بویراحمدی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/272774/بویراحمدی
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ نشده
بویراحمدی / boyerahmadī/ ، یا لری بویراحمدی، از گویشهای جنوبغربی ایران، که به همراه بختیاری و لری لرستانی، 3 گونۀ اصلی گویشهای لری را تشکیل میدهند (ویندفوهر، «گویشها ... »، 295).نام این گویش برگرفته از نام ایل بویراحمدی است که در چند سدۀ گذشته در این منطقه ساکن بوده، و نام خود را به منطقۀ بویراحمد و گویش رایج در آن داده است (اماناللٰهی، 203؛ لُفلر، 320). گویش بویراحمدی در بخش سردسیر و کوهستانی استان کهگیلویه و بویراحمد، که تا چند دهه پیش به نام بویراحمد سردسیر شناخته میشد، رواج دارد.این منطقه امروزه شامل دو شهرستان بویراحمد (متشکل از بخشهای مرکزی، مارگون، لوداب و کبگیان) و دنا (شامل بخش مرکزی و پاتاوه) است. گسترۀ تقریبی این منطقه بین دو عرض °29 و ´52 و °31 و ´26 شمالی و دو طول °49 و ´55 و °51 و ´53 شرقی قرار دارد. سالنامۀ آماری مرکز آمار ایران در سال 1391 ش، جمعیت این دو شهرستان را 811‘295 تن اعلام کرده است (ص 102؛ نیز نک : «درگاه ... »، بش ).پیرامون منطقهای که بویراحمدی رواج دارد، به گونههای دیگری از گویشهای لری گفتوگو میشود که نزدیکی بسیاری با بویراحمدی دارند، مانند: لری ممسنی در جنوب بویراحمد، لری دهدشتی در غرب بویراحمد، گویش طوایف طیبی و بهمئی در شمالغربی بویراحمد که با بختیاری رایج در شرق خوزستان نیز همانندیهایی دارند. در بخش شمال و شمال شرقی بویراحمد در منطقۀ فلارد، گویشهای بینابین بختیاری و بویراحمدی رواج دارند.
نخستینبار، اسکار مان در مقالهای در 1904 م و در کتابی در 1910 م (نک : مآخذ) متنهایی به لری ممسنی را که از گویشهای نزدیک به بویراحمدی است در اروپا منتشر کرد. منوچهر لمعه پزشک شاغل در دهدشت بود و کتابی با عنوان فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه نوشت (تهران، 1349 ش) که در آن، چند داستان محلی نیز به گویش دهدشتی آورده است. اریکا فریدل، مردمشناسی که در منطقۀ سیسخت کار کرده بود، در 1977 م در مقالهای نمونههایی از اشعار محلی بویراحمدی را به چاپ رساند (نک : مآخذ). از دادههایی که فریدل گرد آورده بود، ویندفوهر و لوفلر برای نوشتن مقالۀ «بویراحمدی» در دانشنامۀ ایرانیکا (نک : مآخذ) استفاده کردهاند. تنها پژوهش مهم دربارۀ ساخت آوایی و دستورزبان بویراحمدی، کتاب کوچکی با عنوان بررسی گویش بویراحمد و ... (تهران، 1373 ش) است که افضل مقیمی در آن دربارۀ بویراحمدی رایج در شهر یاسوج نوشته است. هیبتاللٰه رزمجو و آیتاللٰه رزمجو نیز مقالهای با عنوان «گویش لری کهگیلویه: بررسی و توصیف نظام آوایی» (گویششناسی، تهران، 1386 ش، دورۀ 4، شم 1-2) دربارۀ ساخت آوایی گویش دهدشتی، از دیگر گویشهای نزدیک به بویراحمدی، نوشتهاند. توصیف مختصری که در دنبالۀ این مقاله میآید، بر پایۀ دادههایی است که نگارنده در 1387 ش از شهر مارگون و برخی روستاهای اطراف آن گرد آورده است (نیز نک : طاهری، سراسر اثر).
بویراحمدی 21 همخوان دارد که جز چند تفاوت، که به آنها اشاره میشود، همان همخوانهای فارسیاند؛ از جملۀ این تفاوتها عبارتاند از: تقابل r کمزنشی در برابر r پرزنشی، مانند garr «کوه» در برابر gar «گر» و karra «حصار سنگچین» در برابر kara «کره»؛ در برابر چ و ج فارسی، در این گویش بهترتیب همخوان بندشی ـ سایشی و دندانی ـ لثوی [ts] و [dz] به کار میرود، مانند čū [tsuː] «چوب»، ǰiyâ [dziyɑː] «جدا»؛ k و g پیش از واکههای پیشین و در جایگاه پایانی واژه، بهترتیب [tʃ] و [dӡ] تلفظ میشوند، مانند kam [tʃæm] «کم»، kerd [tʃerd] «کَرد»، xak [xæːtʃ] «گرد و خاک»، gapū [dӡæpuː] «بزرگ»، gerdū [dӡerduː] «گردو»، gorg [gordӡ] «گرگ»، فرآیندی که در گویش بهبهانی ــ که از نظر جغرافیایی به بویراحمدی نزدیک است ــ نیز دیده میشود (معماری، 31)؛ بویراحمدی واج ž فارسی ندارد، ž در این گویش ǰ تلفظ میشود، مانند bīǰan «بیژن <نام خاص>»، peǰow «پژو (نام خودرو)»؛ در برابر G فارسی، در گویش بویراحمدی، همخوان سایشی ملازی γ به کار میرود، مانند γolf «قفل»، hâšoγ «عاشق».واکههای بویراحمدی همان واکههای فارسیاند: واکههای کوتاه / o ،e ،a/ ، واکههای بلند / ā،؛ī،؛ū/ و دو واکۀ مرکب / ey، ow/ . همچنین، واجگونههای / ē/ و / ō/ در چند واژه، بهترتیب، به جای / ī/ و / ū/ به کار میروند: lēvân «لیوان»، mēlom «لثه»، sәrō «شاخ»، šōk «جغد». / o/ واجگونهای بهصورت [ə] دارد که در هجای باز غیرپایانی به کار میرود: dərū «دروغ»، īkənom «میکنم». همخوانهای میانجی -y-، -n- و -w- در شرایط گوناگون، در مرز تکواژها، بین دو واکه میآیند: kalâ-y-al «کلاغها»، ma-y-ârīt «نیاورید»، kiya-n-e «کجاست؟»، īmâ-n-īm «ما هستیم»، tū-w-al «خانهها». واکۀ میانجی -a- نیز بین خوشههای سههمخوانی و گاهی دوهمخوانی میآید: garmasīr «گرمسیر»، naraxar «خر نر» (تحقیقات ... ).از میان فرآیندهای آوایی شاخص بویراحمدی اینها را میتوان برشمرد: 1. نرمشدگی [d] میانواکهای و پسواکهای پایانی و تبدیل آن به siyâ :[y] «صدا»، nayâšt «نداشت»، bây «باد». 2. حذف [t] از خوشۀ همخوانی [st] و کشش جبرانی واکۀ پیش از آن: hās «استخوان»، ēsa «ستاند، خرید»، angōs «انگشت»، pūs «پوست». 3. جابهجایی [r] و [l] با همخوان پیش از خود: orm «عمر»، sorfa «سفره»، γolf «قفل». 4. حذف [y] میانواکهای (اصیل یا تحولیافته از [d] میانواکهای) و ادغام دو واکۀ باقیمانده در واکۀ نخست: bât «باید»، dâm «دادم» ( dâdom)، ībәrrīn «میبریدند» (< ībәrrīden > ībәrrīyen). 5. حذف [h] میانواکهای و ادغام دو واکۀ باقیمانده: nâm «نهادم»، būna «بهانه» 6. واکههای / a/ ، / e/ و / o/ وقتی پیش از [y] (تحولیافته از [d] میانواکهای یا همخوان میانجی) قرار بگیرند، با [y]، همگون، و به / i/ تبدیل میشوند: hūniyal «خانهها» (hūna-y-al >)، siyâ «صدا» (sedâ >)، giyâr «گدار، گذرگاه رود» (godâr >) (تحقیقات).
اسم در بویراحمدی مقولۀ دستوری جنس و حالت ندارد و با افزودن پسوند -al / -yal جمع بسته میشود: dâral «درختها»، nūnal «نانها»، piyâyal «مردها».این گویش ساختهای متنوعی برای معرفهکردن اسم دارد که بیشتر برای تشخیص اسمی خاص و تمایز آن از دیگر اسمهای مرتبط به کار میرود؛ این ساختها عبارتاند از: 1. افزودن پسوند تکیهدار -kū / -akū به اسم مفرد یا جمع، بدون صفت اشاره: piyâkū ūma «مَرده آمد»، mīšalakū rāten-e «گوسفندها رفتهاند». 2. بهکاربردن صفتهای اشارۀ ū «آن» و ī «این»، بهترتیب، به اضافۀ پسوند تکیهدار -vo و -yo (در بویراحمدی vo و yo ضمیر اشارهاند): ū duwarvo dīy-eš «آن دختره دیدش»، šaš tâ korr va ū zānalvo dâre «6 پسر از آن زنها[یش] دارد.»، na mes ī dowreyyo bī «مانند این دورۀ [کنونی] نبود». 3. بهکاربردن پسوند تکیهدار ū- برای معرفهکردن اسمهایی که با صفت همراهاند و افزودن آن به صفتِ اسم، پیش از اسم نیز صفت اشاره میآید: ū piyâ kәloftū «آن مردْ چاقه».اسم با افزودن پسوند -ī و آمدن ya «یک» بلافاصله پیش از آن، نکره میشود: zīr ya dârī veysâ «زیر یک درختی ایستاد» (همان).نشانۀ مفعول، پسواژۀ a / na «را» است. a پس از واژههای مختوم به همخوان، و na پس از واژههای مختوم به واکه میآید: bača na ney «بچه را ندید.»، dâr a tekanâ «درخت را تکان داد». مضافٌالیه پس از مضاف خود میآید و بین این دو، تکواژی نمیآید مگر آنکه مضاف مختوم به a- یا â- باشد که در این صورت، مضافٌالیه مختوم به ey- میشود؛ ey- از ادغام واکههای / a/ و / â-/ با / i/ یا / ī/ (دراصل، کسرۀ اضافه) ایجاد شده است: duwar piyâ «دخترِ مرد»، hūney bow-š «خانۀ پدرش»، bâley hūna «بالای خانه».رابطۀ مالکیت با آوردن īn (برای اسمهای مفرد) و صورت جمع آن، īngal (برای اسمهای جمع) پیش از مالک، بیان میشود: ī tū īn kī-ye? «این خانه مال کیست؟»، ū hūniyal īngal īmâ-ne «آن خانهها مال ما ست».برای نشاندادن نقش ندایی، پیش از اسم، hey/ ey میآید و تکیه روی هجای آغازی اسم قرار میگیرد، یا تنها تکیۀ اسم روی هجای آغازی قرار میگیرد: hey nána ya nunī biyâ bexarīm «مادر بزرگ! یک غذایی بیاور تا بخوریم»، dáya va kūro bīyī ? «خواهر! کجا بودی؟». در ساخت دیگری، برای خطاب قراردادن انسان، از تکواژ ko برای جنس مذکر و də برای جنس مؤنث استفاده میشود. این دو تکواژ پیش از اسم یا بهتنهایی به کار میروند: də ow biyâr «زن! آب بیاور»، ko pa narātī hūna-tūn ? «پسر! پس نرفتی خانهتان؟» (تحقیقات).صفت پس از موصوف میآید و بین آنها تکواژی مانند کسرۀ اضافۀ فارسی نمیآید: dâr bәland «درخت بلند»؛ اما مانند مضاف و مضافٌالیه، اگر موصوف مختوم به واکۀ a- یا â- باشد، پیش از صفتِ خود، مختوم به -ey میشود: hūney gapū «خانۀ بزرگ».صفت تفضیلی در گویش بویراحمدی، مانند فارسی، با پسوند -tar ساخته میشود. این گویش ساخت ویژهای برای صفت عالی ندارد؛ اگر صفت تفضیلی، مضاف یک اسم جمع یا ضمیر جمع باشد، معنای عالی میدهد: mo vo ū yakī gaftar-mūn «من و آن یکی [که] بزرگترینمان [بود]»؛ همچنین، اگر متمم صفت تفضیلی جمع یا ضمیر نامعین باشد، صفت تفضیلی معنای صفت عالی میدهد: ī dâr va hama-šūn bəlantar-e «این درخت از همۀ آنها بلندتر است» (تحقیقات).ضمیرهای شخصی این گویش عبارتاند از: mo «من»، to «تو»، vo «او»؛ īmâ «ما»، īšâ «شما»، ūngalo «آنها». ضمیرهای شخصی متصل مانند فارسیاند. ضمیرهای اشارۀ yo «این»، vo «آن»، īngalo «اینها» و ūngalo «آنها» همیشه بهصورت آزاد به کار میروند و در نقش صفت اشاره عمل نمیکنند؛ برابر صفت اشارۀ این ضمیرهای اشاره، ī «این» و ū «آن» هستند که برای اسمهای مفرد و جمع به کار میروند: yo čenī-ya ? «این چیست؟»، ī hūna īn kī–ya ? «این خانه مال کیست؟» (همان).در ساخت مادههای فعلی، در مادههای اصلی، رابطهای بین مادۀ مضارع و ماضی وجود ندارد، در مادههای جعلی این گویش، دو ساخت متفاوت برای گذرا و ناگذر وجود دارد. برای ساخت مادههای مضارع ناگذر، اسم و صفت، خود بهعنوان مادۀ مضارع به كار میروند؛ مادۀ ماضی ناگذر با افزودن پسوند -ēs به این مادۀ مضارع ساخته میشود: -čâk-/ čâkēs «شکافبرداشتن» (< اسم čâk «شکاف»)، -rīt-/ ritēs «پرکندهشدن» (از صفت rīt «پرکنده»). برای ساخت مادۀ مضارع گذرا، پسوند n- /؛ an- به پایان اسم و صفت افزوده میشود و مادۀ ماضی آنها با افزودن ā(y)- به این مادۀ مضارع به دست میآید: -čâkan-/ čâkanâ(y) «شکافتن»، rītan-/ rītanâ(y) «پرکندهکردن».این گویشْ مادۀ ناگذر ـ مجهول نیز دارد که از افزودن پسوند eh- به پایان اسم، صفت و مادۀ مضارع گذرای فعلهای اصلی ساخته میشود. مادۀ ماضی آن نیز از افزودن پسوند ēs- به این مادۀ مضارع ساخته میشود: -sâyeh-/ sâyehēs «ساییدهشدن». در برخی بافتهای آوایی، جابهجایی h با همخوان پیشین و سپس، حذف آن و کشش جبرانی واکۀ قبل، به ایجاد مادههایی مانند -kān-/ kānēs «کندهشدن» (< -kaneh)، -gēr-/ gērēs «گرفتهشدن» (< -gereh) منجر شدهاست. مادۀ ناگذر ـ مجهول هم معنای مجهول دارد هم با معنای ناگذر در برابر معادل گذرای خود که با پسوند -(a)n ساخته میشود به کار میرود: zūnīyal-om sâyehēsen-e «زانوهایم ساییده شدهاند»؛ taš gērēs «آتش روشن شد»، در برابر taš a gernâ «آتش را روشن کرد» (تحقیقات).شناسههای فعلی این گویش چنیناند:
صیغههای اولشخص مفرد و جمع فعل xar-، xardan «خوردن» (در زمانهای مختلف) که از مادۀ مضارع و ماضی ساخته میشوند چنین است:
فعل مجهول در بویراحمدی دو ساخت متفاوت دارد. یک ساخت، استفاده از مادۀ ناگذر ـ مجهول است که با پسوند eh- (یا با حذف h- و کشش جبرانی واکۀ پیشین) ساخته میشود، tamūm pâšehēsen «همه پاشیده شدند»، ma ham bores ? «مگر باز هم بریده شد؟». ساخت دیگر، بهکاربردن صفت فعلی گذشته (صفت مفعولی) بهتنهایی، یا همراه با فعل معین bīyan «بودن» (برای ماضی) و فعل متصل «هست ـ » (برای مضارع) است: ya γətī men rā bēsa «یک قوطی میان راه انداخته شده است»، īro men jâ bēsa bīyom «اینجا توی رختخواب انداخته شده بودم» (تحقیقات).
bow «پدر»، dey «مادر»، daya «خواهر»، gyow «برادر»، mīra «شوهر»، tâta «عمو»، dūmâ «داماد»، bawīg «عروس»، xasī «پدر/ مادر زن، پدر/ مادر شوهر»، xuwâ/ xiyâ «خدا»، mos «مُشت»، dīg «دیروز»، parīg «پریروز»، dâl «پیر»، hīma «هیزم»، šeš «شپش»، xars «اشک»، xâg «تخممرغ»، âsak «دستاس»، hīn «خون»، garr «کوه»، bešt «باران»، borg «ابرو»، tiya «چشم»، hanī «هنوز»، bīy «بید»، asp «اسب»، kətū «سگ»، kāra «بزغاله»، mowr «مَرغ»، lēsan «لیسیدن»، dīsēsan «چسبیدن»، dīsanâyan «چسباندن»، pâšehēsan «پاشیدهشدن»، xārēsan «خوردهشدن» (همان).
اماناللٰهی، سکندر، قوم لر، تهران، 1385 ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (نک : مل )؛ سالنامۀ آماری: استان کهگیلویه و بویراحمد (سال 1390 ش)، مرکز آمار ایران، تهران، 1392 ش؛ طاهری، اسفندیار، گویش لری بویراحمدی، تهران، 1395 ش؛ معماری، مهران، بررسی و توصیف زبانشناختی گویش بهبهانی، اهواز، 1389 ش؛ نیز:
Amar, www.amar.org.ir; Friedl, E., «Boir Ahmad Mockery: A Research Note», Iranian Studies, Michigan, 1977, vol. X, no. 4; Loeffler, R., «Boirahmadi: I. the Tribe», Iranica, 1989, vol. IV; Mann, O., Kurdisch-Persische Forschungen, Berlin, 1910; id., «Kurze Skizze der Lurdialekte», Sitzungsberichte der Preusischen Akademi der Wissenschaften, Berlin, 1904; Windfuhr, G., «Boirahmadi: II. The Dialect» (vide: Loffler); id., «Western Iranian Dialects», Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989.اسفندیار طاهری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید