صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / کستی /

فهرست مطالب

کستی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 8 تیر 1403 تاریخچه مقاله

کُسْتی، یا کُشتی، کمربند مقدس زردشتیان و نشانه‌ای برای پیوند معنوی میان پیروان این دین.
واژه‌شناسی: کُستی یا کُشتی واژه‌ای فارسی، و برگرفته از کُستیک پهلوی است. در منابع پهلوی، کستیک کمربند ویژۀ زردشتیان، و از ریشۀ کُست به معنی سو، کنار و پهلو ست. واژۀ کست به معنی سو و جانب بارها به کار رفته است؛ چنان‌که در متون پهلوی، به عباراتی نظیر: کست خراسان (سوی مشرق)، کست خوروران (سوی مغرب)، کست اپاختر (سوی شمال) و کست نیمروچ (سوی جنوب) برمی‌خوریم (معین، 376). کست همچنین، در معنی ناحیه هم به کار رفته است و جمع آن را کُستان به معنی نواحی گفته‌اند (بهار، واژه‌نامه ... ، 261)؛ چنانچه مارکوارت، شرق‌شناس آلمانی، ایران را به 4 کست (ناحیه) تقسیم کرده است (نک‍ : ص 16-17). 
کستی در کاربردی دیگر به معنی زنار است. زنار ریسمانی است که ترسایان و هندوان به کمر می‌بندند و گاه بر گردن می‌افکنند؛ نیز ریسمانی است که کشتی‌گیران خراسان به کمر می‌بندند. معرب کستیک پهلوی را کُستیج گفته‌اند (معین، 377- 378). در اوستا، برای کستی معنی «اَئیو یانگَهَنَ» آمده است که متشکل از دو جزء «أئیوی» به معنی بر، رو و بالا و «یانگهن» به معنی کمربستن است. این واژه در اوستا، به‌صورت اسم مجرد و به معنی کمربند آمده است (همو، 378؛ پورداود، تفسیر بر ... ، 63). در یسنا چنین آمده است: «فردا برای هوم کمربند ستاره‌نشان مینوی ارزانی داشت» (1/ 168). 
نام این کمربند مقدس به صورتهای کستی و کشتی در زبان فارسی به جا مانده است (پورداود، هرمزدنامه، 389). در فارسی، حرفهای «س» و «ش» به یکدیگر تبدیل می‌شوند و ازاین‌رو، دو واژۀ کستی و کشتی به یک معنا به کار می‌روند (معین، 377). یکی از پژوهشگران در معرفی معانی گوناگون کستی، به واژه‌های جهت و کنار اشاره می‌کند که ممکن است به معنی راهنمایی به جهت یا راه شایسته باشد. او همچنین این واژه را به معنی حدومرز می‌داند؛ بر این اساس که کستی ما را بر آن می‌دارد تا خود را در حدومرز شایسته‌ای نگه‌ داریم. برخی کستی را برگرفته از واژۀ کِشتی می‌دانند و می‌گویند که کستی مانند کشتی ما را به بندرگاه ایمن درستکاری رهنمون می‌شود. درنهایت، هر ریشه‌ای که برای کستی در نظر بگیریم، این واژه نشانه‌ای برای هدایت به سوی رستگاری است (مودی، 184-183). 

جشن کستی‌بندان

این جشن از جملۀ مناسک گذر (ه‍ م) در کیش زردشت، و یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای زندگی هر زردشتی است؛ زیرا پس از این روز، کودک زردشتی جزء بهدینان به شمار می‌رود. کستی رشته‌ای است که پیروان آیین زردشت را به هم پیوند می‌دهد و نشانۀ ارتباط معنوی آنان با یکدیگر است. در این روز، خویشاوندان کودک جشنی بزرگ برپا می‌کنند، همۀ دوستان و بستگان را به میهمانی فرا می‌خوانند، به کودک هدیه می‌بخشند و چند موبد را برای اجرای مناسک دعوت می‌کنند. پارسیان هند این جشن را «نوجوت» می‌نامند. در این واژه، «ز» به «ج» تبدیل شده است و صحیح آن «نوزوت» است که به آن «نوزود» هم گفته می‌شود. به باور برخی، اصل این واژه «نوزات یا نوزاد» بود؛ به این معنی که کودک پس از کستی‌بستن، زندگی تازه‌ای آغاز می‌کند و تولدی دیگر می‌یابد. در روز جشن، پیش از بستن کستی، کودک پس از شست‌وشو، واژۀ دین (شهادت) را به زبان می‌آورد. سپس، موبد دعاهایی می‌خواند، نیرنگ (دعا) کستی‌بستن را می‌سراید و کستی را با آدابی ویژه، به روش سدره (پیراهن مقدس)، 3 بـار دور کمر کودک می‌پیچـد (نک‍ : پـورداود، تفسیر بر، 68-71). پس از این رویداد، کودک باید در سراسر زندگی، این نشانۀ مقدس را همراه داشته باشد. در باور زردشتیان، این نشانۀ مقدس آنان را از شر نیروهای شیطانی حفظ می‌کند (کایوجی، 404). میان زردشتیان ایران، پسر و دختر هر دو باید این کمربند مقدس را ببندند؛ ولی میان زردشتیان هند، فقط پسرها چنین کمربندی دارند (معین، 382). 
براساس اوستا، 15سالگی برای پسران سن بلوغ، توانایی، نیرومندی و هنگام بستن کمربند است. در یشتها، تَشتَر، فرشتۀ باران، به‌صورت جوانی 15ساله، بلند‌بالا، با چشمهای روشن، بسیار نیرومند و توانا جلوه‌گر می‌شود و نخستین‌بار در این سن، برای او کمربند می‌بندند (پورداود، ادبیات ... ، 1/ 345، 347). در منابع پهلوی و روایات فارسی، 15سالگی برای کستی‌بستن تعیین شده است (معین، همانجا). بستن کستی برای همۀ بهدینان، از زنان و مردان 15ساله، فریضه به شمار می‌آید. گاهی 14سالگی را هم سن کستی‌بستن دانسته‌اند. از دستوران (وزیران) روایت شده است که 9 ماهی را هم که کودک در شکم مادر است باید جزء این ایام به شمار آورد. البته، چندی است که برخی زردشتیان آیین کستی‌بستن را در هفت‌سالگی و عده‌ای در شش تا یازده‌سالگی برگزار می‌کنند (پورداود، تفسیر بر، 67). 

گناه کستی‌نبستن

در آیین زردشت، هرکسی که به سن بستن کستی برسد باید این بند مقدس را به کمر ببندد و اگر چنین نکند، مرتکب گناه شده است. بر همین اساس آمده است: «مردم 15ساله اگر بدون کستی راه روند، هر گام که بردارند، گناه است» (صد ... ، 158). همچنین، مجازات کستی‌نبستن سنگسار و محرومیت از نان و آب است (همان، 10، 35-36). در دین زردشت، نبستن کستی سبب شادی دیوها خواهد شد؛ چنا‌ن‌که اَندَر دیو، ساوول و ناگهیس (از دیوان) از مردمانی که آیینشان نبستن کستی است خشنود شوند (بندهش، 120). نیز یکی از کارهای اندر دیو این است که «به اندیشۀ مردمان افکند که شبی (پیراهن مقدس) کستی نباید داشتن» (همان، 119). در اوستا، هرکس که کشتی نبندد چهارمین نرینه دیو دروج (دروغ) به شمار می‌آید (2/ 856). 

نیرنگ کستی‌بستن

نیرنگ واژه‌ای پهلوی به معنی مراسم دینی و معرب آن نیرنج است (پورداود، همان، 58). این واژه همچنین، به معنی قطعه‌ای از کتاب مذهبی و دعا به کار رفته است (فره‌وشی، 410). بسیاری از دعاهای کوتاه به زبان اوستایی، پهلوی و پازند هم نیرنگ نامیده شده‌اند؛ مانند نیرنگ آتش و نیرنگ کستی‌بستن که هنگام بستن و گشودن کمربند مقدس خوانده می‌شود. نیرنگ واژه‌ای است که پس از اسلام، معنی دیرین خود را از دست داد و امروزه، معانی سحر، طلسم، افسون و حیله را از آن اراده کرده‌اند. این واژه نامی برای دسته‌ای از دعاهای ویژه و عنوانی برای آداب آیینی است و به همین سبب، یکی از قطعات اوستا، «نیرنگستان»، یعنی کتاب مراسم و مناسک نامیده شده است (پورداود، همان، 58-60). 
در جشن کستی‌بندان، هنگامی که موبد کمربند مقدس را به کمر کودک می‌بندد، نیرنگ کشتی‌بستن را می‌سراید و کودک هم با او در خواندن این دعا هم‌آواز می‌شود. امروزه نیز مانند گذشته، زردشتیان هیچ‌گاه بدون سدره و کستی نیستند و شبانه‌روز آنها را در بردارند. کستی بنابر آنچه در بندهش آمده است، سرآمد و بزرگ رختها و پوشیدنیها ست و تنها نشانۀ خارجی کیش زردشتی به شمار می‌رود (ص 89). 

پیشینه

ظاهراً این گونه ریسمان‌بستن، که نشانۀ عضویت در محفل دینی است، از آیینهای هندوایرانی بوده است. هندوها ریسمانی را، که نخستین‌بار برهمنی آن را گره زده است، بر دوش می‌اندازند و تا پایان عمر آن را باز نمی‌کنند. کستی‌بستن زردشتیان با هندوها متفاوت است؛ شاید بتوان گفت که این تفاوتها از نوآوریهای شخص زردشت است تا پیروان خود را مشخص کند (بویس، تاریخ ... ، I/ 257). دربارۀ پیشینۀ کستی برخی بر این باورند همان‌گونه که نماد صلیب پیش از مسیح وجود داشت، کستی هم در مقام نماد، پیش از زردشت وجود داشته است (مودی، 186) و زردشت این نماد دیرینه را برگرفت تا به پیروانش نشانه‌ای متمایز ببخشد (بویس، زرتشتیان، 31). براساس نظر بیرونی، پس از آنکه فریدون در «رام‌روز» بر ضحاک پیروز شد، این روز را جشن گرفتند و او به مردم فرمان داد که کشتی (گشتی) به کمر ببندند (ص 274). بنا به گفتۀ دقیقی، مردم از روزگار گشتاسب شاه کستی ‌بستـه‌اند. پس از آنکه گشتاسب بـه پیشنهاد زردشت، آیین زردشتی را پذیرفت، همه سوی او (گشتاسب شاه) رفتند، دین را پذیرفتند و کستی بستند (ص 51). 
دربارۀ کستی‌بستن زردشت نوشته‌اند: «چون 15ساله شد، پسران پوروشب (پدر زردشت) از دارایی پدر بهره خواستند، سهم ایشان بخشیده شد، در میان جامه‌ها کستی بود، زردشت آن را برگزید و فراز بست» ( گزیده‌ها ... ، 28). 
در برخی اساطیر ایرانی از کستی یاد شده است؛ چنان‌که دربارۀ دهمین نبرد آفریدگان با اهریمن آمده است که فره بهدین مزدیسنان مانند کستی (ایونگهان) است و پیرامون آسمان را بدان پایه نگه دارد (بندهش، 67)؛ نیز هنگامی که فرشتۀ سپندارمذ به خانۀ منوچهر شاه می‌رود، کستی زرین بر میان بسته است. دوشیزگان، که سپندارمذ را کستی‌بسته می‌بینند، به‌منظور زیبا‌شدن، به بستن کستی گرایش می‌یابند ( گزیده‌ها، 18- 19). در روزگاری که بدخواهی و فرمانروایی بد حاکم باشد، کستی‌داران زندگی شایسته‌ای نخواهند داشت؛ زیرا اهوره‌مزدا به زردشت گفته است: «در آن زمان شگفت، مردمی که کستی بر کمر دارند، به‌سبب بدخواهی، فرمانروایی بد و داوری دروغ، زندگی بایسته‌ای ندارند و مرگ را به آرزو خواهند ... در آن زمان شگفت، برترین مردان آن باشد که کستی بر میان دارد» (زند ... ، 8، 10). 
در سرزمینهای شمالی ایران، برخی خاندانهای فرمانروایی که بازماندۀ ساسانیان بودند تا نیمه سدۀ 3 ق/ 9 م، هنوز به آیین زردشتی باور داشتند و کستی بر کمر می‌بسته‌اند؛ چنان‌که اسپهبد قارن (د 254 ق/ 868 م)، پسر شهریار، هنگامی که ملک جبال شد، اسلام را پذیرفت و دیگر کستی (زنار) بر کمر نبست (مرعشی، 94). 

ویژگیها

کستی پارچه‌ای دست‌بافت از 72 نخ پشمی سفید است و باید به دست بهدینان پارسا بافته شود. 72 نخ به 6 رشته تقسیم شده است و هر رشته 12 نخ دارد. عدد 72 به 72 فصل یسنا اشاره دارد که مهم‌ترین قسمت اوستا ست. 12 نماد 12 ماه سال و 6 یادآور 6 گهنبار (جشنهای دینی سال) است. کستی را 3 مرتبه به دور کمر می‌پیچند که اشاره‌ای است به 3 اصل مزدیسنا (اندیشه، گفتار و کردار نیک). در دور دوم، دو گره در پیش و در دور سوم، که آخرین دور است، دو گره در پشت می‌زنند (اوشیدری، 394). برخی این 4 گره را نمادی از 4 عنصر آب، آتش، باد و خاک دانسته‌اند (شاهرخ، 35). مؤلفان برخی کتابهای دینی پهلوی ویژگیهایی برای کستی یاد کرده‌اند، مانند جنس کستی که باید از موی بز یا پشم گوسفند و شتر باشد؛ نیز جنس مویی برای آن مجاز دانسته شده است. پهنای کستی که دو یا 3 انگشت است و کمتر از آن شایسته نیست (شایست ... ، 71، 121). 
درخصوص بافندۀ کستی، برخی معتقدند که باید به دست زن موبدی بافته شود (عفیفی، 586). بعضی آن را پیشۀ دستوران و هیربدان (پیشوایان دینی) دانسته‌اند (داراب، 1/ 29). دربارۀ تقدس و اهمیت کستی آمده است که وقتی امشاسپندان پذیرۀ زردشت شدند، کستی بر میان داشتند و فرق میان ایرانیان و انیران (غیرایرانی) کستی‌داشتن بود (صد، 10). همچنین، در مینوی خرد گفته شده است که بدون کستی و سدره راه مرو تا از تو به دوپایان، چهارپایان و فرزندان گزند نرسد (ص 8). 

نشانه‌شناسی

در نخستین مراسم بالغ‌شدن، هنگامی که شخص کستی بر کمر می‌بندد، دیگر باید مسئولیت رفتار خود را بر عهده بگیرد و آمادگی خدمت به خداوند را پیدا کند (بویس، تاریخ، 257-258؛ تاوادیا، 134). زردشتیان گمان دارند که بند کستی مرز میان دو بخش از تن انسان است. بخش زبرین که از آن اعمال نیک برمی‌خیزد و بخش زیرین که اهریمن از آن راه، انسان را به عمل بد برمی‌انگیزد (بهار، پژوهشی ... ، 170). آنها بر این باورند که اهریمن و دیوان فقط تا قسمتی از آسمان را، که زیر سپهر ستارگان نیامیزنده است، می‌توانند بیالایند، یعنی تا طبقۀ سوم از 7 طبقۀ آسمان. انسان جهان کوچک، و زمین و آسمان جهان بزرگ است؛ بنابراین، پیکر انسان جهانی است که آلودگی و پلیدی اهریمنی از پایین تا کمر او راه دارد و انسان باایمان از سینه به بالا پاکیزه و هرمزدی است؛ پس کستی‌ای که بر کمر بسته می‌شود نمادی از سپهر ستارگان نیامیزنده است و مرز آلودگی و پاکی را در انسان مشخص می‌کند (همان، 259). 
تاوادیا بر این عقیده است که بستن کمر نشان‌دهندۀ ریشۀ دوگانگی است. تن آدمی، که جهان کوچک است، دو بخش دارد: بخش برین با اندامهای مینوی و فکری پرشکوه، مانند مینو و بخش فرودین با زشتیهایی مانند دوزخ. میان این دو بخش آمیزشی است و از همین‌جا ست که نام کوستیک (آنچه با پهلو و کمر سر‌وکار دارد) پدید می‌آید (ص 133-134). برخی نیز بر این باورند که پیکر انسان به 3 بخش بالا، میانه و پایین تقسیم می‌شود. در بخش بالا، قلب و مغز قرار دارد که آفرینندۀ منش برتر در انسان است، بخش پایین نمودار منش فرودست است، مانند گرسنگی، تشنگی و شهوت. کستی که در میانه بسته می‌شود، در حکم بند و بازدارنده‌ای میان این دو بخش عمل می‌کند (مودی، 189). 
همچنین، هرکسی که کشتی بر میان بندد از نیمۀ اهریمن بیرون می‌آید و در نیمۀ اورمزدی می‌رود و تا هنگامی که کستی بر کمر دارد، هر کار ثوابی که در 7 کشور زمین کنند، او هم از آن بهره‌مند می‌شود؛ مثلاً اگر کسی در کشمیر یا ایران کار ثوابی کند، کسانی که کستی بر میان دارند هم از آن بهره می‌برند. اگر کسی کستی نداشته باشد، هیچ ثوابی، جز آنچه خود کند، به او نخواهد رسید؛ پس مردم نباید هیچ‌گاه کستی را از کمر باز کنند تا همواره ثواب بهدینان به ایشان رسد. دربارۀ 4 گره کستی گفته‌اند که گره نخست گواهی است بر هستی، یگانگی و پاکی ایزد؛ گره دوم گواه بر اینکه آیین زردشت از گفتار ایزد برخاسته است؛ گره سوم گواه بر پیامبری به‌حق زردشت است و درنهایت، گره چهارم گواه بر این است که نیک اندیشیم، نیک گوییم و نیکی کنیم (صد، 9-10). در پایان می‌توان گفت که کستی کمر بندگی خداوند است و اگر کسی آن را نبندد، نباید او را بندۀ اورمزد دانست (داراب، 1/ 24). 

مآخذ

اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، تهران، 1371 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1381 ش؛ همو، واژه‌نامۀ گزیده‌های زاداسپرم، تهران، 1351 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، به کوشش پرویز اذکائی، تهران، 1380 ش؛ پورداود، ابراهیم، ادبیات مزدیسنا، بمبئی، 1309 ش؛ همو، تفسیر بر خرده‌اوستا، بمبئی، انجمن زردشتیان ایرانی؛ همو، هرمزدنامه، تهران، 1331 ش؛ تاوادیا، ج.، زبان و ادبیات پهلوی، ترجمۀ س. نجم‌آبادی، تهران، 1348 ش؛ داراب هرمز‌دیار، روایات، به کوشش رستم اونو‌الا، بمبئی، 1922 م؛ دقیقی، محمد، دیوان، به کوشش محمدجواد شریعت، تهران، 1368 ش؛ زند بهمن‌یسن، ترجمه و کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1370 ش؛ شاهرخ، کیخسرو، آیینۀ آیین مزده‌یسنى، به کوشش اورنگ، تهران، 1337 ش؛ شایست ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ عفیفی، رحیم، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشته‌های پهلوی، تهران، 1374 ش؛ فره‌وشی، بهرام، فرهنگ زبان پهلوی، تهران، 1358 ش؛ گزیده‌های زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1366 ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمدحسین تسبیحی، تهران، 1345 ش؛ معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، به کوشش مهدخت معین، تهران، 1338 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1354 ش؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1340 ش؛ نیز: 

Boyce, M., A History of Zoroastrianism, Leiden/ Köln, 1975; id, Zoroastrians, London, 1979; Kayoji Mirza, H. D., Outlines of Parsi History, Bombay, 1987; Marquart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; Modi, J. J., The Religious Ceremonies and Customs of the Parsees, Bombay, 1922.
محسن احمدی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: