قفل آجین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 10 خرداد 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273032/قفل-آجین
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
7
قُفْلْآجین، یا قفلزنی (آهینبندی)، گونهای از مراسم سوگ در ایام محرم.
در شهرهای شمالی و در زبان گیلکی، به آن آهینبندی (آهنبندی) میگویند و مناسکی است که دستهای از عزاداران در محرم انجام میدادند؛ به این صورت که سوگواران اندام خود را با داروهای مخصوصی کرخ و بیحس، و قسمتهایی از بدن خود را از گردن به پایین سوراخ میکردند و از آنها قفل، تیغ، نیزه و خنجر میگذراندند و در جلو دسته، خود را در معرض نمایش میگذاشتند. برخی افراد به نیت برآوردهشدن حاجت خویش در طول سال نذر قفلآجین میکردند.در گذشته در شهر کرمانشاه، مراسم قمهزنی (ﻫ م) و قفلزنی رایج بوده است. قفلزنی در آذربایجان هم ثبت شده است؛ اما در لاهیجان، بیشتر از سایر نقاط، رواج داشته است و از دهۀ 1360 ش به بعد، گزارش مکتوبی از آن مشاهده نشده است. براساس یکی از گزارشها، شیوۀ انجام مراسم اینگونه بود که: در لنگرود، لاهیجان و آستارا، چند روز قبل از محرم، برخی عزاداران به حمام میرفتند، پوستشان را نرم میکردند و از زیر پوست، قفل، کلید، زنجیر، حلقه و چیزهای دیگر به خود میآویختند و در روزهای عزاداری، همراه دستههای عزادار حرکت میکردند. این مراسم را چارآینه هم مینامیدند. به روایت افراد محلی، این دسته تا 3 روز و 3 شب در حمام میماندند و بدنشان را مشتومال میدادند تا پوستشان این آمادگی را پیدا کند (میرشکرایی، 451). یکی دیگر از پژوهشگران در روایت مشابهی آورده است: چند روز مانده به محرم، چند تن را همهروزه به حمام میبردند و بدنشان را مالش میدادند و عضلات تنشان را «سِرّ» میکردند؛ سپس، چند سیخ به بازو و عضلات و سایر جاهای بدن آنان فرو میکردند و روی سیخها، اشیاء گوناگون نظیر قفل و سنجاق میآویختند و آنان، همراه دستهها، در شهر حرکت میکردند (پاینده، 189-190).
در تهران قدیم، افزونبر تعزیه و قمهزنی، شمعآجینکردن و قفلآجینکردن نیز مرسوم بود (شهری، 2/ 414). کاساگفسکی، فرمانده رستۀ قزاقهای روسیۀ تزاری در ایران (سدۀ 19-20 م) روایت کرده است: «از همه پرجرئتتر در ایران توپچیان بهحساب میآیند. اینان اکثراً جزو دستۀ اول هستند: عضلات بدن را سوراخ کرده، قفل میگذرانند و نیز چون نظامی هستند، لولههای تفنگ را صلیبوار از سوراخها گذرانده با بدنهای تا کمر برهنه و شلوار مغزیدار و شمشیر دودم رسمی توپخانه در دست، با تکبر قدم برمیدارند. این جراحی فقط دفعۀ اول آن مشکل است. بعد از آن جای سوراخ زیر پوست برای همیشه به جای میماند. در سالهای بعد فقط اندکی پوست را با تیغ میخراشند که خون دیده شود» (ص 104-105). احمد کسروی نیز در مشاهداتش از مراسم قفلزنی، آورده است که در روز عاشورا، «مردم قرهباغ در تبریز و تهران قفل به تنان آورندی» (ص 73).
این نوع سوگواریها هرچند عوامپسند، با مخالفت علما روبهرو بوده است. یکی از روحانیان در پاسخ به کسروی مینویسد: «کسروی میدان وسیعی را در این زمینه برای اجرای مقاصد خود باز دیده و خرافاتی را که نمیدانم از چه سبب و از کجا پیدا شده است، نقل کرده و در غالب کتابهای خود به رخ شیعیان کشیده است؛ مثلاً خرافاتی نظیر قمهزدن و زنجیرزدن و قفلبهتنکردن را بیشتر اهمیت داده است ... اما دربارۀ موضوع قمهزدن و زنجیرزدن و قفلبهتنکردن و مانند آنها هیچگونه حدیثی یا خبری نبوده و نیست و هیچیک از دانشمندان و عقلا و انبوه شیعیان تاکنون همچو کاری نکردهاند و سخت از این کارها بیزارند» (سراج، 58- 59).بعضی از فقها عقیده داشتند که «خود را کوفتن و تیغزدن و شمعآجینکردن و قفلبستن مخالف نص صریح قرآن و موجب افکندن نفس در تهلکه است و علاوهبر این، دیدن بدنهای عریان مردان نامحرم پیش از اینکه مایۀ ثواب باشد، سبب گناه است و به قصد کاری مستحب نمیتوان به کار حرام دست زد» (همایونی، 17).علی شریعتی نیز ضمن اشاره به مخالفت علما، این مناسک را فاقد ریشه در سنت ایرانی و اسلامی دانسته و معتقد است این آیین برگرفته از آیینهای مسیحیت است که از زمان صفویان به بعد وارد فرهنگ سوگواری ایرانیان شده است (ص 168-173). پیش از او، کسروی نیز همین نظریه را بیان کرده بود (ص 45، 66، 71). شریعتی مینویسد: «ناگهان در ایران سمبلها و مراسم و مظاهر کاملاً تازهای که هرگز نه در ملیت ایران سابقه داشت و نه در دین اسلام و نه در مذهب شیعی، بهوجود آمد. مراسمی از نوع تعزیهگردانی، شبیهسازی نعش و علم و کتل و عماری و پردهداری و شمایلکشی و معرکهگیری و قفلبندی و زنجیرزنی و تیغزنی و موزیک و سنجزنی و تعزیهخوانی و فرم خاص و جدید و تشریفاتی مصیبتخوانی و نوحهسرایی جمعی که همه شکلش اقتباس از مسیحیت است و هرکس با آن آشنا ست، بهسادگی تشخیص میدهد که تقلید است ... قفلزنی، سینهزنی، زنجیرزنی و تیغزنی حتى هماکنون، به همین شکل در لورد، سالیانه در سالروز شهادت مسیح برگزار میشود و این است که با اینکه از نظر اسلامی، این اعمال محکوم است و علمای حقیقی اسلامی نهتنها آن را تأیید نکردهاند که جداً مخالفاند و این نمایشها را برخلاف موازین علمی شرع میدانند، ولی همواره و همهساله در این 2-3 قرن انجام شده و این درعینحال که شگفتانگیز است، روشنکنندۀ این نظر من است که این مراسم ابتکار سیاست بوده است، نه روحانیت واقعی» (ص 223-225).
در دهۀ 1370 تا 1390 ش، که نگارنده برای مطالعۀ سوگواریهای محرم به شهرهای مختلف ایران سفر کرده است، مراسم قفلزنی مشاهده نشد و به نظر میرسد که این سنت در دهههای اخیر منقرض شده است.
پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ سراج انصاری، مهدی، نبرد با بیدینی، قم، 1345 ش؛ شریعتی، علی، تشیع علوی و تشیع صفوی، تهران، 1387 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1376 ش؛ کاساگفسکی، و. آ.، خاطرات، ترجمۀ عباسقلی جلی، تهران، 1355 ش؛ کسروی، احمد، شیعیگری، بیجا، بیتا؛ میرشکرایی، محمد، «مردمشناسی و فرهنگ عامه»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ همایونی، صادق، تعزیه و تعزیهخوانی، شیراز، 1353 ش؛ نیز:
Tanavoli, P. & J. T. Wertime, Locks from Iran, Washington, 1975.عمادالدین باقی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید