کوهبنانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 9 آبان 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273874/کوهبنانی
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ نشده
کوهبنانی / kuhbanɑni/ ، گونۀ زبانی رایج در منطقۀ کوهبنان استان کرمان.از نظر تاریخی، فرهنگی و زبانی، کوهبنان همواره جزئی از کرمان بوده، بنابراین تاریخ کوهبنان به تاریخ کرمان گره خورده است (روحالامینی، 263). بااینحال، از کوهبنان به سمت یزد، تفاوتهایی در گونۀ زبانی مردم روستاهای این مناطق با کوهبنانی مشاهده میشود که شباهت نزدیکی به گویش یزدی دارد. کوهبنانی دارای برخی ویژگیهای واجی، واژگانی و تاریخی است؛ اما از نظر نحوی تفاوت آشکاری با فارسی معیار ندارد و اندکتفاوت نحوی این گویش را میتوان در قالب فرایندهای واجی و یا مقولههای واژگانی بررسی کرد (تحقیقات ... ).براساس تقسیمات کشوری، کوهبنان از شهرستانهای شمال غربی استان کرمان به شمار میرود و از شمال به بافق یزد، از جنوب به زرند، از شرق به راور و بهاباد یزد و از غرب به رفسنجان محدود میشود. این شهرستان از دو بخش مرکزی (کوهبنان) و طغرالجرد تشکیل شده است. شهرستان کوهبنان در °31 و ´24 و ´´54 طول جغرافیایی و °56 و ´16 و ´´41 عرض جغرافیایی واقع است («پایگاه ... »، بش ). جمعیت کوهبنان بنابر سرشماری سال 1395 ش، 205‘31 تن بوده است («درگاه ... »، بش ).
از کوهبنان در طول تاریخ با نامهای گوناگونی یاد شده است که از آن جمله میتوان به کوبونات / kubonɑt/، کوبنات / kubenɑt/، کبینان / kobinɑn/، کوبیان / kubijɑn/، کوهبِنان / kuhbenɑn/ اشاره کرد. اما تلفظ امروزی این منطقه، کوهبَنان / kuhbanɑn/ است. ازآنجاکه کوهبنان بلندترین نقطۀ مرزی کرمان بوده است، در گذشته حکومتها افرادی را برای انتقال اطلاعات بالای کوه میگماردند و آنها را «کوهبانان» میگفتند؛ این نام رفتهرفته بهصورت «کوهبنان» تغییر یافت و به این محل اطلاق شد. برخی نیز بنان را پستۀ کوهی، و کوهبنان را کوه پسته معنا کردهاند که این احتمال پذیرفتنیتر به نظر میرسد؛ زیرا در گویش محلی این منطقه واژۀ بنه به معنای پستۀ کوهی است و این درخت در کوهستانهای آنجا فراوان است (روحالامینی، 17).
دربارۀ گویش کوهبنانی منابع اندک است. از جملۀ این منابع به اثر روحالامینی، تاریخ فرهنگ کوهبنان (نک : مآخذ) میتوان اشاره کرد. وی در بخشی از این کتاب، شماری از واژگان و اصطلاحات محلی این منطقه را آورده است. علیاکبر عربی قریهعلی نیز در کتاب خود با عنوان گذری بر فرهنگ عامۀ مردم خرمدشت و سبزدشت (تهران، 1386 ش) به بررسی گویش کوهبنانی در منطقۀ خرمدشت پرداخته، و در بخش فرهنگ لغات، بیش از هزار واژۀ خاص گویش منطقۀ خرمدشت را آورده است. محمدعلی گلابزاده در کتاب خود، کرمان در گذر تاریخ (کرمان، 1383 ش)، بخشی را به گویش کوهبنانی اختصاص داده، و شماری واژه و اصطلاح از گویش کوهبنانی ارائه کرده است. حامد مولایی کوهبنانی در پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان بررسی توزیع 114 متغیر زبان فارسی و رسم اطلس زبانی بخشهای کوهبنان و خرمدشت در استان کرمان (نک : مآخذ)، اطلس گویشی کوهبنانی را برپایۀ ویژگیهای آوایی، هجایی و واژگانی رسم کرده است. حامد مولایی و عباسعلی آهنگر در اثر مشترک خود، بررسی آواشناختی گویش کوهبنانی (نک : مآخذ)، به ویژگیهای آوایی این گویش نیز برخی فرآیندهای واجی آن پرداختهاند. عالیه نخعیپور تذرج با همکاری چند تن از استادان زبانشناسی در بخشی از مقالۀ «گویشسنجی متغیرهای زبانشناختی گونههای کرمان ـ شمالی» (زبانشناسی و گویشهای ایرانی، شیراز، 1401 ش، س 7، شم 1)، گویش کوهبنانی و ویژگیهای آوایی و واجی آن را برپایۀ گویششناسی رایانشی توصیف کردهاند.
این گویش 24 همخوان و 6 واکۀ ساده دارد که از این نظر، تفاوت آن با فارسی معیار در تمایز همخوان ملازی بیواک / γ/ است (مولایی و آهنگر، 114). فرایندهای واجی متنوعی در گویش مناطق مختلف کوهبنان مشاهده میشود که ازجمله میتوان به فرایندهای واکهای همچون افراشتگی، افتادگی، پسینشدگی، پیشینشدگی، افراشتگی ـ پسینشدگی، افراشتگی ـ پیشینشدگی، سادهسازی و مرکبشدگی اشاره کرد. برخی فرایندهای همخوانی مانند حذف، تبدیل، همگونی، قلب و درج نیز در این گویش پربسامد هستند. حذف و درج هجا نیز از دیگر ویژگیهای آوایی / واجی این گویش به شمار میرود (مولایی، 110-170)، مثال:
افراشتگی واکهای: koʤo «کجا»؛ حذف همخوانی: keg «کبک»؛ افتادگی واکهای: ∫het «هیچ»؛ تبدیل همخوانی: tevesũ «تابستان»؛ پیشینشدگی واکهای: tifũ «طوفان»؛ همگونی: modbax «مطبخ»؛ پسینشدگی واکهای: roʃbe «رشوه»؛ قلب: harzat «حضرت»؛ افراشتگی پیشینشدگی: ʔoftid «افتاد»؛ درج همخوانی: dɑrs «داس»؛ افراشتگی پسینشدگی: xonek «خُنک»؛ درج هجا: pu:dene «پونه»؛ مرکبشدگی واکهای: ʔew «آب»؛ حذف هجا: da:qe «دقیقه»؛ سادهشدگی واکهای: qem «قوم».
ساختار واژگانی گویش کوهبنانی تفاوت چندانی با فارسی معیار ندارد. تفاوتهای موجود در این بخش نیز بیشتر ریشه در تنوعهای آوایی / واجی این گونۀ زبانی دارد. شاید بارزترین ویژگی ساختواژی این گونه را بتوان به کاربرد پسوند u- در پایان اسمها و صفتها مربوط دانست که بهمنظور تصغیر، تحبیب و یا معرفهسازی به کار میرود، مانند: bachew «بچۀ کوچک <بهمعنای طفلک>»، hasanu «حسنو <بهمعنای طفلکی حسن>». در بسیاری از موارد، پیشوند نفی / -na/ در فارسی معیار، در کوهبنانی بهصورت / -ma/ به کار میرود، مانند: maro «نرو»، mazan «نزن»، mariz «نریز» (تحقیقات).
گویش کوهبنانی از لحاظ ساختار نحوی تفاوت شاخصی با فارسی معیار ندارد. ترتیب سازهای، آزادی واژگانی و فرایند قلب نحوی، نحوۀ ساخت جملههای نشاندار همچون امری، پرسشی، تعجبی و جز آن در این گویش پیرو اصول و قواعد دستورزبان فارسی معیار است. تفاوتهای نحوی اندک این گویش با زبان فارسی را بیشتر در قالب تفاوتهای واژگانی و ساختواژی میتوان بررسی کرد؛ برای نمونه، درحالیکه فعل «پرتابکردن» در فارسی معیار دارای همکرد «کردن» است، گویش کوهبنانی از فعلی معادل این مفهوم استفاده میکند که همکرد «دادن» دارد: tʃeγal da «پرتابکردن» (تحقیقات).
ʔehterɑmɑ ʔu meqɑ xeli biʃtar ʔa hɑlo bid. batʃɑ ʤorat nedɑʃtã ru pedereʃũ negɑ konã.
«احترامگذاشتنها هم در آن زمان بیشتر از الان بود. بچهها جرأت نداشتند به روی پدرشان نگاه کنند».
meselã ʔɑ mirzɑ xã mineʃes ʤɑ bɑlɑ, bɑqi ʔarbɑbɑ jã miʃesã ʔa dor bereʃ.
«مثلاً آقا میرزا خان آن بالا مینشست، بقیۀ اربابها هم اطراف او مینشستند».
guspandɑ tɑ mitunesã mixodã, mes hɑlo nebid ke bɑreʃ kã bɑʃe, bɑreʃ zijɑd bid. bijɑbunɑ ʔu: meqɑ xeli sez bid.
«گوسفندان تا میتوانستند میخوردند، مثل حالا نبود که بارندگی کم باشد. بارندگی زیاد بود، بیابانها در آن زمان خیلی سبز بودند»؛
mɑl ʔĩ doreverɑ ne:bid, ʔesmeʃ ne:midunã veli jɑdã hã ke xeli betɑr ʃod, migoftã ʔemam zɑde ʔiʤo ʃefaʃ dɑde vegarne nemitunes rɑ bere.
«<او> اهل این نزدیکیها نبود؛ اسمش را یادم نیست، اما یادم هست که حالش خیلی بهتر شد. میگفتند امامزادۀ اینجا او را شفا داده است وگرنه نمیتوانست راه برود».
dege badã, ja sɑl ja geleji ʔumede bud ʔiʤo, ʔa donbɑl ʔunɑ, ja sang souzi ʔũ bɑlɑ bud, gele reside bud berɑbere ʔĩ sang, tʃobuneʃ ʔĩ sango ʃekaste bid, veseteʃ xũ bide.
«دیگر بعداً، یک سال یک گله اینجا آمده بود، یک سنگ سبز <در نزدیکی اینجا> بود؛ این گله در مقابل این سنگ توقف کرد و چوپان آن سنگ را شکست و در وسط آن خون دید».
kot «سوراخ»، medu «سوسک»، kark «کال»، «kortʃu «چروک»، keγɑrk «قارچ»، sixor «جوجهتیغی»، γɑre «نعره»، morik «مورچه»، go:k «قورباغه»، nɑ:ze «ناخن»، hɑder «مواظب»، bɑʃɑ «پدربزرگ»، pot «مو»، tʃoγut «گنجشک»، tʃuri «جوجه»، poliʃid «سوخت»، ʤɑl «جوان»، kortu «باغچه»، lard «بیرون»، tʃeng-neʃk «منقار»، dendelu «هسته»، sebu «کوزه»، dulax «گردوخاک»، ʔa sare ne «دوباره»، bolejt «احمق»، pasin «عصر»، tonγor «رعدوبرق»، xɑr «زشت» (مولایی، 179-180).برخی از واژگان رایج در گویش کوهبنانی، صورت فارسی میانۀ آن مفاهیم هستند؛ به عبارت دیگر، در روند انتقال فارسی از دوران میانه به دورۀ نو، برخی از واژگان دچار تغییرات واجی شده، یا بهطورکلی از میان رفتهاند، درحالیکه گویش کوهبنانی همچنان همان صورتهای میانه را به کار میبرد. برخی از این واژگان رایج در گویش کوهبنانی در جدول 1 آمدهاند (مکنزی، سراسر اثر):
تحقیقات میدانی مؤلف؛ «پایگاه ملی نامهای جغرافیایی ایران»، نامهای جغرافیایی (نک : مل )؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (نک : مل )؛ روحالامینی، فاطمهبیگم، تاریخ فرهنگ کوهبنان، کرمان، 1385 ش؛ گلابزاده، محمدعلی، کرمان در گذر تاریخ، کرمان، 1383 ش؛ مکنزی، د. ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1373 ش؛ مولایی، حامد، بررسی توزیع 114 متغیر زبان فارسی و رسم اطلس زبانی بخشهای کوهبنان و خرمدشت در استان کرمان، پایاننامۀ کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، 1390 ش؛ همو و عباسعلی آهنگر، بررسی آواشناختی گویش کوهبنانی (بههمراه واژگان، اشعار و اصطلاحات گویش کوهبنانی)، کرمان، 1394 ش.
Amar, www.amar.org.ir; GNDB, www.gndb.ncc.gov.irحامد مولایی کوهبنانی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید