینترنتی «تاریخ ایرانی» خواند.
میلاد حضرت صاحب الزمان(ع) ما را به تفکر درباره این پدیده[ظهور منجی] که شیعه در طول تاریخ آن را حفظ کرده است، وامیدارد. این پدیده یک تفکر شیعی محض نیست، بلکه تفکری اسلامی و باور همه مؤمنان و همه انسانهاست.
موفقیت بزرگ ایرانیان اسلامی در ایجاد و تحكیم بنیان فلسفه در اسلام بهواقع مرهون پیشرفتهای آنان در این زمینه در عهد پیش از اسلام و خاصه در دوران ساسانی بود. بعد از ترجمه آثار حكمای یونان و ایران بهزبان عربی، و بعد از آنكه متكلمان اسلامی، خاصه «قدریه»و«جهمیه» و «معتزله»، كه نزدیك بهتمام آنها از ایرانیان بودند، شروع به القای مباحث كلامی و فلسفی در جامعه اسلامی نمودند،
از جمله اموری که ما باید از غربیان بیاموزیم، روش درست مطالعه و دقت در تحقیق مطالب است، چه در مسائل علمی و چه در مباحث ادبی، حدس و گمان، تقریب و تخمین، و اتکا به ذوق و سلیقه شخصی، امروز دیگر ارزش و اعتباری ندارد و حتا در انتقاد ادبی و امور ذوقی به کاری نمیآید. وصفهای کلی و مبهم مانند«فصیح» و «بلیغ» و «منسجم» و «مستحکم» و «زیبا» و «شیوا» و مانند آنها که معمول محقق و ادیب شرقی بوده است و هنوز هست، ممکن است درباره همهی شاعران و نویسندگان یکسان به کار برود، اما هیچیک بر علم خواننده یا شنونده چیزی نمیافزاید و شاید تنها فایدهی آنها آن باشد که بر جهل و ابهامی که در ذهن گوینده یا نویسنده وجود دارد، پردهپوشی کند.
در آغاز فروردین سال ١٣٠٨ خورشیدی، در گزارش اوستای خود، جلد یکم یشتها نوشتهام: «هرچند که زبان ما پس از استیلای عرب با لغات سامی درآمیخته است، ولی ریشهی آریایی خود را نباخته و رشتهی ارتباطش با فرس (پارس باستان) و زبان اوستا و پهلوی از هم نگسسته است. بهجاست که در مدارس عالی ما تدریس فرس و اوستا و پهلوی معمول گردد؛ همانطوری که در مدارس بزرگ اروپا تدریس زبانهای یونانی و لاتینی که ریشهی السنهی مغربی است، معمول است. امید است که بهزودی دولت ما چند تن از پارسیان دانشمند اوستا و پهلویدان را به تهران جلب نموده، تحصیل این دو زبان را برقرار سازد و به ملیت ما روح تازهای بدمد...».
با خود میگفتم: از دوازدهم مهر ماه 1359 چه به یاد داری؟ هیچ! آنجا كه تو به آن پای مینهادی خرمشهر نبود، خونینشهر نیز نبود... این شهر دروازهای در زمین داشت و دروازهای دیگر در آسمان. و تو در جستجوی دروازه آسمانی شهر بودی كه به كربلا باز میشد و جز مردانِ مرد را به آن راه نمیدادند.
گروه سومى كه در قرآن بیشتر تدبر و تعقل كردهاند، معتقد شدهاند كهدر مسئله خداشناسى هر دو راه را قرآن تأیید كرده است، ولى نه بهصورت دو راه صرف مستقل، بلكه دو راهى كه به كمك یكدیگر مىآیند؛یعنى اى انسان خدا را از طریق عقل و فكر و استدلال و علمت بشناس، اما در این مرحله مایست، بلكه بعد آنچه را كه از راه عقل و علم و استدلالبه دست آوردهاى در عمل مورد آزمایش قرار بده، وارد معامله و داد وستد با خداى خودت بشو، ببین اثرش را مىبینى یا نمىبینى. حال مثالى مىزنم. به ما گفتهاند احسان و نیكوكارى به خلقخدا مطلقاً، در دنیا و آخرت اثر نیك دارد؛ نه تنها در آخرت، در دنیا هماثر نیك دارد، بالاخص نیكى به ارحام كه اسمش «صله ارحام» است ومخصوصاً نیكى به پدر و مادر.
حال بر این دو پایه چه قرار گرفته است؟ قرآن تمام شئون دیگر زندگىانسان را بر این اساس مىداند؛ نه این كه بخواهد بگوید همه انسانها اینگونهاند، بلكه مىخواهد انسان مترقى و انسان متعالى و انسان كاملبسازد. انسان كامل قرآن یعنى آن كسى كه ریشه اصلى [او ایمان به]خداست و شخصیتش دو ركن دارد: اندیشه و اراده؛ و تمام شئونزندگىاش بر اساس این اندیشه و اراده قرار گرفته است. انسانى كه قرآنمىخواهد این است. پس خدا در زندگى انسان یعنى اینچنین باید بود واینچنین مىشود بود، نه این كه بخواهد بگوید همه انسانها این گونههستند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید